*
این جنگ [جنگ هشت ساله]، مظهر و تجلى همهى روحیات خوب و سازندهاى است
كه یك ملت و یك كشور را مىتواند به تعالى حقیقى برساند.
*
ما در جنگ نظامى توانستیم خودمان را پیروز كنیم؛ به كمك چه چیزى؟ به كمك
باور و ایمان و اتّكاى به نفس و وحدت و امید به آینده و روشنبودن هدفها و
تكیه به نیروهاى ذاتى خویش و تكیه به اسلام.
*
حماسهى ملت ایران در دفاع مقدس، نمایشگر قلهى ظرفیتهاى انسانى مردم این
سرزمین خدایى است.
*
جنگ ایران و عراق یك جنگ معمولى نبود، جنگ دو ارتش یا دو كشور با هم نبود؛
جنگ یك كشور در مقابل عمده قواى نظامى و پشتیبانیهاى نظامى جهان بود. تمام
قدرت نظامى و سیاسى امریكا پشت سرِ رژیم بعثى عراق ایستاد.
*
این جنگ [جنگ هشت ساله] حقیقتاً یك گنجِ تمامنشدنى است.
*
جنگ، حقیقتاً كورهاى بود كه جوانان و بقیه مردم را آبدیده كرد.
*
این جنگ هشت ساله و این دفاع مقدّس، از بزرگترین افتخارات ملت ایران بود.
*
اگر ملت ایران هشت سال جنگ تحمیلى را نمىداشت، البته خیلى از ویرانیها
را، خیلى از فقدانها را، خیلى از خسارتها را نمىداشت؛ اما این اعتماد به
نفس را هم نمىداشت؛ این قدرت علمى، نظامى و پیشرفت صنعتى را هم نمىداشت؛
این عزّتى را هم كه در مقابل چشم جهانیان به دست آورده است، نمىداشت؛ این
حالت یأس و ناامیدى از تسلّط بر این ملت هم در دل دشمنان بزرگ او به وجود
نمىآمد.
*
مقاومت بىنظیر مردم سلحشور ما در دفاع مقدس و دفع متجاوز در طول قریب به
هشت سال، این ستم بزرگ را در رده ناموفقترین تجربهى استعمار در تاریخ
معاصر ثبت نموده است.
*
در همه مراحل این جنگ، چه در عملیات نظامى جبهه، چه در عملیات نظامى بیرون
از جبهه، چه در برخورد با اسرا، چه در تبلیغات - در همه مراحل - ارزشها و
اخلاق انسانى رعایت شد. كار بىاخلاق و كار ضدّ ارزش و ضدّ بشر، از این ملت
ایران صادر نشد.
*
هفتهى جنگ هفتهى افتخار است، هفتهى مقدس است، در حقیقت جشن است، عید
است و یك بزرگداشتى[ است] از روحیهى مردم، ایثار مردم و مقاومت مقدس و
دفاع مقدس[ مردم].
*
حماسه ملت ایران در دفاع مقدس، نمایشگر قله ظرفیتهاى انسانى مردم این
سرزمین خدایى است
*
فداكاریهاى هشت سال دفاع مقدس توانست یك نظام الهى و معنوى و متّكى بر
تفكّر و اندیشه درست و برخاسته از ایمان را تحكیم كند.
*
این تجربهى درسآموز [دفاع مقدس]، سرمشق همیشگى ملت بزرگ ایران و الگوى
موفقى در برابر چشم همهى ملتهاى مسلمان است.
*
این جنگ آنقدر حرف گفتنى دارد كه اگر دهها سال هنرمندان ما و افراد
خوشذوق و با ابتكار بنشینند و در جزء جزء آن كار كنند، باز هم حرفهاى
گفتنى خواهند داشت.
*
ما جنگِ با این عظمت و پُر از حماسه و حقیقتاً پُر از جلوههاى زیبا و
بىنظیر داشتهایم؛ نسل جدید هم از آن خبر ندارد؛ باید اینها احیاء،
بازیابى و بازسازى شود و در معرض دید قرار گیرد.
*
جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، [میدان جنگ 8 ساله ]خود را در اراده
و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.
*
جنگ تحمیلى هشت ساله ما، داستان عبرتآموز عجیبى است.
*
جنگ هشت ساله، جنگ دو كشور و دو ارتش نبود؛ جنگِ یك ائتلاف نانوشته جهانى
علیه ملتى كه تصمیم داشتند حدّاكثر فشار ممكن را از لحاظ نظامى و اقتصادى و
غیره بر او وارد بیاورند بود، تا از راهى كه در پیش گرفته بود برگردد؛ ولى
نتوانستند.
*
شروع جنگ یعنى شروع افتخارات این ملت، شروع تهاجم دشمن یعنى شروع دفاع مقدس
ما، شروع شعلهور شدن آتش خیانت استكبار یعنى شروع بروز شجاعت همهى قشرهاى
ملت براى ایستادگى در مقابل استكبار، پس این افتخار دارد.
*
هفتهى جنگ در حقیقت هفتهى ایثار است، هفتهى فداكارى است، هفتهاى است كه
در آن بزرگترین آزمایش فداكارانهى ملت ما شكل گرفته است.
*روزهاى
آخر شهریور و اول مهر ماه همه ساله یادآور یكى از تجربههاى بزرگ و بسیار
پرارزش تاریخ ملت ماست. من به جاى اینكه سالگرد آخر شهریور را سالگرد جنگ
به حساب بیاورم، مایلم آن را سالگرد مقاومت دلیرانهى مردممان كه از روى
كمال آگاهى و ایمان و شهامت انجام گرفته بنامم.
*
تلاش خستگىناپذیر 8 ساله، افتخارى است كه امروز نیروهاى مسلح و ملت ما
مىتوانند آن را در سوابق درخشان خود جاى دهند.
*
هفته دفاع مقدس یادآور حادثهاى عظیم و به بار نشستن نتایجى عظیمتر در سیر
انقلاب ملت ماست و هیچ گاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.
منبع:حدیث ولایت
more:http://www.zaher2006.mihanblog.com/post/2584#ixzz0yLcva1ff
* تقريباً
همهى اين كتابهايى كه شما از "دفتر هنر و ادبيات مقاومت" منتشر كردهايد،
خواندهام و بعضى از آنها را بسيار فوقالعاده يافتهام. همين "فرماندهى
من" كه ذكر شد، از آن بخشهاى بسيار برجستهى اين كار است. نفس اين فكر، فكر
مهمى است. آنچه هم كه آنجا نوشته شده و عرضه گرديده - حالا يا شما نوشتيد،
يا خود آن افراد نوشتند و براى شما فرستادند و بعد ويراستارى شده - بسيار
چيز برجستهيى است. من وقتى اينها را مىخواندم، به اين فكر مىافتادم كه
اگر ما براى صدور مفاهيم انقلاب، همين جزوهها و كتابها را منتشر بكنيم،
كار كمى نكردهايم؛ كار زيادى انجام گرفته است... اينها بسيار باارزش است.
*
اين دغدغه در ذهن من هست كه فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقيقت روحيهى
انقلاب - آن روحيهيى كه در جنگ، ميدانى براى رشد و بالندگى پيدا كرده بود
- از بين برود. البته بايد به خداى متعال توكل كرد و به آينده خوشبين بود؛
كه من حقيقتاً به آينده خوشبينم و خيلى از افقها را خوب و روشن مىبينم. به
هر جهت، اين دغدغه وجود دارد و راه زايل كردن آن هم اين است كه ما تلاش
بكنيم؛ يعنى وقتى به قدر وسعمان تلاش كرديم، ديگر دغدغهيى نخواهيم داشت.
*
اعتقادم اين است كه اگرچه جنگ به خودى خود موضوعيتى ندارد، اما عرصهى
بسيار مهمى براى بروز روحيهى اسلامى و انقلابى و خصلتهاى مسلمانىِ درست
است؛ از اين جهت بسيار ارزشمند است. از بودن آنچنان زمان و محيطى بايستى
شكرگزار بود؛ از نبودنش بايد آدم واقعاً متأسف باشد و غصه بخورد.
*
اگرچه كسى از جنگ - از حيث جنگ - خوشش نمىآيد، اما اين روى ديگر سكه، چيز
بسيار عظيمى براى ماست. ما حالا كه ديگر جنگ نداريم و نمىخواهيم هم به دست
خودمان يك جنگ درست كنيم كه عرصهى انقلاب بشود، ليكن آن هشت سال جنگ
بايستى تاريخ ما را تغذيه كند. ما بايد از آنچه كه در اين هشت سال جنگ
اتفاق افتاده، آن روحيهى مقاومت، آن روحيهى فداكارى همراه با اخلاص -
همانى كه حقيقتاً در عرصههاى جنگ ما وجود داشت - استفاده كنيم.
*
مىخواهم بگويم كه اين وقايع جنگ يك گنج است. آيا ما خواهيم توانست اين گنج
را استخراج كنيم، يا نه؟ اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم.
*
ما در اين هشت سال فداكارى داشتيم؛ شوخى كه نيست. همين برادران جانباز و
آزادهيى را كه ملاحظه مىكنيد، هر حادثهيى كه برايشان اتفاق افتاده، و هر
تجربهى مخلصانهيى كه اينها يا خودشان نشان دادند يا در ديگرى ديدند، به
نظر من كافى است تا انسانهايى را هدايت كند. اين حادثهها و تجربه ها،
ماها را واقعاً هدايت مىكند.
*
من كتابهايى را كه مىخوانم، معمولاً پشتش يادداشت يا تقريظى مىنويسم؛
يعنى اگر چيزى به ذهنم آمده، پشت آن يادداشت مىكنم. اين كتاب "فرماندهى
من" را كه خواندم، بىاختيار پشتش بخشى از زيارتنامه را نوشتم: "السّلام
عليكم يا اولياءاللَّه و احبّائه". واقعاً ديدم كه در مقابل اين عظمتها
انسان احساس حقارت مىكند. من وقتى اين شكوه را در اين كتاب ديدم، در نفس
خودم حقيقتاً احساس حقارت كردم.
*
چه كسى مىتواند اين شكوه را به ما نشان بدهد؟ اين شكوه وجود دارد، ولى يك
نفر بايد آن را به ما نشان بدهد. او، چه كسى است؟ او، شماييد. يعنى اگر شما
قدر خودتان را بدانيد، مىتوانيد حامل آنچنان نورانيتى باشيد كه انسانها
را تكان مىدهد. آنطور حقايق واقعاً ماها را منقلب مىكند. آن حقيقت اتفاق
افتاد و يك لحظه از بين رفت. البته در ملكوت باقى است؛ اما در عالم ناسوت و
در مادّيت و حساب زمان و مكان ما، در يك لحظه حادثهيى اتفاق افتاد و تمام
شد و رفت. چه چيزى مىتواند اين حادثه را ماندگار كند؟ چه چيزى مىتواند آن
را به گونهيى كه حتّى چشم عادى در حضور نمىبيند، در غياب آن حادثه، به دل
و بصيرت انسان تفهيم بكند؟ آن، هنر است. هنر اين نقش را دارد و مىتواند
اين كار را انجام بدهد.
