"يكي ... از دلايلي كه موافقان با قمه زني براي انجام كار خويش به آن استناد مي نمايند اين است كه قمه زني از مصاديق جزع و عزاداري است و چون جزع و عزاداري براي امام حسين علیه السلام مستحب و از شعائرالهي می باشد پس قمه زني نيز به تبع آن بايد جايز و حتي مستحب باشد.
در جواب بايد گفت:
هر فعل و شيئي داراي تعريف و محدوده ی مشخصي است تا با افعال و امور ديگر اشتباه نگردد.كه اين تعريف و محدوده يا از ناحيه ی شرع مقدّس معين شده و يا - در جايي كه از طرف شرع تعريفي وجود ندارد - عقل و عرف عقلاء بايد براي آن محدوده و حدّي معين كند. در بحث مورد نظر ما نيز بايد محدوده ی عزاداري به وسيله شرع و يا عرف مشخص گردد، در غير اين صورت عزاداري ضابطه ی خاصي نخواهد داشت و ممكن است بسياري از اعمال خلاف شرع يا مخالف با فلسفه وجودي عزاداري وارد آن شوند. به صورتي كه حتي مي توان خودكشي را كه هم عقل و هم دين آن را حرام و گناه بزرگي مي دانند يك نوع عزاداري دانسته و آن را جايز و يا حتي مستحب فرض نمائيم. امام خميني(ره) در اين رابطه می فرمايند:
در اينجا بايد سخني هم در خصوص عزاداري و مجالسي كه به نام حسين بن علي، عليهما السلام ، بر پا مي شود، بگويم. ما و هيچ يك از دين داران نمي گوييم كه با اين اسم، هركسي هركاري مي كند خوب است، چه بسا علماي بزرگ و دانشمندان، بسياري از اين كارها را ناروا دانسته و از آن جلوگيري كرده اند.[1]
در مورد قمه زني نيز وضع چنين است يعني يا بايد دليل شرعي و روائي وجود داشته باشد كه در آن از اين اعمال به عنوان نوعي عزاداري نام برده شده باشد و يا آن كه با رجوع به عرف مردم اين اعمال را نوعي عزاداري ببينيم.
اما در مورد شرع بايد گفت هيچ دليل معتبر شرعي كه بتوان با آن قمه زني يا اعمالي شبيه به آن را به عنوان عزاداري و جزع محسوب نمود ، موجود نبوده و آنچه بيشتر مورد توصيه ی ائمة معصومين ، عليهم السلام ، بوده است نوحه سرائي و گريه نمودن به خاطر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام است.
از رواياتي هم كه در مورد نهي جزع و عزاداري در ديگر ابواب فقهي آمده است نيز مي توان فهميد كه اين اعمال ر ا نمي توان از مصاديق عزاداري به حساب آورد. چنان كه جابر مي گويد: از امام باقر علیه السلام درباره ی (جزع ) سؤال نمودم حضرت فرمود: أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِن النَّوَاصِی وَ مَنْ أَقَامَ النُّوَاحَةَ فَقَدْ تَرَکَ الصَّبْرَ وَ أَخَذَ فِی غَیْرِ طَرِیقِهِ[2]
" شديدترين مرتبه جزع عبارت است از فرياد همراه واي گفتن، زدن به صورت و سينه و چيدن مو از جلوي سر، و هركس نوحه گري برپا كند به طور حتم صبر را رها كرده و در غير صبر قرار گرفته است."
