fehrest

گفت وگو با مهندس مهدى چمران درباره تبليغات جنگ

تصاوير مفقود تاريخ
همه او را به عنوان چهره اى سياسى كه اين روزها در سمت رئيس شوراى شهر كه به دليل مشكلات عديده كلان شهر تهران، بسيار پرمشغله است، مى شناسند. اما او مردى است از تبار جنگ و به تعبيرى، تاريخ گوياى ۸ سال دفاع مقدس.
او همرزم مردى بود (شهيد دكتر مصطفى چمران) كه حضورش تاريخ جنگ تحميلى را به گونه اى ديگر رقم زد.

تجربيات مهندس مهدى چمران به عنوان مهندس مشاور معمارى و شهرسازى، عضو كميته استقبال از امام خمينى(ره)، مسئول دفتر امور انقلاب در نخست وزيرى، جانشين فرمانده ستاد جنگ هاى نامنظم (شهيد دكتر مصطفى چمران) رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس، معاون فرهنگى ستاد فرماندهى كل قوا، مشاور تحقيقات علمى رئيس ستاد فرماندهى كل قوا، عضو هيأت علمى و مدرس گروه معمارى دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران در طول ۲۹ سال گذار از پيروزى انقلاب، برگى از كارنامه خدمات او است به انقلاب.
وى كه هم اكنون در سن ۶۶ سالگى بر كرسى خدمت به شهروندان تهرانى تكيه زده است، ميزبان ما در اتاق بهشت (شوراى شهر) شد تا به روزهاى حماسه برگرديم و نقش او و همرزمانش را در تبليغات جنگ مرور كنيم. آنچه مى خوانيد حاصل اين گپ و گفت است.

شايد بهتر باشد بى مقدمه سراصل مطلب برويم، نقش تبليغات اساساً در جنگ چه بود؟
البته بنده در زمان جنگ مسئوليتى درحوزه تبليغات نداشتم و بعد از سال ۱۳۶۹ بود كه مسئول ستاد تبليغات جنگ سابق و يا بهتر بگويم بنياد حفظ آثار و ارزش هاى دفاع مقدس شدم كه حدود دوسال از جنگ گذشته بود. البته در زمان جنگ بخش عمده اى از فعاليت هاى من كارهاى تبليغى بود. منتهى نه تبليغات جنگ، بلكه بحث تبليغات در درون خود جبهه ها. چون من در دو سال اول جنگ بطور مستقيم در جبهه هاى جنگ هم از جهت پشتيبانى و هم در عمليات و فرماندهى شركت داشتم و بعد از آن نيز پس از شهادت دكتر چمران در ستاد جنگ هاى نامنظم حضور داشتم. حوزه كارهايى كه انجام مى دادم يكى تحقيقات علمى - نظامى جنگ بود كه پيگيرى همان برنامه ها و كارهاى دكتر چمران كه به عنوان كار رسمى از طريق شوراى عالى دفاع دنبال مى كردم و يكى هم شركت در عمليات نظامى و همكارى با افراد و فرماندهانى كه در جنگ هاى نامنظم حضور داشتند.
يكى ديگر از فعاليت هايى كه مى توان به آن اشاره كرد، بحث تبليغات در جبهه بود كه باتوجه به شناخت من از جبهه هاى جنوبى و تسلط به نقشه خوانى، سعى مى كردم با تمامى امكانات موجود اين نقش را خوب ايفا كنم. اما به طور كلى مى توان گفت نقش تبليغات از همان ابتداى جنگ بسيار ضعيف بود و حتى تا انتهاى جنگ جايگاه خودش را پيدا نكرد و هميشه به صورت مقطعى و برحسب نياز به آن پرداخته مى شد. به همين دليل دوستان، در ستاد تبليغات هميشه گلايه داشتند و از اين موضوع رنج مى بردند.
شايد ذكر يك قياس در اينجا لازم باشد و آن اين كه، آمريكا پيش ازاين كه جنگ با عراق را آغاز كند دست به يك جنگ روانى زد و از زمانى كه نيروهايش وارد خاك عراق شدند و تاكنون در تمام مراحل جنگ، نيروهايى براى ثبت و ضبط و تبليغات نظامى درتمام مناطق با آزادى عمل كامل حضور داشته و دارند. درحالى كه در زمان جنگ ۸ ساله نيروهاى تبليغاتى ما از اين آزادى عمل برخوردار نبودند و بنا به درجه دوم و سوم از مطالب جنگ باخبر مى شدند و اين براى آنان بسيار سنگين بود. البته در اواخر جنگ بنا به احساس نيازى كه به تبليغات مى شد با تشكيل ستاد تبليغات جنگ شرايط كمى بهتر شد ولى واقعيت امر اين بود كه بسيار ضعيف عمل كرديم و به تبع آن انتقال وقايع جنگ و تبليغات درخارج از كشور نيز بسيار ضعيف انجام گرفت و هنوز هم نتوانسته ايم واقعيت هاى جنگ را به خوبى انتقال دهيم.

