آیا تاکنون صدای پر درد پدری در فراق فرزند از دست داده اش را از ورای تصویری صامت شنیده ای؟ صدایی که گویای عمق فاجعه است؟ فریاد پدری که فرزند خردسال خود را به امید راه نجاتی بر روی دو دست گرفته و با نگاهی ملتمس ولی ناامید؛ به هر طرف می نگرد و به هر دست آویزی چنگ نیاز می زند، ولی راه به جایی ندارد. او می داند که دیگر فرزند شیرین خود را نخواهد یافت و می بایست با دو دست خود، پیکر بی جانش را به خاک بسپارد، چرا که در اثر ترکش بمبهای جلادان خونریز وکودک کش صهیونیستی جان داده و راه بازگشتی نیست. سر کودک از پس سر به کلی تخلیه شده است.
بشنو!
این صدای فریاد دردناک، ناامید و ملتمس همراه با اعتراض پدر را می شنوی؟ چگونه نزد همسر و دیگر فرزندان و اقوام خود بازگردد؟ آیا روی بازگشتنش هست؟ او به چهره ی معصوم و آرام کودک می نگرد که گویی به خواب عمیق و شیرینی رفته است و به یاد می آورد لحظه های شیرینی را که با خنده های فرزند گذرانیده است. و تا پدر نباشی نمی دانی که چه غمی بر دل او سنگینی می کند؟! او لحظه ی اصابت ترکش به سر کودک را ندیده و اینگونه فریاد می کشد و اگر تجربه ی پدری را داشت که فرزند خود را بر روی دست گرفت و برای رفع عطشش آب تقاضا کرد و به ناگاه با گلوی بریده کودک خود مواجه شد چه می کرد؟
و چه استقامتی داشت او که فرزند را بر روی دستان خود بی جان و سربریده یافت و کمر خم نکرد تا امروز ما در مواجهه ی با اینگونه فجایع راست قامت باشیم و پایدار. انشاء الله
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
|