چرا امام حسین علیه السلام در زمان حکومت معاویه قیام نکرد؟
در بخشی از کتاب "در پرتو آذرخش"، به حرکت روشنگری امام می پردازد. آیة الله مصباح یزدی، به بیان برخی روابط پنهانی حضرت با تعدادی از اصحاب مورد اطمینان پرداخته و اینگونه می گوید:
نمونه ديگر، سخنان امام حسين(عليه السلام) با جمعى از نخبگان در سفر حج است. حضرت در اين سفر فرصتى به دست آورد و مقدماتى فراهم كرد و از دوستان و يارانش، افرادى را شناسايى نمود، اجتماع محرمانه اى تشكيل شد و حضرت براى ايشان صحبت كرد. ... حضرت ابتدا اين نخبگان را مورد سرزنش قرار داد كه شما به وظيفه خود عمل نمى كنيد، امر به معروف و نهى از منكر نمى كنيد و از مال و جان خودتان مى ترسيد. بعد از اين، در آخر دعا مىكند و مىفرمايد: «أَللّهُمَ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ يَكُنْ ما كانَ مِنّا تَنافُساً فى سُلْطان وَ لا الِْتماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطام»[1]مطمئناً شما اين كلمات را بارها از زبان گويندگان عزيز شنيده ايد. حضرت دستش را بلند كرد و گفت: خدايا تو مىدانى اين كارهايى كه ما در اين مدت از زمان پدرم تا به حال انجام داده ايم، براى اين نبوده كه بر سر جيفه دنيا با ديگران رقابت كنيم. رقابت براى حكومت و مقام نبود. «وَ لا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطام » نه اين كه مى خواستيم از حطام دنيا، از خار و خَس دنيا براى خود چيز اضافه اى به دست آوريم. «وَ لكِنْ لِنُرىَ الْمَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بِلادِك» همه اين كارها در درجه اول براى اين بود كه ما آثار، پايه ها و ارزش هاى دين را به مردم نشان دهيم و وظيفه هدايت گرى خود را عمل كنيم، تا مردم حق را از باطل بشناسند و حق در لا به لاى ابرهاى تيره و آب هاى گِل آلود گم نشود; و در درجه بعد ـ تا اندازه اى كه مى توانيم ـ كارهاى فاسد را اصلاح كنيم و جلوى كارهاى غلطى كه در جامعه انجام مى شود بگيريم. هدف ما اين بود كه در سايه اين انجام وظيفه: «وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِك» مردم ستم ديده به امنيت برسند.
ملاحظه كنيد، معاويه به امام حسين(ع) مى گفت: اگر تو با يزيد بيعت كنى، امنيت جامعه حفظ مى شود. امام حسين(ع) مى گويد: تويى كه امنيت مردم را از بين برده اى; به جان و مال و ناموس مردم تجاوز كرده اى. هنگامى كه بُسر بن ارطاة به مدينه آمد، به دختران مهاجرين و انصار تجاوز كرد. هنوز چند دهه از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) نگذشته است كه به نام خليفه رسول الله(صلى الله عليه وآله) به دختران مردم تجاوز كردند، با اين حال به امام حسين(ع) مى گويد: اگر تو با يزيد بيعت كنى، امنيت جامعه حفظ مى شود. امنيت به مذاق معاويه يعنى چه؟ يعنى ما مسلط باشيم و هر چه خواستيم بكنيم; اين امنيت است! امام حسين(عليه السلام)مى گويد: من براى اين قيام مى كنم كه مظلومان به امنيت برسند.
«وَ يُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكامِك» هدف ما اين است كه واجبات، مستحبات و احكام خدا در جامعه اجرا بشود. ما براى پول و مقام، قيام نكرديم. هدف از به خطر انداختن جان، فراهم كردن زمينه عيش و عشرت نيست. هدف كسى كه براى خدا و دين خدا جان خود را به خطر مى اندازد، پول و مقام نيست; بعد از كشته شدن، مقام و پول به چه كار او مى آيد؟ آرزوى ما اين است كه دين خدا در جامعه حاكم گرديده و احكام خدا اجرا شود. امام حسين(ع) در ادامه سخنانش مى فرمايد: «فَاِنَّكُمْ اِلاّ تَنْصُرُونا وَ تُنْصِفُونا قَوِىَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُم» جوّى را كه امام(ع) در آن سخن مى گويد در نظر بگيريد; امام حسين(عليه السلام)نخبگان مسلمانان را تك تك شناسايى نموده و آن ها را در جلسه اى جمع كرده و براى آنان صحبت مى كند. مى فرمايد: اگر شما ما را كمك نكنيد و با ما به انصاف رفتار نكنيد، ظالمان بر شما پيروز مى شوند، «وَ عَمِلُوا فى اِطْفاءِ نُورِ نَبيِّكُم» و تلاش مى كنند تا نور پيامبرتان را خاموش كنند. آيا راضى هستيد و مى خواهيد اين گونه شود؟ اگر نمى خواهيد، اين قدر ما را تنها نگذاريد و لااقل از كمك زبانى مضايقه نكنيد. اگر كمك نكنيد، به چنين سرانجامى مبتلا خواهيد شد; ظالمان بر شما مسلط مى شوند و ديگر كسى به حرف شما گوش نخواهد داد. بيست سال امام حسين(علیه السلام) در مدينه اين گونه رفتار مىكرد. نمى توانست در خطبه نماز جمعه سخنرانى كند; چنين اجازه اى به او نمى دادند. خطيب بايد از طرف معاويه انتخاب مى شد و بايد على(عليه السلام)را لعن كند و امام هم بنشيند و گوش دهد.