تصور نمى كنيد ضعيف عمل كردن در تبليغات جنگ بازمى گردد به نبود طراحان و كارشناسان اين فن در آن مقطع؟
همانطور كه مى دانيد ما سابقه جنگ را در كشورمان نداشتيم، در همه چيز مى توان گفت كه ما در آغاز كار بوديم. زمانى كه من مسئوليت معاونت فرهنگى و تبليغاتى دفاعى ستاد كل نيروهاى مسلح را برعهده داشتم، بحث تبليغات و جنگ روانى را مطرح كردم و براى اين كه در اين زمينه بتوانيم به نتيجه مطلوبى برسيم كه از آن در جبهه استفاده كنيم به اسناد و مداركى كه از ارتش رژيم گذشته باقى مانده بود مراجعه كرديم اما در آن اسناد به جز يك مورد استفاده از جنگ روانى كه آن هم از طريق چاپ و پخش اعلاميه بود، به مورد ديگرى برنخورديم كه علمى و كاربردى باشد. اما در حال حاضر با كمك انتشارات داخلى و خارجى و استادان اين فن و نيز افراد كارشناسى كه درجنگ هايى چون جنگ اول خليج فارس (جنگ آمريكا بر ضد عراق و كاربرد سلاح هاى نيمه غنى شده هسته اى) حضور داشتند توانسته ايم در بحث تبليغات به نتايج مثبتى برسيم، به گونه اى كه هم اكنون قادريم آن را به كشورهاى اروپايى و آمريكايى نيز منتقل كنيم.

با توجه به اين كه بحث علمى بيشتر مدنظر است، آيا از كشورخاصى هم الگو گرفتيد؟
ما در تبليغاتمان قاعدتاً شايد نتوانيم الگوبردارى صرف و يا صددرصد انجام بدهيم، بايد آموزش ببينيم و شكى دراين نيست ولى همانطور كه مى دانيد تبليغات تقريباً دونوع است، يكى داخلى كه درون مرزى است و يكى خارجى و يا برون مرزى. درون مرزى ما اصولاً با كشورهاى ديگر كاملاً متفاوت است. اما روش هاى تبليغاتى خاص را كه مختص كشور خودمان است، بايد طراحى كرده و آنها را بومى كنيم.
براى اين كار ابزارهاى خاصى را داريم كه در جنگ نيز از اين ابزارها استفاده مى كرديم كه نتيجه بخش نيز بود. ما در جنگ يكى از مهم ترين پشتوانه هاى تبليغى كه داشتيم خود وجود حضرت امام(ره) و سخنان ايشان بود، يعنى يك كلام حضرت امام شايد به اندازه صدها برنامه تبليغى كارساز بود. چه درداخل و چه درخارج و اين نقش قابل انكار نبود.
نكته ديگرى كه بايد به آن اشاره كنيم، اين كه ما در جريان مانورهايى كه درخليج فارس داشتيم، توانستيم در بحث تبليغات به موقعيت هاى خوبى دست پيدا كنيم؛ زيرا از شيوه علمى براى اين كار بهره برديم و اينك قادر هستيم طراحانى را دراين زمينه تعليم دهيم، زيرا در دانشگاه هاى ارتش و سپاه با مطالعات وسيع و بهره مندى از مدارك و مستندات ديگر كشورها و تحقيقاتى كه در كشورهاى پيشرفته صورت گرفت اين زمينه براى برنامه ريزى صحيح و تعليم فراهم شده است.
اين ابزار را كشورهاى ديگر نداشتند وامروز نيز باز آنچه را كه ما داريم ديگران ندارند و يك چيزهايى را هم ممكن است آنها داشته باشند، ما نداشته باشيم بنابراين، نمى شود الگوبردارى صددرصد كرد، اما تجربيات ديگران را بايد به كار گرفت.

