ردّ پای تحریف عاشورا در کتاب “روضة الشهداء”
به روایت شهید مطهری “كتاب معروفی است به نام " روضة الشهداء " كه نويسنده آن ملا حسين كاشفی است . حاجی نوری می گويد اين داستان زعفر جنی و عروسی قاسم اول بار در كتاب اين مرد نوشته شده و من اين كتاب را نديده بودم و خيال می كردم در آن يكی دو تا از اين حرفهاست. بعد كه اين كتاب را كه به فارسی هم هست و تقريبا 500 سال پيش تاليف شده است ، . . . ملا حسين مرد ملا و با سوادی بوده و كتابهائی هم دارد و صاحب انوار سهيلی است. تاريخش را كه می خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سنی و اساسا مرد بوقلمون صفتی بوده است ، بين شيعه ها كه می رفته ، خودش را شيعه صددرصد و مسلم معرفی می كرده و بين سنيها كه می رفته خودش را حنفی نشان می داده است . اهل سبزوار است و سبزوار مركز تشيع بوده است و مردم هم متعصب در تشيع . در سبزوار شيعه صددرصد بوده و گاهی كه به هرات می رفته ( شوهر خواهر و يا باجناق عبدالرحمن جامی بوده است ) در آنجا سنی بوده و به روش اهل تسنن . واعظ هم بوده ولی تا در سبزوار بود ذكرمصيبت می كرد. و وفاتش در حدود 910 بوده است يعنی در اوايل قرن دهم يا اواخر قرن نهم. اولين كتابی كه در مرثيه به فارسی نوشته شده، همين كتاب است كه در پانصد سال پيش نوشته شده است. قبل از اين كتاب، مردم به منابع اصلی مراجعه می كردند. شيخ مفيد رضوان الله عليه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به " ارشاد " شيخ مفيد خودمان مراجعه كنيم، احتياج بجای ديگر نداريم. از اهل تسنن ، طبری نوشته، ابن اثير نوشته، يعقوبی و ابن عساكر و خوارزمی نوشته اند. من نمی دانم اين بی انصاف چه كرده است! وقتی كه اين كتاب را خواندم ديدم حتی اسمها جعلی است! يعنی در اصحاب امام حسين ( ع ) اسمهايی را ذكر می كند كه اصلا وجود نداشته اند، در ميان دشمن هم اسم هايی را می گويد كه همه جعلی است. داستانها را بشكل افسانه درآورده است . “ (1)
حکایتی غیرواقعی !
“روزی اميرالمؤمنين علی عليه السلام بالای منبر بود و خطبه می خواند. امام حسين عليه السلام فرمود من تشنه ام و آب می خواهم ، حضرت فرمود كسی برای فرزندم آب بياورد ، اول كسی كه از جا بلند شد ، كودكی بود كه همان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود ، ايشان رفتند و از مادرشان يك كاسه آب گرفتند و آمدند وقتی كه وارد شدند در حالی وارد شدند كه آب را روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می ريخت كه با يك طول و تفصيلی قضيه نقل مي شود . بعد اميرالمؤمنين علی عليه السلام چشمشان كه به اين منظره افتاد اشكشان جاری شد . به آقا عرض كردند چرا گريه می كنيد ؟ فرمود: قضايای اينها يادم افتاد كه ديگر معلوم است گريز به كجا منتهی می شود .
حاجی نوری در اين جا يك بحث عالی دارد ، می گويد شما كه می گوئيد علی در بالای منبر خطبه می خواند ، بايد بدانيد كه علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می خواند . پس در كوفه بوده است و در آن وقت امام حسين مردی بوده كه تقريبا سی و سه سال داشته است . بعد می گويد اصلا آيا اين حرف معقول است كه يك مرد سی و سه ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را موعظه می كند و خطابه می خواند ناگهان وسط خطابه بگويد آقا من تشنه ام آب می خواهم ؟ اگر يك آدم معمولی اين كار را بكند می گويند چه آدم بی ادب و بی تربيتی است ، و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت كودك نبوده ، يك نوجوان اقلاً پانزده ساله بوده است . ”(2)
حکایتی دیگر!
