fehrest

بررسی جنگ هشت ساله ایران

انقلاب اسلامى ايران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سبب تزلزل استراتژى دفاعى ايالات متحده آمريكا در منطقه خاورميانه و آسياى غربى شد.
نكته وحشتناك براى استراتژيست هاى آمريكايى اين نبود كه رژيم طرفدار آنها از ميان رفته بلكه نگرانى آنها از اين بود كه دولت انقلابى، بين بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ ثابت كرده بود كه ضدآمريكايى است و اين براى آمريكا قابل تحمل نبود كه بزرگترين كشور منطقه با تسلط بر كل سواحل شمالى خليج فارس و درياى عمان به عنوان منبع زياد انرژى (در حالى كه خود نيز ۱۰ درصد انرژى دنيا را در اختيار دارد) رويه اى ضدآمريكايى به خود بگيرد. بنابراين از اواخر ۱۳۵۸ صدام حسين رئيس جمهور عراق چراغ سبز را براى حمله به ايران از سوى آمريكا و شوروى گرفت.
اصل غافلگيرى
ارتش ايران در شرايط عادى قدرتى برتر از عراق بود. در سال ۱۳۵۶ اين نيرو حداقل ۳۰ درصد بزرگتر از همتاى عراقى خود بود. اما در شهريور ۱۳۵۹ اين وضعيت كاملاً فرق مى كرد. صدام حسين در حالى خود را آماده حمله به ايران مى كرد كه تنش هاى داخلى، شعارهاى افراطى ضدارتش، تسويه فرماندهان رده بالا، خروج دهها هزار مستشار آمريكايى و انگليسى و از همه بدتر تحريم ها توان رزمى ماشين جنگى ايران را كاهش داده بود.
اگرچه در اين زمان ايران حدود ۴۸۰ هواپيماى جنگى، ۳۱۰۰ تانك و نفربر زرهى و بالغ بر ۶۰۰ هليكوپتر در برابر ۳۳۵ هواپيماى عراقى، ۱۳۳ هليكوپتر و ۴۰۰۰ تانك و نفربر زرهى داشت اما پراكندگى نيروهاى ايران و فقدان آمادگى سبب شد تا صدام و دنياى غرب (و شوروى) پيروزى بر ايران را ساده ببينند.
نكته اى كه نبايد فراموش شود بحث آمادگى يا عدم آمادگى به هنگام شروع جنگ است. اسرائيل در جنگ ۶ روزه در ژوئن ۱۹۶۷ با استفاده از عنصر غافلگيرى ظرف ۶ ساعت نيروى هوايى كشورهاى مصر، سوريه، اردن، لبنان و حتى عراق را نابود و يا بلااستفاده كرد و طى ۵ روز باقيمانده دهها لشكر مصرى، سورى و اردنى را قبل از آنكه دست به دفاع ببرند وادار به تسليم كرد بنابراين بايد قبول كرد كه «طرف غافلگير شده» پس از تحمل ضربه اول اگر بتواند دوباره تجديد قوا كند كارى در حد معجزه انجام داده است.
شروع دومين جنگ طولانى قرن بيستم
در حالى كه برخى نيروهاى سياسى در داخل ايران آرام آرام راه خود را از انقلاب جدا مى كردند و هنوز صحبت از ماندن و يا انحلال ارتش بود و توان پرسنلى ارتش به ۵۰ درصد سال ۵۶ كاهش يافته بود، بيش از ۱۰۰ هواپيماى عراقى در ساعت ۱۴ روز ۳۱ شهريور با عبور از مرزهاى ايران از ۴ فرودگاه اصلى، ۱۹ شهر ايران را مورد هجوم قرار دادند. هدف اوليه آنها از بين بردن هواپيماهاى ايران بر روى باندها و گرفتن توان واكنش هوايى از سوى ايران بود (عراق با توجه به برترى زرهى خود به ايران تنها از نيروى هوايى ايران هراس جدى داشت و تنها زمانى حاضر به حمله به ايران شد كه مستشاران آمريكايى به صدام اطمينان دادند نيروى هوايى ايران بدون آنها فاقد كارايى است اما گذشت زمان ثابت كرد كه اشتباه بزرگ آنها صدام را نيز دچار مشكل مى كند) نيروى هوايى عراق جز چند مورد محدود نتوانست باندهاى پروازى ايران را از كار بيندازد و هواپيماهاى جنگى ايران نيز با حداقل ۱۰۰۰ خلبان آماده در آشيانه هاى بتونى محفوظ مانده بودند.
