ماه بنی هاشم یل میدان، ابوالفضل
روح شرف، شاه جوانمردان، ابوالفضل
بر جان دشمن چون شهاب شب شكن بود
شهباز نام آور یل میدان، ابوالفضل
میر سپاه بیقراران شهادت
نور خدا، وان ساقی طفلان ابوالفضل
آن سربدار كاروان عشقبازان
چشم و چراغ محفل یاران، ابوالفضل
پیچیده در هفت آسمان نام بلندش
جاوید دلها، رهبر عرفان، ابوالفضل
از نام سرخش میوزد خورشید توحید
آیینهدار مكتب قرآن، ابوالفضل
با شد به گیتی حضرتش باب الحوایج
بر دردهای بی كسی درمان، ابوالفضل
تسخیر دلها میكند برق نگاهش
آتش زند بر جان مشتاقان، ابوالفضل
در كشور دلهای مشتاق زمانه
باشد امیر و حاكم و سلطان ابوالفضل
اسطورهی مردانگی و سرفرازی
قلب زمان، خورشید جاویدان ابوالفضل
سقای اردوی عطش روح فتوت
دریای رحمت، فضل بی پایان ابوالفضل
فرما نظر بر عاشقانت، روز محشر
ای حیدر ثانی، شه احسان ابوالفضل
محمدرضا كوزهگر كالجی(متخلص به قنبر ثانی)
این شعر از كتاب "یك ماه خون گرفته،هفتاد و دو ستاره" سروده شاعر توانای آستان اهل بیت، جناب آقای غلامرضا سازگار است.
هلال خون(نوحه)
ریزد از چشمم ستاره، در جگر دارم شراره
می چکد خون شهیدان از هلال خون دوباره
شد محرم ماه ماتم
واحسینا، واحسینا
خون هفتاد و دو عاشق، می دمد از دشت و صحرا
می شود یک روزه پرپر، لاله های باغ زهرا
از دم تیر زیر شمشیر
واحسینا، واحسینا
ماه قتل سیدالناس، ماه اکبر، ماه عباس
دست سقا افتد از تن، برزمین چون شاخه ی یاس
چهره گلگون دیده پر خون
واحسینا، واحسینا
ماه سربازیّ اصغر، ماه لبخند شهادت
بر فراز دست بابا می کند اصغر عبادت
می خورد شیر از دم تیر
واحسینا، واحسینا
ماه قتلِ ماه لیلا، ماه جان بازی اکبر
با تن پاشیده از هم می شود در خون شناور
اِرباً اِربا مثل بابا
واحسینا، واحسینا
ماه جنگ حق و باطل، ماه سرهای بریده
می شود از دیده جاری اشک زهرای شهیده
ماه انصار ماه ایثار
واحسینا، واحسینا
ماه عاشورا رسیده، خون بود جاری زدیده
زینب مظلومه گیرد بوسه از حلق بریده
سینه سوزان دیده گریان
واحسینا، واحسینا
# # #
این شعر از كتاب "یك ماه خون گرفته،هفتاد و دو ستاره" سروده شاعر توانای آستان اهل بیت، جناب آقای غلامرضا سازگار است
طلیعه ی محرم
ای هلال خون دوباره سر زدی ای محرم بار دیگر آمدی
زخم دل با دیدنت کاری شده خون به دامان افق جاری شده
در تو باغ لاله ی پرپر بود عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا باز آمدی گر چه خونینی سرافراز آمدی
در تو بینم اشک خیر الناس را زخم فرق حضرت عباس را
در تو بس داغ مکرر دیده ام پیکر صد چاک اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته کام خشک و دامن افروخته
در تو بینم صورت و خاک تنور در تو بینم سینه و سم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دُردانه ها کعب نی برروی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش ها در تو بینم خون روان از گوش ها
در تو پیدا آتش تاب و تب است صورت یک مرکب بی صاحب است
در تو می بینم که از خون جبین شسته وجه الله روی نازنین
در تو می بینم یتیمی بارها تشنه لب جان داده زیر خارها
در تو بینم چهره ها از خون خضاب بر لب طفلی نوشته آب آب
وای وای ای ماه ماتم! بازگرد ای هلال غصه و غم! بازگرد
باز شو ای ماه اشک و ماه آه ترسم آید شمر دون در قتلگاه
سوخت قلب عالم و آدم بس است شعله بر دل ها مزن میثم بس است
|