نویسنده: غلامرضا گلی زواره
حسن استفاده از میراث محرّم
از دیدگاه امام خمینی، نهضت عاشورا دین را احیاء کرد و حاکمیت اللّه، عبودیت خداوند، زدودن طاغوت، نشاندن اوامر و نواهی الهی به جای فرهنگ منحط دستگاه اموی، ارمغان این حماسه شکوهمند بود.
«خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می خواستند بیاورند، می خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند... این خطر را سیدالشهداء دفع کرد...»(1)
حضرت امام حکومت را به عنوان یک مجموعه در نظر می گیرد و نشان می دهد که چگونه تسامح، سهل انگاری و خیانت در انتخاب شخص حاکم که خود گناهی بزرگ است می تواند فساد عملی را به سرعت به ارکان حکومت سرایت دهد و از آنجا تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه را مخدوش نماید. عدالت را کم رنگ و دین را از محتوا خالی کند. نفاق و ظاهر سازی، قدرت طلبی و بازگشت به اخلاق جاهلی را ترویج نماید.
آن روح قدسی با پیروی از حضرت اباعبداللّه و با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا بر این حقیقت ثابت یعنی ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیر بودن آن دو یعنی بر همه اصولی که در روش و گفتار رهبر عاشورا مشاهده می نمود تأکید می ورزید و در هدف خود از قاطعیت ویژه و عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود. حرکت و انقلاب اسلامی را نیز بر اساس همین اندیشه استوار ساخته بود که آثار این فرهنگ و تفکر در سیره و روش او و نیز در سخنانش به روشنی پیداست، در جائی فرموده اند:
«خمینی می تواند تفاهم کند با ظلم؟... خمینی آنجا هم که بود مجد اسلام را حفظ می کرد، می تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمت کشیده است خمینی و امثال خمینی می توانند یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد.»(2)
هنر حضرت امام در بهره وری شایسته از عاشورا تعویض نگاه مردم بود. کاری که حضرت امام موفق به آن شد این بود که نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشانید و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه، از قیام امام حسین(ع) و حماسه های عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی اجتماعی مردم وارد نمود و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسانها از چنگال جنود شیطان الهام گرفت و آن را پشتوانه حرکت و قیام عمومی ساخت. این نگرش چنان تأثیر شگرفی نهاد که انسان های ذلیل، ترسو، ظلم پذیر، بی اراده و فرو خفته در غفلت های فراوان را به انسانهای استوار با شهامت، ستم گریز و خودباور تبدیل ساخت و فرهنگ حسینی را در بطن اجتماع وارد ساخت و نظامی به ظاهر محکم و استوار را سرنگون نمود و تشکیلاتی دیگر به جای آن بنیان نهاد و به مردم آموخت عاشورا فقط برای گریستن نیست بلکه این گریه ها و مویه ها فلسفه دارد. آدمی ضمن گرامی داشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند وگرنه همچون یزیدیان خواهد بود. بنابراین فرهنگ این قیام می تواند در تمامی جوامع درس آموز، هدایت گر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرموده اند: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» تحقق عینی خواهد یافت.(3)
زنده ماندن عاشورا با این نگاه به معنای زنده ماندن همه ارزشهای والای انسانی و الهی است یعنی مصونیت جامعه در برابر سلطه گری ها استبدادها و جهالت ها.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اوضاع اجتماعی و برخی تبلیغات مسموم و منفی، اسلام در دنیا خرافه و کهنه و غیر قابل استفاده در فرهنگ جوامع تلقی می گردید. نماز خواندن در مراکز عمومی نشانه ای از جمود به حساب می آمد. یک مسلمان گاهی گناه ترک نماز را به دلیل فشار افکار عمومی می پذیرفت. یکی از مقامات سیاسی یکی از کشورهای عربی در ماه رمضان به دیدن شاه ایران آمد. برایش چای و دیگر وسایل پذیرائی آوردند. وی نقل کرده بود به شاه گفتم: ماه رمضان است من مسافرم شما مگر کسالتی دارید؟ در جوابم گفت: مگر شما هم این خرافات را قبول دارید؟(4) رئیس حکومتی در کشوری که اکثریت آن شیعه هستند احکام قطعی قرآن و واجبات الهی را قبول نداشت. التزام به موازین شرعی را نوعی عقب افتادگی می پنداشت. استفاده از شراب و سایر مشروبات الکلی عادی بود و قمار بازی و سایر مفاسد اخلاقی و اجتماعی هیچ گونه قباحتی نداشت. در این وضع نگران کننده، امام خمینی با پیروی از امام حسین(ع) همه را از خواب غفلت بیدار کرد و مردم را به درجه ای از رشد و تعالی رسانید که احساس نمودند نه تنها اسلام خرافه نیست بلکه تنها راه نجات بشریت می باشد.
