اسلام 1400سال قبل برطرف کننده نیاز امروز جوامع بشری نیست!!
اولاً اسلام در ذات خود يك " حقيقت " است نه يك " مصلحت " ، يك " هدف است " نه يك " وسيله " و تنها افرادی میتوانند از اين منبع انرژی اجتماعی بهره گيری نمايند كه به اسلام به چشم " حقيقت " و " هدف " بنگرند نه به چشم " مصلحت " و " وسيله " . اسلام يك ابزار نيست كه در مقتضيات قرن 16 مورد استفاده قرار گيرد و در مقتضيات قرن بيستم به تاريخ سپرده شود . اسلام صراط مستقيم انسانيت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن نيازمند است كه انسان نيمه وحشی ، و به انسان پيشرفته همان اندازه نجات و سعادت میبخشد كه به انسان ابتدائی . آنكه به اسلام به چشم يك وسيله و يك مصلحت و بالاخره به چشم يك امر موقت مینگرد كه در شرائط جهانی و اجتماعی خاص فقط به كار گرفته میشود ، اسلام را به درستی نشناخته است و با آن بيگانه است . پس بهتر آنكه آنرا به همان كسانی وابگذاريم كه به آن به چشم حقيقت و هدف مینگرند نه به چشم مصلحت و وسيله ، آن را مطلق میبينند نه نسبی . ثانيا اگر اسلام به عنوان يك وسيله و ابزار ، كار آمد باشد قطعا اسلام راستين و اسلام واقعی است ، نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود . چگونه است كه بهره گيری از هر ابزار و وسيلهای تخصص می خواهد و بهره گيری از اين وسيله تخصص نمیخواهد ؟ !
----------
نهضتهای اسلامی در صد ساله اخير /چاپ دوازدهم : پائيز 1368 /متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری /ناشر : انتشارات صدرا ( با كسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهيد )/صص 82و83
بايد مردم را از شر اين دريای معارف ( معارف اسلامی ) راحت كرد .
... ارسطو جمله ای دارد در باره فلسفه، میگويد : " اگر بايد فيلسوفی كرد بايد فيلسوفی كرد ، و اگر نبايد فيلسوفی كرد باز هم بايد فيلسوفی كرد " ... مقصود ارسطو اين است كه فلسفه يا درست است و بايد آن را تأييد كرد و يا غلط است و بايد آن را طرد كرد. اگر درست و قابل تأييد است بايد فيلسوف شد و با نوعی فيلسوفيگری ، فلسفه را تأييد كرد ، و اگر هم غلط است و طرد شدنی ، باز بايد فيلسوف شد و فلسفه را آموخت و با نوعی فيلسوفيگری فلسفه را نفی و طرد كرد . پس به هر حال فلسفه را بايد آموخت و ضمنا بايد دانست كه هر نوع انكار فلسفه خود نوعی فلسفه است و كسانی كه میپندارند تنها با دست آوردهای برخی علوم بدون آنكه توأم با انتزاعات فلسفی بشود ، فلسفه را نفی و رد میكنند سخت در اشتباهند . اضافه كردم كه : من فعلا كار ندارم كه علماء اسلام در طول هزار و چند صد سال به فرهنگ جهان و معارف جهان و تمدن جهان ، علوم و رياضی جهان ، علوم طبيعی جهان ، علوم انسانی جهان ، علوم فلسفی جهان ، حقوق و ادبيات و . . . خدمتی كردهاند يا نكردهاند ، كه البته كردهاند . اما میگويم اگر فقه ما را ، فلسفه ما را ، عرفان و سير و سلوك ما را ، اخلاق و فلسفه زندگی و فلسفه تعليم و تربيت ما را ، تفسير ما را ، حديث ما را ، ادبيات ما را ، حقوق ما را بايد قبول كرد و پذيرفت ، بايد فقيه شد ، يا فيلسوف شد ، يا عارف و سالك شد و يا . . . و اگر هم بايد نفی كرد و طرد نمود باز هم بايد آنها را آموخت و فهميد و هضم كرد و آنگاه به رد و طرد و نفی آنها پرداخت . اين صحيح نيست كه يك فرد غير وارد كه اگر يك كتاب فقه يا فلسفه را به دستش بدهند نمیداند از راست بگيرد يا از چپ ، پيشنهاد رد و طرد بدهد .
----------
نهضتهای اسلامی در صد ساله اخير /چاپ دوازدهم : پائيز 1368 /متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری /ناشر : انتشارات صدرا ( با كسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهيد )/صص 72و73
|