fehrest

جنگ و انقلاب

« بسم الله الرحمن الرحيم»
«
لا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا»
«
بدرستيكه دشمنان شما دست از مبارزه با شما نمي‌كشند مگر اينكه اگر بتوانند شما را از دينتان باز دارند»
(
سوره بقره)

ما از ابتداي پيروزي انقلاب و قبل از آن تا به امروز توطئه هاي مختلفي را عليه انقلاب ديده ايم و در مقابل اين توطئه ها ايستاده و مقاومت كرده ايم و در مقابل هر توطئه اي كه مقاومت كرده ايم قطعاً پيروز شده و انشاء ا... در آينده نيز متحدتر خواهيم ايستاد و پيروز خواهيم شد.
ازاين سير توطئه‌هاي زنجيري كه بر ما گذشت و داراي حلقه‌هاي متعددي بود، اگر بگذريم امروز ما در حلقه هاي متعددي بود، اگر بگذريم امروز ما در حلقه اي از آن بسر مي‌بريم و آن حلقه، حلقه توطئه جنگ تحميلي است كه بعنوان آخرين دست پخت استكبار به منظور براندازي نظام جمهوري اسلامي‌بر ما تحميل گشت و تا به امروز از آن چيزي در حدود 1200 روز مي‌گذرد.
اين حلقه از يك زنجير دائمي‌توطئه عليه انقلاب تشكيل شده است ( به دليل اينكه نبرد ما با دشمن تا زمانيكه ما او را به دين خود يا خود به دين او رحمت پيدا كنيم ادامه دارد و پايان ناپذير است تا به ظهور آقا امام زمان (عج).
امروز جنگ بعنوان مهمترين مسئله انقلاب نياز به اين دارد كه با ايجاد يك جو فتح المبيني با تمام قدرت توان و امكانات خويش را جمع بندي كنيم و بسمت فلش اصلي انقلاب كه جبهه هاي جنگ است روانه كنيم و از هر حركتي كه به هر نحو و شكلي بخواهد كمك دهي به اين فلش را باز دارد و يا كند بكند يا دچار ترديد سازد پرهيز كنيم و حركت خود را به انتها ببريم، براي اين كار لازم مي‌بينيم گذري داشته باشيم بر مراحل مختلف جنگ و بر بعضي از اين مراحل كمي‌عميق تر وارد بشويم تا تكليف آينده خودمان را دقيقتر بشناسيم.

مراحل مختلف جنگ از آغاز تاكنون

1-
دفاع:
عراق با 2 سال آمادگي و تا دندان مسلح از همه جبهه ها هجوم گسترده اي را عليه انقلاب آغاز كرد بدين خيال كه نظام را منهدم ساخته سروري منطقه را بعهده گيرد و دفاع ما آغاز گرديد.

2-
تثبيت:
رزمندگان اسلام با خون به سد كردن پيشروي نيروهاي عراقي پرداختند تا پس از توقف نيروهاي عراقي در ادامه پيشروي، فكر اساسي بمنظور انهدام نيروهاي متجاوز كنند.

3-
هجوم:
كلاسيك: ( عمليات هويزه ماهشهر- دزفول) كه تماماً با شكست نظامي‌مواجه شدند.
به سبك – حزب الله غير كلاسيك
الف: درون مرزي ( ثامن الائمه- طريق القدس- فتح المبين- بيت المقدس)- تماما بدون استثناء منجر به پيروزي رزمندگان اسلام گرديد. با عنايت حق تعالي
ب: برون مرزي ( رمضان- والفجر 4)
اوجگيري دخالت غير مستقيم.

زمينه سازي بمنظور دخالت مستقيم
ما تا بحال مراحل مختلفي را درجنگ داشته ايم: مرحله اول جنگ ما مرحله دفاع بود در قبال هجومي‌كه از پيش بمنظور براندازي جمهوري اسلامي‌تدارك ديده شده  بود و مرحله دوم مرحله تثبيت بود و مرحله سوم مرحله هجوم.
در هجوم ما مراحل مختلفي را طي كرديم هجوم يك زمان بسبك كلاسيك بود، يك زمان به سبك حزب الله
به سبك كلاسيك ما عمليات هويزه را كه اين روزها سالگرد اين عمليات است و عمليات آزادسازي آبادان، عمليات دزفول را داشته ايم كه با پيروزي چنداني مواجه نشديم.