نگاه رهبری انقلاب اسلامی به میراث گرانقدر و حیات بخش عاشورا، تعالی بخش ولی در عین حال قدردان تلاش افراد در اعصار گذشته بود. آن روح قدسی ضمن آن که خود عمیق ترین تحول نظری و عملی نسبت به درک عاشورا و نهضت حسینی را داشت. نقدی سازنده و احترام آمیز به برداشت های رایج از سنت ها و سوگواری های محرم داشت و قدر و ارزش همین مجالس و محافل سنتی عزاداری و بزرگداشت های متداول و مرسوم را در حفظ اساس نهضت و انتقال پیام آن به خوبی می شناخت و بر این اعتقاد بود که «ما هرچه داریم از محرم است» و یا این که «محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت این مذهب تا حالا زنده مانده است» وامداری خود را نسبت به سوگواری های صادقانه و خالصانه مردم بروز می داد و بعضاً با لحنی توأم با احترام، خطای روشنفکران را در کم اعتنایی و نادیده انگاشتن کوششهای گذشتگان اعلام می داشت. در عین حال با تعبیر به این که همه ائمه به رغم تفاوت مقتضیات و اوضاع اجتماعی و سیاسی که به اختلاف مشی مبارزه می انجامید «اصل مبارزه با باطل» را با جدیت دنبال می نمودند، برداشت راحت طلبانه دینداران عافیت طلب را افشا می ساخت و از همین موضع بود که فرمود:
«لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، بطور کوبنده فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر(شهر) یادآوری شود.»(5)
امام خمینی با حسن استفاده از میراث بزرگداشت محرم و احیاء و اصلاح ابعاد فراموش شده اش یا بد فهمیده شده اش خیل عظیم محبّان کربلا و دوستداران اهل بیت را به سرچشمه کوثر حقیقی عاشورا اتصال داد و از توده وسیع اما خاموش و بی خطر عزاداران، مداحان، گویندگان مذهبی و مرثیه سرایان فاجعه کربلا لشکرهای فریادگر با هدف، شهادت طلب و فداکار سامان داد که بنیاد بیدادگری ظلم و بیگانه پرستی را در کام آتش افروخته از ایمان به «کل یوم عاشورا» فرو بلعید. به یمن این حرکت قیام 15 خرداد 1342 سند آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را به امضای همه مراکز خبری و محافل تصمیم گیری هواداران نظام طاغوتی رسانید و به این ترتیب یکی از مستحکم ترین نظام های یزیدی تاریخ به مَدَد فهم درست از نهضت عاشورا به موزه تاریخ پیوست.
قوی ترین عامل تحول جامعه
در شرایطی که تفکر ناب و اصیل اسلام محجور گردیده بود اهل دیانت با هجوم آفت ها تحرک و پویایی خود را از دست می دادند و علائم حیات یکی پس از دیگری زایل می گردید، احیاگران چگونه می توانستند نشاط و تکاپورا به این پیکر نیمه جان باز گردانند و از خواب آلودگانی که سراسر وجودشان را یأس و حرمان فرا گرفته و از فرط سستی و خماری، احساس درد را هم از دست داده اند. چگونه انسان های باشور و حرارت، متعهد و اهل تکلیف و دردمند بسازد. در این شرایط امام خمینی برای یک دگرگونی اساسی و بنیادی به سراغ قوی ترین عامل تحول جامعه رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب، شناخت همه جانبه جامعه و توانایی از ارائه برنامه اصلاحی، سوژه کربلا را به کار گرفت زیرا متوجه این حقیقت بود که هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده و این حادثه صرفاً جنبه فکری و ذهنی ندارد بلکه با پر شورترین احساسات و عواطف عجین می باشد چرا که در هیچ واقعه ای به این میزان اشک نریخته و در هیچ ماتمی چنین سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی این گونه به میدان نیامده است.