اما عراق ضربه اصلى خود را چنان كه گفته شد در روى زمين و با استفاده از ستونهاى عظيم زرهى وارد آورد. ۲ لشكر از شمال (در قالب سپاه اول)، ۵ لشكر از مركز (در قالب سپاه دوم) و ۵ لشكر در جنوب (در قالب سپاه سوم) به سرعت از مرزهاى غيرآماده ايران گذشته و به سمت شهرهاى بزرگ و صنعتى جنوب و مركز ايران سرازير شدند.
در ساعتهاى اوليه جنگ پيشروى نگران كننده دشمن تقريباً همه را مطمئن ساخته بود كه ايران با يك فروپاشى در كليه «جبهه هاى جنگ ۱۳۵۲ كيلومترى» مواجه است. بويژه ۵ لشكر زرهى و موتوريزه عراق در جنوب مركب از لشكر ۹ و ۱۰ زرهى، يك و ۵ مكانيزه و لشكر زبده ۳ زرهى به همراه تيپ نيروهاى مخصوص ۳۳ حركت نگران كننده اى را آغاز كردند و اقدام دشمن دقيقاً حركت يك جنگ برق آسا را داشت. در كل جبهه عظيم جنگ تنها تعدادى نيروى مردمى، عشاير و بخشهايى از لشكرهاى ۹۲ زرهى و ۸۱ خرم آباد مشغول دفاع بودند كه ناگفته پيداست قادر به مقابله با ۲۵۰ هزار سرباز عراقى كه در پناه ۱۱۶۰ توپ سبك و سنگين و آتش پشتيبانى ۳۳۰ فروند هواپيما جنگ را آغاز كرده بودند، نمى شدند.
اولين واكنش ايران
در تهران مسؤولان وقت با نگرانى اخبار جنگ را دنبال مى كردند و به اين نتيجه رسيدند كه اولين گام بايد كاستن از سرعت دشمن باشد و در اين ميان گام اول استفاده از تنها نيروى آماده يعنى نيروى هوايى بود. در اول مهر ۱۳۵۹ ايران در حركتى كه ضمن اهميت نمادين به دنبال زدن ضربه اى جبران ناپذير به عراق بود با بلند كردن ۲۰۰ فروند هواپيما از سطح زمين، ۱۴۰ فروند از آنها را بر فراز خاك عراق به پرواز درآورده و تمام پايگاهها، فرودگاهها و مراكز مهم نيروى هوايى عراق (به جز پايگاه الوليدر غربى ترين نقطه عراق) را مورد حمله قرار دادند. شدت ضربه مذكور به حدى بود كه نيروى هوايى عراق از همان روز اول به عنصر دست دوم جنگ تبديل شد چرا كه نتوانست رهگيرى و دفاع مؤثرى در برابر ايران داشته باشد.
در مرحله بعد فانتومها و اف _ ۵هاى ايرانى به همراه صدها هليكوپتر كبرا و بل عمليات گسترده شكار تانكهاى عراقى را آغاز كردند. اگرچه هنوز گزارشى دقيق از حملات هوايى ايران در دو هفته اول جنگ در دست نيست (يا حداقل نگارنده از آن مطلع نيست) اما گمان مى رود صدها تانك و نفربر عراقى و هزاران سرباز دشمن در همان ۱۵ روز اول جنگ در اثر هزاران سورتى پرواز خلبانان شجاع ايرانى از بين رفته باشند و دليل اين امر نيز كند شدن حركت ارتش عراق در ماه اول جنگ است. بويژه در دشتهاى جنوب خلبانان ايرانى با استفاده از موشكهاى پيشرفته ماوريك و تاو جهنمى واقعى را در برابر ستونهاى پيشروى عراقى ايجاد كرده بودند البته ناگفته پيداست كه متوقف ساختن ۱۲ لشكر كه از حمايت دهها سايت موشكى و ۳۳۰ هواپيماى خودى نيز برخوردارند با نيروى هوايى و هوانيروز بدون «عقبه» ممكن نيست. (سلاح هاى گران قيمت مورد نياز هليكوپترها و هواپيماهاى ايرانى تنها در اختيار آمريكا بود كه طبيعى بود هرگز آن را به ما ندهد).
اما در روى زمين، برخى از لشكرهاى عراقى نظير لشكر ۱۰ زرهى با پيشروى به عمق ۸۰كيلومترى ايران، در حال مسلط شدن بر روى جاده هاى استراتژيك شمال به جنوب ايران مانند اهواز - خرمشهر شده بودند.
