شبهه
وهابی ها می گویند: امام حسين(ع) ايرانيان را مذمت کرده و به ایشان نسبت می دهند که ایشان فرموده ایرانیان را باید به نوکری عربها درآورد و زنانشان را در بازار فروخت.
اصل متن بدين ترتيب است: «ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني ها هستند روشن است كه هر عربي از هر ايراني بهترو بالاتر و هر ايراني از دشمنان ما هم بدتر است. ايراني ها را بايد دستگير كرد و به مدينه آورد، زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت.»
يکي از تصاويري که در اينترنت آمده است تصوير زير است:
اما نقد و بررسي حديث مذکور:
1- اين حديث از کتاب «سفينة البحار» تأليف شيخ عباس قمي(ره) آورده شده است. اين کتاب در واقع معجم موضوعي کتاب شريف «بحارالأنوار» تأليف علامه مجلسي(ره) است. پس ما به اصل کتاب يعني «بحارالأنوار» رجوع مي کنيم.
2- اين حديث كه محدث قمي آن را در «سفينة البحار» در مادّة «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسي(ره) جلد 64، ص 176 ـ كتاب الايمان والكفر، باب «اصناف الناس في الايمان» حديث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسي آن را از كتاب «معاني الاخبار» شيخ صدوق(ره) ص 403 نقل كرده است.
3- در متن حديث آمده «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُول...» در اينجا طراح شبهه ، خيال کرده چون لقب امام حسين(ع) اباعبدالله است پس اين حديث نيز از امام حسين(ع) است. در حالي که لقب امام صادق(ع) نيز اباعبدالله است و در متون حديثي هر وقت حديثي از اباعبدالله نقل شود؛ منظور امام صادق(ع) است نه امام حسين(ع). اگر حديثي از امام حسين(ع) نقل شود اسم حسين(ع) در روايت مي آيد. البته اين نکته هيچ تأثيري ندارد. چون ائمه(ع) کلهم نور واحد هستند و همگي معصوم هستند و اگر حديثي را امام صادق(ع) فرموده باشند گو اينکه امام حسين(ع) فرمودند و بالعکس.
4- اصل متن حديث بدين ترتيب است: «مع، معاني الأخبار بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم»(بحارالأنوار ج64 ص176)
در ابتداي اين حديث لفظ «مع» آمده. اين يعني اينکه علامه مجلسي(ره) دارد حديث را از کتاب «معاني الأخبار» شيخ صدوق(ره) نقل مي کند. بعد از اين لفظ نيز نام کتاب آمده.
ترجمه حديث نيز بدين ترتيب است: «ما(يعني اهل بيت(ع)) قريش هستيم؛ شيعيان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم»
علامه مجلسي(ره) در شرح اين حديث عبارتي دارد که در بحارالأنوار با عبارت «بيان» مشخص شده است. اصولا در کتاب بحارالأنوار هر وقت علامه(ره) بخواهد در مورد حديثي توضيح دهد توضيح را با کلمه «بيان» شروع مي کند.
اگر در تصوير نيز دقت شود پس از پايان روايت کلمه «بيان» آمده که طراح شبهه خيال کرده اين هم ادامه روايت است در صورتي که اين توضيح علامه(ره) است در مورد روايت.
توضيح علامه(ره): «بيان: و شيعتنا العرب أي العرب الممدوح من كان شيعتنا و إن كان عجما و العجم المذموم من كان عدونا و إن كان عربا.» يعني «عرب خوب اگر هست ، از شيعيان ما است گر چه عجم باشد و عجم بد هر كه هست ، از دشمنان ما است گر چه عرب باشد.»