نمونه ديگری كه تحريف و جعل كردند اين است كه “قاصدی برای اباعبدالله عليه السلام نام ه ای آورده بود و جواب می خواست ، آقا فرمود كه سه روز ديگر بيا از من جواب بگير . سه روز ديگر كه سراغ گرفت ، گفتند : آقا حركت كردند و امروز عازم رفتن هستند . او هم گفت پس حالا كه آقا می روند، بروم ببينم جلال و كوكبه پادشاه حجاز چگونه است . رفت و ديد آقا خودش روی يك كرسی نشسته و بنی هاشم روی كرسي های چنين و چنان . بعد محمل هائی آوردند ، چه حريرها ، چه ديباج ها ، چه چيزها در آنجا بود . بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار اين محمل ها كردند . اين ها را می گويند تا ناگهان به روز يازدهم گريز می زنند و می گويند اينها كه در آن روز چنين محترم آمدند روز يازدهم چه حالی داشتند . حاجی نوری می گويد : اين حرفها يعنی چه ؟ اين تاريخ است كه می گويد : امام حسين در حالی كه بيرون می آمد اين آيه را می خواند : « فخرج منها خائفا يترقب »( 3 ) يعنی در اين بيرون آمدن خودش را به موسی بن عمران كه از فرعون فرار می كرد تشبيه كرده است : « قال عسی ربی ان يهدينی سواء السبيل »( 4) يك قافله بسيار بسيار ساده ای حركت كرده بود . مگر عظمت اباعبدالله به اين است كه يك كرسی مثلا زرين برايش گذاشته باشند ؟ ! يا عظمت خاندان او به اين است كه سوار محمل هائی از ديباج و حرير شده باشند ؟ ! اسبها و شترهايشان چطور باشد ، نوكرهايشان چطور باشد ؟ ! ”(5)
حکایتی دیگر!
“من در همين تهران ، در منزل يكی از علمای بزرگ اين شهر ، در چند سال پيش، از يكی از اهل منبر كه روضه ليلا را می خواند شنيدم و من در آنجا چيزی شنيدم كه به عمرم نشنيده بودم . گفت بعد از اينكه حضرت ليلا رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان كرد ، نذر كرد كه اگر خدا علی اكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد . يعنی نذر كرد كه سيصد فرسخ راه را ريحان بكارد! اين را گفت و يك مرتبه زد زير آواز :
نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طريق التفت ريحانا
من نذر كردم كه اگر اين ها برگردند راه تفت را ريحان بكارم . اين شعرعربی بيشتر برای من اسباب تعجب شد كه اين شعر از كجا پيدا شده ؟ بعد به دنبال آن رفتم و گشتم ، ديدم اين تفتی كه در اين شعر آمده كربلا نيست، بلكه اين تفت سرزمين مربوط به داستان ليلی و مجنون معروف است كه ليلی در آن سرزمين سكونت می كرده و اين شعر مال مجنون عامری است برای ليلی ، و اين آدم اين شعر را برای ليلا مادر علی اكبر و كربلا می خوانده . تصور كنيد اگر يك مسيحی يا يك يهودی يا يك آدم لامذهب آنجا باشد و اين قضايا را بشنود ، آيا نخواهد گفت كه تاريخ اينها چه مزخرفاتی دارد ؟ آنها كه نمی فهمند كه اين داستان را اين شخص از خودش جعل كرده است ، بلكه می گويند العياذ بالله زنهای اينها چقدر بی شعور بوده اند كه نذر می كردند از كربلا تا مدينه را ريحان بكارند . اين حرفها يعنی چه ؟ ! ”(6)
حکایتی دیگر!
“( حاجی نوری ) می گويد در همان گرما گرم روز عاشورا كه می دانيد مجال نماز خواندن هم نبود ، اما (امام حسین علیه السلام) نماز خوف خواند و با عجله هم خواند. حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند، و تا امام اين دو ركعت نماز را خواندند، اين دو نفر در اثر تيرهای پياپی كه می آمد از پا در آمدند مجالی برای نماز خواندن به اين ها نمی دادند، ولی گفته اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی را بيندازيد، من می خواهم عروسی قاسم با يكی از دخترهايم را در اينجا، لااقل شبيه آن هم كه شده ببينم، من آرزو دارم، آرزو را كه نمی شود به گور برد ! شما را بخدا ببينيد حرفهائی را كه گاهی وقتها از يك افراد در سطح خيلی پايين می شنويم كه مثلا می گويند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببينم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببينم، به فردی چون حسين بن علی نسبت می دهند، آن هم در گرما گرم زد و خورد كه مجال نماز خواندن نيست! و می گويند حضرت فرمود من در همين جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بكنم و يك شكل از عروسی هم كه شده است در اينجا راه بيندازم. يكی از چيزهايی كه از تعزيه خواني های قديم ما هرگز جدا نمی شد عروسی قاسم نو كدخدا، يعنی نو داماد بود، در صورتی كه اين در هيچ كتابی از كتاب های تاريخی معتبر وجود ندارد. حاجی نوری می گويد ملا حسين كاشفی اولين كسی است كه اين مطلب را در كتابی بنام روضه الشهداء نوشته است و اصل قضيه صددرصد دروغ است. به قول آن شاعر كه گفت : بس كه ببستند بر او برگ و ساز گر تو ببينی نشناسيش باز ”(7)
حکایتی دیگر!