لشكر يك زرهى عراق نيز با پيشروى در محور فكه - شوش به دنبال قطع ارتباط جنوب خوزستان با اهواز و ساير شهرهاى شمال استان بود.
اما جدى ترين بخش نبرد به عمليات لشكر ۳ زرهى عراق و تيپ ۳۳ نيروى مخصوص آن و لشكر ۵ زرهى باز مى گشت. اين واحدها شتابان با عبور از كارون به دنبال تسخير آبادان و خرمشهر بودند اما پايدارى مردانه لشكر ۹۲ زرهى اهواز و مقاومتهاى مردمى كه اكنون كم كم شكل سازمان يافته به خود مى گرفت «۱۹ روز حياتى » را از سپاه سوم عراق گرفت وعملاً تلاش عراق معطوف گرفتن اين ۲ شهر مهم شد. در اين مدت سوسنگرد ، بستان ،مهران، دهلران، قصر شيرين، نفت شهر، سومار و موسيان به تصرف عراق درآمده بود اما هنوز دشمن شهرهاى مهم ايران نظير اهواز ، دزفول، آبادان ، خرمشهر و سنندج را نگرفته بود.
بالاخره با پيوستن لشكر ۱۱ پياده عراق به نيروهاى مذكور، (به عبارتى در اوايل آبان ۱۳۵۹ ، ۳ لشكر مجهز عراقى به همراه يك تيپ كماندويى تمام تلاش خود را معطوف گرفتن يك شهر ايران كرده بودند) دشمن موفق به اشغال خرمشهر در ۳ آبان شد و حلقه محاصره آبادان تقريباً تكميل شد.
در جبهه ميانى نيز لشكر ۶ زرهى عراق قصر شيرين و لشكر ۱۲ زرهى عراق نيز سومار و نفت شهر را اشغال كرد.
ورود نيروهاى سازمان يافته
لشكرهاى زرهى ارتش ايران كه در طول هفته هاى اول جنگ چندان آمادگى نداشتند در اين زمان تجهيز شده و به منطقه اعزام شدند (از جمله لشكر ۱۶ زرهى قزوين و لشكر ۸۸ زرهى زاهدان) از آن طرف لشكر ۷۷ خراسان ، لشكر ۸۱ خرم آباد و ۶۴ اروميه نيز به غرب و جنوب اعزام شدند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نيز كه تاكنون بيشتر يك نيروى انقلابى - سياسى بود مبدل به بازوى نظامى انقلاب شد و با تغيير ساختار و استفاده از فرماندهان جوان و شجاع واردعمل شد. عمليات اوليه ايران عليه دشمن اگرچه عمدتاً موفقيت زيادى نداشت . (نظير نصر و توكل ) اما يك اثر بسيار خوب داشت ، پيشروى دشمن را متوقف كرد.در حقيقت صدام جنگ را در ۲ ماه اول باخت چرا كه در جريان پيشروى هاى خود تنها ۱۴هزار كيلومتر مربع (كمتر از يك درصد خاك ايران )، يك شهر مهم و چند شهر كوچك راگرفته بود. اكنون بايد منتظر مى ماند تا ببيند ارتش تجديد قوا كرده ايران در كنار سپاه پاسداران و بسيج ضربات متقابل خود را وارد آورند.


پتانسيل انقلاب
تاريخ مهمترين مدرس انسانها و رهبران است اما صدام از اين مدرس بزرگ هيچ درسى نياموخته بود. ناموفق بودن دولتهاى اروپايى در شكستن مقاومت مردم فرانسه در اواخر قرن ،۱۸ ناموفق بودن دنياى سرمايه دارى دركوبيدن انقلاب ۱۹۱۷ در روسيه و ناموفق بودن آمريكا در ضربه زدن به انقلاب كوبا در ۱۹۵۹ همگى ثابت كننده يك نكته بودند. انقلاب داراى قدرتى خارق العاده و انكارناپذير است. ايران از اين قاعده مستثنى نبود . سرازيرشدن صدها هزار نيروى داوطلب با انگيزه به جبهه  هاى جنگ در كنار نبوغ جوانان ايرانى در فرماندهى از يك سو و عظمت سازمان ارتش ايران سبب شد تا خيلى سريع ورق به سود ايران برگردد. در حقيقت خيز اول ارتش عراق به مانند حركتى براى بيداركردن يك نيروى برتر بود. (به جاى آنكه نقش ضربه را ايفا كند)
ضد حمله هاى ايران
پس از آنكه ايران مطمئن شد عراق تمام تلاش خود را كرده و خطر پيشروى مجدد منتفى شده است در جبهه جنوب دست به بزرگترين سازماندهى هاى نظامى زد. (در جبهه هاى ميانى و شمالى نيز سرسختى نيروهاى مردمى، ارتش و عشاير نشان داد كه «عراقيها مردميدان جنگهاى كوهستانى و مناطق صعب العبور نيستند».)