*
من در زمان جنگ حوادثى را به چشم خودم ديدهام كه شايد چشم مادّى نتوانسته
آنها را درك كند؛ اما بعد كه شما هنرمندان آنها را به نگارش درمىآوريد، يا
در قالب نمايش نشان مىدهيد و يا به زبان قصه بيان مىكنيد، من آن حوادث را
كه بازبينى مىكنم، مىبينم عجب حوادثى بوده است؛ تازه شروع به فهميدن آن
مىكنم. لذا به نظر من، نقش هنرمند مسلمان، نقش فوق العاده برجسته يى
است.
*
در هفتهى دفاع مقدس و در ميان خاطرههاى عزيز و باشكوه ملت ايران از دوران
هشتسالهى دفاع، از همه درخشانتر، ياد و خاطرهى شهيدان گرانمايه و عالى
قدر است، ستارگان فروزانى كه اين قطعهى از تاريخ را نور باران كردند.
مردان بزرگى كه در كسوت شريف گمنامى، گرانبهاترين هديهها را نثار اسلام و
قرآن نمودند دلاورانى كه حصار جهالت و گمراهى را دريدند و شعاع خورشيد
هدايت را به دورترين نقاط عالم رساندند. مظلومانى كه شجاعانه از حق دفاع
كردند و ستمگران زمان را به عجز آوردند.
*
ايران اسلامى و ملت بزرگ و شرافتمند اين كشور ياد اين عزيزان را همواره
گرامى خواهد داشت و سنت لايتغير الهى ذكر آنان را جاودانه خواهد ساخت.
*
اينجانب سلام و درود خالصانه خود را از اعماق جان بر تربت مطهر اين عزيزان
نثار مىكنم و سرنوشت سعادتبار آنان را همچون آرزوى شيرينى براى خود و
همهى مشتاقان، از خداوند متعال مسألت مىنمايم.
*
سلام و صلوات خدا و فرشتگان مقرب و بندگان صالح بر آن ارواح طيبه و طاهره و
همنشينى پيامبران و اوليا، خدا نصيب آنان و رحمت و فضل الهى شامل حال
بازماندگان آنان باد.
*
در سالگرد هفتهي دفاع مقدس، هيچ چيز شايستهتر از آن نيست كه ياد و
نام گرامي شهيدان و فداكاران راه خدا را بزرگ بداريم، آنان كه به
عهد و پيمان خود با خدا و با امام عزيز وفا كردند و هستي خود را به
ميدان آورده، صادقانه از حريم اسلام و نظام اسلامي دفاع نمودند و
به بهاي نثار جان خود خطر دشمن را از انقلاب و ميهن عزيز،دور ساختند.
اينها جاودانگان تاريخ ما و ستارگان اسلامند، هر چيزي با گذشت زمان
كمرنگ و بياثر ميشود و اينان، همچون همهي شهيدان راه
خدا،روزبهروز در چشم اهل دل و در متن تاريخ ما، برجستهتر و درخشان
تر ميگردند.رحمت خدا بر آنان و درود و دعاي بندگان صالح خدا نثار
تربت آنان باد.
*
جانبازان عزيز كه سلامت خود را فدا كردهاند و اسيران آزاده و سربلند
كه سالياني از آزادي خود را مايه گذاشتهاند، و خانوادههاي اين
همه، كه انواع رنجها را در راه خدا به جان خريدهاند، همگي در صفوف
مقدم اين جايگاه ارزشي، و پشت سر شهيدان والا مقام ما قرار دارند.
اين فداكاريهاي بزرگ در كنار حضور مستمر رزمندگان ملت ما در جبهههاي
گوناگون كارزار انقلابي، توانسته است اسلام را سربلند، و دست
بيگانگان را از ميهن ،كوتاه و ايران را بلند آوازه و آبرومند سازد.
اين مجاهدتها توانسته است راه ملتايران را به سوي هدفهاي متعالي
اسلام، بگشايد و در دنياي تاريك و اسير ماديت و شهوت، دريچهيي به
معنويت به روي او باز كند و به او عزت وشخصيت ببخشد.
*
پاسداري از خون شهيدان و احترام به زحمات ده سالهي ملت بزرگ ما
در آن است كه روزبهروز حركت ما در راه اسلام، سريعتر و صحيح تر گردد
و جامعهي ما و مردم ما و همهي دستگاههاي ما در اعمال و رفتار
بهاسلام، نزديكتر شوند، تكريم شهيدان به آن است كه اين ملت هرگز
در برابر سلطهگران مستكبر سر خم نكند و به وسوسهي دشمنان عظمت
اسلام، تسليم نگردد.
*
پيمودن اين راه است كه عزت و كاميابي دنيا و فلاح و سربلندي آخرت
را نصيب ملت ما و همهي مسلمين خواهد ساخت و دست شيطانهاي گوناگون
خواهد بريد.
*
من به عنوان كسي كه با تاريخ اين ملت و تاريخ اسلام تا حدودي آشناست به طور
قاطع اعلام مي كنم كه چنين تجربه پرشكوهي و چنين مقاومت عظيمي در تاريخ ملت
ما بسيار كم سابقه است.
*
ملت ما با اين مقاومت تنها يك حمله و تجاوز به كشورشان را دفع نكردند، بلكه
از آنجايي كه پشت سر اين حمله كه از سوي يك رژيم متجاوز و متكبر و البته
حقير انجام گرفته، دستهاي استكبار جهاني و نقشههاي خائنانه دشمنان اسلام
وجود دارد.
*
من اين حركت بزرگ ملي را بيش از يك دفاع مي دانم بلكه آن را يك ايثار، يك
انقلاب عظيم و يك درس بزرگ براي همه ملتهاي مسلمان در مقام حفظ اسلام و
دفاع از حريم اسلامي به حساب مي آورم.
*
حقيقتا ملت ما با مقاومت مستمر و بسيار دشوار خود به ملتها درس داد و به
آنها آموخت كه در مقابل هجوم استكبار جهاني با همه ابهت پوشالي و كاذبش مي
توان مقاومت كرد و ايستاد و به مطامع آنها نه گفت.
*
ادبيات و هنر مقاومت و آنچه مربوط به دورهى خاص دفاع كشور و ملت ماست،
حقيقتاً از برجستهترين و مهمترين كارهاست. البته دوستان خيلى كار
كردهاند. از دههى 60 كه اين كارهاى هنرى و ادبى در حوزهى هنرى شروع شد و
اين خاطرات منتشر گرديد، من يكى از مشترىهاى پرو پا قرص اين كتابها بودم،
كه خاطرات را نگاه كنم. من خيلى تحتتأثير جذابيت و صداقت و خلوص اين
نوشتهها و گفتهها هستم؛ اين را واقعاً عرض مىكنم. ياد كسانىكه اين
كارها را توليد كردند، از خاطر محو نمىشود. اسمهايى كه من پشت اين كتابها
خواندم و كتابهايشان را نگاه كردم، غالباً در ذهنم هست و من قدردان و
قدرشناس اينها هستم و اگر مىتوانستم، عظمت اين كار را مدح مىكردم. البته
در طول تاريخ، شعرا معمولاً صاحبان قدرت و ثروت و امثال اينها را مدح
مىكردند؛ اما بهنظر من بايد شماها را مدح كرد. اگر بنده شاعر بودم،
يقيناً در مدح شماها، در مدح آقاى سرهنگى، در مدح آقاى بهبودى، در مدح آقاى
قدمى، در مدح همين خاطرهسازان و خاطرهانگيزان قصيده مىساختم؛ حقيقتاً جا
دارد؛ چون كارِ بسيار بزرگ و بااهميتى است.
*
به نظر من مسألهى دفاع مقدس و آنچه در اين دوران بروز كرد، يك مسألهى
عادى نيست؛ براى همهى ملتها اينطور است؛ در مورد ملت ما به دلايل گوناگون
بيشتر از ديگران است؛ لذا اين را نمىشود جزو روال عادى زندگى ملتها به
حساب آورد. دوران دفاع مقدس براى ملت ما ظرفيت و موقعيتى بود كه اين ملت
بتواند اعماق جوهرهى خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد. عرض
كردم، همهى ملتها همينطورند؛ با اختلافاتى كه در كيفيت كار و اهداف و
جهتگيرىها و نيتها وجود دارد.
*
دورهى سختى براى يك كشور - چه سختى جنگ باشد، چه سختى اقتصادى باشد، چه
فشارهاى گوناگون سياسى باشد - دورهى نشان دادن ظرفيتهاست؛ كه اين ملت
چقدر ظرفيت دارد، چقدر قابليت اظهار وجود دارد، چقدر لياقت بقا دارد. لذا
بهترين آثار هنرى هم كه انسان نگاه مىكند، يا بخشهاى زيباى بهترين آثار
هنرى، مربوط به همين دورههاى اين كشورهاست. شما به آثار داستانىيى كه
وجود دارد، اگر نگاه كنيد، شيرينترين و هنرمندانهترين نوشتههاى هنرى و
رمانهاى بزرگ مربوط به بخشهايى است كه ملتى دارد كار بزرگى از اين قبيل
انجام مىدهد. "جنگ و صلح" تولستوى مربوط به مقاومت عجيب مردم روسيه است در
مقابل حملهى ناپلئون و حركت عظيمى كه مردم مسكو انجام دادند براى ناكام
كردن ناپلئون. تولستوى كتابهاى ديگرى هم دارد، اما به نظر من اين كتاب
برجستگىاش به خاطر اين است كه كاملاً بر محور روح دفاع مردم روسيه است.
همينطور است بسيارى از كتابهاى ديگرى كه يا در مورد انقلاب شوروى نوشته
شده، يا در مورد انقلاب كبير فرانسه نوشته شده، يا در مورد جنگهاى فرانسه و
آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضى از كتابهاى اميل زولا.
مهمترين آثار رمانى مربوط به دوران حساس يك ملت است، كه در آنوقت اين ملت
توانسته ظرفيت خودش را نشان دهد. شايد نقاشىها هم همينطور باشد. البته
بنده در نقاشى به عنوان يك بيننده هم حتّى سررشتهى خوبى ندارم؛ اما گمان
مىكنم تا آنحدى كه شنيدم، زيباترين يا بخشى از زيباترين نقاشىهاى بزرگ
دنيا مربوط به صحنههاى جنگ است؛ مثلاً صحنهى جنگ "واترلو" و صحنههاى
گوناگون ديگر.
*
براى حوزهى هنر كشور، يكى از مهمترين جلوهگاهها، دورهى جنگ تحميلىِ بر
ما و دورهى دفاع مقدس بوده و هنوز هم هست؛ بايد از اين استفاده كرد.
*
كدام هنرمند است كه از روحيهى حماسىِ پُرشور ملت و جوانهاى خودش در مقابل
دشمنى كه قصد داشت غيرت و عزت اين ملت را زير پاهاى خودش لگدمال كند، و از
زيبايى خارقالعادهى آن بتواند بگذرد و اين را نبيند؟ اگر ديديم هنرمندهاى
ما اين را نمىبينند و به آن نمىپردازند، بايد ببينيم عيب كار كجاست. يا
در نگاه هنرى، يا در عرضهى درست، يا تأثيراتى كه سياستها و دشمنان در فضاى
فرهنگى كشور دارند مىگذارند، مشكلى وجود دارد؛ والّا چطور ممكن است يك ملت
فراموش كند يا نبيند و نفهمد؟ لذا خاطرهگويى شما و ثبت كردن اين حوادث،
نقش خيلى زيادى در اين مسأله دارد.