پس در واقع علامه مجلسي(ره) اينجا مي خواسته بفرمايد منظور از عرب در اين روايت دوستان اهل بيت(ع) و معتقدين به ولايت ايشان است حتي اگر عجم و غير عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ايشان و منكرين ولايت ائمه(ع) هستند حتي اگر عرب باشند و فرموده اند كه ملاك دوستي اهل بيت عرب بودن يا نبودن نيست بلكه ملاك اعتقاد داشتن به اصل ولايت ائمه است. پس طبق توضيح علامه مجلسي كه خود او اين حديث رانقل كرده منظور از اين حديث اين نيست كه عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.
اما طراح شبهه اولاً کلمه «بيان» را به عنوان ادامه روايت فرض کرده و ثانياً اين کلمه را به معني «روشن است» ترجمه کرده.
5- در فرهنگ عرب به همه افراد غير عرب گفته مي شده «عجم» مثل خود ما ايراني ها كه به همه افراد غير ايراني مي گوييم «خارجي» امامنظور ما فقط اعراب نيستند بلكه همه غير ايراني ها هستند به همين گونه در عرب هم كلمه عجم به معني غير عرب است در صورتي كه اشكال كننده آن را به معني «ايراني» ترجمه كرده است!! كه اين غرض ورزي او را مي رساند.
6- اما در باب ادامه متن که گفته:«ايراني ها را بايد دستگير كرد...» اگر در متن عربي دقت کنيم مي بينيم پس از توضيح علامه(ره) آمده است: «سوء رأي الثاني في الاعاجم» که اينهم طراح شبهه در ترجمه خويش نياورده. و اين نيز به معني «سوء رأي دومي(يعني عمر بن خطاب) در مورد اعاجم(يعني عجم ها)» و واضح است که ادامه عبارت در مورد نظر عمر بن خطاب مي باشد و ربطي به حديث يا توضيح علامه مجلسي(ره) ندارد.
7- ادامه متن عربي که در تصوير است بدين شرح است: « سوء رأي الثاني في الاعاجم لمّا ورد سَبيُّ الفُرسْ الي المدينة أرادَ الثّاني أنْ يبيعَ النّساء وأنْ يَجْعلَ الرّجالَ عبيد العرب و عَزَم عَلي أنْ يَحْمِلَ العليل والضّعيف والشّيخ الكبير في الطّواف»
اما در اينجا نيز طراح شبهه از روی عمد یا ... تمام ادامه متن شيخ عباس(ره) را نياورده. کل متن به شرح زير است: «لمّا ورد سَبيُّ الفُرسْ الي المدينة أرادَ الثّاني أنْ يبيعَ النّساء وأنْ يَجْعلَ الرّجالَ عبيد العرب و عَزَم عَلي أنْ يَحْمِلَ العليل والضّعيف والشّيخ الكبير في الطّواف و حَوْلَ البيت علي ظهورهم، فقال اميرالمؤمنين(عليهالسلام): اِنّ النّبي (صليالله عليه وآله وسلم) قال: اكرمُوا كريمَ قومٍ وإنْ خالفوكم وهؤلاء الفُرس حُكماءٌکرماء فقد ألْقوا إلينا السّلام ورَغَبوا في الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّي و حَقّ بني هاشم ... الخ»
ترجمه:«وقتي اسراء فارسي زبان (ايرانيان) را به مدينه آوردند، دوّمي (عمر بن الخطاب) خواست زنهاي آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصميم گرفت افراد معلول و ناتوان و پيرمرد را در طواف و اطراف بيت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ايرانيانِ به بردگي گرفته شده) كند. اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليهالسلام) فرمود: به راستي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: كريم هر قومي را احترام كرده، گرامي داريد هر چند با شما مخالف باشند، اين در حالي است كه ايرانيان مرداني حكيم و دانشمند و انسانهايي با شخصيت و با كرامتاند، آنها بر ما سلام كرده و درود فرستاده و ميل به اسلام پيدا كردهاند. و من سهم غنيمت خودم و حق بنيهاشم از آنها را، براي خوشنودي خدا آزاد كردم!!»
حال دوستان قضاوت كنيد كسي كه با ايران و ايرانيان دشمن بوده ائمه(ع) بوده اند يا افراد دیگر؟!