اشاره به كشور خاصى نكرديد؟
بهتر است كه اشاره اى نداشته باشم.
ازشخصيت حضرت امام (ره) گفتيد و اين كه مهم ترين الگو براى تبليغ بودند؛ به غير از سخنان ايشان از چه شيوه اى و استراتژى در موقعيت جنگ ۸ساله بهره برديد؟
صدا و سيما و مطبوعات نقش ارزنده اى در اين ميان داشتند. بسيارى از خبرنگاران صدا و سيما و مطبوعات در موقع عمليات و در خطرناك ترين مناطق حضور داشتند و من بايد از همه شهداى عزيز اين قشر ياد كنم كه متأسفانه كمتر ياد مى شود، يعنى ما فرماندهان لشكر و شهداى بزرگ خودمان را هميشه به ياد مى آوريم ولى از اين شهدا كمتر ياد مى كنيم در حالى كه آنان نيز جايگاه والايى در شناساندن موقعيت رزمندگان و دشمن در جنگ و نيز آگاه سازى مردم داشتند.
از ديگر امكاناتى كه ما براى تبليغ درجنگ، از آن استفاده مى كرديم، مى توان به نمازهاى جمعه، مساجد، مراكز فرهنگى همچون مدارس و دانشگاه ها و سخنان حضرت امام (ره) با توجه به جايگاه و مقام ايشان در ميان افكار عمومى و ماه هاى عزيز و مباركى همچون رمضان، محرم، صفر كه نزد ما مسلمانان از ويژگى خاصى برخوردارند، اشاره كرد. ابزارهايى كه در قلب و روح مردم تأثير مى گذاشت و مى گذارد. از اين رو قاعدتاً از تبليغات صنعتى دنياى امروز فراتر و تأثيرگذارتر بوده وهست.
نكته ديگر اين كه ما براى تبليغات در خارج از كشور در زمان جنگ از امكانات بسيار كمى برخوردار بوديم ولى از همان امكانات اندك بنا به شرايط دشوارى كه داشتيم نتوانستيم استفاده كنيم ولى هم اكنون به دنبال طراحى راه حل هايى هستيم كه بتوانيم از اين امكانات سود ببريم.

با اين وصف نقش روحانيون را در جبهه پررنگ مى دانيد؟
من فقط نقش روحانيان را به عنوان يك صنف نمى خواهم پررنگ كنم بلكه نقش روحانيت ونقش مسائل روحى و روانى و اعتقادات را دراينجا پررنگ مى دانم. زيرا روحانيت با مسائل اعتقادى و درونى انسان ها كار دارد و همين امر نقش روحانيان را خود به خود پررنگ و تأثيرگذار مى كند. به طور كلى مى توان گفت روحانيت به عنوان يك واقعيت نقش به سزايى در بحث تبليغات روانى در دوران ۸ سال دفاع مقدس داشت.

يكى از شيوه هاى ايجاد جنگ روانى، شناخت صحيح و كافى از نيروهاى دشمن و لايه هاى درونى دولت و ملت آن است، شما به اين شناخت رسيده بوديد؟ و اقدام هايى در درون خاك دشمن و يا بيرون از آن به اين منظور انجام داده بوديد؟
تا آنجايى كه من اطلاع دارم، شيوه هاى علمى و دقيق در اين زمينه به كار گرفته نشد. يعنى امكاناتش را نداشتيم كه به كار بگيريم، در داخل كشور نيز بيشتر آنچه كه مدنظر و مطرح بود يك كار تحليل شده نظام مند نبود كه انجام بپذيرد بلكه كار عمومى و برنامه كاملاً عادى و جريان طبيعى بود كه دنبال مى شد. البته عرض كردم سعى مى شد، بويژه از اواسط جنگ به بعد از نيروهاى متخصص روانشناس و جامعه شناس و نظير اين ها در برنامه ريزى ها استفاده شود تا بهره بردارى خوبى صورت بگيرد منتهى اين مطلب به صورت نظام مند درنيامد چون واقعاً فرصتى براى آن نبود. در واقع بحث تبليغات به تدريج در جبهه و جنگ شكل گرفت. نوشتن بر روى پارچه و پلاكارد و شعار روى تابلوها بسنده مى شد و رزمندگان ما از در اختيار داشتن همين امكانات كم نيز بسيار خوشحال بودند زيرا گاهى پيش مى آمد كه همين امكانات را هم نداشتند. اما به تدريج بحث تبليغات در دفاع مقدس جاى خود را باز كرد.
نكته قابل توجه اين كه اگرچه بحث ابزار جنگى و نيز تبليغات به عنوان يكى از اين ابزار بسيار در پيشبرد اهداف مؤثر است اما نبايد فراموش كرد كه ۸۰درصد موفقيت در يك جنگ به روحيه سربازان بستگى دارد زيرا برخوردارى از روحيه بالا همان گونه كه ما را مى تواند به پيروزى نزديك كند، روحيه پائين و ضعيف نقش مؤثرى در سرنوشت جنگ ايفا مى كند.