*
نبرد به سبك حزب ا...
بعد از آن مرحله عملياتي را در چارچوب روش خاص انقلاب آغاز كرديم كه اينها را بايد اسمش را نبرد به سبك حزب الله گذاشت در طول اين عمليات ما باز هم مراحل متفاوتي را گذرانديم يك مرحله از اين عمليات به سبك حزب الله، مرحله درون مرزي بود، يك مرحله‌اي، مرحله برون مرزي بود.
مرحله درون مرزي مرحله‌اي است كه ما تمام عملياتهائي را كه منجر به اين شد كه ما به خطوط نوارهاي مرزي قانوني خودمان برسيم اسم اين عمليات را عمليات به سبك حزب الله درون مرزي مي‌گذاريم يعني عملياتي را كه ما از عمليات ثامن الائمه- طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس و عمليات مسلم بن عقيل و محرم كه در غرب داشتيم و عملياتي كه كمي‌جزئي تر از اينها بودند اما ما را به نوار مرزي خودمان رساند اين عمليات را بنام عمليات به سبك حزب الله درون مرزي مي‌ناميم، بعد از اتمام عمليات بيت المقدس ما مرحله نوين را درجنگ شروع كرديم و آن عمليات باز هم به سبك حزب الله بود اما عمليات برون مرزي كه آغاز اين مرحله از عمليات رمضان شروع مي‌شود، عمليات رمضان، اولين عمليات برون مرزي به سبك حزب الله بود، ما در ارتباط با عمليات برون مرزي هم نسبت به تحريكات استكبار ( استكبار به مفهوم عام كلمه كه شامل شرق و غرب سياسي مي‌شود) – دو مرحله را سپري نموديم، مرحله اول بعد از عمليات رمضان بود كه آنرا اوج دخالت غيرمستقيم استكبار مي‌ناميم، مرحله دوم ( كه در حال حاضر در آن بسر مي‌بريم) را زمينه سازي به منظور دخالت مستقيم استكبار مي‌ناميم و مخصوصاً استكبار غرب، در تمامي‌اين زمينه ها مطلب براي گفتن و شكافتن زياد است اما ما چون قصد داريم وضع حال را بررسي كنيم و مي‌دانيم كه برادران از گذشته بخوبي واقفند، لذا ما از مرحله برون مرزي گذري بر وضعيت سياسي جنگ مي‌اندازيم بعد با اتكا بر آن گذر وضعيت آينده و فعل و حال خودمان را مشخص مي‌كنيم.

