محمدرضا حکیمی، چاپ اوّل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، 231 ص، رقعی، فارسی.
در تاریخ بشر هیچ گاه فاجعه ای به این عظمت رخ نداده بود که کسی مانند یزید پسر معاویه، در جای کسی مانند پیامبر آخرالزمان و آورنده قرآن، حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بنشیند و به نام خلیفه و جانشین پیامبر خدا و نماینده نظام قرآنی و مجری احکام قرآن، بر مردم حکم راند و سرنوشت اسلام و مسلمانان را تعیین کند. و این چنین حقّ و باطل باهم آمیخته شود که همگان از تمیز آن دو در حیرت شوند. این جاست که یکی از نشانه های بسیار سترگ رسالت های بزرگ، جداسازی حق از باطل است، در همه نمودهای حق و همه نمودهای باطل. رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم، به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم ـ همواره ـ رسالتی عظیم است و عاشورای عظیم، تجلّی تامّ ادای این رسالت است. عاشورا فریادی است که برای همیشه خواب غفلت را از سرهای شورگستران آبادی ها و افق ها بیرون کرد. عاشورا برای همیشه حق را از باطل جدا ساخت، تا دیگر یزیدیان عصرها نتوانند با پوشش اسلام، جاهلیت را زنده سازند، چه جاهلیت کهن و چه جاهلیت نو.
«قیام جاودانه» برداشتی است نو و در عین حال مستند از عاشورا با همین نیت که پیام واقعی عاشورا همین است و بس. گرچه جداسازی حقّ و باطل به دنبال خود، عاشورا را به عنوان یک حرکت انقلابی سرمشق انسان های آزاده معرفی می کند و مشعل جاویدی است که قرآن و عترت را از هم ناگسستنی ساخته و عقبه فکری و اعتقادی خود را در سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جسته است. عاشورا علاوه بر آن که رمز بقای اسلام و قرآن است، حضور مجدّد پیامبران است در قله فریادگری و هدایت. عاشورا نه تنها برای انسان دیروز هدایت ساز بوده که برای انسان نو نیز هویت بخش است. و نگاهش به آفاق بشریت است اولاً و اتحاد بزرگ اسلامی ثانیاً. چرا که عاشورا همان گونه که در بعثت ریشه دارد (آن چنان که یزیدیان در جاهلیت)، منطق قرآنی غدیر را در مقابل مغالطه کاران اشرافیت جاهلی و نفاق جدید مطرح می کند، و هم نگاهی به مهدی؛ یعنی آخرین خاستگاه ارزش های انسانی و الهی نیز دارد و اگر عاشورا نبود و یا امروز و فردا عاشورا همچنان به عنوان یک حادثه تاریخی در کتاب ها و سینه ها بماند، جاده هدایت الهی انسان، شروع و پایان ندارد و نتیجه آن، همان است که زورمندان و توحید ستیزان در پی آن هستند و آن، گمراهی بشر در همه تاریخ است و اینجاست که عاشورا هم آیه های سبز ملکوت را زمزمه می کند و هم برای پایداری ملک، عدالت را فریاد می کند.
قیام جاودانه، رمز جاودانگی عاشورا را در همین می داند که اگر حسین انقلابی بزرگ بود، اما عدالت خواه هم بود. گرچه افسوس بس گران که عاشورا هم، چنان که باید شناخته باشد، شناخته نیست؛ دوست به گونه ای عاشورا را ننمایانده است و دشمن به گونه ای عاشورا را پوشانده است!
قیام جاودانه، نخبگان و حکمرانان را هشدار می دهد که برای بقای دین و دنیا، راهی جز به صحنه کشاندن عاشورا نیست و مسلمانان را که دو تکلیف بزرگ در برابر عاشورا دارند:
1. تجدید نظر در شناخت عاشورا، شناختی ژرف و گسترده، و رابطه آن با اهداف پیامبران و آرمان های قرآن؛ و سپس شناساندن آن به همه ابعاد، و رساندن پیام آن، به همه انسان ها به نام یک وظیفه بزرگ انسانی و یک اقدام سترگ اسلامی.
2. تجدید نظر در چگونگی بهره وری از عاشورا و بهره رسانی به انسان ها به وسیله آن و برگزاری مراسم آن و مناسبات متعصبان و شرایط ضروری و بسیار مهم و لازم الرعایه وعّاظ حسینی و ذاکران و مداحان و... و خلاصه بازسازی فرهنگ عاشورا و گسترش دادن نفوذ آن در نسل ها و عصرها... به منظور رهایی خلق ها از باطل و ستم و رسیدن به حق و عدالت.
نویسنده در قیام جاودانه، آنچه را گفتیم، در هشت بخش سامان داده است:
عاشورا و جهان اسلام ـ عاشورا و انسان نو ـ عاشورا و عدالت ـ عاشورا، انقلاب ها و حکومت ها ـ حکومت مسانخ ـ اسلام و مردم (دین مردمی) ـ طاغوت زدایی، تنها راه رهایی ـ عدالت، محو سیمای فقر.