*
كسانى هم مىخواهند بعمد اين خورشيد فروزان و اين منبع نورانيت و درخشندگى
را از خاطرهى ملت ببرند؛ چون هر كس كه بايد در اين دوران بيفتد و آن را
بشناسد و خصوصيات آن را لااقل تا حدودى درك كند، در خود احساس عزت و انگيزه
و اميد مىكند. ملتى كه مىتواند حقيقتاً با دست خالى در مقابل آن تهاجم
بينالمللى آنگونه ايستادگى كند و با ابتكار، با تكيهى به خود، با توسل
به پروردگار و استعانت از خداى متعال، خودش را اينطور از منجلابى كه
قدرتمندان دنيا برايش درست كردند، موفق و پيروز بيرون بكشد، خيلى درخور
ستايش است. اين ملت اگر اين توانايى را در خودش ببيند و وجود اين ظرفيت را
در خودش احساس كند، در ادامهى اين راه و در حركت عظيمى كه در پيش دارد،
هيچ مانعى نمىتواند جلوى او را بگيرد. اين را مىدانند؛ لذا نمىخواهند
اين خودآگاهى در مردم ما بهوجود بيايد. ما بعكس، بايد تلاش كنيم اين
خودآگاهى بهوجود بيايد.
*
اولِ جنگ، ما هيچ چيز نداشتيم. همهى شما يا اغلبتان در جنگ بوديد؛ بنده هم
از نزديك شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالى بود؛ نه ارتش ما امكاناتى داشت، نه
سپاه كه آن روز اصلاً تشكل درستى نداشت؛ حتّى تفنگ انفرادى در دست افراد
نبود؛ وسايل ابتدايىِ يك جنگ حقيقى در اختيار نبود. در منطقهى اهواز - كه
بنده آنجاها بودم - بعضى از يگانهاى يك تيپ ما شايد حدود ده دستگاه تانك
در اختيار داشتند؛ يعنى يكدهمِ آنچه بايد داشته باشند. تانكهايشان از بين
رفته بود، منهدم شده بود؛ در عين حال جوانهاى ما ايستاده بودند و تلاش
مىكردند.
*
از زمان شروع جنگ تا الان - اين بيستوچهار پنج سال - ما از زمين به آسمان
رفتهايم. ما را تهديد مىكنند به تحريم اقتصادى و محاصرهى اقتصادى! ما در
همين دورهى محاصرهى اقتصادى بوده كه اينهمه امكانات را بهدست آورديم.
در سختترين دورههاى محاصرهى اقتصادى جوانهاى ما توانستند سلاحهايى را
بسازند كه در همهى دنيا آن سلاحها را غير از امريكايىها و يكى دو دولتِ
عزيزكردهى امريكا هيچكس نداشت. همين موشك ضدتانك "تاو" را جوانهاى ما در
چه شرايطى ساختند؟ همهى درها رويشان بسته بود، اما ساختند. همين
پيشرفتهاى علمىيى كه امروز شما ملاحظه مىكنيد دارد بروز مىكند، بنده از
سالهاى متمادى مىگفتم جوانهاى ما دارند كارهاى بزرگى مىكنند، كه الان يكى
پس از ديگرى در بخشهاى مختلف دارد بروز مىكند. البته موضوع انرژى
هستهيىاش بهخاطر حساسيت دنيا روى آن، برجسته و شاخص شده؛ والّا در رديف
اين كار، كارهاى ديگرى كه در بخشهاى گوناگون انجام گرفته، واقعاً اهميتش
كمتر از اين كار نيست؛ منتها جنبهى نظامى و دفاعى ندارد. اينها همه در
شرايط محاصرهى اقتصادى بوده، در شرايط فشار سياسى و اقتصادى بوده، در
شرايط بدحسابى و سختگيرى دولتهايى كه حتّى با ما رابطهى اقتصادى هم
داشتند، ليكن بدجنسى و ناخنخشكى و بدحسابى مىكردند، بوده؛ ولى ما
توانستيم. اين، ظرفيت خيلى بزرگى براى يك ملت است كه مىتواند. اين ظرفيت
را جوانهاى ما بايد بشناسند.
*
من در منطقهى اهواز غالباً نيمههاى شب مىرفتم از منطقه بازديد مىكردم.
اين منظره را خودم ديدم؛ پشت خاكريز و پاى تانك، افسرى ايستاده بود و داشت
نماز شب مىخواند.
*
بچه هاى شهيد چمران در ستاد جنگهاى نامنظم جمع مىشدند و هر شب عمليات
مىرفتند و بنده را هم گاهى با خودشان مىبردند. يك شب ديدم افسرى با من
كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ 2 يا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر 92 بود،
لذا به اينها نزديك بوديم. آن افسر پيش من آمد و گفت: من با شما يك كار
خصوصى دارم. من فكر كردم مثلاً مىخواهد درخواست مرخصى بدهد. يكخرده لجم
گرفت كه حالا در اين حيص و بيص چه وقت مرخصى رفتن است. اما ديدم با حالت
گريه آمد و گفت: شبها كه اين بچهها به عمليات مىروند، اگر مىشود، من را
هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهيد چمران به قول خودشان به
شكار تانك مىرفتند و اين سرهنگ آمده بود التماس مىكرد كه من را هم ببريد!
چنين منظرهها و جلوههايى را انسان مشاهده مىكرد؛ اين نشاندهندهى آن
ظرفيت معنوى است. بچههاى بسيجى و بچههاى سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهايى
از قبيل شهيد چمران كه جاى خود دارند. اين، يك بعد از ظرفيت اين ملت عظيم
است. ابعاد علمى و فنى و تحقيقاتى و ادبى و هنرى و امثال اينها، ابعاد
بسيار عجيب و شگفتآورى است كه همه در جنگ بروز كرد و خودش را نشان داد.
*
جنگ حقيقتاً آينهى تمامنماى ظرفيتهاى ملت ايران بود. با كارى كه شما
داريد انجام مىدهيد، اين را مىتوانيد ماندگار كنيد؛ مىتوانيد به ذهنهاى
مردم منعكس كنيد؛ كار بسيار بزرگ و مهمى است.
*
بعضى دوستان انصافاً پيشرفت هم كردهاند. من وقتى قصه يا خاطرهيى كه امروز
برخى از دوستان هنرمند مىنويسند، با آثار هفده، هجده سال پيش آنها مقايسه
مىكنم، مىبينم خيلى فاصله است؛ يعنى واقعاً پيشرفت كردهاند. امروز آثار
هنرىيى كه اينها ارائه مىكنند، بسيار باارزش است.
*
بنده عقيدهام اين است كه اگر متوليان اين كار را دنبال كنند، ما
انشاءاللَّه آثار هنرىيى خواهيم داشت كه در قلهى هنر ايرانى قرار بگيرد.
اگر ما در تاريخِ خود مثلاً در يك نوعِ شعر، فردوسى را داريم؛ در يك نوعِ
شعر، حافظ يا سعدى را داريم؛ گمان مىكنم اگر ما بتوانيم اين رشته را دنبال
كنيم، در زمينهى شعر يقيناً قلهى جديدى بهوجود خواهيم آورد؛ در زمينهى
قصه و رمان و داستان كوتاه و بلند هم يقيناً قلههايى را بهوجود خواهيم
آورد - كه البته ما در اين زمينه هم از لحاظ تاريخى عقبيم - و همچنين در
بقيهى بخشهاى هنرى صاحب قله خواهيم بود و دستاوردش هم براى ملت ما
تمامنشدنى است.
*
سلام و رحمت خدا بر ارواح طيبهى شهدا، از صدر تاريخ تا امروز، خصوصاً
شهيدان جنگ تحميلى كه با نثار خون خود، شجرهى مباركهى اسلام را آبيارى
كرده و به برگ و بار نشاندند. عزت را براى مؤمنان به ارمغان آورده و خذلان
و ذلت را نصيب معاندان كردند.
*
صلوات و سلام خدا بر شاهد شهيدان و امام مجاهدان و اسوه و مقتداى صالحان و
رفعتبخش كلمهى پيامبران - حضرت امام خمينى (قدّساللَّهسرّه
واعلىاللَّهكلمته) - كه آتش خشم مستضعفان را بر هيمهى فسق و فساد و كفر
و الحاد و ظلم و استكبار جهانى افكند و اركان سلطهى مستكبران را متزلزل
ساخت.
*
خداوند تعالى را سپاس كه خلعت اكرام خود را بر قامت امت اسلامى ايران
پوشانيد و او را به صراط مستقيم خود رهنمون شد و از آن هنگام كه قيام اين
ملت، بر اقامهى قسط و وفاى به عهد او آغاز شد، تا امروز لحظهيى فضل و
عنايت خود را از او دريغ نداشت و مجد و عظمت و عزت و شوكت اسلام را با
عطاياى دايمى خود روزافزون ساخت و دشمنان اسلام را منكوب و مقهور ساخت. هر
آن حيلهيى كه انديشيدند، در ارادهى خيرش مستحيل گردانيد و هر آن مكرى كه
ورزيدند و هر آن كيدى كه به كار زدند، به آنان برگردانيد و تيرهاى بلاى رها
شدهى آنان را به سينهى خودشان نشانيد و بنيانهاى برافراشته از توطئهى
آنان را منهدم ساخت و آنان را اسير مكايد خود ساخت. سلسلهى خصومتى كه
جنبانيدند، بر جوهر انقلاب خدشهيى وارد نساخت؛ بلكه هرحلقهى آن، زنجيرى
برپاى استكبار شد.
*
ملتى كه به راه رضاى خدا مىرفت و به تكليف خود مىانديشيد، به فضل خدا از
حلقههاى دام بلا رهيد و ابزارهاى شيطان، يكى پس از ديگرى، فاقد كارايى شد
و نور الهىِ انقلاب، سينهى سياهيها را با گذر از ميدانهاى حيله و توطئهى
دشمن شكافت و به سرزمينهاى حاصلخيز انديشه و اميد مستضعفانِ دربند، نور
اميد افشاند و بذر انقلاب پاشيد.
*
از وحشيانهترين حلقههاى توطئهى دشمن كه براساس نقشههاى شيطانى و شوم،
براى هدم اساس اسلام طراحى شده بود، هجوم وسيع نظامى و شروع جنگى بود كه
دشمن با استفاده از جاهطلبى و غرور حكام عراق طراحى كرد و به راه انداخت.
اين جنگ كه با شعارهاى قومى و با هدف تجزيهى ايران و به اميد فتح سه
روزهى تهران و سقوط نظام اسلامى آغاز شد، خرابيهايى در دو كشور و در منطقه
به بارآورد كه كمنظير بود و جنايتهايى در دفتر تاريخ به ثبت رساند كه تا
كنون نظير آن مشاهده نشده بود.