ملاحظه ميكنيد: آنچه در نوشتة تايپ شده در مورد ايرانيها به امام حسين(ع) نسبت داده شده! رأي و نظر عمر بن الخطاب است كه خواسته زنهاي آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و آقا اميرالمؤمنين(ع) با او مخالفت كرده و ايرانيها را مردماني دانشمند و حكيم و افرادي باكرامت و شخصيت ميشمارد و آنها را شايسته احترام ميانگارد.
تصوّر می رود شبهه افکن، با غرض ايجاد بغض و كينه در ايرانيان نسبت به امام حسين(ع)، اولاً حديث امام صادق(ع) را ـ كه مقصود از آن را توضيح خواهيم داد ـ به دروغ به امام حسين(ع) نسبت ميدهد و ثانياً رأي و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمة سخن آن حضرت ترجمه ميكند و روشن است كه اين اقدام، دروغي آشكار است.
8- اما در مورد حديث: اولاً سند حديث داراي اشکال است يعني هر چند راوي اصلي حديث، ضريس بن عبدالملك، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنين سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشي متخصص فن رجال، مي گويد: او در حديث ضعيف است.
در حالي كه حديث معتبر حديثي است كه تمام سلسلة روات آن، لااقل توثيق داشته باشند. در نتيجه از نظر علم رجال شناسي، حديث جزو احاديث ضعيف به شمار ميآيد.
ثانياً معناي حديث زماني روشن ميشود كه تحقيقي در معناي كلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشيم و با ملاحظه ساير سخنان ائمه(ع) در مورد عجم و مخصوصاً ايرانيها به مقصود آن حضرت در اين حديث، پي ببريم:
در لغت عرب از جملة معاني كلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: كسي كه فصيح سخن بگويد، خالص باشد، صاف و يك دست باشد لكنت زبان نداشته باشد و مقصود ديگري را خوب فهميده و به ديگران منتقل كند.
و معناي عجم و عجمي عبارت است از: غير عرب، كسي كه نتواند فصيح سخن بگويد چه عرب باشد چه غير عرب، فرد كاملاً بياطلاع و كسي كه منكر حقيقتي شود و اعجم به كسي گويند كه: لال، زبان بسته، گنگ يا بيعقل باشد.
با توجه به آنچه در كتب لغت دربارة معناي اين دو واژه (عرب و عجم) ذكر گرديد، مقصود امام صادق(ع) از حديث فوق چنين ميشود: ما قريش هستيم، يعني باشخصيّتترين، فهميدهترين، خالصترين و خوش لهجهترين مردم هستيم، چرا كه قريش برترين نژاد در ميان نژادهاي مختلف عرب، و بنيهاشم برترينِ قريش و ائمه اطهار عليهمالسلام برترين بنيهاشم بودند.
سپس ميفرمايد:شيعيان ما عرب، يعني افراد صاف، خالص و بيغل و غش هستند، فصيح سخن گفته، مقصود ما اهل بيت عليهمالسلام را خوب فهميده و هنگام تفهيم به ديگران با بياني فصيح و سخني شيوا مقصود ما را به ديگران منتقل ميكنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و دشمنان ما عجم، يعني: افراد بياطلاع از مباني فكري ما اهل بيت و انسانهاي بيعقلي هستند كه حقايق را منكر شده، با ما كه براي هدايت و سعادت بشر آمدهايم دشمني كرده، مقصود ما را نميفهمند و هنگام انتقال به ديگران، سخن ما را به راستي و درستي با لهجهاي فصيح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نميكنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و اين معنا براي سخن امام صادق(ع)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نيز مطابقت دارد. زيرا در عصر خود امامان (ع)، تمام كساني كه با آنها دشمني كرده و عاقبت مسمومشان كردند و به شهادت رساندند، همگي از نژاد عرب بودند كه منكر مقام و شخصيت امامان عليهمالسلام بودند. اين در حالي است كه هيچ يك از عجم، از جمله ايرانيها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتي نداشتند. هم چنان كه همة اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلكه در ميان نژادهاي مختلف عرب شيعيان فراواني بودند كه عالم و فاضل و محبّ واقعی اهل بیت بودند و ارادت خود را به اشكال مختلف به آن بزرگواران اظهار ميكردند. از سوي ديگر، در ميان عجمها چه ايراني و چه غير ايراني، شيعيان مخلص و بيغلّ و غشي بوده و هستند كه ارادت خويش را در تمام عرصهها به امامان دوازده گانه شيعه اظهار ميكردند و در رأس همه آنها سلمان فارسي است كه قلّه ده درجة ايمان را فتح كرده و به بهترين و برترين محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خويش اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) و فرزندان معصومش (ع) دست يافت و افتخار بزرگي براي ايرانيان آفريد.