كه با اين بيان كه شديدترين مراتب عزاداري موارد ذكر شده است مي توان با قاطعيت گفت كه از ديدگاه شرع ، قمه زني و اعمال شبيه آن را نمي توان به عنوان گونه اي عزاداري و جزع به حساب آورد. زيرا كلمه ی "لطم" كه در اين روايت آمده و آن را بالاترين درجه ی عزاداري دانسته اند، بنابر تصريح كليه ی اهل لغت به معناي زدن به صورت با كف دست است كه اين داراي معنايي بسيار متفاوت با عمل قمه زني است .چنانچه جوهري در صحاح خود مي نويسد: " اللطم: الضرب علي الوجه بباطن الراحه؛ لطمه، زدن به صورت است به وسيله كف دست"[3] صاحب قاموس نيز مي نويسد: " اللطم : ضرب الخد وصفحة الجسد بالكف مفتوحة" همچنان كه بسياري از فقهاء نيز بر اين معني تصريح نموده اند؛ شهيد ثاني در كتاب الروضةالبهيه مي نويسد: ولا يلحق به (اي خدش الوجه) خدش غيره و إن أدمي، و لا لطمه مجردا؛" ملحق نمي شود به خدش صورت، خدش غير صورت هرچند خون بياورد، و همچنين ملحق نمي شود سيلي به صورت در حالي كه مجرد از خدش باشد."[4]
اما متأسفانه با اين حال بعضي از طرفداران قمه زني براي اين كه كار خود را توجيه نمايند و وجهه ی شرعي به آن بدهند دست به تحريفاتي در متون روايات نيز زده اند ... كه مثلا در آن روايت (...لاشيئ في اللطم علي الخدود سوي الاستغفار و التوبة، و قد شققن الجيوب و لطمن الخدود الفاطميات علي الحسين بن علي، عليهما السلام ، و علي مثله تلطم الخدود و تشق الجيوب)[5]؛ " چيزي در زدن بر صورت به جز استغفار و توبه نيست، زيرا زنان فاطمي در سوگ حسين بن علي، عليهما السلام، گريبان چاك داده و به صورت زدند، و براي مثل حسين علیه السلام، لطمه به صورت زده و گريبان چاك داده اند."( كه امام صادق علیه السلام در بيان اين معنا مي باشند كه براي لطمه زدن به صورت كفاره اي لازم نيست و چون اين عمل توسط بعضي از زنان هاشمي و براي سروراني همچون حسين علیه السلام انجام شده فقط توبه و استغفار براي آن كافي است؛ و امام در اين روايت هيچ گاه قصد تأييد اين عمل توسط آنها را ندارد.)
به اين گونه بيان شده بود: (و علي مثله فلتلطم الخدود و لتشق الجيوب)؛ " و بر مثل حسين علیه السلام بايد به صورت زد و گريبان چاك داد." كه در آن نقل، فعل هاي روايت به صورت امر در آمده بود (و البته امر بودن فعل هاي روايت چندين بار نيز توسط آنها مورد تأكيد قرار گرفت)كه اين عمل تحريفي بسيار زشت و آشكار در متون روايات است.[6]
در نقد اين روايت نيز بايد بگوييم:
سند اين روايت ضعيف مي باشد؛ و بسياري از فقهاء به اين امر تصريح نموده اند؛ شهيد ثاني در مسالك الافهام درباره ی اين روايت می گويد:
" طرق الرواية ضعيف، فإن خالد بن سدير غير موثق و قد قال الصدوق: إن كتابه موضوع و في طريقه أيضا محمد بن عيسي و هو ضعیف"؛ " سند اين روايت ضعيف مي باشد؛ زيرا خالد بن سدير كه در سند آن است فردي غيرموثق مي باشد. و شيخ صدوق در مورد او گفته كه روايات كتابش جعلي است. همچنين در سند اين روايت محمد بن عيسي است كه او نيز فردي ضعيف است."[7]
آقا رضا همداني(متوفي 1322 ) هم در كتاب مصباح الفقيه مي نويسد: " الروایة لضعف سندها و اعراض الاصحاب عنها لا تصلح دليلا"[8]؛ " اين روايت به خاطر ضعف سندش و اعراض اصحاب از آن صلاحيت براي دليل واقع شدن را ندارد." آيت الله العظمي گلپايگاني"قدس سره" نيز مي نويسد: " هذه الرو اية ضعيفة السند غير منجبرة بعمل الأصحاب "[9] ايشان همچنين اختصاص دادن جواز لطم زدن را به عزاي امام حسين علیه السلام با استناد به اين روايت، رد مي كند و می فرماید:
من المستبعد اختصاص الجواز بمصيبة مولانا الحسين صلوات الله عليه وآله فإنه إذا كانا محرمين في الإسلام لم يرتكبن ذلك و لو كانا جائزين علي الحسين لإشمئزاز النفوس من ذلك؛[10]
" بسيار بعيد است كه جواز لطم به صورت و گريبان چاك دادن را به عزاداري امام حسين علیه السلام اختصاص دهيم زيرا وقتي كه اين دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمي نيز آن را انجام نداده اند اگرچه اين اعمال براي امام حسين علیه السلام جايز باشد زيرا انجام اين اعمال موجب تنفر و بي زاري نفوس مردم از آن عمل (و انجام دهنده اش) مي شود."
