عبرت ماجراى امام حسین این است كه انسان فكر كند در تاریخ و جامعه ی اسلامى؛ ... چه حادثه اى اتّفاق افتاده و چه میكروبى وارد كالبد این جامعه شده است كه بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام، درهمین جامعه و بین همین مردم، كسى مثل حسین بن على علیه السّلام را با آن وضع به شهادت مى رسانند؟!
چه اتّفاقى افتاد و چطور چنین واقعه اى ممكن است رخ دهد؟ آن هم نه یك پسر بى نام و نشان؛ بل كودكى كه پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله)، او را در آغوش خود مى گرفت، با او روى منبر مى رفت و براى مردم صحبت مى كرد. او پسرى بود كه پیامبردرباره اش فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» رابطه ى بین این پدر و پسر، این گونه مستحكم بوده است. آن پسرى كه در زمان حكومت امیرالمؤمنین علیه السّلام، یكى از اركان حكومت در جنگ و صلح بود و در سیاست مثل خورشیدى مى درخشید. آن وقت، كار آن جامعه به جایى برسد كه همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزّت و با آن حلقه ى درس در مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقه مند و ارادتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را، با آن وضعیت فجیع محاصره كنند و تشنه نگه دارند و بكشند و نه فقط خودش، بلكه همه ى مردانش و حتّى بچه ى شش ماهه را قتل عام كنند و بعد هم زن و بچه ى این ها را مثل اسراى جنگى اسیر كنند و شهر به شهر بگردانند قضیه چیست و چه اتّفاقى افتاده بود؟ این، آن عبرت است. ...
------------------------------------------------
کتاب واجب فراموش شده/حسین خادمی و حمیدرضا محمود خانی/ صص 17 و 18
|