گستردگى، اهميت و تأثير عزادارى براى سيدالشهداء(عليه السلام)
…" در دورترين نقطه هاى جهان در ايام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبيه همين مراسمى كه شما در شهر خودتان داريد برنامه هايى برگزار مى شود. در نيويورك كه يكى از بزرگ ترين شهرهاى دنيا است، در روز عاشورا از طرف شيعيان پاكستانى، ايرانى، عراقى، لبنانى و بعضى از كشورهاى ديگر، دسته سينه زنى راه مى افتد به طورى كه توجه همه مردم را به خود جلب مى كند. بزرگ ترين خيابان اين شهر، پر از جمعيت مىشود به گونه اى كه رفت و آمد را مشكل مىسازد.
علاوه بر شيعيان، در بسيارى از كشورهاى سنى نشين هم در ايام عاشورا چنين مراسمى از سوى اهل سنت برگزار مى شود; يا اگر شيعيان جلساتى تشكيل مى دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف مى دانند كه در اين مراسم شركت كنند. بسيارى از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان كه تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعيت كل ايران است و هم در بنگلادش و پاكستان، به عنوان اداى اجر رسالت، بر خود واجب مى دانند كه در مراسم عزادارى سيدالشهداء(عليه السلام)شركت كنند. چون در قرآن آمده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً اِلاّ الْمَوَّدَةَ فى الْقُرْبى».[1] بر همين اساس، ايشان نيز اظهار مودت به اهل بيت(عليهم السلام) را اجر رسالت مى دانند و اداى آن را بر خود واجب مى شمارند. به اين دليل وقتى عزادارى سيدالشهداء(ع) برپا مى شود، آن ها هم براى اظهار محبت و علاقه به اهل بيت(عليهم السلام) و اداى اين دِينى كه به عهده خود مى دانند شركت مى كنند; بلكه حتى بت پرستانى كه به شريعت اسلام معتقد نيستند، به لحاظ بركاتى كه از عزادارى سيدالشهداء(ع)ديده اند مراسم عزادارى برپا مى كنند و نذورات فراوانى براى برگزارى مراسم سيدالشهداء(ع)دارند. اين ها مواردى است كه در تمام دنيا ديده مى شود و كفار هم مى دانند كه چنين مسائلى وجود دارد. شما هيچ حادثه اى را در عالم نمى توانيد نشان دهيد كه چنين تأثيرى داشته باشد و ملت هاى مختلف را تحت تأثير قرار داده باشد.
از نظر طول اثر، بيش از سيزده قرن است كه طراوت و تازگى خود را حفظ كرده و گويى اين جريان ديروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز مى گريند و بر سر و سينه مى زنند. شايد بعضى از مراسم عزادارى وجود داشته باشد كه از جهت قدمت سابقه بيش ترى داشته باشد. نمونه اى كه مى توان به آن اشاره كرد، عزادارى اى است كه مسيحيان براى به دارزدن حضرت عيسى(عليه السلام) انجام مى دهند. سالگرد به دار كشيده شدن حضرت عيسى ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ در همين ايام بهار است. البته ما معتقديم كه چنين اتفاقى واقع نشده است. قرآن مىفرمايد: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُم».[2] اما آن ها معتقدند كه حضرت عيسى(ع)را به دار كشيدند و ايشان را دفن كردند و بعد از سه روز، ايشان از قبر بيرون آمد و به آسمان رفت. لذا براى سالگرد به دار كشيده شدن حضرت عيسى(عليه السلام)مراسم عزادارى برپا مى كنند. بنده يك سال در واتيكان بودم كه مصادف بود با شب هايى كه شب عزادارى حضرت مسيح(ع)بود. اين مراسم در كليساى بزرگ رُم، در كليساى سن پيتر با حضور خود پاپ برگزار مى شد و برنامه به گونه اى پيش آمد كه ما هم در آن شركت كرديم. بديهى است مراسمى كه در آن، پاپ كه شخصيت جهانى عظيمى دارد شركت مى كند و از اطراف دنيا براى ديدن آن جمع مى شوند و در كليسايى كه بزرگ ترين كليساى عالم است برپا مى گردد، مراسمى با شكوه خواهد بود. در اين مراسم لباس مشكى مى پوشند، شمع روشن مى كنند و سرودهاى مذهبى شبيه نوحه اى كه ما مى خوانيم، به صورت آرام مى خوانند. چنين مراسمى را برگزار مى كنند، اما تمام اين مراسم به اندازه مجلس ترحيم يكى از علماى ما شور ندارد. از آن جا كه از ميلاد حضرت مسيح(ع) دو هزار سال مى گذرد، مى توانيم بگوييم سابقه برگزارى اين مراسم عزادارى به حدود دو هزار سال مى رسد و اين مراسم همچنان برگزار مى شود و مورد احترام است. اما به همين صورت كم رنگ و خيلى عادى برگزار مى گردد. اگر شما اين مراسم را با يكى از مجالس عزادارى كه در قم يا تهران برگزار مى شود مقايسه كنيد، آن وقت خواهيد ديد كه چه قدر تفاوت راه است ميان آن ارادتى كه مسلمانان ـ به خصوص شيعيان ـ از عمق جان اظهار مى كنند، با آنچه در بزرگ ترين اديان جهان و با آن تشكيلات، براى حضرت مسيح(ع)برگزار مى شود. به هر حال شما بهتر مى دانيد و خودتان لمس مى كنيد كه كيفيت آن با هيچ مراسمى قابل مقايسه نيست.