همچنان كه آيت الله العظمي خويي نيز در همين راستا مي فرمايد: بعضي از اصحاب انجام دادن اين اعمال(لطم و گريبان چاك دادن ) را در حق ائمه و امام حسين، عليهم السلام، از حرمت خارج نموده اند و براي اثبات اين مدعي، به لطم زنان فاطمي كه در روايت خالد بن سدير آمده است استناد كرده اند. ولي اين مطلبي است كه نمي توان از آن حمايت كرد؛ زيرا بر فرض حرمت اين اعمال، اين حكم عموميت دارد و روايتي كه دلالت بر صدور اين اعمال از زنان فاطمي دارد ضعيف السند است و نمي توان بر آن اعتماد نمود.[11]
فقرات اين روايت[12] داراي تناقضاتي با يكديگر مي باشد كه بعضي فقهاء به آن تصريح نموده اند. آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري(متوفي 1405 ) در كتاب جامع المدارك قسمتي از اين تناقضات را بيان نموده و مي نويسد:
هذه الرواية يشكل استفادة الوجوب منها ففيها " و لا صلاة لهما حتي يكفرا أو يتوبا" و فیها " ولا شيئ في اللطم علي الخدود سوي الاستغفار و توبه" فكيف يلتزم بعدم صحة الصلاة بدون التكفير و التوبة و كيف يلتزم بوجوب الاستغفار و التو بة في اللطم علي الخدود مع ما في ذيلها " و علي مثله تشق الجيوب" فإن الاستغفار و التوبة فرع الحرمة؛[13]
استفاده وجوب كفاره از اين روايت (به خاطر تناقضاتي كه در آن است) مشكل است زيرا در آن آمده است نماز كسي (كه گريبانش را در عزاي زوج يا فرزندش چاك دهد) صحيح نيست تا اين كه كفاره بدهد و همچنين در آن آمده است كه چيزي در لطمه زدن به صورت غير از استغفار و توبه نيست، پس چگونه مي توان ملتزم شد كه نماز شخص بدون دادن كفاره و توبه صحيح نباشد و همچنين چگونه مي توان ملتزم به وجوب استغفار و توبه در لطم بر صورت شد با وجود آنچه كه در ذيل اين روايت آمده است كه " وعلي مثله تشق الجيوب" زيرا كه استغفار و توبه فرع حرمت است."
همان گونه كه پيش از اين نيز گفته شد كلمه "لطم" كه در اين روايت نيز به آن اشاره شده است به معناي زدن به صورت با كف دست مي باشد، نه وارد كردن خراش و خدشه به صورت، تا بتوان با آن بر جواز عملي همچون قمه زني احتجاج نمود. چنانچه اين معني را مي توان از متن همين روايت نيز بدست آورد زيرا در صدر روايت براي وارد كردن خراش به صورت كفاره قرار داده شده است؛ ولي در ادامه، لطمه را از موارد وجوب كفاره خارج نموده و استغفار را براي آن كافي مي داند؛ كه اين عمل بيان گر آن است كه لطمه چيزي غير از خراش و خدشه است.(توجه كنيد.)
