ذره ذره ی عاشورا درس است از حماسه ی وفا و ادب گرفته تا تاکتیک های جنگ و نبرد. واقعیت آن است که طبق قواعد کلاسیک جنگ، شکست ظاهری در صحنه نبرد عاشورا قطعا دامن گیر حسین ابن علی علیه السلام می بود هم از نظر نسبت تعداد سپاهیان،هم از نظر تجهیزات و هم از نظر موقعیت جغرافیایی اما آنچه از حسین و یارانش می توان آموخت آن است که در هر زمان و هر مکان هر چند امید چندانی به پیروزی ظاهری نباشد باید با برنامه ریزی دقیق برای به کارگیری تمام و کمال ظرفیت های موجود اهتمام ویژه ای به کار بست. حسین ابن علی علیه السلام یگانه ای بود که توانست در موازنه جنگی،۱ به ۱۲،۴۰۰ ساعت مقاومت کند و این یعنی اوج هنر و نبوغ تاکتیکی در قرون تا کنون! اما آنچه میدرخشد آن است که حیسن علیه السلام می خواست حماسه خلق کند حماسه ای همراه با منطق و تاکتیک نه خودکشی،او آمده بود تا قهرمانانه وارد تاریخ شود و به راستی او تفسیر مطلق این آیه بود “و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه”
تاکتیک های حسین ابن علی علیه السلام در شب جنگ
پاره های تن:شب هنگام که پرده ی سیاهی همه چیز را در بر گرفته بود امام حسین علیه السلام یاران خویش را جمع نمودند و ضمن ستایش و دعای خیر برای اصحاب و اهل بیتشان آنها را در ترک و تنها گذاشتن خویش مختار قرار دادند تا آنهایی که تردید داشتند بروند خب عده ای رفتند و اتفاقا عده ی بسیار کمی هم از طرف سپاه مقابل به امام پیوستند و البته عده ی زیادی از یاران نیز همچون استاد ادب، اباالفضل العباس اینگونه غیرتمندانه لب به سخن گشودند:”آیا تو را رها کرده و برویم و بخواهیم پس از تو زنده بمانیم؟!خداوند هرگز چنین چیزی را برای ما نخواهد!”
و اینگونه بود که امام سپاهی مخلص گرد آورد که پاره های تنش بودند، نه می ترسیدند تا از دیگری مدد بگیرند و نه بر آنان سبقت گرفتند اولین و نه به آنان رسیدند آخرین…
پیشبینی هوشمندانه و حفر خندق:این تاکتیک ایرانی را سلمان فارسی در جنگ خندق و در مدینه پیاده کرد.خندقی در اطراف خیمه ها کنده شد هر چند عمیق نبود اما در آن خار و خاشاک و هیزم ریخته شده بود و به صورت نعلی شکل و قطی حدود ا۱۸۰ متر بود تا کسی نتواند از پشت دور بزند و حمله کند که البته این اتفاق نیز افتاد هیزم در خندق به ناگاه شعله کشید شمر فریاد زد”ای حسین،پیش از روز قیامت به آتش شتاب کرده ای؟”
امام فرمودند:”این کیست؟گوئیا شمر بن ذی الجوشن باشد” گفته شد آری. پس امام فرمودند:”ای پسر چوپان بزها!تو به رسیدن آتش سزاوارتری” لازم به ذکر است که در این هنگام یکی از یاران امام تیری به کمان نهاد تا شمر را نشانه بگیرد امام امام او را از این کار منع کردند و فرمودند:”دوست ندارم که شروع کننده جنگ با آنها باشم”
فشرده سازی و ایجاد مانع:از عصر تاسوعا امام دستور داد ۶۰ خیمه ی کاروانش را به هم نزدیک کنند خیمه ها در فاصله دو متری از هم قرار گرفتند و طناب ها زیگزاگی در میان هم در خاک فرو رفتند تا اگر کسی از خندق رد شد بین طناب ها و خیمه ها گیر کند.
انتخاب میدان جنگ:چون امام از همه زودتر وارد کربلا شده بود،بهترین محل را انتخاب نمودند که در ۱۰۰ متری آن نیز مکانی نسبتا مرتفع(تل زینبیه)برای رصد و دیده بانی منطقه وجود داشت.همچنین امام میدان جنگ را رو به شرق و یا غرب قرار نداد تا آفتاب در صبح یا غروب مشکل دید ایجاد کند ایشان میدان جنگ را رو به شمال انتخاب کردند تا آفتاب که در نیم کره جنوبی قرار داشت،در طول روز به چشم سپاهش نخورد.
ضمن اینکه چون سایه افراد به سمت شمال کشیده میشود،اگر کسی می خواست از پشت حمله کن،سایه اش روی زمین می افتاد خود به عنوان اعلان خطری بود همچنین طول میدان جنگ۳۶۰ متر بود که فاصله اش با خیمه ها حدود ۱۵۰ متر می شد و اینگونه همه چیز در تیر رس نگاه امام می بود در صورتی که در طرف مقابل سپاه کوفه عملا پراکنده بود و به علت عدم تسلط عمر ابن سعد، مدام افرادی مجبور بودند اتفاقات گوشه و کنار را به گوش او برساندند.