*
ملت رشيد ايران به دفع تجاوز برخاست و با دفاع مقدس از كيان اسلام و ميهن
اسلامى، سيلى محكمى بر دشمن نواخت و با سلاح و صلاح و در سايهى رهبرى
ولىّخدا، آن چنان حماسهى استقامت و رشادت مظلومانه و سرسختانهيى سرود كه
در تاريخ، به مثابهى درس بزرگى باقى خواهد ماند و صراط مستقيم مبارزان و
آزاديخواهان را ترسيم خواهد كرد. عنايت خدا در نصرت مظلومان و غلبهى
لشكريانش، بر همه ظاهر شد و اين مرحله از توطئهى دشمن ناكام ماند و ذليل و
شكست خورده و نادم و خسارت ديده، با پروندهيى مالامال از جنايت، به تغيير
حيله پرداخت.
*
در طول جنگ، دشمن بهجاى تسليم شدن در برابر حق و تن دادن به عدالت، پيوسته
به لجاج و عناد خود افزود و با طرحهاى پيچيده و لشكركشى به خليج فارس و
ايجاد فشار اقتصادى و تجهيز عراق براى حمله به مراكز صنعتى و اقتصادى و
مسكونى، كمك در تهيهى سلاح شيميايى، آخرين تلاشهاى خود را به كار برد؛ ولى
در آن مقطع نيز جز رسوايى بيشتر، چيزى نصيب آنان نشد. در اين مقطع، با حيله
و فريب، شعار جنگ به شعار صلح تبديل شد و اين در حالى بود كه وحشيانهترين
و نامردمىترين اعمال خصمانه از سوى عراق و حاميانش، در جنگ و حواشى آن به
وقوع مى پيوست.
*
آنچه از حماسه و شجاعت و قدرت و صلابت و فتح رزمندگان اسلام در اين مدت
گذشت و آنچه از ايثار و قدرت روحى و توكل به خدا و اعتماد به نفس كه ملت
بزرگ ما از خود نشان دادند، با هيچ بيان قابل توصيف نيست. آرى، صحيفهى دل
و لوح ذهن پُرخاطرهى آزاد مردان و شيرزنان و غيور رزمندگان و دلير بسيجيان
ملت ما را كه مدرنترين سلاحهاى ابرقدرتها در برابر ارادهى پولادين آنان
خنثى گرديده است، به آسانى نمىتوان در هيچ گزارشى ترسيم كرد؛ مگر آن كه
همهى كسانى كه توانايى نگارش و سرايش، ترسيم و تجسم دارند، ديدهها و
يافتههاى خود و ديگران را هنرمندانه به نظم و نثر و تصوير درآورند.
*
اما آنچه از اين مرحله باقى ماند، جز خسران و شكست براى دشمن و سربلندى و
افتخار براى ايران اسلامى نبود. صدور قطعنامهى 598 در سال 1366، عكسالعمل
ناگزيرى بود كه در برابر شكستهاى رژيم متجاوز عراق، از سوى قدرتهاى حمايت
كنندهى او زمينهسازى شد و از شوراى امنيت صادر گشت. اين قطعنامه كه زير
فشار سهمگين رزمندگان اسلام بر پيكر دشمن صادر شد، سندى است كه شعار دفاع
مقدس ما در آن تأمين گرديده بود و اجراى كامل آن، دشمن را به شكست قطعى
مىرسانيد و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نكرد. آنچه براى ايران اسلامى
مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مىشد، اصرار بر تنبيه متجاوز به قدر كافى
در ميدانهاى نبرد و نيز بىاعتمادى در اجراى ميثاقهاى بينالمللى توسط
قدرتهاى بزرگ بود.
*
از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنيا شاهد
سنگينترين ضربات نيروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن
در جبهههاى جنگ از سويى و فشارهاى همه جانبه از سوى حاميان رژيم عراق عليه
ايران اسلامى از سوى ديگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسيسات ما در خليج
فارس و تمركز بىسابقهى نيروهاى نظامى امريكا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى
و هوايى و حتّى تجاوز به آنها، بخشى از اين فشارها بود؛ به طورى كه تقريباً
هيچ فشار ممكن باقى نماند، مگر آن كه بر ملت ايران وارد شد و رژيم امريكا
تقريباً بهطور مستقيم وارد صحنه شد. تهديدها، بمبارانهاى وسيع شيميايى و
جنايت حمله به شهرها و هواپيماى مسافربرى و كشتى غيرنظامى و اثبات اين كه
استكبار در حمايت از عراق آمادگى براى دست يازيدن به هر جنايتى دارد، بخشى
از حوادث اين دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، اين حقايق هشداردهنده
براى ملت ايران شكافته و برملا گردد.
*
قبول قطعنامهى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظيمالشّأن فقيد آن،
توطئهى وسيع دشمن را بار ديگر با هدايت الهى به خود او برگرداند و دشمن را
كه تحت شعار صلحطلبى، به هر جنايتى دست مىزد، خلع شعار كرد. شايد مشيت
الهى بر اين بود كه با قبول قطعنامه، حقانيت جمهورى اسلامى بيش از پيش در
جهان آشكار شود و ملت ايران به هدفهاى اساسى خود در سطح بينالمللى نزديكتر
گردد.
*
*
با اين ابتكار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شكست قرار گرفت: اگر اجرا
شود، ايران اسلامى به خواستههاى خود رسيده است و اگر اجرا نشود، داعيهى
هميشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ريشهى تجاوز و رابطهى ميان تجاوزِ
عراق و حاكميت سلطه در جهان و اين كه رژيم عراق در ادعاى صلحطلبى صداقت
نداشته است، به اثبات مىرسد و بىاعتمادى به قرارهاى ساختهى قدرتها كه
جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در ميان ملتها رايج خواهد شد و
آنها را بر تكيهى فقط به نيروى خويش، تشويق خواهد كرد.
*
*
حكام سبكسر عراق كه در طول جنگ عملاً نشان دادهاند از تشخيص مصالح عاجزند،
اين بار نيز زيانبارترين راه را گزيدند؛ يعنى ابتدا با حمله به ايران و
نديده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بىاعتبارى سخن و عمل خود را به
ديرباورترين اشخاص هم ثابت كردند و البته وقتى با حضور بىنظير رزمندگان در
جبهه، مجبور به عقبنشينى در بخش عظيمى از مرزها شدند، يك بار ديگر آزموده
را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى ديگر در جهت عكس
منافع سياسى و اقتصادى و نظامى و حيثيتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى
خود را به اثبات رساندند.
*
*
نگهداشتن بخشى از اراضى ايران اسلامى كه عمدتاً دزدانه و پس از آتشبس تصرف
شده، به قيمت تعطيل قطعنامهيى كه مدتها دم از اجراى آن مىزدهاند، جز
نكبت و پشيمانى، چيزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و اين حيلهى شيطانى
نيز به خود آنان بر خواهد گشت: "ولايحيق المكر السّيئى الّا باهله"(2).
آنان دير يا زود، مجبور به تخليهى اين اراضى خواهند شد و همه مىدانند كه
ايران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پليد را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل
نخواهد كرد و به طور حتم خسارتى كه در اين مرحله نصيب متجاوز و منطقه خواهد
شد، مانند گذشته خسارتى سنگين خواهد بود. اگر يك سال پيش، صدام به اجراى
قطعنامه تن داده بود، اينك اسرا برگشته، اروند لايروبى شده و صلح مستقر
گرديده و پيشرفت بازسازيها چشمگير بود. آنچه از تعلل رژيم عراق در عمل به
قطعنامه، تا كنون بر دو كشور وارد شده، و آنچه از اين پس وارد شود،
مسؤوليتش بر دوش رژيم عراق و شخص صدام است.
*
ما هميشه و حتّى در طول جنگ، مردم عراق را برادران مسلمان خود
مىدانستهايم و هيچ گاه جز خير براى آنان دردل نداشتهايم و حتّى در اوج
شرارتهاى دشمن، برخوردهاى اسلامى و انسانى ما با مردم عراق - كه ذكر آن
خارج از مقال است - گواه صادق ما بر اين مدعا بوده است. قاطعانه اعلام
مىكنم كه ملت عراق از وضع فعلى و پيامدهاى آن سودى نخواهد برد و ما نه
تنها به خاطر منافع خود، بلكه به دليل آنچه بر منطقه و جهان اسلام مىگذرد،
اين وضع را رد مىكنيم و حكام عراق را به قبول حق و دورى از لجاجت فرا
مىخوانيم.
*
اينجانب، با حمد بىپايان خداوند، از همهى اقشار مختلف مردم رشيد و عزيز
ايران اسلامى، غيورمردان بسيجى، ارتش پيروز اسلام، سپاه پاسداران
افتخارآفرين، امدادگران، جهادگران، نيروهاى پزشكى و درمانى و خدماتى و
همهى اقشار مختلف كه جبههى اسلام را در برابر كفر تقويت و يارى كردند،
صميمانه تشكر مىكنم. و نيز با طلب علوّ درجات براى شهيدان عزيز، از
خانوادههاى معظّم و گرانمايهى شهيدان و از جانبازان عزيز - اين شهداى
زنده - از آسيبديدگان جنگ، مهاجرين مظلوم، اسرا و مفقودين و خانوادههاى
مكرّم آنان و نيز آحاد ملت شريف ايران تقدير و تشكر مى كنم .
*
با دلى سرشار از تكريم و ستايش، به روح شهيدان عزيز درود ميفرستم و نام و
ياد بلندآوازهى آنان را گرامى ميدارم. اين مردان خدا با دلهائى كه به
ايمان و اخلاص و شجاعت، مزيّن بود، كشور و ملت خود را در يكى از بزرگترين
حوادث تاريخى، از مهلكه نجات دادند و تهديدى را كه ميتوانست به ذلت و اسارت
ايران و شكست اسلام بينجامد، دفع كردند. آنان با فداكارى دلاورانهى خود
بيدارى اسلامى را در جهان تداوم بخشيدند و پرچم پيروزى اسلامى را كه با
انقلاب بزرگ ملت ايران به اهتزار درآمده بود برافراشته نگاه داشتند. دشمن
بعثى كه بسود هدفهاى استعمارى غرب، به كشور ما هجوم آورده بود، از دليران
مؤمن و غيور ما شكست خورد و پس از هشت سال، سرافكنده در پشت مرزهاى خود
متوقف گشت. ملت ايران در اين آزمون مرگ و زندگى، بهاى سنگينى پرداخت ولى
استقلال و عزت ملى و هويّت اسلامى خود را كه براى ملتها از همه چيز
گرانبهاتر است حفظ كرد و پرچم بيدارى اسلامى را كه دنياى اسلام به آن چشم
دوخته است، سربلند نگاه داشت.
*
اكنون آن دشمن عنود كه نخستين ضربات را از رزمندگان اسلام دريافت كرده و به
لبهى پرتگاه ذلّت و نابودى كشانده شده بود، از صحنه حذف شده و در لجنزار
ذلت و ناكامى و خسران دنيوى و اخروى سقوط كرده است، و شهيدان و جانبازان و
ديگر دلاورمردان عرصهى دفاع و جهاد و خانوادههاى صبور و پرگذشت آنان
تجربهى درخشان ديگرى را در تاريخ بشريت ثبت كردهاند.