به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزش های انسانی است و اوج ایثار، حماسه، جهاد، مبارزه، اشتیاق معنوی و عبادت را به نمایش می گذارد. از این رو مطرح کردن عاشورا و ترسیم چهره راستین کربلا به معنی توجه دادن مردم به آشناترین چهره پرجاذبه ترین حرکت توحیدی، کاملترین سرمشق و عالی ترین حماسه در هر عصر می باشد. به همین دلیل یکی از نویسندگان معاصر می نویسد: «آیة اللّه خمینی بیش از هر مقام شیعی که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد خاطره کربلا را با احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.»(6)
امام خمینی عقیده دارد باید عاشورایی بوجود آورد:
«اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن نظیر عاشورا بوجود آورید چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشته ایم از دست برود. چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه می زنند و اجتماع می کنند، سلام بر مؤسس آن، شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی بوجود آید، اجتماعات بر پا گردد.»(7)
امام حسین(ع) جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج نمود و سبب بالندگی و شکوفایی آن گردید. او که عصاره اسلام ناب محمدی است قیام می کند تانشان بدهد آنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه می کند دین نیست بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به نام دین عرضه می شود. اسلام حقیقی با چنین حکومتی سازگاری ندارد. امام خمینی نیز با اقتدا به امام حسین(ع) چنین کرد و در مقابل حکومت جابر همه مصایب را تحمّل نمود و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سؤال برد و برای همیشه جور آن را از سر مردم کم کرد و آزادگی و ظلم ستیزی امام حسین(ع) در وجود امام خمینی متجلی گشت. آن روح قدسی می گوید:
«حضرت سیدالشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.»(8)
و در جای دیگر فرموده اند:
«امام مسلمین به ما آموخت که در حالی که ستمگران زمان به مسلمین حکومت جائرانه می کنند در مقابل او اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد بپاخیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید فداکاری کنید و خون نثار نمائید.»(9)
مقام معظم رهبری حضرت آیة اللّه خامنه ای تأکید نموده اند:
«عنوان پیروزی خون بر شمشیر را امام بزرگوار از ماه محرم استحصال کردند و مردم ایران نیز با پیروی از حسین بن علی(ع) از عاشورا درس گرفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد. حضرت امام به عنوان یک انسان حسینی و عاشورایی دنیای کفر و الحاد را به مبازره طلبید و همه شاهد بودند که در عمل چه کرد و امروز همه ما باید عاشورایی باشیم تا حرکت دنیا به سمت صلاح برود تسریع و زمینه ظهور ولی مطلق نیز فراهم شود. گویندگان علمای دین باید با شمشیر حق ذوالفقار علوی و ولوی عاشورا در مقابل تبلیغات خصمانه و خباثت آمیز دشمن بایستند و با همت و فداکاری خود بار دیگر همان معجزه بزرگ را در برابر جناح کفر مطرح کند.»(10)
استاد شهید علامه مرتضی مطهری گفته است:
«ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت برمی خاست. مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد(ص)، علی، زهرا، حسین (علیهم السلام)، زینب (س) سلمان، ابوذر و صدها هزاران مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند. او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود تشخیص دادند. او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سال ها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین(ع) باشند رد سر می پروراندند... به ناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند آن چنان که گویی حسین(ع) را به عینه می دیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.»(11)
انقلاب اسلامی صرفاً در صدد ایجاد یک امپراتوری قوی با سیستم رفاهی کم نظیر یا ساختار فرهنگی و سیاسی مبتنی بر نظریات علمی نبود بلکه این حرکت عظیم با حدوث و تداومش در صدد بود که جامعه را از حضیض ذلت به اوج عزت برساند و محرومین صالح را به مقام وراثت و خلافت الهی در زمین نایل گرداند. از این جهت وقوع این تحول بزرگ با دیگر انقلاب ها تفاوت آشکاری دارد. علت اصلی پیدایش انقلاب اسلامی ایران سریان ولایت عاشورایی امام خمینی بود. اینک تداوم آن نیز در گرو حفظ و انتقال ولایت به نسل جدید و نسل های آینده خواهد بود. آنچه که در فرایند این تسرّی نقش واسطه را ایفا می کند اصل معرفت و شناخت امام خمینی و محبت و عشق نسل ها به اوست که خود بهترین مقدمه برای ورود به ولایت اهل بیت(ع) و ولایت الهی است. ولایت عاشورایی امام خمینی سرمنشأ علت محدثه انقلاب اسلامی بوده است یعنی پیروزی این قیام را جز اعجاز ولایت حسین که از آستین ولایت امام خمینی بیرون آمد نمی توان دانست. همین جاذبه معنوی و نفس رحمانی امام بود که مس ها را تبدیل به طلا ساخت و دمادم بر کالبد امّت عاشورایی خون تازه ای می دمید و موج وار شخصیت عرفانی و حماسیش در جامعه تحول و پویایی بوجود می آورد. تداوم انقلاب نیز بر همین حضور دائمی بستگی دارد. در میان اولیای غیر معصوم نوادری یافت می شود که در برخورداری از شرایط ولایت تا مرز اولیای کامل الهی پیش می روند. از همین روی گفتار و کردارشان حالتی دیگر پیدا می کند. آنان مصداق این روایت رسول اکرم(ص) هستند که فرموده اند: «ان للّه عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیّون.»(12) خداوند بندگانی دارد که گرچه پیامبر نمی باشند ولی فرستادگان الهی به حالشان غبطه می خورند. امام خمینی در نقطه اوج این گونه از اولیاست چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصفش فرمود:
«امام خمینی نشان داد که در کسب فضایل تا مرز ائمه معصومین پیش رفتن اضافه نیست.»(13)
استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اسلامی را به عنوان ارکان تداوم انقلاب اسلامی نام می برد و رخنه فرصت طلبان، عدم اخلاص و معنویت، ابهام طرح های آینده، نفوذ اندیشه های بیگانه و تجدد گرایی افراطی را از آفات انقلاب می داند.(14) بی شک همان عواملی که انقلاب را پدید آورده اند باید در استمرار این حرکت نقش ایفا کنند و قلب تپنده آن یعنی ولایت حق حضور داشته باشد وگرنه تمام ارکان و اعضاء از حرکت تکاملی باز خواهند ایستاد.(15)
|