استفاده معنوى از حادثه عظيم كربلا
حادثه كربلا براى ما مردم ، خواهى نخواهى يك حادثه بزرگ اجتماعى است . يعنى در تربيت ما، در خلق و خوى ما اين حادثه اثر دارد.
حادثه اى است كه خود به خود بدون اينكه هيچ قدرتى ما مردم را مجبور كرده باشد، ميليون ها نفر و قهرا ميليون ها ساعت از وقت خودمان را براى استماع قضاياى مربوط به آن صرف مى كنيم ، ميليون ها تومان در اين راه خرج مى كنيم . اين قضيه بايد همان طورى ما در اين حادثه صورت بگيرد، حادثه را منحرف مى كند و به جاى اينكه ما از اين حادثه استفاده بكنيم ، قطعا ضرر خواهيم كرد. (1)
مقصر كيست ؟
مقصر كيست ؟ هم خواص يعنى علما مقصرند و هم عوام يعنى غير از علما، اما علما از آن نظر كه در دوران شريعت ختميه آنها هستند كه هم بايد مانع تحريف و هم رافع و زائل كننده تحريف باشند. اذا ظهرت البدع العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه الله .
ايضا در حديث كافى است : و ان لنا فى كل خلف عدولا ينفون عنا تحريف الغالين و انتحال المبطلين . (2)
وظيفه علما
اولين وظيفه علما اين است كه با نقاط ضعف مردم مبارزه كنند، نه آنكه از آنها استفاده كنند. مثلا در جريان مجالس عزادارى و وعظ و خطابه ، امروز در نقطه ضعف در مردم هست ؛يكى اينكه علاقه شديد دارند كه در مجالس ، اجتماع و ازدحام زياد شود، ديگر اينكه مى خواهند از لحاظ گريه ، مجلس بگيرد و شور به پا شود و كربلا شود. اينجا است كه يك خطيب ، سر دو راهى قرار مى گيرد: ازدحام را زياد كند و مجلس را كربلا كند، يا حقايق را بگويد كه احيانا نه ازدحام مى شود و نه شور و واويلا.
علما بايد با عوامل پيدايش تحريفات مبارزه كنند، جلو تبليغات دشمنان را بگيرند، دست دشمنان را كوتا كنند، با اسطوره سازى مبارزه كنند. مثلا كتاب لولو و مرجان حاجى نورى كه يك نوع قيام به وظيفه به نحو شايسته است كه اين مرد بزرگ كرده است و ما امروز از نتيجه كار اين مرد بزرگ استفاده مى كنيم . علما بايد فضايح و رسوايى دروغگويان را ظاهر كنند. (لهذا مى گويند از موارد جواز غيبت ، جرح راوى حديث است .) علما بايد متن واقعى احاديث معتبر، سيماى واقعى شخصيت هاى بزرگ ، متن واقعى حوادث تاريخى را در اختيار مردم بگذارند و به دروغ بودن دروغ ها اشاره و تصريح كنند. (3)
كمى زهر مارى قاطى كن !
نقل مى كنند كه : يكى از علماى بزرگ در يكى از شهرستان هاى تا اندازه اى درد دين داشت و هميشه به اين دروغ هايى كه روى منبر گفته مى شد اعتراض مى كرد و تعبيرش هم اين بود كه اين زهر مارى ها چيست كه بالاى منبرها مى گوييد.يك وقت واعظى به او گفت : اگر اينها را نگوييم اصلا بايد در دكان را تخته كنيم . آن آقا جواب داد: اينها دروغ است و نبايد گفته شود. از قضا چندى بعد خود اين آقا باين شد و مجلسى در مسجد تشكيل داد و همان واعظ را دعوت كرد، ولى قبل از شروع منبر به واعظ گفت : من مى خواهم به عنوان نمونه مجلسى ترتيب بدهم كه جز روضه راست در آن خوانده نشود و تو هم بايد مقيد باشى كه جز از كتاب هاى معتبر هيچ روضه اى نخوانى ، و با تعبير خودش گفت : چون مجلس مال شماست اطاعت مى شود.
شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم كنار محراب بود، آقاى واعظ صحبت هايش را كرد و موقع خواندن روضه شد، شروع كرد به خواندن روضه و خود را مقيد كرده بود كه جز روضه راست چيزى نگويد، اما هر چه گفت مجلس تكان نخورد و همين طور يخ كرده بود. آقا ديد عجب اين مجلس مال خودش هم هست بعد مردم چه مى گويند،زن ها
مى گويند: لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسش نمى گيرد، اگر آقا خود نيتش درست بود، اخلاص نيت داشت ، حالا كربلا شده بود. ديد كه آبرويش مى رود چه بكند؟ يواشكى و زير چشمى به واعظ گفت : يك كمى از آن زهرمارى ها قاطى كن ! (4)
بررسى تاريخ عاشورا
مولف : دكتر محمدابراهيم آيتى به كوشش مهدى انصارى
منبع : مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی
گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
-------------------------------------------------------
1- حماسه حسينى ج 1، ص 18.
2- حماسه حسينى ، ج 3، ص 292.
3- همان ماخذ ص 293.
4- حماسه حسينى ج 1، ص 22.
|