با وجود روايات متواتري كه از پيامبر، صلي الله عليه و آله ، و اهل بيت ، عليهم السلام، در نهي از آسيب رساندن به بدن در عزاداري ها رسيده است، استدلال به اين خبر ضعيف، راهي نادرست است. و بر همين اساس است كه گفته شده فتاوي كه غالباً از علماء در مورد جواز قمه زني صادر مي شود به خاطر محبت شديد ايشان نسبت به امام حسین علیه السلام و ترس آنها از آسيب وارد شدن به عزاداري آن حضرت است و مبناي محكم فقهي ندارد: وقد صدر ما صدر عن بعضهم لاجلاء غفلتاً من القواعد الإجتهادية لما غلب عليهم من المحبة المكنونة الحسينية . [14]
در صورت اثبات لطم توسط زنان فاطمي و همچنين اثبات اين كه امام سجاد علیه السلام بر اين اعمال سكوت نمودند باز نيز نمي توان حكم آن را براي ديگران جاري نمود؛ چون ممكن است اين حكم فقط اختصاص به زنان فاطمي داشته باشد كه در آن شرايط حضور داشتند و داراي رابطه خويشاوندي نزديك با آن حضرت بودند . مرحوم شيخ محمد حسن نجفي(قدس سره) صاحب جواهرالكلام در اين رابطه مي نويسد:
" وما يحكي من فعل الفاطميات كما في ذيل خبر خالد بن سدير عن صادق علیه السلام ... هو موقوف علي فعل ذلك غير ذات الاب و الاخ و علي علم علي بن الحسين، عليهما السلام، و تقريره المفيد رضاه به، دونه خرط القتاد"؛[15] " ]استدلال به[ آنچه كه در مورد فعل زنان فاطمي نقل شده است و در ذيل خبر خالد بن سدير از امام صادق علیه السلام نيز آمده، متوقف بر آن است كه عمل آنها بر غير پدر و برادرشان باشد و همچنين اين كه حضرت علي بن حسين، عليهماالسلام، بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نيز سكوت نموده اند كه اين سكوت هم به گونه اي باشد كه نشانه اي از رضايت آن حضرت از عمل آنها داشته باشد. كه چنگ زدن به خارهاي بيابان براي كندن خارهاي آنها با دست، از پذيرش اين گفته ها آسان تر است."[16]
اما با اين حال همچنان اين مشكل وجود دارد كه در تعدادي از روايات، امام حسین علیه السلام زنان فاطمي را هم از گريبان چاك دادن و خراش زدن به صورت، بعد از شهادتشان نهي فرموده اند. چنانچه در لهوف و ديگر مقاتل معتبر آمده است كه امام حسين علیه السلام در شب عاشورا به زنان حرم چنين فرمودند:
" يا اُخْتاهُ يا اُمَّ كُلْثُومٍ، وَ أنْتِ يا زَيْنَبُ، وَأنْتِ يا فا طِمَة ، وَأنْتِ يا رُبابُ، اُنْظُرْنَ إِذا أنَا قُتِلْتُ فَلا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْبا وَلا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْها وَلا تَقُلْنَ عَلَيّ هَجْراً"[17]؛ " اى خواهرم اُمّ كلثوم، و تو زينب و هم تو اى فاطمه و تو اى رباب! توجه كنيد! هرگاه كشته شدم، گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و سخن ناروا بر زبان جاري نكنيد."
اين روايت به همين مضمون و با الفاظ گوناگون از امام حسين علیه السلام نقل شده است.[18]
در كتاب كامل الزيارات نيز از امام محمد باقرعلیه السلام روايت مي كند كه هنگامي كه امام حسين علیه السلام در صدد كوچيدن از مدينه برآمد، زنان بني عبدالمطلب آمدند و به نوحه سرائي پرداختند، تا آن كه امام حسين علیه السلام ميانشان رفت و گفت: شما را به خدا سوگند مبادا كه نافرماني خدا و رسول باشد كه از شما سر بزند[19]. كه مراد آن حضرت از نافرماني خدا، لااقل شق جيوب و خمش وجوه را شامل مي شود.