اولين عمليات دراين زمينه عمليات ثامن الائمه براى شكست حصر آبادان بود كه در آن ارتش و سپاه در حالى كه از پشتيبانى سنگين هوايى و هوانيروز بهره مى بردند قواى عراق در شرق كارون را در هم كوبيده و ظرف ۴۸ ساعت محاصره آبادان را در هم شكستند (۵مهر ۱۳۶۰) در اين عمليات ۳۰ گردان پياده و زرهى ايران كه از پشتيبانى ۸ گردان توپخانه ارتش بهره مى بردند شركت كردند.
ضربه بعدى را عراق در ۸ آذر ۱۳۶۰ در محور دشت آزادگان تحمل كرد. اين عمليات كه به نام طريق القدس معروف شد از ۳۲ گردان آفندى زرهى و پياده بهره برد و نيروهاى سپاه و ارتش نيروهاى عراقى را از ۵ محور اصلى در جبهه جنوب (شمال غرب اهواز ) مورد حمله قرار داده و ضربات سنگينى به آنها وارد كردند. كشته و زخمى شدن ۱۰هزار عراقى در كنار انهدام ۱۷۰ تانك و نفربر و غنيمت ۱۵۰ دستگاه ديگر سبب شد تا عراق در شمال خوزستان جبهه دفاعى خود را كاملاً عقب بكشد و خطر حمله به اهواز كلاً منتفى بشود. نكته قابل توجه اينكه حملات هوايى عراق تحت تأثير ضربات نيروى هوايى ايران كلاً خنثى شد و ظرف ۱۰ روز عمليات ۱۶ هواپيماى عراقى و ۴ هلى كوپتر از بين رفت (در عمليات ثامن الائمه نيز نيروى هوايى نقش مهمى در پشتيبانى زمينى داشت).
عراق در حالى كه با انتقال قوا به جبهه جنوب براى ضدحمله آماده مى شد در كمتر از ۴ ماه بعد با ۲ عمليات عظيم ايران مواجه شد كه تكليف را يكسره كرد. ارتش كه در اين زمان با بازيابى قدرت زرهى و توپخانه خود نيروى كلاسيك قابل توجهى محسوب مى شد در كنار صدها هزار نيروى داوطلبى كه در قالب سپاه و بسيج در جنوب گرد آمده بودند بزرگترين تك را در محور شوش ، دزفول و غرب رود كرخه سازمان داد و با ۱۳۳ گردان پياده و زرهى در ۳۰ دقيقه اول فروردين ۱۳۶۱ (در حالى كه اصلاً عراق گمان نمى كرد ايران در شب عيد نوروز دست به حمله بزند) از چند محور اقدام به يورش به عمق مواضع عراق كرد. شكاف ايجاد شده در مواضع عراق آنقدر عميق شد كه دهها هزار سرباز عراقى در گازانبر نيروهاى مسلح ايران به دام افتادند. ايرانيها ضمن بستن دو تنگه مهم رقابيه و عين خوش از پهلو دشمن را دور زده و ۱۵هزار سرباز دشمن را در تله انداختند. درخواست فرماندهان سپاه سوم عراق سبب شد تا صدام با اعزام دهها هواپيما سعى كند رزمندگان ايران را در هم بكوبد حال آنكه پدافندها و سايتهاى «هاك» ايران منتظر اين موقعيت بودند و هواپيماهاى عراقى دسته دسته در اثر آتش زمينى و موشكهاى مدرن هدايت شونده هاك سقوط مى كردند. دراين عمليات ۴ هزار عراقى كشته و ۱۵هزار نفر اسير شدند.(به قولى ۱۸ هواپيما و به روايتى ۲۷ هواپيماى عراقى در ۸ روز نبرد فتح المبين سقوط كرد) درحالى كه انتظار نظاميان عراق اين بود كه ايران پس از اين عمليات عظيم مدتى استراحت به نظاميان خود بدهد اما فرماندهى ايران با توجه به روحيه بالاى نيروها بلافاصله موقعيت را براى بازپس گيرى خرمشهر مناسب ديد و در ۱۰ ارديبهشت با نيروى عظيم پياده، زرهى و مكانيزه (۱۴۴ گردان) در حالى كه از آتش توپهاى عظيم ۱۵۵ و ۲۰۵ ميليمترى بهره مى بردند نيروهاى عراقى را مورد حمله قرار دادند (۲۰واحد توپخانه در اين نبرد شركت داشتند) حملات مذكور در ابتدا با واكنش دشمن مواجه شد چرا كه عراق اين مسأله را (اشغال خرمشهر) به عنوان مسأله اى حيثيتى مى دانست بنابراين با تجهيز حداقل ۲۰۰گردان تصميم گرفت كه در محور