روان عالم امکان حسین(ع) است
جهان بینش و عرفان حسین(ع) است
جمال الله و اسم الله اعظم
ظهور اسم «الرّحمان» حسین(ع) است
به ابراهیم و موسی و مسیحا
ولی صاحب الاحسان حسین(ع) است
به زهرا و علی نور دو عین است
به ختم انبیاء جانان حسین(ع) است
ابوالاحرار و آقای شهیدان
ولیّ اعظم یزدان حسین(ع) است
ز بحر قدرت بیانتهایی
فروزان گوهر رخشان حسین(ع) است
به مُلک عشق و تجرید و توکّل
ولیّ مطلق و سلطان حسین(ع) است
خدا را فیض اکمل نور سرمد
دلیل و حجت و برهان حسین(ع) است
آیت الله العظمی صافی
# # #
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین
به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین
محمد رسول زاده
# # #
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوه ی مولا گرفته بود
تنها میان مردم بیعت فروش شهر
انبوه کینه دور و برش را گرفتهبود
دلواپس غریبی امروز خود نبود
اما دلش به خاطر فردا گرفته بود
دیدی که از ارادت دیرینه ی حسین
یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود؟
با سنگ پای بیعت او مهر می زدند
باور نکرد از همه امضا گرفته بود
این شهر خواب بود و ندانست قدر او
او شب برای مردمش احیا گرفته بود
جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
أن شعله ها برای همین پاگرفته بود
محمد ارجمند
# # #
نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
سرم فدای قدمهات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم
سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم
کنار سینه زنان چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم
هزار حاجتم اما رسیده ام امشب
که چشم بر قدم صاحب علم بزنم
نفس بده که زشب تا غروب تاسوعا
میان نوحه کنانت دوباره دم بزنم
حسن لطفی
# # #
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
باید سبک عبور کنم از خیال سود
باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم
آزاد از مثلث تزویر و زور و زر
آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم
باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،ها
بهتر اگر نمیشود از بد بتر شوم
از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است
از خوب میشود که در این ماه، سر شوم
این ماه میشود که شوم چیز دیگری
یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم
یک چیز دیگری که نباید به وهم هم
یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم
خیر مجسم است محرم، بعید نیست
این ماه، تا ابد تهی از هرچه شر شوم
حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر
چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم
شب با یزید باشم و فردای انتخاب
قربانی حسین، نخستین نفر شوم
مرتضی امیری اسفندقه
# # #
آدم شود هر آنکه به اندازه نَمی
گرید برای اشرف اولاد آدمی
این اشک ها چه معجزه ها که نمیکند
بر هر دل شکستۀ آشفته ماتمی
سرمایۀ قیامت من گریه من است
حتی به قطره ای و نه یا قدر شبنمی
کی میشود که جان بدهی قلب مرده را
با آن دم خدایی عیسی بن مریمی
اصلا بعید نیست خدا را چه دیده ای
جان میدهم برای تو آخر محرمی
آقا فدای نام شما نام کربلا
هر دو شده بهانۀ هر گریه و غمی
قربان محتشم که چه زیبا سروده است
بازاین چه شورش است که در خلق عالمی
حی علی البکاء که محرم رسیده است
وقت عزا و نوحه و ماتم رسیده است
احسان بمانی
# # #
آقا سلام برغزل اشک ماتمت
بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت
چندی گذشت در غم هجران اشک تو
پرمی کشید دل به هوای محرّمت
آقا سلام ماه محرّم شروع شد
آمد بهار زخم دل ما و مرهمت
خون می شود دل همه عالم زه قصه ی
آن لحظه های آخر و گودال و آن غمت
در بین روضه غم دل من را گرفته بود
وقتی رسید روضه به انگشت و خاتمت
ما بین این همه غم و اشک وفراق وداغ
ای زینب آمدم که شوم یار و همدمت
زینب چه قدر شکل جوان مادرت شدی
با صورت کبود و همان قامت خمت
# # #
تقدیم به علمدار کربلا،حضرت عباس:
عازم علقمه گردید ابوالفضل دلیر
به کمندش همه دلهای حرم بود اسیر
رفت تا آورد آبی به اسیران عطش
تشنگان حرم واصغر محروم از شیر
وارد علقمه گردید،و آن آب زلال
شد خجالت زده ی رسم وفای آن شیر
گفت ای نفس حرام است که آبی نوشی
نا که سیراب نگشتند همه طفل صغیر
مشک بر دوش بسوی حرم الله برفت
راه عباس گرفتند سواران حقیر
سعی او بود که سالم ببرد مشک پر آب
لیک افسوس به این امر نبودش تقدیر
گشت دستان علمدار جدا از پیکر
شد بر او مشک به دندان بگرفتن تدبیر
از همه سوی بیامد بسویش تیر عدو
مشک سقای حرم شد هدف چندین تیر
تیر بر چشم وسر آزرده زگرز دشمن
سرنگون گشت علمدار زاسبش بر زیر
حرف آخر به لبش یود در آن حال نزار
ای برادر توببخشای مرا این تقصیر
اسماعیل تقوایی
# # #
دلداده ی دلداده ی زهراست عباس
جان بر کف میدان عاشوراست عباس
باب الکرم باب الولا باب الحوائج
باب الحسین و کعبه ی دل هاست عباس
عالم به سویش می برد دست توسل
با انکه خود در علقمه تنهاست
بعد از حسین بن علی تا صبح محشر
بر هر شهیدی سید و مولاست عباس
روزی که هر کس هست حشرش با امامش
گویند ثاراللاهیان ما راست عباس
ان روز تا دست خلائق را بگیرند
دستش به دست حضرت زهراست عباس
|