لطمه زدن هميشه عملي بوده است كه توسط زنان در مصيبت ها انجام مي گرفته است و اختصاص به آنها داشته است؛ بدان گونه كه رواياتي هم كه در نهي آن وارد شده همگي خطاب به جمعيت نساء است؛ چنانچه در كافى به سند خود از ابان از امام صادق علیه السلام روايت كرده كه فرمودند: بعد از آن كه رسول خدا، صلي الله عليه و آله، مكّه را فتح كرد و با مردان بيعت فرمود. سپس زنان آمدند تا بيعت كنند، خداى تعالى آيه 12 سوره ممتحنه يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَکَ عَلي أَنْ ... لا يَعْصينَکَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ را فرستاد. ام حكيم دختر حارث بن هشام عرضه داشت: يا رسول الله! اين معروفى كه خدا شرط كرده تو را در مورد آن معصيت نكنيم، چيست؟ حضرت فرمودند: " اين است كه لطمه به صورت نزنيد، و چهره خود را نخراشيد، و موى خود مكنيد، و گريبان چاك نكنيد، و جامه سياه نپوشيد، و صدا به واويلا بلند نكنيد." زنان مكّه پذيرفتند، و با آن جناب بر طبق اين شرايط بيعت كردند.[20] روايات بسيار زيادي در اين معني، هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل سنت ، وارد شده، كه با مراجعه با آنها خواهيم ديد خطاب قاطبه ی آنها در نهي نمودن از لطمه زني[21] نسبت به زنان است و چنان كه گويا انجام چنين اعمالي توسط مردان، كه معمولاً صبر بيشتري نسبت زنها دارند، تصور نمي شده است. پس از اين رو در صورتي هم كه از روايت فوق جواز لطمه زني در مصيبت امام حسین علیه السلام، برداشت شود بايد آن را اختصاص به همان قشر داد به علاوه اين كه روايت فوق نيز از لطمه زدن زنان بحث مي نمايد.
همان گونه كه بررسي شد استدلال به اين روايت براي اثبات جواز قمه زني هم از حيث دلالت آن و هم از حيث سند آن بي مورد مي باشد.
و از طرف ديگر عقل نيز هيچ گاه حكم نمي كند كه قمه زني مصداق جزع و عزاداري مي باشد زيرا در عزادارى، يعني اظهار حزن نسبت به امام حسین علیه السلام، انسان بايستى به گونه اى برخورد كند كه عرفاً صدق كند كه اين شخص حالت حزن به خودش گرفته و عزادار است. كسى كه با كارد تيز به جان خودش مى افتد و به سر خودش مى كوبد، حالت حزن و عز اداري است، يا يك حالت وحشت و ترس؛ خصوصاً براى بچه ها و افرادي كه تحمل ديدن اين صحنه را ندارند؟! صحنه، صحنه اى نيست كه ايجاد حزن كند، بلكه احساس خشونت و توحش در بعضى ها به وجود مى آيد. علامه سيد محمد فضل الله در اين مورد مي گويد:
انسان نبايد به اين شكل اندوه خويش را بيان كند براي مثال اگر براي پدر يا مادر يك شهيد خبر بياورند كه پسرتان در جبهه ی جنگ شهيد يا مجروح شده است آيا بر سر خود شمشير مي زند؟! يا گريه مي كند؟... من از تمامي براداران و خواهران مي خواهم به نكات منفي و مثبت اين عادت ها كه بر ما تحميل شده فكر كنند، تا بتوانيم واقعه ی عاشورا را از تمامي اين واپس گرايي ها كه دستخوش آن شده رهايي بخشيم. واپس گرايي هايي كه بدان قداست بخشيده ايم . به گونه اي كه اينك هركس در برابرشان ايستادگي كند در نظر مردم فردي مخالف اهل بيت ، عليهم السلام، به شمار مي رود.[22]
گذشته از اين، بايد اين نكته را نيز درك نمودكه عزاداري اگر به نحوه ی متعارف خود باشد، اثري كه بر آن مترتب است بر جاي خواهد گذاشت. ولي اگر به گونه هاي غير متعارف همچون قمه زني انجام شود نه تنها اثر و ضعي خود را ندارد، بلكه ممكن است نتایج بد و سوئي بر جاي گذارد. و به همين جهت بوده كه اسلام اجازه نداده است كه انسان هر روشي كه دلش خواست در تحقق عمل انتخاب كند. اسلام براي انسان، تشريع عبادت كرده است . اما اجازه نداده است كه هر طور دلش خواست، عبادت كند . بلكه عبادت را مشخص كرده و آن را توقيفي قرار داده و اجازه زيادت و نقصان نداده است، چه در اقوال و چه در افعال. همان طور كه اسلام به انسان اجازه ی فعاليت جنسي داده است. اما اجازه نداده كه هرگونه دلش خواست، غريزه ی جنسي را ارضاء كند، بلكه در چارچوب روابط زناشويي چنين اجازه اي داده است وانگهي چارچوب زناشويي هم محدود به اين كرده كه صيغه ی عقد جاري و شرايط آن، رعايت شود. به خاطر همين است كه ما بايد هم درباره ی روش و هم درباره ی خود عمل، مطالعه ی كامل داشته باشيم زيرا غفلت از اينها به خود انديشه لطمه مي زند، چنان كه در مورد زناشويي ملاحظه مي كنيم . چه بسا بعضي از روش ها مضر به انديشه است و آن را از محيط فكري و عملي ما دور مي سازد. ما بايد روش هايي را تقويت كنيم كه با جو انديشه و معاني آن هماهنگ است.[23] براي بيان اندوه، رو ش هاي متمدن تري وجود د ارد كه بجاست به مدد انسانيّت خود آنها را بشناسيم. اندوه، كنشي براي خودآزاري نيست بلكه راهي براي كمال بخشيدن به انسانيت است.