اوج دخالت غير مستقيم استكبار جهاني در نگه داشتن صدام
بعد از اتمام عمليات بيت المقدس كه حيات سياسي صدام به جد مورد تهديد قطعي توسط رزمندگان اسلام واقع شد استكبار مبتني بر اين محور كه صدام بايد بماند اوج دخالت غيرمستقيم خودش را شروع كرد هم غرب و هم شرق و هم تمام اهرمهاي فشار اينها در اطلاف ما خارج از كشور يا در داخل كشور ( گروهكها) و اين مجموع بر اين باور متحد شدند كه صدام بايد بماند، براي ماندن صدام هم غرب و هم شرق باز هم به يك خط عمل واحد رسيدند و آن اينكه براي ماندن صدام بايد جممهوري اسلامي‌را به پاي ميز مذاكره كشيد و صلحي را تحميل نمود. براي كشاندن جمهوري اسلامي‌به پاي ميز مذاكره بايد اين جنگ را به يك جنگ فرسايشي تبديل كرد، لذا در يك مقطع از اين جنگ مجبور به پذيرش صلح خواهد شد، آنها مي‌گفتند جمهوري اسلامي‌را به پاي ميز مذاكره خواهيم كشاند كه آن زمان شرايط خودمان را به بحث بگذاريم نه بر مبناي شرايط جمهوري اسلامي،  به پاي ميز مذاكره بنشينيم و مي‌گفتند لذا اين جنگ بايد به يك جنگ فرسايشي تبديل بشود، پس شعاري و سئوالي كه براي استكبار در آن مقطع مطرح شد اين بود كه براي تبديل اين جنگ به يك جنگ فرسايشي چه بايد كرد و اين اصلي ترين و محوري ترين سوالي بود كه در بين سردمداران كفر و نوچه هاي آنها مطرح بود و اما پاسخ براي اينكار چه بايد كرد؟ توازون قوا يعني اينكه بايد نقاط قوت جمهوري اسلامي‌را بشناسيم و آنها را به نقاط قوت تبديل كنيم به ميزان كه زمان و امكانات به ما اجازه بدهد. مبتني بر اين تحليل غرب و شرق به اين نتيجه رسيدند كه يكي از عمده ترين نقاط قوت جمهوري ميليوني و نيروي انگيزه‌دار بود. از عمده نقاط ضعف رژيم صداي كمبود نيرو ( در قبال اين نيروهاي ميليوني) و بي‌انگيزه بودن نيروهاي او بود، ما مسئله نيرو را با مسئله سلاح بايد حل كنيم در يك تحليل مادي طبيعي است وقتي رزمنده‌اي قدرت مقابله با طرف خصم خودش را نداشته باشد مي‌رود و ابزاري را مي‌سازد كه بتواند توانش را به كمك آن ابزار بالا ببرد و غرب اساس تكنولوژي نظامي‌اش مبتني بر حفظ فرد و مبارزه با نيروهاي انگيزه دار است با سلاح، لذا نقطه ضعف صدام كه نيروست و آن هم كمبود آن و نيز بي‌انگيزه بودن آنها، مجوز صادر شد كه بدون هيچگونه محدوديتي غرب مجاز است انواع سلاحها را در اختيار صدام قرار بدهد يعني تا پيش از اين مرحله غرب مجاز نبود هر نوع سلاحي را به صدام بدهد. به چه دليل؟
به دليل خطر كاذبي كه در ارتباط با اسرائيل در صورت تسليح صدام احساس مي‌كرد، اما از اين مرحله به بعد آن محدوديتها را قيچي كرد و اعلام كرد كه غرب به هر شكل و به هر ميزان بدون هيچگونه محدوديتي مجاز است كه به عراق اسلحه بفروشد براي حفظ صدام و اين سلاحها نه تنها خطري براي اسرائيل ايجاد نمي‌كند بلكه دادن اين سلاحها در جهت تقويت سدي است در مقابل سيل خروشان انقلاب اسلامي‌كه يكي از اهداف استراتژيك خويش را محور نابودي اسرائيل اعلام نموده است، مي‌باشد كه تقويت خود كمك به حفظ حيات دائمي‌اسرائيل است.
و غرب شروع كرد و انواع سلاحهاي پيچيده را در اختيار صدام گذاشت كه بعضي از اين سلاحها را هنوز بكار نگرفته است، شرق هم مبتني بر همان تحليل كه صدام بايد بماند به دلايلي كه منافعش ايجاب مي‌كرد و مي‌كند گفت كه من اضافه بر اينكه اين تحليل را دارم كه صدام بايد بماند سه دليل عمده ديگر هم دارم كه مجبور هستم از صدام دفاع كنم، لذا در اين ميدان رقابت فروش سلاح به عراق شركت كرد و مرتب با غرب در مسابقه بوده و هست و اما دلايل استكبار شرق.