طولانى و مهم اهواز - خرمشهر مقاومت كند. اين بار عراق با به كارگيرى هواپيماهاى جديد (كه به تازگى از فرانسه و شوروى دريافت كرده بود) نظير ميراژ و ميگ۲۳ سعى كرد تا برترى هوايى را از ايران بگيرد اما ايران با تغيير تاكتيك هاى هوايى اين برترى را از عراق گرفت و اگرچه به مانند بسيارى از عمليات ديگر نتوانست نيروهاى زمينى را پشتيبانى كند اما نيروى هوايى عراق را نيز از پشتيبانى مؤثر بازداشت. در هر صورت درگيرى صدها هزار سرباز ايرانى و عراقى عظيم تر از آن بود كه نيروهاى هوايى بتوانند در روند كلى آن تأثير بگذارند اما در نهايت در عمليات عظيم بيت المقدس قواى ايران با عبور از كارون دفاع ارتش عراق را متزلزل كرده و اين بار با كشتن ۱۶هزار عراقى بخش بزرگى از ارتش عراق را به دام انداختند. پافشارى صدام حسين مبنى بر پايدارى عراق سبب شد تا نبرد ۲۴روز به درازا بكشد و زمانى كه حلقه محاصره ايران به عراقى ها محكم شد ۱۹هزار سرباز عراقى راهى براى گريز نداشتند. در اين نبرد عظيم بيش از ۵هزار كيلومتر مربع از خاك ايران آزاد شد و ارتش عراق به پشت مرزهاى بين المللى رانده شد. اين عمليات سبب شد تا ۲۰درصد ارتش عراق منهدم شود و عملاً ماشين جنگى عراق زمينگير شود.
آغاز ركود در جنگ
مخالفت ايران با آتش بس از يك سو و ارتش پاره پاره شده عراق از سوى ديگر غرب و شوروى را به اين جمع بندى رساند كه بايد به هر صورت ممكن از ورود ايران به داخل خاك عراق جلوگيرى كند. انهدام حداقل يك سوم توان زرهى و پياده در كنار فرسودگى شديد نيروى هوايى عراق، نويد اين را مى داد كه ايران با يك يا دو عمليات ديگر خود را به شرق بصره برساند و با سقوط اين شهر، زمين هاى صاف و هموار عراق نمى توانست جلوى حداقل يك ميليون سرباز ايرانى را بگيرد و بغداد دور از دسترس نبود. در تابستان ۱۳۶۱ در حقيقت ارتش عراق اصلاً روحيه مبارزه نداشت اما چنان كه گفته شد شرق و غرب تمايلى به اين اتفاق نداشتند بنابراين سيل سلاحهاى روسى، فرانسوى و آلمانى به عراق سرازير شد و اعراب نيز ظرف دو سال ۵۵ميليارددلار كمك به عراق كردند. روسها با اعزام مستشارانى در سطح ژنرال سازمان نيروى زمينى عراق را تغيير داده و ابعاد آن را ۴برابر كردند! از آن طرف فرانسوى ها و روسها براى صدام زرادخانه هوايى تشكيل دادند كه تا آن زمان هيچ ارتش جهان سومى از آن بهره نبرده بود. آمريكايى ها نيز با در اختيار گذاشتن آخرين اخبار مربوط به نقل و انتقالات نظامى ايران (كه توسط آواكس دريافت مى شد) به ژنرالهاى عراقى، به دشمن اين امتياز را داد كه در هيچ عملياتى غافلگير نشود. اين مجموعه مسائل سبب شد تا عمليات هاى رمضان، محرم و والفجر مقدماتى در سال۶۱ بدون فايده به پايان برسد و عملاً جبهه ها ۱۸ماه بدون هيچ جنگ مهمى معطل بماند. از اين زمان به بعد بود كه مقامات كشور براى تقويت قوا كم كم با مشكل مواجه مى شدند. آنها مى ديدند كه در برابر سيل سلاحهاى خارجى كه به عراق ارسال مى شود ايران به دليل تحريم و ضعف نسبى بودجه قادر به تجهيز خود نيست. امام خمينى (ره) نيز كه درخواست نظاميان را براى ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پذيرفته بودند در چنين شرايطى آتش بس را قابل قبول نمى دانستند چرا كه ايران دست پايين را داشت و از رزمندگان خواستند تا مقامات ايران را با شرايط بهترى رودرروى رژيم عراق قرار دهند.