به اين مطالب، فداكارى هايى را كه شيعيان در طول تاريخ كرده اند اضافه كنيد. اين فداكارى ها براى اين بوده است كه بتوانند اين مراسم را برگزار كنند و بتوانند به زيارت قبر سيدالشهداء(ع)نايل شوند. هميشه برگزارى اين گونه مراسم و زيارت قبر آن حضرت(ع) به اين راحتى نبوده است. البته الان هم خيلى راحت نيست; ولى زمانى بود كه اگر كسى مى خواست براى زيارت قبر سيدالشهداء(ع)برود، بايد جان خود را كف دست بگيرد. مأموران دولت عباسى، به خصوص در زمان متوكل، آنچنان سخت گيرى مى كردند كه كسى جرأت نكند به نزديك حرم حسينى برسد. و بالاخره قبر سيدالشهداء(عليه السلام) را خراب كردند، بر آن آب بستند و زمينش را شخم زدند، براى اين كه به كلى آثار اين قبر محو شود. ولى شيعيان براى آن كه بتوانند حتى قبر سيدالشهداء را زيارت كنند(ع)، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزديك سلام بدهند. چنين چيزى قطعاً در تاريخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت ديگر بگوييم شباهتى با ساير حوادث دارد، از اين جهت شباهتى با هيچ حادثه اى ندارد. هيچ واقعه اى را نمى شود با اين واقعه مقايسه كرد.
البته اين حادثه اتفاقى نيست; درست است كه خداى متعال در قلب مؤمنان عشقى براى سيدالشهداء(ع) قرار داده است و در اين مورد يك عامل غيبى وجود دارد، اما كارهاى الهى معمولاً بدون اسباب ظاهرى نيست; اين كه گاهى بدون اسباب ظاهرى كارى انجام مى گيرد، استثناء است. تصادفى نبوده كه شيعيان اين طور علاقه مند شدند. حتى اهل تسنن و حتى بت پرستان هم بركات و آثارى از اين كار ديده اند. ولى شايد مهم تر از همه، توصيه هايى بوده است كه پيشاپيش از طرف خود پيغمبر اكرم و از طرف ائمه و اهل بيت(عليهم السلام)،بر زيارت، بزرگداشت و عزادارى، گريستن و برپا كردن مراسم ماتم صادر و بر آنها تأكيد شده است. تأكيدهاى عجيب، كه يك سلام دادن براى سيدالشهداء(ع)ثواب حج و عمره دارد. سلامى كه از حضور قلب و از صدق دل انجام بگيرد مى تواند ثواب حج مستحب داشته باشد. آن قدر ثواب در فضيلت زيارت سيدالشهداء(ع)وارد شده است كه كتاب ها از اين قبيل مطالب پر شده است. رفتارى را كه خود ائمه اطهار(عليهم السلام)در بزرگداشت اين مراسم داشته اند مورد توجه قرار دهيد. مثلاً به كسانى كه مرثيه مى گفتند و شعر مى سرودند، صله هاى فراوان مى دادند و از آن ها بسيار تمجيد مى كردند و به آنان احترام مى گذاشتند. در ايام عزادارى در بيوت خود مراسم عزادارى تشكيل مى دادند، شاعرى را دعوت مى كردند، مىآمد مرثيه مى خواند. هم سفارش هاى زبانى و هم سيره عملى و هم ذكر آن همه ثواب ها براى زيارت و بزرگداشت عزادارى و بالاخره آن عشقى كه خدا در دل هاى پاك مؤمنان قرار داده، اين حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردى در تاريخ بشر درآورده است.