بر همين اساس است كه روش هماهنگ با فكر و عقيده اين است كه اندوه از راه قداست قهرمانان آن، راهي براي هماهنگي با مصيبتي باشد كه آنها داشته اند، تا شهادت، قداست اسلامي خود را حفظ كند و مصیبت در گام هاي رسالت مؤثر واقع شود و ميان مسلمانان و قهرمانان اسلام، رابطه اي به وجود آيد كه مسلمانان به خاطر تأثر از رسالت آنها متأثر شوند. زيرا آنها تجسم عملي اين رسالت ها هستند و علاقه به آنها نبايد خشك و بي روح باشد بلكه آلام گذشته را به آلام حال وآينده ارتباط دهد.
بنابر اين، بايد غم و اندوه آنان را به گونه اي مجسم كرد كه رسالت را مجسم كنند و جنبه هاي انساني آن را آشكار سازد. تا مردم بدانند كه اين مصيبت، مصيبت انساني تاريخي نبوده، بلكه مصبيت انسانيت در تمام مراحل زندگی.
پس مجالس عزاداري بايد به صورتي درآيد كه ميان مشكلات و آلام انسان گذشته و انسان حاضر، ارتباط برقرار كند، تا هم اشك آور باشد و هم حركت آفرين. بايد از همه اينها در تبليغات اسلامي استفاده كرد كه امام حسین علیه السلام به خاطر آن قرباني شد و انقلاب كربلا به خاطر تحقق بخشيدن به پاره اي از اهداف والاي آن در زندگي بود.
راستي چگونه مي توان ميان همه ی اينها و شمشير بر پيشاني زدن و پشت ها را با زنجير زخم كردن توافق برقرار نمود ؟! آنچه امروز انجام مي گيرد، شخصيت جامعه را نشان مي دهد، نه شخصيت قهرمان كربلا را[24]. مقام معظم رهبري در اين مورد مي فرمايند:
ما چند سال پيش اين جا راجع به قمه زني امري كه " بَيّن الغَي" است- مطالبي گفتيم؛ بزرگاني صحبت كردند، نجابت كردند، قبول كردند و مردم زيادي هم پذيرفتند؛ يك وقت ديديم از گوشه هايي سرو صدا بلند شد كه آقا شما با امام حسين مخالفيد ! معناي " سفينة النجا ة و مصباح الهدي" اين است كه ما عملي را كه بلاشك شرعا محل اشكال است و به عنوان ثانوي هم حرام مسلم و بیّن است ، انجام دهيم! بايد اين روشنگري ها را بكنيم تا نسل جوان ما به اسلام بيشتر علاقه مند شود. گرايش جوان ها را به اسلام مي بينيد . اين گرايش ، گرايش عاطفي است. اين گرايش، بسيار ارزشمند است؛ اما مثل موجي است كه ممكن است بيايد و برگردد. ما اگر بخواهيم اين موج همچنان استمرار داشته باشد، بايد پايه هاي فكري جوان ها را محكم كنيم. دعاي ابوحمزه ثمالي، دعاي امام حسين در روز عرفه، اينها را جوان ها ي ما مي خوانند؛ اما معنايش را نمي فهمند. " الهي هب لي قلبا يدنيه منك شوقه"؛ چقدر از اين گونه مناجات ها و از اين گونه مباني و از اين حرف هاي عميق در دعاهايي مثل مناجات شعبانيه و صحيفه ي سجاديه وجود دارد كه احتياج هست ما اينها را براي جوان ها بيان و تبيين و روشن كنيم تا بفهمند و با علاقه و عاطفه و شوقي كه دارند، بخوانند.[25]