اين تجربهى
درسآموز، سرمشق هميشگى ملت بزرگ ايران و الگوى موفقى در برابر چشم همهى
ملتهاى مسلمان است.
*
روز شهيدان در هفته دفاع مقدس روزى است كه شهيدان والامقام ما با چهرهى
قدسى خود در همه جاى ايران اسلامى بار ديگر در برابر چشم ما دورماندگان و
خاكيان ظهور مىكنند، گويى همهى ملت ما يكبار ديگر هزاران انسان دلاور و
با گذشت و جوانمرد را در كسوت نورانى فرشتگان به صورت دستجمعى در برابر خود
مىبينند و سر تعظيم و تكريم در مقابل آنان فرود مىآورند. شهيدان ما اين
حق بزرگ را بر فرهنگ اسلامى و همهى وابستگان و دلبستگان به آن در سراسر
جهان دارا مىباشند كه يكى از سرفصلهاى مهم ولى فراموش شدهى اين فرهنگ را
در دنياى مادى امروز زنده كردهاند و آن فداكارى و از خود گذشتگى براى
آرمانهاى بلند اسلامى و انسانى است. سرگرميهاى مادى و خودخواهى و سودطلبى
افراد انسان در همهى دورانهاى تاريخ به كجرويها و بدرفتاريهاى بزرگ،
جوامع بشرى انجاميده است و دنياى مادى امروز بيش از هميشه قربانى اين
سودطلبىها و خودخواهىها است. شهيدان ما در ظلمات ماديگرى اين دوران بار
ديگر فرهنگ شهادت را كه بالاترين سطح فداكارى براى آرمانهاى بشرى است زنده
كردند و نور رستگارى را به انسانهاى پاكطينت و حقطلب نشان دادند. اگر اين
درس بزرگ، بدرستى فرا گرفته شود، همهى سلاحهاى زر و زور از كار خواهد
افتاد و ابزار سلطهگر جهانى براى سيطره بر اجتماعات بشرى ناكارآمد خواهد
گشت. سلام خدا و اوليائش بر ارواح مطهر شهيدان و بر معلم بزرگ شهادت يعنى
امام راحل.
*
جنگ، يكى از محيطترين حوادث براى يك ملت است. ما همگى اين را با وجود
خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كرديم. اين نيست كه
فقط در تاريخ چيزى خوانده، يا به آمارها مراجعه كرده باشيم. ليكن نكته مهم
اين است كه ملتها مىتوانند اين حادثه پُرخسارت را به يك فرصت و به يك
سرمايه تبديل كنند. مىدانيد؛ خسارت جنگ هم فقط اين نيست كه عزيزان ملت به
كام مرگ كشانده مىشوند يا ويرانيهايى به بار مىآيد و سرمايههايى بر باد
مىرود. اگر در جنگى عزم ملى و خردمندى سردمداران كشور به كمك كشور نيايد،
آن سرافكندگى و ذلّت و هزيمت معنوىاى كه بر دوش آن ملت سنگينى خواهد كرد،
شايد از همه اين خسارتها بالاتر است.
*
در جنگى كه در سال 1359 در اين كشور رخ داد، همه اين حوادث ممكن بود.
آنهايى كه مىخواستند قطعهاى از خاك ايران را از ايران جدا كنند، هدفشان
فقط اين نبود كه ايران را از آنچه كه هست، قدرى كوچكتر كنند. هدف اين بود
كه اين ملت را براى قرنها - حداقل يك قرن، دو قرن - با احساس حقارت سرِ جاى
خود بنشانند. و در مردمى كه جرأت كرده بودند مقابل امپراتورى عظيم استكبار
جهانى قيام كنند؛ برخلاف همه عرفهاى بينالمللى، يك حكومت صددرصد مردمى را
كه به هيچ قدرتى در دنيا باج نمىدهد، سر كار بياورند، روحيه شجاعت و
خودباورى را بميرانند. آنچه كه براى آنها غايت مطلوب بود، اين بود. و اين
مىشد. اگر آن كارى كه رزمندگان كردند، آن كارى كه خانوادهها كردند، آن
كارى كه بسيج عمومى ملت كرد، آن كارى كه گزارشگران اين صحنههاى شرف كردند
و در مقابل چشم مردم قرار دادند و آن كارى كه آن سلسلهجنبان همه اين
افتخارها كرد؛ نمىبود، همين مىشد؛ ترديد نداشته باشيد. قطعهاى از خاك
ايران را مىگرفتند، بعد با قدرى چك و چانه مقدارى از آن را پس مىدادند و
منّت هم سر ملت ايران مىگذاشتند - البته در طول سالهاى متمادى و قطعاً بيش
از هشت سالى كه جنگ طول كشيد اين كار را مىكردند - بعد ملت ايران هر وقت
به آن منطقه از كشور خود مىنگريست، احساس حقارت مى كرد!
*
اين كه شما ديديد پشت سرِ عراق، غرب يكپارچه قرار گرفت؛ شوروى و تمام
اروپاى شرقى يكپارچه قرار گرفتند؛ عربهاى خليج فارس و حكومتهاى خليج فارس
كه تابع اشاره امريكا بودند، يكپارچه قرار گرفتند و همه به عراق كمك كردند؛
هدفشان اين نبود كه چند شهر را از ايران بگيرند و به عراق بدهند يا يك دولت
مستقل درست كنند. هدف، نابود كردن ملت ايران بود. هدف، صاف كردن آن
حفرههايى بود كه ملت ايران در دستگاه اقتدار امپراتورى استكبار به وجود
آورده بود. اما خدا نخواست. "خدا نخواست"، يعنى چه؟ يعنى اگر آحاد ملت
ايران غفلت مىكردند و مىخوابيدند؛ رزمندگان به جبهه نمىرفتند؛ امام
نمىغُرّيد و سينه سپر نمىكرد و نمىايستاد و اين همه استعداد و نيرو در
اين راه بسيج نمىشد؛ باز هم خدا همينطور مىخواست؟ نه، اراده خداى متعال
به نفع يك ملت، تابع اراده آن ملت است. هيچ حقيقت و واقعيتى در متن زندگى
يك ملت به ارادهى الهى تغيير پيدا نمىكند؛ مگر وقتى كه خودِ آن ملت بر آن
همت بگمارد. اين صريحِ آيات قرآنى و جزو معارف قطعى دينى است.
*
اين خسارتى كه بنا بود به وجود آيد - و اگر عزم ملى و تدبير و خردمندى
سردمداران و مسؤولان كشور و اخلاص و جدّيت كسانى كه در اين راه قدم
گذاشتند، نمىبود، قطعاً اين پيش مىآمد - با اين عزم ملى و با اين ايمان،
تبديل به يك فرصت شد. آرى؛ ما در جنگ، بسيار جانهاى عزيز را از دست داديم و
خسارتهاى مادّى و معنوى زيادى هم تحمل كرديم؛ اما چيزى در دل اين ملت جوشيد
كه بركات و ارزشش براى امروز و فرداى اين ملت، از همه چيز بالاتر است و آن،
احساس اتّكاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباورىِ ملىِ
عظيم و احساس اعتقاد به اين بود كه اگر يك ملت حول محور ايمان به خدا و عمل
صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنى يكى پس از ديگرى قابل شدن خواهد شد. اين در
زندگى ما اتّفاق افتاد.
*
اين هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من مىخواهم اين
را از جامعه فرهنگى و هنرى كشور مطالبه كنم كه از اين هزاران هزار حادثه،
لااقل يك فهرست تهيه كنند. بنشينند فكر كنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر
هنرمندانه به خرج دهند؛ يك فهرست از اين حوادث به وجود آورند؛ بعد اين را
بگذارند در قبال كارهاى هنرىاى كه تا امروز دربارهى جنگ شده است - كه
البته بسيار هم ارزشمند است - ببينند كه چقدر از اين فهرست را ما پُر
كردهايم. من اعتقادم اين است كه اگر اين كار صورت گيرد، خواهيم فهميد كه
ما يك هزارم آنچه را كه درباره اين جنگ مىبايد تبيين كرد و مىتوان تبيين
و موشكافى كرد، هنوز بيان نكردهايم!
*
من غالب آثار هنرى جنگ را يا ديدم يا شنيدم؛ البته در اين سالهاى اخير
كمتر. در دوره جنگ و سالهاى اوايل بعد از جنگ، غالب اين نوشتهها و
روايتهاى تصويرى و روايتهاى سينمايى و غيره را غالباً يا ديدم يا گزارشى از
آنها به دست آوردم. قطعاً آثار باارزشى در بين اينها وجود دارد؛ ليكن همه
اينها در مقابل آن گنجينه عظيمى كه در اين دفاع هشت ساله به وسيله ملت
ايران به وجود آمد، چيز كمى است.
*
همه جنگ، داخل جبههها نيست. بسيارى از مسائل جنگ، داخل خانههاست؛ در
راههاست؛ داخل دلهاست؛ در مجموعههاى تصميمگيرى است؛ در مجامع بينالمللى
است. ببينيد؛ ما در دوره جنگ، از طرف مجامعى كه ادّعا مىكردند در مسائل
جهانى بيطرفند، در مقابل يك اعمال غرض واضحى قرار گرفتيم. ادعاهاى بسيار
بزرگى هم مىكردند. كسانى كه امروز شما مىبينيد درباره سلاحهاى كشتار جمعى
و سلاحهاى شيميايى و ميكروبى و از اين حرفها داد سخن مىدهند و جزو مسائل
واضح مىشمرند، اينها به رژيم عراق و ارتش عراق سلاح شيميايى دادند؛ برايش
ساختند و يا امكان ساخت آن را برايش فراهم كردند. دو قطب بزرگ دنياى آن روز
- يعنى قطب امريكا و قطب شوروى سابق - مشتركاً با همه ساز و برگشان به كمك
عراق آمدند. اينها كجا و در كداميك از اين آثار هنرى ما درست تبيين و تشريح
شده است؟
*
من بارها گفتهام، ما يك وقت مىخواستيم براى جبههها سيم خاردار - كه در
داخل كشور نداشتيم و توليد نمىشد - از جايى وارد كنيم. همين شوروى سابق
اجازه نداد ما سيم خاردار را از داخل كشورش عبور دهيم و به ايران بياوريم.
گفت اين وسيله جنگى است! يعنى ادّعا اين بود كه آنها به دو طرف جنگ كمك
نمىكنند! اين در حالى بود كه هواپيماى روسى، موشك روسى، كارشناس روسى،
افسر روسى، مواد منفجره روسى و تمام امكانات روسى، آن طرف جبهه در اختيار
دشمن و طرف مقابل ما در اين جنگ بود!
