نشانه های پیروزی امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا
“چطور شكست دادند(لشکریان کفر را) ؟
(1) ... با اينكه اينها (لشکر امام حسین علیه السلام ) در اقليت بودند و كشته شدنشان قطعی بود، يك نفر از اينها به دشمن ملحق نشد. اما از آن سی هزار نفر به اينها ملحق شدند، از جمله سردارشان حربن يزيدرياحی و سی نفر ديگر.
(2) لشكريان عمرسعد در كربلا از جنگ تن به تن پرهيز داشتند... آخرين كسی كه به ميدان می آيد خودش (امام حسین علیه السلام) است. خيال كردند كه در چنين شرايطی می توانند با حسين علیه السلام مبارزه كنند. هر كسی كه جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد. فرياد عمرسعد بلند شد كه مادرتان به عزايتان بنشيند، به مبارزه كی رفته ايد؟ هذا ابن قتّال العرب (1) اين پسر كشنده عرب است، پسر علی بن ابيطالب است، والله نَفْسُ أبيِهِ بَيْنَ جَنْبَيْهِ ( 2 ) بخدا روح پدرش - علی- در كالبد اوست، به جنگ او نرويد. اين علامت شكست بود يا نه؟
(3) ...وقتی خطبه های اباعبدالله علیه السلام ايراد می شود، مخصوصا يكی از آن خطبه هائی كه در روز عاشورا ايراد می كند... [عمرسعد بر لشكريان خود می ترسد]. امام برای خواندن اين خطبه از اسب پياده شد و برای اينكه می خواست يك جای مرتفع تری باشد تا صدايش بهتر برسد، بر بالای شتر رفت و فرياد زد: تبالكم ايتها الجماعة و ترحا حين استصرختمونا والهين، فأصرخناكم موجفين » ( 3) . كه براستی نمونه ای از خطبه های علی عليه السلام است و اگر خطبه های علی عليه السلام را كنار بگذاريم ديگر خطبه ای به اين پرشوری در دنيا پيدا نمی شود .... عمرسعد بر لشكريان خود ترسيد كه مبادا نطق حسين علیه السلام آنها را تحت تأثير قرار دهد .از آنجا كه روح دشمن شكست خورده بود، عمرسعد دستور داد فرياد كنيد و به دهانهايتان بزنيد تا صدای حسين علیه السلام را كسی نشنود . آيا اين علامت شكست نيست ؟ ”(4)
-----------------------
(1) بحارالانوار ، ج 45 ص 50 و مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ص 110 ومقتل الحسين ، مقرم ، ص . 346
(2) بحارالانوار ، ج 44 ص 390 و ارشاد شيخ مفيد ، ص . 230
(3) اللهوف ، ص 41 و مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، صفحه 110 و مقتل الحسين مقرم ص 6 و 286 ، تحف العقول ص . 173
(4) شهيد مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى 1، صص 82 تا 84
آثار سربلندی، پیروزی و درستی انتخاب در رفتار و گفتار امام حسین علیه السلام
“در بين راه كه به كربلا می روند ، بعضيها با او صحبت می كنند كه نرو خطر دارد ، و حسين عليه السلام در جواب، اين شعرها را می خواند:
سامضی و ما بالموت عار علی الفتی اذا مانوی حقا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحين بنفسه و فارق مثبورا و خالف مجرما
اقدم نفسی لا اريد بقائها لتلقی خميسا فی الهياج عرمرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم كفی بك ذلا ان تعيش و ترغما (1)
به من می گوئيد نرو!، ولی خواهم رفت. می گوئيد كشته می شوم!، مگر مردن برای يك جوانمرد ننگ است ؟ مردن آن وقت ننگ است كه هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقائی و رياست كشته بشود كه می گويند به هدفش نرسيد. اما برای آن كسی كه برای اعلای كلمه حق و در راه حق كشته می شود كه ننگ نيست. چرا كه در راهی قدم برمی دارد كه صالحين و شايستگان بندگان خدا قدم برداشته اند. پس چون در راهی قدم بر می دارد كه با يك آدم هلاك شده بدبخت و گناهكار مثل يزيد مخالفت می كند بگذار كشته بشود. شما می گوئيد كشته می شوم ، يكی از اين دو بيشتر نيست : يا زنده می مانم يا كشته می شوم. ” فان عشت لم اندم “ اگر زنده ماندم، كسی نمی گويد تو چرا زنده ماندی. ” و ان مت لم الم » و اگر در اين راه كشته بشوم ، احدی در دنيا مرا ملامت نخواهد كرد اگر بداند كه من در چه راهی رفتم، كفی بك ذلا ان تعيش و ترغما برای بدبختی و ذلت تو كافی است كه زندگی بكنی اما دماغت را به خاك بمالند. باز می بينيد كه حماسه است. در بين راه نيز خطابه می خواند و می فرمايد : « الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهی عنه » ( 2) ، بعد در آخرش می فرمايد: « انی لا اری الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما » ( 3) من مردن را برای خودم سعادت ، و زندگی با ستمگران را موجب ملامت می بينم .”(4) “... حسين بن علی عليهماالسلام اصحابش را جمع می كند چنانكه گوئی روحش از هر شخص موفقی بيشتر موج می زند ، و می فرمايد : “أثنی علی الله أحسن الثناء و أحمده علی السراء و الضراء اللهم إنی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن وفقهتنا فی الدین . ( خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و با دین و آیین آشنایمان ساختی.) (5)”(6)
-------------------------
(1) فی رحاب ائمةاهل البيت ، ج 3 ، ص 97 و مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 69 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص 217 و بحارالانوار ، ج 45 ، ص 238 و ارشادشيخ مفيد ، ص 225 ، در اين سه كتاب آخر ، اين ابيات بغير از بيت سوم و در كتاب اعلام الوری ص 230 بغير از بيت سوم و چهارم ذكر شده است.
(2 و 3) بحارالانوار ، ج 44 ، ص 381 و تحف العقول ، ص 176 و اللهوف ، ص 33 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص 232 و تاريخ طبری ، ج 6 ، ص 229 و تاريخ ابن عساكر ، ج 4 ، ص 333 و كشف الغمه ، ج 2 ، ص . 32
(4) شهيد مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى 1، صص 152 تا 154
(5) بحارالانوار ، ج 44 ، ص 392 و مقتل الحسين خوارزمی ، ج 1 ، ص 246 مقتل الحسين ، مقرم ، ص 257 و ارشاد شيخ مفيد ، ص 231 و اعلام الوری، ص . 234
(6) شهيد مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى 1، ص 155
|