خوب، اين ها چه اثرى در زندگى انسان ها داشته است؟ ما معتقديم كه مقام پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از ائمه اطهار(ع) بالاتر است. چرا براى وفات پيغمبراكرم(ص) اين گونه عزادارى نمى كنيم؟ چرا با اين كه مقام پيغمبر اكرم(ص) از همه ائمه اطهار(ع) بالاتر است، اين همه سفارش براى زيارت و برپا كردن مراسم عزادارى آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داريم، اگر بنا بر تفضيل مقام ائمه باشد، بر اساس آنچه خود ايشان فرموده اند مقام اميرالمؤمنين(عليه السلام)از همه بالاتر است. درست است كه ما براى شهادت اميرالمؤمنين(ع) هم خيلى عزادارى مى كنيم، اما نسبت به سيدالشهداء(ع) قابل مقايسه نيست. مصيبت حسين(ع) چه خصوصيتى دارد كه اين چنين براى او اهميت قائل شده اند و اين همه سفارش كرده اند؟ بگذريم از رواياتى كه مى فرمايد از زمان حضرت آدم(عليه السلام)، ذكر حسين(ع) و گريه كردن بر مصيبت حسين(ع) بوده است. رواياتى هست كه همه انبيا و اوليا و فرشتگان آسمان براى سيدالشهداء(ع) گريه كرده اند. اين ويژگى كه پيغمبر اكرم(ص) در مورد آن بزرگوار فرمود: «حُسَيْنُ مِنّى وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»[3] براى چيست؟ خوب، معناى «حسين منى» روشن است; اما «انا من حسين» خيلى مهم است. يا عبارت معروفى كه معمولاً در حسينيه ها مى نويسند كه از اين روايت گرفته شده است: «اِنَّ الْحُسَيْنَ ابنِ عَلى فى السَّماءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فى الاَْرْضِ فَاِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ يَمينِ عَرْشِ اللّهِ مِصْباحُ هُدىً وَ سَفينَةُ نَجاة»[4] حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است. خوب، همه امامان ما(عليهم السلام) چراغ هدايت بوده اند، همه آنان كشتى نجات هستند. در زيارت جامعه مى خوانيم كه همه شما كشتى نجات هستيد، هر كس به شما تمسك بجويد، نجات مى يابد، و هر كس از شما دور و عقب بماند، هلاك مى شود. همه اهل بيت(عليهم السلام) همين گونه اند.پس حسين(ع) چه خصوصيتى دارد؟
بدون شك شخصيت سيدالشهداء(ع) و شرايطى كه به تقدير الهى براى زندگى ايشان پيش آمد، يك ويژگى به زندگى آن حضرت(ع) و به خصوص شهادت او بخشيد كه اين بركات مى تواند از آن ناشى شود. همين طور ما معتقديم همه ائمه اطهار(عليهم السلام)نور واحد هستند; هر امام ديگرى هم به جاى امام حسين(ع) بود، بايد همين برنامه را اجرا مى كرد. اگر اختلافى در رفتار ائمه(عليهم السلام)ديده مى شود، به لحاظ شرايط اجتماعى زمان ايشان بوده است. مثلاً امام حسن(ع) اول جنگيد و بعد صلح كرد. اين كه معروف است كه امام حسن(ع) در مقايسه با سيدالشهداء(ع) سمبل صلح بود، بدان معنا نيست كه دو نوع سليقه و دو قرائت از اسلام داشته اند، قرائتى صلح طلبانه و قرائت ديگرى خشونت آميز; خير، ما معتقديم اگر امام حسين(ع) هم در موقعيت امام حسن(ع) بود، مى بايست همانند امام حسن(ع) رفتار كند و اگر امام حسن(ع) در شرايط امام حسين(ع) بود، بايد همان رفتار امام حسين(ع) را انجام مىداد، و ساير ائمه(عليهم السلام)نيز به همين شكل. اختلاف در روش ها و رفتارها به خاطر شرايط اجتماعى خاصى بوده كه اين وظايف را ايجاب مى كرده است. پس اين شرايط خاص است كه براى ابى عبد الله پيش آمد و زمينه اى را فراهم كرد كه نقشى را در تاريخ بشر و راهنمايى انسان ها ايفا كند كه براى هيچ فرد ديگرى ميسّر نشد. اين شرايط بود كه چنين رفتارى را تعيين كرد; يا به زبان دينى اين تقدير الهى بود، خواست خدا بود. چون شرايط اجتماعى هم به دست خداست، همه چيز به اراده لا يزال الهى منتهى مى شود. اين دو مطلب، دو روى يك سكه است; خواه بگوييم خدا اين ويژگى را به امام حسين(ع) بخشيد، و يا بگوييم شرايط زندگى ابى عبد الله اين خصوصيت ها را اقتضا كرد. چون اين شرايط نيز تابع اراده خدا است و طبق تقدير او انجام مى گيرد.