مکان، از شراف تا کربلا زمان، بیست و ششم و بیست هفتم ذی الحجه
تکبیری بلند شد!نخلستانی نظر یکی از یاران حسین علیه السلام را به خود جلب کرده بود.عده ای گفتند”به خدا سوگند تا به حال درخت خرمایی را در این حوالی ندیده ایم” امام تأملی فرمودند و سپس گفتند”اینها سربازانی هستند که برای مقابله با ما آمده اند” حرّ با هزار سوار و به دستور ابن زیاد و برای متوقف کردن امام فرا رسید…
تاکتیک های قبل از جنگ
جنگ نرم و روانی: سربازان حر تشنه بودند امام یاران را فرمودند که از راه رسیدگان و حتی اسبان آنان را نیز سیراب کنند.
امام در دیار”بنی یربوع” بعد از حمد و ثنای پروردگار خطابه ای در برابر اصحاب حر ایراد نمودند۱ هر دو سپاه با هم حرکت کردند و پشت سر امام نماز خواندند.آری شاید همین برخوردها بود که باعث شد قلب حر آرام آرام ذوب شود و در آخر به حسین ابن علی علیه السلام بپیوندد و در حمایت از او حتی جانش را نثار کند.
وفا به عهد و پیمان:حر گفت:”من به جنگ با شما مأمور نیستم و تنها به من دستور داده شده که از شما جدا نشوم …” در نهایت حر نه اجازه حرکت به امام میدهد و نه اجازه برگشتن تنها قرار میشود امام مسیر سومی را انتخاب کنند تا عبید الله ابن زیاد تعیین تکلیف کند.امام قافله را پیوسته به سمت چپ سوق میدادند تا اینکه ناگاه فرستاده ای از عبید الله بن زیاد نامه ای را به حر تحویل میدهد.متن نامه چنین است:
“هنگامی که نامه را خواندی،حسین را در مکانی سکنی ده که آنجا نه آب باشد،نه آبادی و نه پناهی”
حر نامه را به امام میدهد و امام از او میخواهد تا آنها را واگذارد تا در قریه ای فرود آیند اما حر نمی پذیرد و میگوید:”من نمی توانم این مرد(فرستاده)خود جاسوس ابن زیاد است”
عده ای از یاران به امام پیشنهاد حمله به سپاه حر را میدهند تا فورا به کوه های شمال عراق بروند و موضع دفاعی بگیرند اما امام نمیپذیرد و حاظر نمی شد زیر پیمان و عهدش بزند.
موقعیت جغرافیایی:امام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری رو به حر کردند و فرمودند”قدری جلو رویم” همین که به کربلا رسیدند به ناگاه حر و سربازان او راه را بر امام و کاروان بستند.امام نام مکان را از یارانشان پرسیدند زهیر گفت”این زمین را طف گویند”. امام باز فرمودند “نام دیگری بر آن نیست؟”
زهیر گفت”اینجا را به کرب و بلا می شناسند” اشک از چشمان امام جاری شد و فرمود:”فرود آیید،اینجا محل بار نهادن ما و ریخته شدن خون ماست و اینجا محل قبور ماست،این گونه جدم رسول خدا صل الله علیه آله بر من بیان فرمودند”
کربلا منطقه ای بود در شمال غربی کوفه که از یک طرف به فرات نزدیک بود و از طرف دیگر به روستای غاضریه که از دوستان اهل بیت بودند.امام مسلط ترین منطقه را برای خیمه زدن انتخاب کردند منطقه ای که خاک مناسبی داشت؛نه نرم که اسب در آن فرو رود و نه سخت که سم اسب و راه رفتن را مختل کند.
مذاکرات: عمر بن سعد، سوم محرم با چهار هزار نفر وارد کربلا شد.شخصیتی که از فرماندهان سپاه اسلام در نبرد قادسیه بود امام در چند مرحله با او و از چند راه حرف زد یک بار درباره اینکه کوفیان او را دعوت کرده اند یک بار درباره اینکه مسلمان است و مهمان کشی حرام است و یک بار دیگر درباره وعده یزید به عمر بن سعد درباره حکومت ری.عمر در تمام مذاکرات انفعالی بود و مدام بر بیعت حسین با یزید پافشاری میکرد نتایج این مذاکرات این بود که عمر ابن سعد تا روز تاسوعا مردد بود و مدام از ابن زیاد تعیین تکلیف می کرد و حتی پشت سر امام نیز نماز میخواند.و اما در نهایت دین و دنیا را باخت و همانطور که حسین ابن علی وعده داده بود یزید به وعده اش عمل نکرد و عمر ابن سعد حتی به یک دانه از گندم ری نیز دست نیافت و تا زمان به درک واصل شدنش به دست مختار، با پریشانی خانه نشین ماند.
|