اگر ابى عبد الله در چنين شرايطى قيام مى كرد، حداكثر نتيجه اى كه حاصل مى شد اين بود كه، عده اى از مردم كه آدم هاى خوب را دوست داشتند، مى گفتند حيف شد كه امام حسين(علیه السلام) از دست رفت و بعد از چندى هم نام او فراموش مى شد. الان شما دوستان و شيعيان على(عليه السلام)چند بار نام عمرو بن حَمِق را شنيده ايد؟ در اين جمعيت چند ده هزار نفرى چند نفر هستند كه عمرو بن حَمِق يا رُشيد هَجَرى را بشناسند. اگر امام حسين(علیه السلام) در آن شرايط قيام مى كرد،او نيز نهايتاً يكى مانند آن ها مى شد. زيد بن على بن الحسين چه شد؟ شما چه مقدار از تاريخ زيد بن على بن الحسين مى دانيد و چه قدر براى او عزادارى مى كنيد؟ آيا تا به حال مجلسى براى زيد بن على بن الحسين تشكيل شده كه مردم براى او اشك بريزند؟ با اين كه او قيام كرد، كشته شد، بدنش را به دار زدند و مدت ها بر سر دار ماند. اگر امام حسين(عليه السلام) هم در زمان معاويه قيام مى كرد، همين طور مى شد. اولاً مردم از او استقبال نمى كردند; براى اين كه معاويه كارهاى خود را با شيطنت انجام مى داد و مثل يزيد نبود كه بدون سياست به هر اقدامى دست بزند. معاويه از روى شيطنت، امام حسين(علیه السلام) را هم نهى از منكر مى كرد و مى گفت: غيبت يزيد را نكن. به ياد دارم در اوايل نهضت، وقتى حضرت امام(قدس سره)درباره شاه بدگويى مى كردند، بعضى از مقدسان مى گفتند ما نمى دانيم شنيدن اين غيبت ها جايز است يا جايز نيست! امروز هم از بدها كه بگذريم، همين كوته نظرىها، كج فكرىها و تاريك بينىها در ميان بسيارى از مردم خوب وجود دارد كه سوراخ دعا را گم مى كنند و نمى دانند كجا و به چه صورتى بايد امر به معروف كرد. مقدارى هم تقصير از بنده و امثال بنده است كه اين مسائل را درست بيان نكرده ايم.
لذا دليل اين كه امام حسين(علیه السلام) در زمان معاويه قيام نكرد، اين بود كه شرايط به گونه اى نبود كه بتواند رسالت خود را با مظلوميت و شهادت خود در تاريخ ثبت كند تا جاودانه بماند و در تاريخ گم نشود. اما در زمان يزيد چنين قيام حساب شده اى كرد. البته اين نقشه ها تنظيم شده بود و شواهد فراوانى وجود دارد كه امام حسين(علیه السلام) مى دانست چه مى كند؟ بارها گفته بود و در طول راه هم چندين مرتبه گفت كه عاقبت اين سفر شهادت است. ولى به هر حال نقشه الهى ماهرانه اى بود براى اين كه حسين(علیه السلام) آن گونه به شهادت برسد تا نامش الى الابد همچون چراغ فروزانى همه عوالم را در همه زمان ها روشن كند; به گونه اى كه كفار، بت پرستان، يهوديان و مسيحيان درباره حسين(علیه السلام) سخن ها بگويند، و شما هم حتماً بارها از بزرگان و وعاظ شنيده ايد و كتاب هاى فراوانى نيز در اين زمينه نوشته شده است.
________________________________________
[1] - بحارالانوار، ج 100، ص 81، باب 1، روايت 37.
|