حال بايد بررسى كنيم كه چگونه سيدالشهداء(ع) اين ويژگى را پيدا كرد كه بتواند اين بركات را داشته باشد و مردم در سايه عزادارى در مصيبت او بتوانند مصالح دنيا و به خصوص مصالح آخرتشان را تأمين كنند; چون براى مؤمن، دنيا مقدمه اى براى تكامل اخروى است و حيات اصلى در آن جا است. اين جا يك دوران جنينى است كه ما مى گذرانيم. حيات حقيقى، پس از مرگ شروع مىشود. «وَ اِنَّ الدّارَ الْآخِرَةِ لَهِىَ الْحَيَوان»،[5] حيات واقعى، پس از اين عالم است. به هر حال، هم مصالح دنيوى و هم مصالح اخروى ما در سايه توسل به سيدالشهداء(ع)، توجه به آن حضرت، عزادارى براى او، گريستن براى او و عرض ارادت به ايشان است. همه شما آن قدر از معجزات و كراماتى كه از اين عزادارى ها حاصل شده است شنيده ايد كه من هر چه بگويم زيره به كرمان بردن است; لذا به اين قسمت نمى پردازم. حتى خاك گِلى كه عزاداران سيدالشهداء(عليه السلام) به پيشانى مى ماليدند موجب شفاى چشم حضرت آيت الله العظمى بروجردى(ره) شد. اين داستان را همه شنيده ايد كه ايشان به چشم دردى مبتلا بودند كه معالجه نمى شد. تا اين كه در ايام عاشورا در بروجرد دسته اى سينه زن به منزل ايشان آمدند. مرحوم آيت الله بروجردى مقدارى از گِل هايى را كه عزاداران حسينى به سر و صورت ماليده بودند، برداشته و به چشم ماليد و آن چشم درد ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هيچ ناراحتى از ناحيه چشم نداشتند و بدون عينك ريزترين خط ها را مى خواندند و اين به بركت گِلى بود كه از سر و پيشانى سينه زنان سيدالشهداء(ع) ريخته بود. از اين گونه كرامات و معجزات الى ماشاءالله وجود دارد. همه شما با يك قطره اشكى كه در اين مراسم مى ريزيد، اول نورانيت آن را در خود احساس مى كنيد. حاجت هايى كه از شما برآورده مى شود و نيز بسيارى از آفت ها و مصيبت هايى كه از شما دفع مى شود و نمى دانيد، در مرحله بعد است. نكته اى است كه داخل پرانتز عرض مى كنم كه در دعاها به آن اشاره شده است، و آن اين كه ما غالباً فقط حاجت هايى را كه از خدا مى خواهيم و برآورده مى شود، به حساب مى آوريم; اما نمى دانيم چه مصيبت هايى متوجه ما بوده است و خدا آن مصيبت ها را از ما برداشته است و از آن ها خبر نداريم; در حالى كه به بركت نام سيدالشهداء(ع) ده ها برابر بركاتى كه بر مردم نازل مى شود، آفات و مصيبت هايى از آن ها برداشته مى شود و ما خبر نداريم و آن ها را به حساب نمى آوريم. اگر چنين چيزى باشد، آيا جا ندارد كه مردم اين همه اهتمام به گريه و عزادارى داشته باشند؟" [6]
----------------------------------------
[1]. شورى، 23.
[2]. نساء، 157.
[3]. بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب 12، روايت 1.
[4]. همان، ج 36، ص 204، باب 40، روايت 8.
[5]. عنكبوت، 64.
[6]. کتاب "در پرتو آذرخش" آیة الله مصباح یزدی
|