fehrest

سردار محمد کوثری :ما نجنگیدیم دفاع کردیم

سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در ایام دفاع مقدس بود و امروز لحظاتش را در دفتر کارش در ستاد کل نیروهای مسلح واقع در خیابان قدوسی سپری می کند. با او گفتگویی انجام داده ایم که با هم می خوانیم.

به نظر شما آیا یک هفته در سال برای پرداختن به موضوع دفاع مقدس کافی است؟
انسان همیشه با تجارب گذشته خود آینده را رقم می زند. در همه دنیا هنگامی که یک واقعه مهم رخ می دهد، با توجه به میزان ارزشی که آن حادثه دارد، تلاش می شود آن رویداد از ذهن ها فراموش نشود. دفاع مقدس در تاریخ ایران یک نقطه عطف است. قطعاً این موضوع ارزش زیادی دارد و باید به نسل های آینده منتقل شود، و این کار بسیار حساس و دقیقی است چون امروز نسل جوان ما بسیار زیرک و کنجکاو و تشنه شنیدن واقعیت ها است. به نظر من، این اتفاق باید در همه روزها بیفتد و این پیام به نسل جدید منتقل شود، اما متأسفانه باید قبول کرد با ایده آل ها بسیار فاصله داریم. کسانی که وظیفه ترویج فرهنگ دفاع مقدس را به صورت ریشه ای دارند آن طور که باید کار نکردند. برای مثال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون قدم مثبتی در راه انتقال فرهنگ دفاع مقدس برنداشته است. در عین حال کارهای ضمنی خوبی انجام شده، مثل برگزاری نمایشگاه، اجرای تئاتر و تولید کتاب های مربوط به دفاع مقدس.
شما در زمان جنگ فرمانده لشکر بودید. با این حال پیش آمده بود برایتان جشن پتو بگیرند؟!
[
می خندد] آن روزها مشغله ما خیلی زیاد بود. هر موقع عملیات تمام می شد، سریع برای شناسایی مناطق دیگر عازم می شدیم و کمتر فرصت می شد با بچه ها بنشینیم و گپ بزنیم به همین علت برایم جشن پتو نگرفتند، اما ترکش شیطنت بچه ها نصیب ما هم می شد.
در ایام دفاع مقدس مهم ترین روز شما چه روزی بود؟
روزی که قرارداد ۵۹۸ امضا شد. فکر می کنم آن روز همه بچه ها حیران شده بودند. نه اینکه ما جنگ را دوست داشته باشیم، اما فکر می کردیم این ماجرا به امام تحمیل شده است. اما وقتی بعدها حضرت امام ماجرا را تشریح کردند ما هم متوجه شدیم.
و بهترین روز؟
وقتی حضرت امام موضوعی را پیگیری می کردند و ما موفق می شدیم آن را انجام دهیم. برای مثال، بعد از آزادسازی خرمشهر که یک روز تاریخی در دفاع مقدس بود، امام سه مرتبه از طریق حاج احمد آقا موضوع آزادسازی مهران را پیگیری کردند. زمانی که عملیات فاو با موفقیت سپری شد و مهران آزاد شد، از بهترین روزهای ما بود، چون توانستیم شهر را آزاد کنیم و دل امام را شاد کنیم.
در آن ایام سراغ خانواده هم می رفتید؟
خب، اولین دغدغه ما جنگ بود. البته خانواده هم به این کارهای ما عادت داشتند و دارند. یادم می آید سه روز بود پسر اولم به دنیا آمده بود که من به علت مجروح شدن با عصا به خانه رفتم و پسرم را دیدم. جالبتر اینکه پسر دومم که به دنیا آمد، من در جبهه بودم. ۳۸ روز از به دنیا آمدن او می گذشت که من به خانه رفتم و او را دیدم.
مردم محل شما را تا چه اندازه می شناسند؟
من بیشتر روزها برای آمدن به محل کارم وارد این منطقه می شوم. لطف مردم زیاد است و همیشه ما را شرمنده می کنند. یادم می آید سال گذشته از منزل پیاده به اینجا می آمدم. در مسیر بچه های محل می آمدند و می گفتند حاج آقا پیاده چرا، ما وسیله داریم. با اصرار به آنها می گفتم خودم دوست دارم پیاده بیایم. در کل، این محل بچه های با معرفتی دارد.
به نظر شما این بچه ها با بچه های زمان جنگ تفاوت زیادی دارند؟
ببینید، طرز فکر انسان ها با توجه به زمان و موقعیت تفاوت می کند. آن روز وظیفه جوانان این بود سلاح دستشان بگیرند و به جنگ بروند، ولی امروز وظیفه کسب علم است. شرایط تفاوت زیادی کرده است، اما اعتقاد دارم اگر روزی دشمن بخواهد گستاخی کند و به کشور ما تجاوز کند، بچه های همین محله ها مثل زمان جنگ و حتی بهتر و قوی تر مقابل دشمن می ایستند و او را سر جایش می نشانند.
شما جنگ را دوست دارید؟
امروز یکی از اصلی ترین دغدغه های ما این است به نسل جدید بگوییم ما جنگ نکردیم، دفاع کردیم. اوایل انقلاب اسلامی، عده ای از دشمنان با پشتیبانی ابرقدرت ها به کشور ما حمله کردند. عقل سلیم می گوید دفاع واجب است و این موضوع در تعالیم دینی ما هم آمده است. جنگ به خودی خود خوب نیست، اما وقتی شکل دفاع مقدس پیدا می کند، دوست داشتنی می شود.

گفتگو:مهدی.گ