حديث معروف «سلمان منا اهل البيت» گواه اين مطلب است. در يکي از همين احاديث آمده:«قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ بَخْ بَخْ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَكُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَكِيمِ عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ ـــــ گفت يا ولى حضرت قادر حنان مرا از حقيقت احوال سلمان رضى اللَّه عنه مخبر و مطلع گردان. امير المؤمنين عليه سلام الملك الديّان فرمود:كه بخ بخ سلمان از اهل بيت ما است و كيست در ميان شما مثل لقمان حكيم كه عالم علم اولين و آخرين بود»(الإحتجاج على أهل اللجاج ج1 ص260)
اين نص است بر آنكه لقمان اين امت محمد عليه السلام سلمان فارسى رضى اللَّه عنه است و او عالم و مطلع بعلم اولين و آخرين است.
همچنين در قرآن کريم داريم: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ (193) عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفي زُبُرِ الْأَوَّلينَ (196) أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَني إِسْرائيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ في قُلُوبِ الْمُجْرِمين ـــــ اين(قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است (192) روح الامين آن را نازل كرده است... (193) بر قلب تو، تا از انذاركنندگان باشى (194) آن را به زبان عربى آشكار(نازل كرد) (195) و آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است (196 آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم (غير عربها) نازل مىكرديم... (198) و او (آن عجم) آن را بر ايشان (اعراب) مىخواند، به آن ايمان نمىآورند (199) (آرى،) اين گونه(با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىكنيم»(سوره شعراء)
در تفسير قمي ذيل آيه ي مذکور از امام صادق (ع) نقل نموده که: «لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِيلَةُ الْعَجَم ــــ اگر قرآن بر عجم نازل مىشد، عرب به آن ايمان نمىآورد ؛ حال آنکه به عرب نازل شده و عجم به آن ايمان آورده است و اين فضيلت عجم مىباشد»(بحار الأنوار ، ج64، ص174)
و اين حديثي است كه محدّث قمي آن را در كتاب سفينه البحار خود، قبل از آن حديث، نقل كرده، حال چگونه ممكن است امام صادقي كه اينگونه براي عجم از جمله ايرانيان، فضيلت قائل است، در حديث بعد ايرانيان را دشمنان خود بشمارد؟!
تاريخ نيز گواه است که اسلام را عجمها شکوفا نمودند. لذا اگر به تاريخ علوم اسلامي نظر فرماييد خواهيد يافت که حتّي بزرگترين علماي ادبيات عرب نيز ايرانيان بوده اند. کساني چون زمخشري ، خليل نحوي ، سيبويه و همه ايراني بوده اند. حتّي بزرگان حديث شيعه و سنّي نيز اکثراً ايراني اند. لذا به جرأت مي توان گفت که بخش اعظمی از عربها اسلام را رها نمودند و عجمها آن را از جان و دل پذيرفته و در شکوفا نمودنش کوشيدند. خداوند متعال نيز در قرآن کريم خبر داده که روزي عربها اسلام را رها خواهد نمود و عجمها آن را پذيرا خواهند شد.