متأسفانه اين روش هاي نادرست چنان اهميتي پيدا كرده اند كه اين فكر را به وجود آورده اند كه ميان اينها و بقاء و استمرار دين يا علاقه مردم به اهل بيت، عليهم السلام، رابطه است. به طوري كه اگر كسي از جنبه هاي منفي اين روش ها سخن بگويد، گويا دعوت به كفر و خروج از دين كرده است . كار به جايي رسيده است كه بعضي مي ترسند كه آنهايي كه اين روش ها را انكار يا مورد مناقشه قرار مي دهند از جانب اهل بيت ، عليهم السلام ، گرفتار بلايي بشوند يا ضربتي از آسمان بر سر آنها فرود آيد. زيرا در موقف دشمني و مخالفت با شعارهاي آنها قرار گرفته اند. بعضي از علماء ديني تصريح مي كنند كه اگر درباره ی برخي از اين مسائل ، سخني بگويند از امام حسين علیه السلام بيمناكند. گويا آن حضرت، كه در پيشگاه خداست، انساني است كه چون افراد معمولي درباره ی مسائل شخصي خود مي انديشد و مثل آنها مي خواهد از مخالفين خود انتقام بگيرد. و لو اين كه شخص، مطلبي را از روي اجتهاد يا حسن نيت گفته باشد."[26]
---------------------------------------------------
[1] - امام خميني، كشف الاسرار، ص 173
[2] - شيخ كليني، كافی، ج 3، ص 222 و شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 3، ص 271
[3] - صحاح جوهری، ج 5، ص 2030
[4] - شهيد ثاني، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج 3، ص 17
[5] - شيخ طوسي، تهذيب ،ج 8، ص 325
[6] - در اينجا ممكن است اين تصور به وجود آيد كه جمله ي "علي مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب" از نوع جمله هاي خبريه اي كه دلالت بر طلب دارد و به هر حال اين جمله داراي معناي امر است. اما نظر مؤلف كتاب بر اين است كه جمله "وعلي مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب" را بايد خبريه معني نمود زيرا دليلي وجود ندارد كه امام علیه السلام ابتدا فعلي را حرام دانسته و براي آن استغفار و توبه را لازم بداند و سپس در مقام توجيه برآيد و حتي به آن امر كند. چنانچه فقيه متبحر آيت الله سيد احمدخوانساري در كتاب جامع المدارك متذكر اين مطلب شده اند. (رك: جامع المدارك، ج 5، ص 14 ) اما اگر اين جمله را خبريه معني نمود مي توان گفت اين جمله و جمله قبل از آن دليلي از سوي امام براي عدم وجوب كفاره در لطمه زدن و گريبان چاك دادن است و آن حضرت هرگز نخواسته اند اين اعمال را تأييد يا توصيه نمايند.
[7] - مسالك الأفهام، ج 10 ، ص 27
[8] - مصباح الفقيه، ج 1، ص 430
[9] - كتاب الطهارة الاو ل، ص218
[10] - همان كتاب، ص 218
[11] - .كتاب الطهارة، ج 9، ص 235و 236
[12] - متن كامل اين روايت بدين شرح است: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن رجل شق ثوبه على أبيه أو على أمه أو على أخيه أو على قريب له فقال: لا بأس بشق الجيوب، قد شق موسى بن عمران علیه السلام على أخيه هارون، و لا يشق الوالد على ولده، و لا زوج على امرأته و تشق المرأة على زوجها و إذا شق زوج على امرأته أو والد على ولده فكفارته حنث يمين و لا صلاة لهما حتى يكفرا، أو يتوبا من ذلك، فإذا خدشت المرأة وجهها أو جزت شعرها أو نتفته، ففي جز الشعر عتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو إطعام ستين مسكيناً، و في خدش إذا أدميت، و في النتف كفارة حنث يمين، و لا ش يء في اللطم الخدود سوى الاستغفار و التوبة، ولقد شققن و لطمن الفاطميات على الحسين بن علي، عليهماالسلام، و على مثله تلطم الخدود و تشق الجيوب.