آغاز به كارگيرى گسترده بمب هاى شيميايى
در سوم اسفند ۱۳۶۲ ، ۲۰ماه پس از ركود در جبهه ها، ايران با تدارك نيرويى عظيم از نيروهاى درگير در فتح خرمشهر، بيش از ۲۸۰ گردان پياده و زرهى را در عمليات خيبر در محور شمال بصره به حركت درآورد. عراقى ها على رغم مقاومت شديد مجبور به عقب نشينى شده و جزيره مجنون را به ايران واگذار كردند. صدام با اين استدلال كه ايرانى ها متجاوزند اقدام به بمباران شديد شيميايى منطقه كرد اما اين امر اگر چه آمار شهدا و مجروحين ايران را بالا برد اما در نهايت ۱۱۸۰ كيلومتر از خاك عراق در شرق بصره به تصرف ايران درآمد.
در جبهه مركزى نيز از دو عمليات مسلم بن عقيل و والفجر۳ در سالهاى ۶۱ و ۶۲ مى توان به عنوان عمليات مهم سالهاى ميانى جنگ نام برد. در هر دوى اين عمليات كه در مناطق صعب العبور سومار و مهران جريان داشت ارتش و سپاه موفق به تصرف بخشهاى باقيمانده از مناطق غربى تحت اشغال عراق شدند. عمليات عاشورا در ۳۰مهر ۱۳۶۳ حركت ديگرى در منطقه بود كه منجر به استقرار قواى ايران در جاده مندلى - بدره در خاك عراق شد اما همان طور كه قبلاً نيز ذكر شد بايد تكليف جنگ در جبهه عظيم جنوب مشخص مى شد بنابراين در اواخر سال۶۳ نيروهاى سپاه و بسيج دست به تجديد قوا در محور هورالهويزه در شمال بصره زدند. اين عمليات كه تحت نام بدر آغاز شد به دنبال تسلط بر جاده عماره - بصره بود و مى توانست مقدمه محاصره بصره از شمال و جنوب باشد. عمليات مذكور عملياتى بسيار جسورانه بود و خارج از انتظار ارتش عراق. در ۱۹اسفند۱۳۶۳ ، ۱۱۵گردان از نيروهاى سپاه، بسيج و ارتش تحت فرماندهى سپاه با در هم كوبيدن خطوط دفاعى عراق خود را از ۳محور به شرق دجله رساندند و براى اولين بار بصره و جنوب عراق را با خطر محاصره مواجه كردند. طبيعى بود كه صدام نمى توانست چنين مسأله اى را تحمل كند و دهها لشكر عراقى مأموريت يافتند تا نيروهاى ايران مستقر در شمال بصره را وادار به ترك مواضع كنند. ماهواره هاى جاسوسى آمريكا و شوروى نيز كه اوضاع جنگ را با دقت دنبال مى كردند بلافاصله تركيب و شكل آرايش قواى ايران را به اطلاع سرفرماندهى ارتش عراق رساندند و قبل از استقرار نيروهاى ايران به مواضع خود امواج هواپيماها و هلى كوپترهاى عراقى مواضع ايران را زير آتش گرفتند. در اين عمليات كه يك هفته به طول انجاميد ۱۳۰گردان عراقى كه ۲۸گردان آن از نيروهاى زبده گارد رياست جمهورى بودند وارد عمليات شدند اين در حالى بود كه نيروهاى زرهى دشمن نسبت به نيروهاى خودى ۱۰ بر يك بود و در چنين شرايطى عنصر شجاعت و از جان گذشتگى به تنهايى كارساز نبود بنابراين دستور عقب نشينى داده شد.