*
امروز ما مىبينيم وقتى كه راجع به دفاع مقدّس و جنگ هشت ساله و اين عظمت
مطلقى كه ملت ايران آفريد، صحبت مىشود - كه مهمترين موضوع هنرى است و يك
هنرمند درباره اينگونه شكوههاى ملى، خوب مىتواند قلمفرسايى يا ميداندارى
كند - بعضى از آثار در گوشهوكنار پيدا مىشود كه نه فقط عظمت را
نمىبينند؛ مىگردند يك نقطه ضعفى، يا واقعى، يا حتى پندارى، پيدا مىكنند
و آن را مورد مداقّه قرار مىدهند! هدف از اين كارها چيست؟ چرا بايد ما اين
فرآوردهى عظيم ملت ايران را نديده بگيريم؟! اين خدمت به ملت ايران است كه
در تهاجمى كه به مرزهاى او، به شخصيت او، به عزّت او، به تاريخ او، به
هويّت ملى او شده است - اينگونه مردانه ايستاده و اينطور شجاعانه دفاع
كرده - ما بياييم آن را زير سؤال ببريم؛ آن هم با زبان هنر؟! اين كارها را
مىكنند. اينها به نظر من تصادفى هم نيست؛ يعنى نمىشود گفت حالا يك هنرمند
به اين فكر افتاده كه مىشود اين گونه عمل كرد؛ نه. به نظر من غيرعادى
مىآيد. البته تقصير از مسؤولان و سردمداران مسائل هنرى و فرهنگى كشور است؛
آنها هم بايد سازماندهى كنند؛ بايد كار كنند.
*
اين ملت آنچه كه داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستايى و زن
روستايى، مرد و زن مسضعف شهرى، خانوادههاى گوناگون، جوانهاى فراوان،
قشرهاى مختلف، سازمانهاى رزمنده كشور - ارتش، سپاه، حتى نيروى انتظامى و
بسيج عظيم مردم - همه اينها آمدند وارد ميدان شدند. حقيقتاً ملت ايران در
آن هشت سال، كار بزرگى را انجام داد. در تاريخ اين چندين قرنى كه مىتواند
به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم كه ملت ايران اين گونه با
طوع و رغبت وارد يك ماجراى عظيم نظامى شده باشد و از دل و جان مايه گذاشته
باشد؛ با ايمان خود، با عاطفه خود، با دست خود. در دورانهاى مختلف، حتى در
دوران صفويّه كه جنگهاى بزرگ و كارهاى بزرگى هم شد، اين چيزهايى كه امروز
ما مشاهده مىكنيم، اصلاً وجود نداشته است. دلايل روشنى هم دارد؛ نه اين كه
نشود اينها را تحليل كرد؛ معلوم است چرا. به هرحال اين پديده در تاريخ
ايران ما يك پديده حقيقتاً بىنظير؛ يا اگر احتياط كنيم، بگوييم كم نظير
بود. اين پديده به اين بزرگى، آن هم با اين همه شكوه و با اين همه زيبايى.
چه موضوعى براى يك هنرمند از اين جذابتر؟
*
ما در اين ماجراى هشت ساله، يك پيروزى مطلق به دست آورديم. ما كه جنگ را
شروع نكرده بوديم كه بگوييم فلان جا را مىخواستيم بگيريم، نتوانستيم، پس
ناكام شديم؛ قضيه اين نبود. قضيه اين بود كه دشمنى به ما حمله كرده بود و
مىخواست بخشى از خاك ما را بگيرد؛ همه دنيا هم به او كمك كردند؛ ما هم
مردانه ايستاديم؛ ناكام شد و بينىاش به خاك ماليده شد و برگشت. پيروزى از
اين بالاتر؟ اين پيروزى را با همين ابعاد، با همه خصوصياتى كه در آن وجود
دارد، با همه آن هزاران هزار ماجرايى كه آن را به وجود آورده است، ما بايد
روايت كنيم. اين كارِ هنرمندان عزيز ماست؛ كار نويسندگان است؛ كار
سينماگران است؛ كار شاعران است؛ كار نقّاشان است؛ كار اصحاب فرهنگ و هنر
است.
*
امروز كار عدّهاى كه به ميدان جنگ رفتند و در اين هشت سال، آن حماسه را
آفريدند - چه شهدايشان، چه ايثارگرانشان، چه رزمندگانشان - ديگر تمام شد.
آنها كار خودشان را كردند. پس از پايان كار آنها، كار يك خيل عظيم ديگرى
آغاز مىشود؛ علاوه بر گزارشهايى كه در دوران جنگ دادند. همين دوره جنگ،
چقدر براى ما هنرمند درست كرد؛ چقدر شخصيتهاى برجسته درست شدند! غير از آن،
بعد از پايان جنگ، نوبت اين خيل عظيمى است كه اين ديگر مسألهاش هشت سال
نيست؛ هشتاد سال هم اگر طول بكشد، جا دارد.
*
درود و رحمت خداوند بر شهيدان راه حق و عدالت در همهى تاريخ، بويژه شهداى
عالىمقام انقلاب اسلامى، كه در روزگار غربت فضايل، بر ضد سلطهى شيطانى
ابرقدرتها قيام كردند و جان در راه رضاى خدا و نجات كشور و ملت نهادند و
خاطرهى جاودان خود را همچون مشعلى روشن و راهنما، در ذهن و دل و واقعيت
زندگى ما باقى گذاردند. و سلام خدا و خلق بر سلسلهجنبان آگاهى و ايثار،
سلال هى پاك اولياء در زمان ما، حضرت امام خمينى(اعلى اللَّه مقامه)
*
درس بزرگ شهيدان عزيز - كه لحظهيى نبايد از آن غفلت شود - آن است كه جان
را و همهى آنچه را كه براى ما عزيز است، بايد هرگاه كه لازم شود، سپر بلاى
ارزشهاى اسلامى كنيم و با همهى وجود از حاكميت اسلام - كه مايهى عزت و
شرف و آزادگى است - دفاع نماييم.
*
در ظلمات سلطهى استكبار و ظلم بر جهان امروز، اسلام و قرآن يگانه ملجأيى
است كه مىتواند ملتها را نجات دهد؛ و به همين جهت، قدرتهاى زورگوى جهانى،
تا آنجا كه بتوانند، با اسلام مقابله مىكنند و در راه حاكميت آن مانع
مىسازند. جمهورى اسلامى ايران كه نخستين تجربهى موفق پيروزى و حكومت
اسلام است، به همين جهت مورد بغض و كينهى آن سلطههاست و با همهى توان با
آن مبارزهى آشكار و پنهان مى كنند.
*
دفاع از اسلام، امروز نيز مانند صدر اسلام، جز با گذشت و فداكارى ممكن
نيست؛ و جان و مال و تلاش و دانش و آبرو و همهى داشته و اندوختهى
مسلمانان صادق بايد هرگاه لازم شود، در راه دفاع از آن حقيقتِ روشن و مقدس
صرف شود. همهى آحاد ملت، بخصوص كارگزاران حكومت اسلامى، بايد اين درس را
از شهيدان همواره به ياد داشته باشند و از خداى متعال توفيق در اين راه را
بخواهند.
*
اطلاع يافتم كه امروز بالغ بر هزار تن از شهيدان به خون تپيدهى جنگ تحميلى
تشييع مىشوند. پيكر مطهر و مبارك اين مجاهدان فى سبيلاللَّه پس از گذشت
سالى چند از شهادتشان امروز بار ديگر حال و هواى شهر تهران را به نَفَس
روحبخش فرشتگان الهى، معطر، و به عطر بهشتى آغشته مىسازد و ياد گرامىشان
خاطره رشادتها و فداكاريها را كه از يادرفتنى نيست زنده و برجسته مىنمايد.
سلام خدا بر اين عزيزان و بر همه شهيدان اين مرز و بوم كه حصار تحميلى ماده
پرستى و خودخواهى را شكافتند و راهى به ملكوت انسانيت والا به روى بشريت
گشودند. سلام خدا بر اين فداكاران كه در روز غربت فضيلتها و ارزشهاى اسلامى
به يارى دين خدا و دفاع از انقلاب اسلامى قد علم كردند و غريبانه جان
دادند. سلام خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر اين اجساد پاك و نورانى كه از
خود گذشتند تا كشور و ملت خود را از آسيب متجاوزان محفوظ دارند. سلام ما بر
اين پارههاى دل ملت كه دل از زندگى و راحت كندند تا آرامش دل امت و امام
تضمين شود، مرگ را استقبال كردند تا اسلام زنده بماند، داوطلبانه به خاك
افتادند تا ايران سربلند گردد. درود خدا و اوليائش و درود همه ملت ايران بر
آنان باد. اينجانب به خانوادههاى داغدار و چشم انتظار اين شهيدان تبريك و
تسليت عرض مىكنم و اميدوارم به بركت اين اجساد طيبه كه شب قدر، اولين شب
آرامش آنان در مضجع ابدى است، شبهاى قدر بر آن خانوادهها و بازماندگان و
بر همه ملت ايران مبارك گردد. و دعاى مستجاب حضرت بقية اللَّه الاعظم
(ارواحنافداه) در اين شبها دستگير ملت ايران شود.
*
لحظه لحظه عمر و شب و روز اسيرانى كه هنوز در دست دشمن هستند - كه ما البته
بهطور دقيق آمار آنها را نداريم؛ اما فىالجمله مىدانيم كه مجموعهاى از
اين قبيل هستند - در پيش خداى متعال داراى ارزش است و درست مثل شهدا كه ما
در باب آنها عرض كردهايم كه از لحاظ ثواب، در درجه اوّلْ شهدا و پشت سر
آنها هم خانوادههايشان هستند، من به شما عرض مىكنم كه در مورد اسرا نيز
همينطور است؛ يعنى در رديف اوّلِ ثواب و اجر، اسرا هستند كه آن رنج را
تحمّل مىكنند، پشت سرِ آنها هم شما خانوادههاى اسرا هستيد كه خيلى هم اجر
داريد.
*
من مىدانم خانوادهاى كه عزيزى را مفقود دارد و از سرنوشت او بىخبر است،
چه مىكشد. براى مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانوادهها، مراحل
خيلى سختى است، ساعات و شب و روز دشوارى است؛ اما اجر آن هم به همين اندازه
بزرگ است. البته من براى اسراى دشمن هم كه پيش ما هستند، احساس ترحّم
مىكنم. حتّى براى آنها هم دعا مىكنم كه خداوند وسيله آزادىشان را فراهم
كند. ولى آنها در واقع اسير ما نيستند؛ اسير دولت بعثىاند؛ چون اگر دولت
بعثى نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب درستى مىداد، ما داعيهيى نداشتيم كه
اينها را در اينجا نگهداريم. ما هم اينها را رها مىكرديم، تا سراغ خانه و
زندگيشان بروند.
*
آنها نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب نمىدهند. ما به آنها مكرّر - شايد
بيش از صدبار - مراجعه كردهايم؛ اما جواب درستى داده نمىشود. متأسفانه
مجامع بينالمللى مثل صليب سرخ و ديگران هم به نظر من مسؤوليت حقيقيشان را
در اين قضيه ايفا نمىكنند. ما گفتيم اگر شما مىگوييد اين عزيزان ما از
دنيا رفتهاند، محل دفنشان را به ما نشان بدهيد، تا ما اين را اقلاًّ
بفهميم؛ اما اين كار را هم نكردند. در چنين شرايطى، ما چطور مىتوانيم اسير
عراقى را كه پيش ماست، رها كنيم برود؟ جواب مردم را چه بدهيم؟ اگر در مقابل
كسانى كه از ما در دست دشمن اسير هستند، اينها را در اينجا نداشته باشيم،
بعد با چه اميدى خواهيم توانست عزيزان خودمان را از آنها پس بگيريم؟ اگر
فرض كنيم كه بعضى از آنها از دنيا رفته باشند، اجساد مطهّر و آثار و بقاياى
آنها را چگونه مىتوانيم به كشور برگردانيم؟ ما ناچاريم كه اينها را در اين
جا داشته باشيم، والّا از لحاظ انسانى، ما هيچ علاقهاى نداريم كه آنها را
در اينجا نگهداريم.