از جمله تحریفات عاشورا که در کتاب حماسه ی عاشورای استاد شهید مرتضی مطهری به آن پرداخته شده است، کشته شدن سیصد هزار نفر از دشمنان به دست امام حسین علیه السلام است که توضیح و تفصیل آن در ادامه می آید: “در ...كتاب (اسرار الشهاده ی ملا آقا دربندی) نوشته كه امام حسين در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت ! با بمبی كه در هيروشيما انداختند تازه شصت هزار نفر كشته شدند، و من حساب كردم كه اگر فرض كنيم كه شمشير مرتب بيايد و در هر ثانيه يك نفر كشته شود، كشتن سيصدهزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بيست دقيقه وقت می خواهد. بعد كه ديدند اين تعداد كشته با طول روز جور در نمی آيد، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است! ... پس حرف اين مرد بزرگ ، حاجی نوری را باور كنيم كه می گويد : اگر كسی بخواهد امروز بگريد، اگر كسی بخواهد امروز ذكر مصيبت كند ، بايد بر مصائب جديده ابا عبدالله بگريد ، بر اين دروغ هائی كه به اباعبدالله عليه السلام نسبت داده می شود ، گريه كند . ”(8)
حکایتی دیگر!
“... به اصفهان رفته بودم ، در آنجا مرد بزرگی بود ، مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادی اعلی الله مقامه ، خدمت ايشان رفتم و روضه ای را كه تازه در جايی شنيده بودم و تا آن وقت نشنيده بودم، برای ايشان نقل كردم . كسی كه اين روضه را می خواند اتفاقا ترياكی هم بود. اين روضه را خواند و بقدری مردم را گرياند كه حد نداشت. داستان پيرزنی را نقل می كرد كه در زمان متوكل می خواست به زيارت امام حسين برود و آن وقت جلوگيری می كردند و دستها را می بريدند تا اينكه قضيه را به آنجا رساند كه اين زن را بردند و در دريا انداختند . در همان حال اين زن فرياد كرد يا اباالفضل العباس ! وقتی داشت غرق می شد سواری آمد و گفت ركاب اسب مرا بگيرد. ركابش را گرفت ، گفت چرا دستت را دراز نمی كنی ؟ گفت من دست در بدن ندارم ، كه مردم خيلی گريه كردند. مرحوم حاج شيخ محمد حسن تاريخچه اين قضيه را اين طور نقل كرد كه يك روز در حدود بازار ، حدود مدرسه صدر ( جريان ، قبل از ايشان اتفاق افتاده و ايشان از اشخاص معتبری نقل كردند ) مجلس روضه ای بود كه از بزرگترين مجالس اصفهان بود و حتی مرحوم حاج ملا اسماعيل خواجويی كه از علماء بزرگ اصفهان بود در آنجا شركت داشت . واعظ معروفی می گفت كه من آخرين منبری بودم . منبري های ديگر می آمدند و هنر خودشان را برای گرياندن مردم اعمال می كردند . هر كس می آمد روی دست ديگری می زد و بعد از منبر خود می نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببيند ، تا ظهر طول كشيد . ديدم هر كس هر هنری داشت بكار برد ، اشك مردم را گرفت . فكر كردم من چه كنم ؟ همانجا اين قضيه را جعل كردم ، رفتم قصه را گفتم و از همه بالاتر زدم، عصر همان روز رفتم در مجلس ديگری كه در چارسوق بود ، ديدم آنكه قبل از من منبر رفته همين داستان را می گويد. كم كم در كتاب ها نوشتند و چاپ هم كردند ! “(9)
اشک گرفتن از مردم در عزای حسین ابن علی به چه قیمت؟