*
دلايل امپرياليسم شرق در حفظ صدام
دليل اول اينكه (اضافه بر اينكه صدام بايد بماند و امنيت منطقه بايد حفظ شود) من اولين تجربه نظامي‌ارتش سرخ خودم را در يك كشور مسلمان در افغانستان به تجاوز به افغانستان آغاز كردم اگر ايران بر عراق پيروز شود قطعاً هم انگيزه هاي مبارزاتي مجاهدين افغان و هم كمك دولتين اسلامي‌عراق و ايران كه متفقاً شعار نه شرقي نه غربي را سر خواهند داد به من و به ارتش سرخ من يك لحظه اجازه نخواهند داد كه در كشور مسلمان افغانستان باقي بمانم! و اين مجموعه تمام طبل و كوپال پرصدايم را از آواز خواهند انداخت، من براي حفظ منافع آينده‌ام در افغانستان و براي دفاع از استراتژي عمده‌ام يعني رسيدن به آبهاي گرم خليج فارس كه اولين پله و اولين قدمش گرفتن افغانستان است من موظفم كه عراق را پشتيباني كنم.
دليل دوم من، جمهوريهاي مسلمان نشين خودم هستند( بر اساس آمار در سال دو هزار از هر دو نفر فردي كه در روسيه شوروي متولد بشوند يك نفر از آنها مسلمان خواهد بود) اگر من در عراق كوتاه بيايم و ايران در عراق پيروز شود يعني اسلام در عراق پيروز شود نسيمي‌از اسلام در منطقه خواهد وزيد كه اين نسيم بويش به مشام نيروهاي مسلمان من در جمهوريهاي جنوبي قطعاً خواهد رسيد و آن زمان، زماني است كه چكمه هاي سرخ ديكتاتوري كه امروز من در جمهوريهاي مسلمان نشين در محو فرهنگ اسلامي‌چيده ام اين چكمه ها از اثر خواهند افتاد و مسائل داخلي جمهوريهاي مسلمان نشين بشدت گسترش پيدا خواهند كرد.
و دليل سوم، اضافه بر اين من عراق را از متحدين خودم مي‌دانستم و مي‌دانم، با حركتي كه غرب در تسليح و تجهيز عراق شروع كرده، عراق بسمتي مي‌رود كه روز به روز آمريكائي‌تر مي‌شود من بمنظور جلوگيري از امريكائي تر شدن صدام مجبورم صدام را پشتيباني تسليحاتي كنم و گرنه عراق را بدين شكل از گردونه متحدين من خارج خواهند كرد، لذا شرق هم به اين چند دليل پشتيباني وسيع خودش را از عراق برداشته است، قبلاً روسها براي او محدوديتهائي قائل بودند ولي الان محدوديتي قائل نيستند.
*
نقش حكام مرتجع منطقه بعد از عمليات برون مرزي ما و در جااندازي اين تز:
حكام مرتجع منطقه هم بر اين باورند و هم به اين باور آنها را رسانده اند كه وضع شما و وضع صدام در يك تشبيه ساده مثل دانه هاي تسبيح به بند آن است، صدام اكنون براي شما رل بند تسبيح را بازي مي‌كند اگر اين بند توسط ايران بريده شود هيچ دانه اي نخواهد توانست باقي بماند لذا به منظور حفظ اين بند بايد صدام را پشتيباني كنيد  و اين كار را هم كرد يعني وقاحت پشتيباني رژيمهاي مرتجع منطقه بعد از عمليات رمضان پر واضح تر شد و دلارهاي نفتي در خدمت خريد تسليحات براي عراق، اعتبارهاي پولي در خدمت وام دهي به عراق، بنادر در خدمت تخليه كالاي عراق، جاده هاي اصلي درخدمت نقل و انتقالات تسليحات به عراق، پشتيباني سياسي در خدمت دفاع سياسي از عراق و پشتيباني تبليغاتي درجنگ طلب معرفي كردن نظام جمهوري اسلامي‌و صلح طلب معرفي كردن رژيم صدام و اين وظيفه اي بود كه در اين مجموعه به گردن حكام مرتجع منطقه گذاشته شده بود كه متأسفانه دراجراي مأموريت محوله از جانب استكبار قدم به قدم خود را اجرا كردند و اين قصه همچنان ادامه دارد.

*
نقش گروهكهاي داخلي
گروهكهاي داخلي بعنوان سومين اهرم فشار ابرقدرتها درجهان سوم همواره در مواقع ضروري عليه حكومتهاي مردمي‌كشورهاي جهان سوم مورد استفاده واقع شده اند.
1-
ابر قدرت2- كشورهاي هم بلوك 3- گروهكهاي داخلي) در ايران اسلامي‌نيز از ابتداي پيروزي و در طول انقلاب شاخص حركت و موضع گيري اصلي اين گروهكها با حفظ مصالح مقطعي خويش همواره از راديوها و مطبوعات و سفراي آمريكا يا روسيه شوروي تعيين و جهت و سمت داده مي‌شده است و با شروع عمليات برون مرزي توانمندان نظام جمهوري اسلامي، به تبع خط مشي اعلام شده از جانب استكبار شرق و غرب خطوط حركتهاي داخلي نيز تغيير كرد.
بهر حال با تقسيم بندي وابستگي گروهكها به غرب يا به شرق آنها را به دو دسته روسي- آمريكائي تقسيم نموده و در ابتدا به بررسي گروهكهاي وابسته به خط روس مي‌پردازيم و در اين رابطه بررسي گذاري به دو گروه عمده چپ روسي يعني حزب توده و اكثريت مي‌پردازيم با حفظ تمركز فكري روي خط عمل روس لازم است مروري بر نشريات اين گروهك ها كه حداقل منعكس كننده ميزان وابستگي و خيانت گروهكهاست در طول عمليات درون مرزي تا عمليات بيت المقدس بيندازيم.