[13] - جامع المدارك، ج 5، ص 14
[14] - آيت الله محمد باقربيرجندي ، كبريت احمر، به كوشش عليرضا اباذري، ص 152 با اندكي تصرف
[15] - شيخ محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، ج 4، ص 371
[16] - "دونه خرط القتاد" ضرب المثل معروفي در كلام عرب است كه براي بيان سختي يا غيرممكن بودن عملي مي آورند توضيح آنكه "قتاد" معناي درخت خاردار است كه خارهايش به طرف بالاست و معلوم است كه چيدن خارهاي چنين درخت به كيفيت مزبور كه انسان با دست بالاي شاخه را بگيرد و آن را تا پائين بكشد تا خارهاي او بريزد بسيار مشكل و يا غير ممكن است، زيرا خارها به دست فرو مي رود. ضرب المثل مزبور در موقعي گفته مي شود كه انجام عملي يا قبول سخني غيرممكن باشد ( و يا بخواهند مبالغه در عدم امكان آن عمل يا قبول آن سخن كنند) يعني چيدن خارهاي درخت خاردار درخت با دست به آن كيفيت، با اينكه جراحت و خون زيادي را به دنبال دارد، از انجام فلان عمل و قبول فلان گفتار، آسا نتر است.
[17] - سيد بن طاووس، اللهوف، ص 140و 141
[18] - ارشاد، ص 232 ؛ بحار الانوار، ج 45 ، ص 3؛ عوالم ، ج 17 ، ص 245 ؛ مستدرك الوسایل ج 2، ص 45 ؛ تاريخ طبري، ج 3، ص 316 ؛ الكامل في التاريخ، ج 2، ص 560 ؛ البدايه و النهاية، ج 8، ص 191 و الفتوح، ج 5، ص 94
[19] - كام لالزيارا ت، ص 195 ، ح 275 ، باب 29 (متأسفانه در بعضي مقاتل معمولاً نسبت هاي نادرستي به اهل بيت امام حسين، عليهم السلام، داده مي شود كه اگر بخواهيم همه اين نسبت هاي نادرست را بپذيريم و بگوئيم كه اين موارد اختصاص به عزاي امام حسين علیه السلام داشته است بايد گفت بسياري از محرمات و سيئات- نعوذ بالله- به عنوان عزاداري حلال شده و نهضتي كه خود داعيه نهي از منكر داشته محلل بعضي از محرمات الهي بوده است! نمونه اي از اين نسبت هاي نادرست عبارتند از: نسبت سر برهنه دادن به حضرت زينب در شب عاشورا در ميان نامحرمان(ميرزا ابوالحسن شعراني، ترجمه نفس المهمو،م ص 199 ) نسبت سر برهنه دادن به زنان حرم در روز عاشورا (همان، ص 327
[20] - ترجمه تفسير الميزان، ج 19 ، ص 417
[21] - البته مي توان لطمه زدن زنان فاطمي را به طريقي ديگر توجيه نمود و گفت آنچه زنان فاطمي مرتكب آن شده اند لطم صورت بوده است اما در روايات حضرت آنها را از خدش و خراش وارد كردن به صورت نهي مي نمودند. و همان گونه كه در قبل نيز متذكر شديم ماهيت لطم و خدش بسيار با يكديگر متفاوت است.
[22] - علامه سيد محمد فضل الله، حديث عاشورا، ص 167
[23] - علامه سيد محمد فضل الله، گامهايي در راه تبليغ ، ص 265
[24] - همان، ص 269 و 270
[25] - بيانات حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار منتخبان ملت در مجلس خبرگان، زمان: 17/6/1384ش- 3/8/1426 ه ق- 8/9/2005 م- مکان: تهران
[26] - قمه زني سنت يا بدعت/ مهدی مسائلی/ انتشارات گلبن/ ص31 تا 49
|