خداوند متعال مي فرمايد:
«... إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ ــــ و هر گاه سرپيچى كنيد، خداوند گروه ديگرى را جاى شما مىآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود»(محمد:38)
و فرمود:
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّي عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفيظٌ ــــ پس اگر روى برگردانيد، من رسالتى را كه مأمور بودم به شما رساندم؛ و پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما مىكند؛ و شما كمترين ضررى به او نمىرسانيد؛ پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است »(هود:57)
ابوهريره ـ که خود از اعراب متعصّب و مخالف شيعه است ـ درباره ي آيه 38 محمّد (ص) نقل نموده که:
«أَنَّ نَاساً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ كَانَ سَلْمَانُ إِلَى جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ فَضَرَبَ ص يَدَهُ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ فَقَالَ هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِس ــــ چند تن از اصحاب رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله گفتند: يا رسول اللَّه كيانند آنان كه خدا در قرآنش ياد كرده ؟ و سلمان در پهلوى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود و آن حضرت دست بر ران سلمان زده و فرمودند: اين است و قومش. سوگند به آن كه جانم به دست اوست، اگر ايمان آويزان به ستاره ي ثريا باشد مردانى از فارس به آن دست مي يابند.»(بحار الأنوار ،ج64،ص168)
آيا ايرانياني كه اينگونه و تا اين حد مورد تعريف و ستايش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم قرار ميگيرند، چگونه فرزند و وصيّ ششم او امام صادق (ع)(يا به تعبير صاحب برگه منتشر شده امام حسين عليه السلام!) آنها را دشمنان خود ميشمارد؟!
امام صادق (ع) نيز در تفسير آيه ي مذکور فرمودند:
«قَدْ وَ اللَّهِ أَبْدَلَ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمُ الْمَوَالِيَ ــ به خدا سوگند ، به قطع و يقين خداوند به جاي آنها (اعراب) قوم ديگري را آورده است ؛ که بهتر از اعرابند ؛ و انها موالي اند»(بحار الأنوار ،ج64،ص168)
اعراب ، ايرانيان را بعد از حمله ي عمر بن خطّاب به ايران ، موالي مي گفتند. در نقلها نيز آمده که چون عمر بن خطّاب از طريق روايات مي دانست که ايرانيان شيعيان علي بن ابي طالب (ع) خواهند شد ، لذا هنگام فتح ايران ، دستور کشتار آنها را صادر نمود. تواريخ اهل سنّت به تفصيل اين جنايات را نوشته اند. لذا ايرانيان در زمان وي ايمان نياوردند تا هنگام حکومت اميرمومنان (ع) فرارسيد.
خداوند متعال فرمود:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ ـــــ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمىرساند) ؛ خداوند جمعيّتى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد مىدهد؛ و وسعت دهنده ي عليم است.»(المائدة:54)
«عن رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ قَالَ الْمَوَالِي ـــ مردي گويد: از امام صادق (ع) درباره ي آيه ي « فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ » سوالم نمودم. فرمودند: آنها موالي (عجمها) مي باشند.»(بحار الأنوار ،ج64 ،ص181)
طبق اين روايت نيز خداوند متعال به هنگان نزول قرآن خبر داده که روزي ايرانيان مسلمان و تابع اهل بيت (ع) خواهند شد ؛ و از دين خدا حمايت خواهند نمود. حال اي اهل بينش انصاف دهيد که چنين نشده؟! آنانکه قرآن به زبان آنهاست چه از اسلام فهميده اند و مردم ما چه از آن آموخته اند؟
«قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَرَبِيّاً صَلْباً وَ مَوْلًى صَرِيحاً فَهُوَ سِفْلِيٌّ فَقَالَ وَ أَيُ شَيْءٍ الْمَوْلَى الصَّرِيحُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَنْ مُلِكَ أَبَوَاهُ قَالَ وَ لِمَ قَالُوا هَذَا قَالَ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا بَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِيِّهَا وَ عَجَمِيِّهَا فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ ص أَ لَيْسَ يَكُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهُمَا أَشْرَفُ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِيٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَيْهِ ثُمَّ قَالَ ع مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَيْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً وَ دَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً وَ الْمَوَالِي دَخَلُوا رَغْبَةً ـــــــ مردى به امام صادق عليه السّلام گفت: مردم مي گويند:هر كه عربى اصل يا مولا و وابسته صريح نباشد سفلى (دون مايه) و زبون است. امام پرسيدند: وابسته ي صريح كدام است؟ و آن مرد گفت: آنكه پدر و مادرش مملوک (برده) بودند و او آزاد شده است. امام فرمودند: براى چه اين را گويند؟ مرد گفت: براى اينكه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده اند: مولا و آزاد كرده مردمى از خود آنهايند. امام فرمودند: سبحان اللَّه ! آيا نرسيده به تو كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: منم مولاى هر كه مولا ندارد و منم مولاى هر مسلمان از عرب و عجم. پس آنكه مولا و وابسته ي رسول خداست آيا از خود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيست؟! و آنگاه فرمودند: كداميک شريفترند؟ آنكه از خود رسول خداست يا آنكه از خود يک عرب جِلف است که بر پاشنههاى خويش ادرار مي کند؟! و آنگاه فرمودند: آنكه با ميل قلبي مسلمان شده بهتر از آن کسي است که از ترس مسلمان شده ؛ و منافقان (اعراب منافق) از ترس مسلمان شدند و موالى (عجمها) از روي ميل خود مسلمان گشتند.» (بحار الأنوار ، ج64، ص169)
امام رضا (ع) فرمودند:
«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَرَبِيٌّ وَ مَوْلًى وَ عِلْجٌ فَأَمَّا الْعَرَبُ فَنَحْنُ وَ أَمَّا الْمَوْلَى فَمَنْ وَالانَا وَ أَمَّا الْعِلْجُ فَمَنْ تَبَرَّأَ مِنَّا وَ نَاصَبَنَا ـــــ مردم بر سه گروه هستند، عرب ، مردمان آزاده شده ، و راهزنان و اشرار. عرب ما هستيم ، و موالى و آزادشدهها دوستان ما هستند ، و ناصبيان و دشمنان ما هم اشرار مىباشند.» (بحار الأنوار، ج64،ص176)
امام صادق(ع) نيز فرمودند:
«نَحْنُ الْعَرَبُ وَ شِيعَتُنَا الْمَوَالِي وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَج ــــ عرب ما باشيم، و شيعه ي ما موالى هستند ، و مردمان ديگر مگس دم باد هستند»(بحار الأنوار،ج64،ص181)
علاوه بر اين امام صادق عليهالسلام خليفة آن خدايي است كه همه بندگانش را با يك چشم نگريسته و گراميترين آنها را با تقواترين آنان ميشمارد، آن جا كه ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرــــ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.»(الحجرات:13)
چگونه ممكن است، امام صادقي كه خليفه چنين خدايي است تمام عرب را بي هيچ قيد و شرطي شيعه خود بداند و تمام عجم را دشمن خود بداند؟!
بنابراين با توجه به موارد كاربرد كلمة (عرب و عجم) در لغت عرب و همچنين آيات و رواياتي كه بخشي از آن از نظر خواننده گرامي گذشت، ظاهر حديث ياد شده مقصود نيست بلكه مقصود امام عليهالسلام از حديثي كه دستاويز صاحب برگه قرار گرفته است، همان است كه در سطوري قبل از اين، بدان اشاره شد.
از خداوند خواستاريم كه همه ما را از شيعيان و عزاداران مخلص ابا عبدالله الحسين(ع) قرار دهد و روز به روز بر معرفت و محبت و اطاعت ما نسبت به آن امام پاك و معصوم بيافزايد.
|