*
اگرچه آنها دشمن ما هستند و در ميدان جنگ، تا آخرين گلوله خودشان را شليك
كردهاند و بعد هم اسير شدهاند؛ ولى رفتارمان با آنها، رفتار انسانى است.
اسلام اينطور به ما دستور داده است. رفتار ما با آنها، رفتار خشن نيست؛
رفتار ملايم است. علاقهاى هم نداريم كه آنها اسير بمانند؛ مايليم آنها هم
آزاد بشوند و بروند. از لحاظ ترتيب منطقى، آنها در واقع اسير ما نيستند؛
اسير دولت خودشان هستند. چندين سال پيش، جمعيتى از همين اسرا جمع شده بودند
و من رفتم با آنها صحبت كردم. در آنجا هم به آنها گفتم كه شما در واقع
اسير رؤساى خودتان هستيد. آنها هستند كه جواب ملت ايران را نمىدهند؛ نتيجه
اين مىشود كه شما در اينجا بمانيد.
*
على اى ّحال، اين امتحان، امتحان بزرگى براى شماست و بدانيد عزيزان من!
هر يك از اين مصائب الهى كه براى انسان پيش مىآيد، در كنار خود اجر بزرگ و
عايدى هم دارد. قضيه يكطرفه نيست. انسان در مقابل دشوارى و محنت، از خداى
متعال عوض مىگيرد و هيچ كس در دستگاه الهى مغبون نمىشود. آن كسى كه
فرزندش شهيد شده است، با آن كسى كه فرزندش در خانه كنار او با راحتى زندگى
مىكند، پيش خدا يكسان نيستند. آن كسى كه در راه خدا، سلامت خود يا سلامت
عزيزش را از دست داده است، پيش آنكه اين رنج را ندارد، يكسان نيستند. آن
كسى كه عزيزش از او دور است و خبرى از او ندارد، با ديگران يكسان نيست. بر
روى همه تلاشها و فعّاليتهايى كه يك انسان يا يك جامعه انجام مىدهد، اجر
الهى هست؛ "و هم فيها لايبخسون". در دستگاه خدا، هيچ كس دچار غَبن و بَخس
نمىشود؛ اين را بدانيد. اين، يك امتحان الهى است و اميدواريم كه خداى
متعال هم كمك بفرمايد. اين آقايان مسؤولان بخش اسرا هم انصافاً تلاش
مىكنند و زحمت مىكشند. ما شاهد و ناظر هستيم كه دولت و مسؤولان دولتى هم
خيلى تلاش مىكنند. ما مىبينيم كه اينها چه مىكنند؛ ولى طرف مقابل ما
اينطور است. اميدواريم كه انشاءاللَّه خداى متعال بر اثر استقامت و صبر
شما و مسؤولان، نتيجه را هر چه شيرينتر عايد كند.
*
هفتهى دفاع مقدس نمودار مجموعهاى از برجستهترين افتخارات ملت ايران در
دفاع از مرزهاى ميهن اسلامى و جانفشانى دلاورانه در پاى پرچم برافراشتهى
اسلام و قرآن است.
و در اين مجموعهى تابناك درخشندهترين و نفيسترين
نگين گرانبها ياد و خاطره شهيدان است. آنان جوانان و جوانمردان رشيد و پاك
سرشتى بودند كه با آگاهى و درك والاى خود موقعيت حساس كشور را تشخيص دادند
و وظيفهى بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذيرا شدند، هيچ ملتى و كشورى
بدون چنين مجاهدتها به عزّت و تعالى دست نخواهد يافت. كشور ما مديون
فداكارى اين جانهاى عزيز و خانوادههاى صبور آنهاست. هر ملتى كه چنين
دلاوران آگاه و شجاعى را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و
آنان را الگوى تربيت جوانان خود در همهى دورانها بداند. رحمت خدا و درود
پيامبران و فرشتگان و بندگان صالح او بر اين ارواح طيب و طاهر باد.
*
در هفتهى دفاع مقدس و در ميان خاطرههاى عزيز و با شكوه ملت ايران از
دوران هشت سالهى دفاع، از همه درخشانتر، ياد و خاطرهى شهيدان گرانمايه و
عالىقدر است؛ ستارگان فروزانى كه اين قطعهى از تاريخ را نورباران كردند؛
مردان بزرگى كه در كسوت شريف گمنامى، گرانبهاترين هديهها را نثار اسلام و
قرآن نمودند؛ دلاورانى كه حصار جهالت و گمراهى را دريدند و شعاع خورشيد
هدايت را به دورترين نقاط عالم رساندند؛ مظلومانى كه شجاعانه از حق دفاع
كردند و ستمگران زمان را به عجز آوردند. ايران اسلامى و ملت بزرگ و
شرافتمند اين كشور ياد اين عزيزان را همواره گرامى خواهد داشت و سنت
لايتغير الهى، ذكر آنان را جاودانه خواهد ساخت.
*
اينجانب سلام و درود خالصانهى خود را از اعماق جان بر تربت مطهر اين
عزيزان نثار مىكنم و سرنوشت سعادت بار آنان را، همچون آرزوى شيرينى براى
خود و همهى مشتاقان، از خداوند متعال مسألت مىنمايم.
*
سلام و صلوات خدا و فرشتگان مقرب و بندگان صالح بر آن ارواح طيبه و طاهره و
همنشينى پيامبران و اولياء خدا نصيب آنان و رحمت و فضل الهى شامل حال
بازماندگان آنان باد.
*
هفتهى دفاع مقدس، مناسبت شايستهيى است براى سلامى از اعماق جان، بر ارواح
نورانى و ياد مبارك شهيدان، به خون خفته گانى كه در راه خدا به جهادى بزرگ
توفيق يافتند، و خداوند كريم و رحيم، شهادت را كه بالاترين دستاورد اين
نشئه است، پاداش آنان ساخت و اين ستارهى گرانبها را بر ناصيهى آنان به
درخشش آورد.
*
ياد شهيدان، يادبود ارزشهاى انسانى است، و گراميداشت آنان، تجليل از برترين
خصال بشرى است. ياد شهيدان بايد با تدبر و عبرت گيرى همراه باشد. آنان همان
فرزانگانى هستند كه جان عاريت را كه كالايى تمام شدنى و رو به زوال است، با
نعيم پايدار الهى سودا كردند و خود را از خسرانى كه هر انسانى خواه ناخواه
دچار آن است - يعنى اضمحلال تدريجى سرمايهى زندگى - به نيكوترين وجه رها
ساختند. عمل صالح آنان كه از ايمانى پايدار ريشه مىگرفته است، برترين
عملهاى صالح است.
*
اين درس بزرگ را شهيد با حضور خود، با كرامت خود، با اجر عظيمى كه بدو وعده
داده شده است، به طور پيوسته به ما كه هنوز در پشت حصارهاى ماديت و خود
پرستى زندانى مىباشيم، مىدهد و ما را به جهاد، به هجرت الىاللَّه، به
تلاش مخلصانه در راه خدا - كه همان انجام تكليفِ هر زمان و پاسخ به نياز هر
لحظه است - فرا مىخواند. رحمت خدا بر آنان و تفضل و اجر الهى شامل حال
خانوادههاى صبور و سرافراز آنان باد. و سلاماللَّه الزّاكيات على وليّه
الأعظم و محبوب جميع الأمم (روحىفداه)
*
سلام خداوند و بندگان شايستهاش به آنان كه جان خود را مشتاقانه به ميدان
دفاع از دين خدا و عزت و استقلال ميهن اسلامى، بردند. عاشقانه هستى خود را
نثار كردند تا هستى امّت اسلامى، استقرار و قوام بگيرد، و از لذّتها و
هوسهاى زندگى چشم پوشيدند تا چشمشان به جمال محبوب ازلى روشن شود، و در راه
شهادت گام نهادند تا راه خدا و راه سعادت خلق، همواره باز و به روى مردم
گشوده بماند. حق شهيدان انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى نه فقط بر مردم كشور
ما، بلكه بر همهى دوستداران اسلام و بر همهى طرفداران از آزادى و ارزشهاى
الهى، بسى عظيم است. استكبار، جنگ هشت ساله را بر ملت ما تحميل كرد براى
اينكه بتواند اسارت را به ايران اسلامى تحميل كند، و شهيدان عزيز و ديگر
فداكاران جبهههاى نبرد، ترفند دشمن را باطل ساختند. از اين روست كه اين
روزها كه يادآور شروع تحميل جنگ بر ملت ماست مناسبت مغتنمى است براى تجليل
از شهداى بزرگوار و جانبازان عزيز و آزادگان سرافراز و مفقودالاثرهاى مظلوم
و همهى رزمندگان مؤمن و دلاور، تكريم و تعظيم به پدر و پيشواى شهيدان حضرت
امام خمينى (قدسسرهالشريف)
*
اگر چه روز شهيدان، مناسبت نيكويى براى عرض ارادت به ساحت شهيدان عالىمقام
و ستارگان درخشان تاريخ امروز و فرداى ما است، ليكن حق آن است كه ملّت بزرگ
همهى روزها و سراسر تاريخ خود را مديون و مرهون جوانمردانى است كه با حضور
فداكارانهى خود در صف دفاع از ميهن عزيز، انقلاب بزرگ خود را پيروز و ملت
كهن خود را سربلند و روسفيد كردند. مردم ما بايد آن روزهاى پرمحنتى را كه
كشور اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار داشت و در بيرون و درون مرزها، در
لباسها و زير نامهاى گوناگون، به ملت و كشور ما جفا و دشمنى و خيانت مىشد،
هرگز از ياد نبرند، فداكارى شهيدان و گذشت خانوادهها و حضور رزمندگان ما
بود كه ابرهاى تيرهى آن روزگار دشوار را از افق زندگى اين ملت زدود و بنام
خداى بزرگ و يارى ولىاللَّه الاعظم (ارواحنافداه) و با رهبرى امام راحل
بزرگوار، كشور را نجات داد. هميشه و در همه تجربههاى دشوار ملّى، همانگونه
فداكاريها است كه سپيدهى نجات كشور و ملت را پديدار مىسازند. بدين جهت
وظيفهى قدردانى از ايثارگران به ويژه شهيدان، فريضهيى عينى و تعيينى و
هميشگى است. سلام خدا بر شهيدان، درود بر همهى ايثارگران و خانوادههاى
گرامى آنان و رحمت و بركات خدا بر امام راحل شهيدان و سلسله جنبان شهادت در
ايران اسلامى.