تغيير مواضع گروهكهاي وابسته به شرق درجهت صلح تحميلي به نفع صدام
شعارهائي كه روي ديوارهاي تهران و شهرستانها نوشتند رويت كنيد در تمام ايران شعارهائي را كه چپ نوشته مشخص كنيد، به سپاه اسلحه سنگين بدهيد، همه چيز بسوي جبهه ها، همه چيز بسمت جبهه هاي جنگ، شهيد فلان و فلان و با انعكاس به اصطلاح شهداي توده‌اي و اكثريتي در مطبوعات خويش بعنوان عاملي براي سمپات گيري و عضوگيري استفاده مي‌نمودند و آنرا جزء افتخارات حزب و سازمان مي‌دانستند، بعد ازعلميات بيت المقدس برويد و روزنامه هايشان را نگاه كنيد شعار محوري كه زير روزنامه ها مي‌نويسند:
ادامه جنگ به ضرر منافع خلقهاي ايران و عراق است ادامه جنگ به نفع منافع امپرياليسم است، براحتي مشهور است كه اينها ما بين دو عمليات ( بيت المقدس- رمضان) صدو هشتاد درجه تغيير خط دادند و اميد اين را داشتند كه يك زمان مردم را بسمت جبهه هاي جنگ هدايت مي‌كردند و به اصطلاح افتخار مي‌كردند و هوادارانشان درخطوط مقدم جبهه عليه جنگ امپرياليستي فعاليت مي‌كنند و شهيد مي‌دهند و در عمليات رمضان دقيقاً شعارهايشان 180 درجه تغيير كرد وقتيكه از جانب يك گروه سياسي شعار سر داده مي‌شود طبيعاتاً تمام اقدامات و تمام تحليلها و تمام حركات مبتني بر آن شعارها بايد بشود، نشريات چپ و كساني كه با بينش چپ به مطبوعات نگاه مي‌كنند اين است كه شعارها هم مبين مطالب داخلي مجله و هم خط عمل نيروهاي هوادار و اعضاي آن تشكيلات است به همين دليل وقتي كه اين شعار اعلام مي‌شود تحليلها مبتني بر اين نظر است كه تمام نارسائيهاي موجود در جامعه را حزب توده به سمتي سوق مي‌داد كه اعلام بكند اين ناشي از وجود جنگ است اگر جنگ خاتمه پيدا كند اين نارسائيها حل خواهند شد و نيز در همين رابطه ميزان اعتصاباتي كه عناصر حزب توده و اكثريت از بعد از عمليات رمضان در آن دخالت داشتند بشدت زياد است كه هم توان رژيم را بسمت اهداف خودشان هدايت كنند و هم اينكه نقطه نظر مردم را بسمت خاتمه جنگ هدايت كنند و طبيعي امر هم همين است كه موازي با اين حركت عناصري مثل افضلي و ... اينها هم نقش بسزائي در اين مرحله در گرفتن اطلاعات نظامي‌و انتقال به روسيه و در نهايت انتقال به عراق داشتند و اين بماند كه خيانتهائي كه حزب توده در انتقال اطلاعات به روسيه و در نهايت به عراق كرده است به چه ميزان است كه جزئي از آنرا در محاكمه علني ديده ايد ولي اين جزئي است. و آيندگان نسبت به آن روشنتر قضاوت خواهند كرد.