تداوم عمليات ايذايى توسط دشمن
عراق كه استراتژى حمله به تأسيسات اقتصادى ايران بويژه نفتكش ها را از اسفند۶۲ دنبال مى كرد پس از آن كه پى برد توان هجومى ايران هنوز بسيار بالا است در اواخر اسفند۱۳۶۳ حملات هوايى و موشكى خود را به شهرها آغاز كرد. در اين مرحله ارتش مذكور با بهره گيرى از هواپيماهاى فوق مدرن ميراژ، سوخو،۲۴ ميگ۲۵ و توپولوف ضرباتى را به اقتصاد ايران زد كه اگرچه تأثير فورى بر روند جنگ در جبهه ها نداشت اما در درازمدت چرخهاى اقتصاد كشور را به عنوان بازوى حمايتى جبهه ها كند كرد.
نتايج جنگ
جنگ ايران و عراق ۲ سال بيش از جنگ ۶ ساله «دوم جهانى» ، ۵سال بيش از جنگ كره و ۴ سال بيش از جنگ جهانى اول به طول انجاميد.از نظر اندازه زمانى اين جنگ تنها با جنگ ويتنام در قرن بيستم قابل اندازه گيرى و مقايسه است.
آمارتلفات وشهداى اين جنگ بسيار بيش ازمجموع كشته هاى ۵ جنگ اعراب و اسرائيل در سال هاى ۱۹۷۳ ۱۹۶۷، ۱۹۵۶، ۱۹۴۸،و ۱۹۸۲ است.
اينكه جنگ ايران و عراق به سود چه كسى تمام شد سؤال سختى است اما قطعاً عراق از اين نبرد سودى نبرد. فضاى راديكاليزه اى كه پس از جنگ در عراق حاكم شد كشور مذكور را به سوى جنگ كويت در ۱۹۹۱ و نهايتاً جنگ ويرانگر ۲۰۰۳ و پايان ۳ دهه حكومت بعثى ها در عراق سوق داد.
اين جنگ ايران را نيز ۸ سال به عقب انداخت. اگرچه ايران با استفاده از مديريت مناسب، از سال ۱۳۶۸ به بعدطى ۳ برنامه اقتصادى آثار جنگ را از بين برد (حال آنكه عراق، امروز كشورى جنگ زده و «پرتاب شده به عقب» است) اما بايد اذعان كرد كه ۸ سال جنگ پتانسيل سازندگى را مبدل به قدرت رزمى كرد و اين مسأله رشد اقتصادى ايران را براى يك دهه با وقفه مواجه كرد. اگرچه جنگ و عواقب آن فوايدى نيز داشت. از جمله آنكه قدرت رزمى ايران را ثابت كرد. مانع از هم پاشيدن ارتش در ايران شد واز همه مهمتر قدرت اتكا به خود و خودكفايى را در ايران بالا برد.
سرتيپ حسن فرمانده سابق نيروى هوايى عراق در سپتامبر سال ۲۰۰۴ در مصاحبه با ساندى تايمز مى گويد: ۵۲ هزار مستشار روس به ارتش عراق در جنگ كمك مى كردند اين در حالى بود كه مستشاران استراليايى، آلمانى، آمريكايى، زلاندنواى، مصرى، يوگسلاوى، سودانى، لهستانى ، بلغارى، اسپانيايى و فرانسوى را نيز مى توانيم در ارتش صدام ببينيم.
وى اذعان مى كند: در عمليات كربلاى ۵ طرح دفاعى بصره را كه روسها ريخته بودند بى فايده ديديم و زمانى كه ايرانى ها از ديوار دفاعى ما گذشتند ماهواره هاى روسى از تمام امكانات خود براى رديابى دقيق نيروهاى مهاجم (و اطلاع دادن به واحدهاى توپخانه) استفاده كردند.
سرتيپ حسن وجود خلبانان (باتجربه) مصرى را در ارتش صدام تأييد كرد و گفت كه رابط آمريكا و عراق همين خلبانان بودند.
به گفته وى آواكسهاى عربستان سعودى بهترين همكارى را با عراق داشتند و همين امر به عراقيها امكان بمباران دقيق مواضع ايران را داد.
وى اذعان مى كند كه دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا رابط اصلى سيا و ارتش عراق بوده و عكسهاى ماهواره اى را در اردن در اختيار مقامات عراقى مى گذاشته است.