*
در ايام هفتهى دفاع مقدس - كه يادآور فصل مهمى از زندگى اين ملت و تاريخ
پُرافتخار پس از انقلاب است - هيچ چيز شايستهتر و لازمتر از اين نيست كه
ما از فداكاران دوران جنگ و سربازان جان بر كف اسلام، و كسانىكه جان خود
را در وسط معركهى حق و باطل به گروگان گذاشتند، تا آبروى اسلام و آبروى
اين ملت و حيثيت جهاد در راه خدا را حفظ كنند، تجليل كنيم و آنها را بزرگ
بداريم؛ مخصوصاً پاكبازانى كه هرچه داشتند، در اين ميدان نثار كردند؛ يعنى
شهداى عزيز ما و خانوادههاى صبورِ پُرگذشت آنان، جانبازان فداكار و
بلندنظر و گرانقدر ما و خانوادههاى رنجكشيدهى آنان، آزادگان عزيز ما و
خانوادههاى آنان، و مفقودان و اسراى دور از ميهنمان و كسان و خانوادههاى
نگران آنان. تجليل از اين عزيزان، وظيفهى بزرگى براى ملت است.
*
اين جنگ تحميلى، نه فقط براى همان چند سال يك امتحان بود، بلكه براى بعد از
دوران خاتمهى جنگ هم يك محك و يك امتحان و يك عبرت است. اگر هر ملتى
بتواند در هنگام تهاجم دشمنان و خطرى كه بيگانگان براى او بهوجود
مىآورند، از خودش دفاع كند و دشمن را سركوب نمايد و به عقب براند و بعد از
جنگ، ويرانيهاى جنگ را اصلاح كند و اوضاع را به حال اول دربياورد و عزت و
آبروى آن ملت را حفظ بكند و يادگارهاى جنگ - يعنى همين رزمندگان و جانبازان
و خانوادههاى شهدا - را گرامى بدارد، اين ملت ذليلشدنى نيست؛ اين ملت
عزيز خواهد ماند.
*
بزرگترين جنايت استعمار و ايادى خائن آن - كه در طول سالهاى متمادى بر
كشورهاى اسلامى حكومت كردند - اين بود كه روح دفاع و سلحشورى را در ملتها
كشتند و آنان را به شعارهاى پوچ، مثل قوميت و مليتهاى افراطى سرگرم كردند؛
لذا مىبينيد كه تقريباً از دو قرن پيش، دشمنان ملتهاى اسلامى به كشورهاى
آنها سرازير شدند و هر وقت به نحوى آنها را تحقير و ذليل و غارت كردند و
رفتند و ملتها همينطور آنها را تماشا و تحمل كردند. كار به آنجا رسيد كه
امروز مىبينيد ملتهاى مسلمان، جزو ضعيفترين ملتهاى جهان هستند؛ در حالى كه
اسلام در بطن خود، داراى قدرت و عزت و كرامت است. اسلام كه ذلتپذير نيست؛
چرا مسلمانان اينطور شدند؟! اين همان كارى است كه حكومتهاى دستنشانده با
ملتهاى مسلمان انجام دادند؛ آنها را سركوب و ذليل و ذلتپذير كردند؛ هر وقت
هم عدهيى خواستند با الهامگيرى از روح اسلام كارى بكنند، از همه طرف آنها
را محاصره كردند.
*
ملت ما بحمداللَّه با پيروزى انقلاب اسلامى و بعد از اين پيروزى درخشان،
خود را از اين حالت تحقيرآميز نجات داد. بعد هم ماجراى جنگ تحميلى اتفاق
افتاد و اين ملت بزرگ ثابت كرد كه مىتواند از خودش دفاع كند؛ اين درسى
براى ملتهاى ديگر شد. ما در مقابل بزرگترين قدرتهاى تركيبشدهى عالم قرار
گرفتيم؛ يعنى در طول هشت سال، همه با كمك به دشمنمان، در مقابل ما صفآرايى
كردند؛ اما بعد از اين هشت سال، نتوانستند يكصدم از مقاصد خودشان را به
دست بياورند و سرافكنده به جاى اول برگشتند. آيا اين براى يك ملت عزت نيست؟
*
آنچه كه من مىخواهم تأكيد كنم، اين است كه ملت ما نبايد هرگز
فراهمآورندگان اين عزت را فراموش كند. آنها چه كسانى هستند؟ رزمندگان،
نيروهاى مسلح، آحاد بسيج عظيم و بىپايان مردمى، جوانان مؤمن اين مملكت و
خانوادههاى صبور و غيور اين ملت. اينها بودند كه اين حماسهى بزرگ را
آفريدند. اين كشور هميشه به رزمندگان دوران هشتساله، بخصوص به خانوادههاى
شهدا و جانبازان و آزادگان و مفقودان و اسرا و خانوادههايشان مديون است؛
ما به اينها مديون هستيم.
*
اگر چه روز شهيدان، مناسبت نيكويى براى عرض ارادت به ساحت شهيدان عالىمقام
و ستارگان درخشان تاريخ امروز و فرداى ما است، ليكن حق آن است كه ملّت بزرگ
همهى روزها و سراسر تاريخ خود را مديون و مرهون جوانمردانى است كه با حضور
فداكارانهى خود در صف دفاع از ميهن عزيز، انقلاب بزرگ خود را پيروز و ملت
كهن خود را سربلند و روسفيد كردند. مردم ما بايد آن روزهاى پرمحنتى را كه
كشور اسلامى مورد تهاجم دشمنان قرار داشت و در بيرون و درون مرزها، در
لباسها و زير نامهاى گوناگون، به ملت و كشور ما جفا و دشمنى و خيانت مىشد،
هرگز از ياد نبرند، فداكارى شهيدان و گذشت خانوادهها و حضور رزمندگان ما
بود كه ابرهاى تيرهى آن روزگار دشوار را از افق زندگى اين ملت زدود و بنام
خداى بزرگ و يارى ولىاللَّه الاعظم (ارواحنافداه) و با رهبرى امام راحل
بزرگوار، كشور را نجات داد. هميشه و در همه تجربههاى دشوار ملّى، همانگونه
فداكاريها است كه سپيدهى نجات كشور و ملت را پديدار مىسازند. بدين جهت
وظيفه ى قدردانى از ايثارگران به ويژه شهيدان، فريضهيى عينى و تعيينى و
هميشگى است. سلام خدا بر شهيدان، درود بر همهى ايثارگران و خانوادههاى
گرامى آنان و رحمت و بركات خدا بر امام راحل شهيدان و سلسله جنبان شهادت در
ايران اسلامى.
*
در سالگرد شروع جنگ تحميلى، ياد شهيدان عالىمقام را گرامى مىدارم و به
رزمندگان عزيز درود مىفرستم و به جانبازان و اسراى فداكار و شجاع، عرض
ارادت كرده، براى خانوادههاى با اخلاص و پر گذشت همهى اين عزيزان، پاداش
وافر الهى را مسألت مىنمايم.
*
خدا را سپاس مىگويم كه با الطاف بىكران خود، به مجاهدت شما عزيزان بركت
بخشيد و خطر بزرگى را كه با توطئهى شياطين، به كشور و ملت
بقيّةاللَّه(ارواحنافداه) متوجه شده بود، به وسيلهى شما برطرف ساخت.
*
اگر نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه كه شما رزمندگان نيروهاى مسلح و بسيج
مردمى، در دوران جنگ هشتساله نشان داديد و حقيقتاً اسلام را روسفيد و امت
رسولاللَّه(صلّىاللَّهعليهواله) را سربلند ساختيد و اگر نبود خونهاى
مطهر و معطرى كه در راه خدا بر زمين ريخته شد، يقيناً امروز از نظام اسلامى
اثرى نبود و پرچم قرآن چنين سربلند نمىشد.
*
همهى كسانى كه در جنگ تحميلىِ هشتساله، چه با حضور خود يا فرزندان و
عزيزانشان، حضور و فعاليتى داشتهاند، مخصوصاً خانوادههاى شهيدان عزيز و
جانبازان و اسيران گرامى، بايد بدانند كه در امتحانى بزرگ شركت كرده و در
آن سربلند بيرون آمدهاند. خدا را بر اين توفيق بزرگ، سپاس بگزارند و
روحيهى دفاع از اسلام را كه موهبتى عظيم است، براى خود حفظ كنند.
*
پروردگارا! اين بندگان صالح را همواره مشمول رحمت و فضل خود قرار ده و
شهيدان عالىقدر ما را با اوليايت محشور فرما. "انّك سميع مجيب". در سالگرد
هفتهى دفاع مقدس، هيچ چيز شايستهتر از آن نيست كه ياد و نام گرامى شهيدان
و فداكاران راه خدا را بزرگ بداريم؛ آنان كه به عهد و پيمان خود با خدا و
با امام عزيز وفا كردند و هستى خود را به ميدان آورده، صادقانه از حريم
اسلام و نظام اسلامى دفاع نمودند و به بهاى نثار جان خود، خطر دشمن را از
انقلاب و ميهن عزيز دور ساختند. اينها جاودانگان تاريخ ما و ستارگان
اسلامند. هر چيزى با گذشت زمان كمرنگ و بىاثر مىشود، و اينان همچون
همهى شهيدان راه خدا، روزبهروز در چشم اهل دل و در متن تاريخ ما،
برجستهتر و درخشانتر مىگردند. رحمت خدا بر آنان، و درود و دعاى بندگان
صالح خدا نثار تربت آنان باد.
*
جانبازان عزيز كه سلامت خود را فدا كردهاند، و اسيران آزاده و سربلند كه
ساليانى از آزادى خود را مايه گذاشتهاند، و خانوادههاى اين همه كه انواع
رنجها را در راه خدا به جان خريدهاند، همگى در صفوف مقدم اين جايگاه
ارزشى، و پشت سر شهيدان والا مقام ما قرار دارند.
*
اين فداكاريهاى بزرگ در كنار حضور مستمر رزمندگان ملت ما در جبهههاى
گوناگون كارزار انقلابى، توانسته است اسلام را سربلند، و دست بيگانگان را
از ميهن كوتاه، و ايران را بلندآوازه و آبرومند سازد. اين مجاهدتها توانسته
است راه ملت ايران را به سوى هدفهاى متعالى اسلام بگشايد و در دنياى تاريك
و اسير ماديت و شهوت، دريچهيى به معنويت به روى او باز كند و به او عزت و
شخصيت ببخشد.
*
پاسدارى از خون شهيدان و احترام به زحمات دهسالهى ملت بزرگ ما در آن است
كه روزبهروز حركت ما در راه اسلام سريعتر و صحيحتر گردد و جامعهى ما و
مردم ما و همهى دستگاههاى ما، در اعمال و رفتار، به اسلام نزديكتر شوند.
تكريم شهيدان به آن است كه اين ملت هرگز در برابر سلطهگران مستكبر سر خم
نكند و به وسوسهى دشمنان عظمت اسلام، تسليم نگردد. پيمودن اين راه است كه
عزت و كاميابى دنيا و فلاح و سربلندى آخرت را نصيب ملت ما و همهى مسلمين
خواهد ساخت و دست شيطانهاى گوناگون را خواهد بريد.