*
تغيير موضع گروهكهاي وابسته به غرب در جهت صلح تحميلي به نفع صدام:
گروهكهاي آمريكائي و در رأس همه آنها منافقين خلق، از خط مظلوم نمائي نگذاشتن جمهوري اسلامي‌در شركت نيروهاي ما به جبهه هاي جنگ شروع كردند و جنگ را به عنوان يك جنگ ضد امپرياليستي قلمداد مي‌كردند تا دقيقاً بعد از عمليات بيت المقدس اولين مصاحبه رجوي را برادران مطالعه كنند ميگويد كه هدف ما مبارزه با جنگ طلب رژيم (امام) خميني است يعني قبلا با كل نظام درگير بودند- بعد از اين مرحله اعلام مي‌كند هدف ما مبارزه با جنگ طلبي اين رژيم است يعني تمام توان خودمان را بايد روي مسئله جنگ و تضعيف جنگ كه جبهه اصلي انقلاب است بگذاريم.
وقتي اين شعار را سر ميدهند ميزان حركات مذبوحانه گروهكها از بعد از عمليات بيت المقدس تا قبل از شروع مرحله جديد در جبهه ها چرا زياد شده است؟ به اين دليل كه از طرف منافقين به نيروهاي نفوذي خط داده شد كه بايد براي تضعيف جبهه هاي جنگ و تضعيف نظام بيشترين ضربه ها را به جبهه يا عنصري كه به پشت جبهه دقيقاً متصل است وارد كرد، بيشترين اقدامات گروهكها در اين مقطع از زمان صورت گرفت، تا به خيال واهي خود در اجراي مأموريت محوله از جانب استكبار در ازاء مزدي كه گرفتند خدمتگزار خوبي باشند.
دوم اينكه منافقين حركت نفوذي خودشان را شروع كردند يا از عناصر نفوذي كه قبلا نوع ديگري از آنها بهره مي‌بردند به اين خط هدايت كردند كه برويد در سازمان اطلاعات رزمي‌رزمندگان اسلام درهر رده اي كه مي‌توانيد نفوذ كنيد تا دستور مقتضي، و اين كار را هم كردند يعني در اطلاعات عمليات هاي رزمندگان اسلام نيروي نفوذي به اشكال مختلف داوطلب بسيج يا مشمول و سرباز تا عراق را در كسب اطلاعات، عملياتهاي رزمندگان اسلام ياري كنند و در ازاء آن مدال آلترناتيوي را از عراق بگيرند.
سوم آنها مي‌گفتند: عناصر و كادرهاي اصلي جنگ را بايد بزنيم وترور كنيم يعني قبلا در رابطه با مجلس و وزير حساسيت داشتند ولي امروز بايد حساسيت و توان تحليل رفته خودمان را روي مسئله جنگ و عناصري كه در رابطه با جنگ هستند متمركز كنيم و توطئه هاي كشف شده دراين رابطه نه تنها كم نيستند بلكه بسيارند كه الحمدلله قسمت اعظم آنها كشف و خنثي شدند، طبيعتاً درازاي اين عمل پاداش هم بايد مي‌گرفتند و آلترناتيو ضد انقلاب بشوند و شدند چون هم كلودشستون و هم طارق عزيز با آنها ملاقات كرد و هم امروز در تمام مطبوعات فرانسه و عراق خط منافق پرور منافقين منكوب شده و چاپ مي‌شود و راديوي عراق تمام تحليلهاي منافقين را بجاي راديوي تعطيل شده منافقين مي‌خواند.
تعدد جبهه ها بمنظور تحليل بردن قواي نظام، منافقين در همين تحليل مسئله جنگل را بعنوان افزايش جبهه ها براي انقلاب بمنظور تضعيف جبهه هاي اصلي در جنگل شروع كردند يعني حركت جنگل هم دقيقاً بعد از اين مسائل به اوج خودش مي‌رسد و بعنوان يك اهرم بمنظور فشار به نيروهاي انقلاب در دست منافقين به كارگرفته مي‌شود تا نيروهاي درگير جنگ را به اصطلاح خودشان وادار به تجزيه در جبهه هاي كاذب جنگل و كردستان كه منافقين نيز نقش افزايش تشنج را بازي مي‌كردند را تحميل نمايند، گروهكهاي آمريكائي كومله و دمكرات هم به همين كل دقيقاً بعد از عمليات بيت المقدس خط افزايش تشنج در كردستان را شروع كردند كه نيروهاي خودمان را معطوف آن جبهه هم بكنيم.