“مرحوم حاجی نوری نكته ای را در كتاب " لؤلؤ و مرجان" ذكر كرده است و آن اينكه عده ای گفتند موضوع امام حسين و گريه بر او، ثوابش آنقدر زياد است كه از هر وسيله ای برای اين كار می شود استفاده كرد. يك حرفی امروزيها در مكتب" ما كياول "در آورده اند كه می گويند هدف وسيله را مباح می كند . هدف خوب باشد، وسيله هر چه شد، شد! اينها هم گفتند ما يك هدف مقدس و منزه داريم و آن گريستن بر امام حسين ( ع ) است كه كار بسيار خوبی است و بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم؟ بهر وسيله كه شد ! هدف كه مقدس است ، وسيله هر چه شد، شد. اگر تعزيه در آوريم، يك تعزيه های اهانت آور، درست است يا نه ؟ گفتند اشك جاری می شود يا نه؟ همين قدر كه اشك جاری شود ، اشكال ندارد ! شيپور بزنيم، طبل بزنيم، طبل بزنيم معصيت كاری بكنيم ، به بدن مرد لباس زن بپوشانيم، عروسی قاسم درست كنيم، جعل كنيم، تحريف كنيم، در دستگاه امام حسين اين حرفها مانعی ندارد . دستگاه امام حسين از دستگاه ديگران جداست. در اينجا دروغ گفتن بخشيده است، جعل كردن، تحريف كردن، شبيه سازی، به تن مرد لباس زن پوشاندن، بخشيده است. هر گناهی كه اينجا بكنيد ، بخشيده است ، هدف خيلی مقدس است! در نتيجه افرادی دست به جعل و تحريف اين قضيه زدند كه انسان تعجب می كند ! “
عزای جدید حسین در عصر ما و نقش مردم در ... !! ؟
“امروز بايد عزای حسين را گرفت اما برای حسين در عصر ما يك عزای جديدی است كه در گذشته نبوده است و آن اينهمه دروغ هائی است كه درباره حادثه كربلا گفته می شود و هيچكس جلوی اين دروغها را نمی گيرد . برای مصيبت حسين بن علی بايد گريست ، ولی نه برای شمشيرها و نيزه هايی كه در آن روز بر پيكر شريفش وارد شد ، بلكه به خاطر دروغها .” (11) “... در همه اينها مردم مسؤولند . يعنی شما مردمی كه در روضه خواني ها شركت می كنيد ، هيچ خيال نمی كنيد كه در اين قضيه مسؤول هستيد ، بلكه فكر می كنيد كه مسؤول فقط گويندگان هستند. دو مسؤوليت بزرگ مردم دارند، يكی اينكه نهی از منكر بر همه واجب است. وقتی می فهمند و می دانند كه اغلب هم می دانند كه دروغ است ، نبايد در آن مجلس بنشينند كه حرام است و بايد مبارزه كنند . و ديگر از بين بردن تمايلی است كه صاحب مجلسها و مستمعين به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس بايد بگيرد ، بايد كربلا شود.”(12)
--------------------------------
(1) شهيد مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى 1، صص 53 و 54
(2) همان/صص 23 و 24 به نقل از کتاب " لؤلؤ و مرجان “ /مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمی
(3) آيه به طور كامل اين است : فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجنی من القوم الظالمين »يعنی موسی از مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدين بيرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر اين قوم ستمكار نجات ده . سوره قصص . 21
(4) آيه بطور كامل اين است : و لما توجه تلقاء مدين قال عسی ربی ان يهدينی سواء السبيل »و چون از مصر بيرون شد و سر به بيابان رو بجانب شهر مدائن آورد با خود گفت اميد است كه خدا مرا به راه راست هدايت فرمايد . سوره قصص . 22
(5) حماسه حسيني 1/صص 24 و 25 به نقل از کتاب " لؤلؤ و مرجان “ /مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمی
(6) حماسه حسيني 1/صص 26 و 27
(7) همان/صص 27 و 28 به نقل از کتاب " لؤلؤ و مرجان “ /مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمی
(8) همان/ص 29 و 30
(9) همان، صص 49 و 50
(10) همان، صص 48 و 49
(11) همان/ص20 به نقل از کتاب " لؤلؤ و مرجان “ /مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمی
(12) همان / ص 21
|