در چنين شرايطى بايد گفت كه جنگ ايران و عراق بدون اغراق جنگى بى سابقه و بى بديل بوده و چرا كه هيچگاه در دنيا كشورى تنهاى تنها قادر به دفاع در برابر ارتشى با پشتيبانى بى دريغ توسط ۲۳ كشور نبوده است. ارتش عراق در ۱۹۹۱ زمانى كه برابر چنين شرايطى قرار گرفت ظرف ۴۵ روز به كلى از هم پاشيد يوگسلاوى نيز در اواخر دهه ۹۰ در برابر حملات مشترك ناتو نتوانست حتى يك ماه مقاومت كند، مصر در ۱۹۵۶ هنگام مواجهه با ۳ كشور مهاجم طى چند هفته از پاى درآمد. اسرائيل هنگامى كه در اكتبر ۱۹۷۳ از ۳ طرف مورد هجوم قرار گرفت و غافلگير شد اگر از كمك به موقع اروپا و آمريكا برخوردار نمى شد ظرف يك هفته مجبور بود خطوط دفاعى خود را در تل آويو در برابر لشكرهاى زرهى مصرى پايه ريزى كند.
ايران در جنگ با عراق بارها و بارها تمام محاسبات نظامى را برهم زد.
از زمانى كه تعدادى دانشجوى دانشكده افسرى در كنار پرسنل از جان گذشته لشكر ۹۲ زرهى اهواز و نيروهاى مردمى ، ۳۴ روز در برابر ۳ لشكر عراق در خرمشهر مقاومت كردند تا زمانى كه گردان ۱۴۴ لشگر ۲۱ در ۵ كيلومترى آبادان خود را فدا كرد تا نيروهاى لشكر ۷۷ برسند و مانع از سقوط آبادان شوند تا زمانى كه هواپيماهاى نيروى هوايى ارتش خلاف كليه دستورالعملهاى رايج با رساندن خود به ارتفاع ۱۰ تا ۲۰ مترى زمين واحدهاى زرهى عراق را به مسلسل مى بستند يا بسيجيانى كه در كربلاى ۵ و خيبر به جاى عقب نشينى دست به مقاومت مى زدند يا گذر از رودخانه هاى خروشان كرخه، اروند، دجله و... بدون برخوردارى از پشتيبانى هاى مرسوم هوايى تا مقابله با ارتشى كه در هوا ۹ برابر، در بخش زرهى ۷ برابر، در بخش توپخانه ۸ برابر و... از برترى برما برخوردار بود. همه نشان دهنده يك چيز بود و آن اينكه ايران و ايرانى جنگ نمى خواهد اما اگر «آغاز شود» دشمن سالم از مهلكه بيرون نخواهد رفت.
نتيجه جنگ ايران و عراق فقط همين بود. يادآورى اين نكته كه ايران از هزاران سال قبل به اين سو اگر به اين نتيجه رسيده كه حمله دشمن ناجوانمردانه بوده از قدرت آن نهراسيده و از لژيونهاى ورزيده رومى گرفته تا سربازان هراس انگيز عثمانى تا تفنگداران انگليسى كه در بوشهر اسير مشتى نيروى بومى شدند بدانها اجازه ورود به فلات ايران را نمى دهد و اين رمز ماندگارى ملت ايران است و همين امر سبب شده تا امروز آمريكا نسخه اى را كه براى بغداد مى پيچد براى ايران ناكارا بداند و قبل از آنكه به اجماع بين المللى عليه ايران دست نيابد سربازان خود را وارد منطقه هاى ايرانى نشين نكند.
اين از بازى هاى تاريخ است كه رشد بى تناسب ارتش عراق طى سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ به جاى آنكه موجب تضعيف ايران شود موجب دردسر براى غرب شود و منجر به جنگ ۲۰۰۳ شود كه در هر صورت بازنده آن عراق و برنده آن ايران بود. جنگ ايران و عراق پس از ۸ سال قريب به ۳۸۱ هزار كشته و زخمى براى عراق و ۳۰۰ هزار شهيد براى ايران به جاى گذاشت. (عراق بيش از ۷۲ هزار اسير داد) بيش از هزار ميليارد دلار خسارت به اقتصاد دو قدرت منطقه وارد كرد و سبب معلوليت و جراحت ميليونها نفر ديگر شد. كاش هرگز اين جنگ رخ نمى داد، اما ديوانگى مردانى چون صدام حسين را جز با بازوى نظامى يا بيمارستانهاى مجهز (!) نمى توان درمان كرد.
اين جنگ ۲۸۸۷ روزه همچنين سبب سقوط ۴۷۱ هواپيما و نابودى ۵۸۰۰ تانك و نفربر براى عراق شد و علاوه بر آن ۱۷۰۰ تانك و نفربر آنها نيز به غنيمت ايران درآمد.