با توجه به اين نكته، شده بود كه به همين منظور، يعنى تضعيف روحيه دشمن و در مقابل تقويت روحيه رزمندگان و هموطنان اخبار غيرواقعى را منتشر كنيد؟
در زمينه اخبار موردى به نظرم نمى رسد، چون كه اخبار به هر حال سير و مراحلى را بايد طى مى كرد تابه صورت خبر درمى آمد و از آنجايى كه خبر انعكاس يك رويداد واقعى است تلاش مى شد تا اين واقعيت به درستى منتشر شود اما ممكن است كه در تحليل ها و تفسيرهاى خبرى و نظاير آن براى تقويت روحيه رزمندگان و مردم چنين اقدامى صورت گرفته باشد. ولى در مقابل دشمن از چنين ترفندى به وفور بهره مى برد و از بيان اتفاق هاى افتاده خوددارى مى كرد. همانند زمانى كه ۲۴ ساعت از آزادسازى خرمشهر به دست رزمندگان اسلام مى گذشت و هنوز آنان از سوى سرفرماندهى با پخش اطلاعيه اعلام مى كردند كه در حال دفع يورش به قول خود دشمن هستند.
به طور كلى سامانه تبليغات ما با سامانه تبليغاتى دشمن متفاوت بود و آنها از روش ها و الگوهاى بين المللى استفاده مى كردند. در حالى كه يكى از شيوه هاى ما تكيه بر واقعيت ها بود كه بنا به موقعيت جنگ در زمان مشخصى اعلام مى شد؛ اما هرگز كتمانى صورت نمى گرفت.

استفاده از شيوه هاى بين المللى به طبع نيازمند هزينه هاى فراوانى است كه خوب به كار گرفته نشد، با اين احتساب سرمايه گذارى چندانى براى تبليغات در جنگ صورت نمى گرفت آيا اين خود يك ضعف محسوب نمى شود؟
از ابتداى جنگ كسى به اين موضوع فكر نمى كرد. به طورى كه در روزهاى نخستين جنگ كه در شرايط بحرانى به سر مى برديم حتى يك عكاس وجود نداشت كه تمامى وقايع را ثبت كند. همانند حماسه سوسنگرد كه در نوع خود يكى از بى نظيرترين حماسه ها بود كه در آن دكتر شهيد چمران به تنهايى در مقابل يك تيپ تانك دشمن ايستادگى كرده و حتى آنان را فرارى داد و اگر خود وى يا افرادى كه در آخر به او پيوسته بودند چيزى نمى گفتند، براى هميشه اين حماسه در دل تاريخ مكتوم باقى مى ماند. هنوز نيز نتوانسته ايم بسيارى از واقعيت هاى جنگ را به خوبى بيان كنيم زيرا اين واقعيت ها زمانى تأثير چند برابر دارد كه به تصوير درآيد. در حالى كه ما هنوز بسيارى از ناگفته ها را داريم كه بازسازى و مستندسازى نشده اند، خارج ازاين كه بسيارى از حالات روحى و روانى رزمندگان را حتى دوربين ها قادر به بيانشان نيستند زيرا حالت درونى ؛ حالاتى كه رزمندگان در شب هاى عمليات داشتند چيزى نيست كه قابل ثبت و ضبط باشد. بنابراين ، ما خيلى زياد از آنچه كه واقعيت هاى جنگ و تاريخ دفاع مقدس ما بوده است عقب مانده ايم و بايد تلاش هايى را ازجنگ به بعد بويژه در زمينه هاى هنرى به كار ببريم و اين وقايع را بازسازى كنيم و گذشت و ايثار و فداكارى رزمندگان را در دنياى كنونى به تصوير بكشيم كه تاكنون دراين زمينه چندان موفق نبوده ايم.

در حال حاضر در اين زمينه سرمايه گذارى مى شود؟
بنده خبر ندارم كه اكنون سرمايه گذارى مى شود يا نه؟ ولى در هرحال زياد راضى كننده نيست و اين را بنا به ميزان بازدهى كه در جامعه مشاهده مى كنم،مى گويم. البته در زمينه هاى شعرو ادبيات و برخى رشته هاى هنرى مانند فيلم و تئاتر و مقدارى نيز موسيقى كارهايى انجام شد و يك زمانى رويكرد خوبى نسبت به اين مسائل بود و استقبال خوبى نيز از سوى هنرمندان صورت مى گرفت كه متأسفانه بعد از مدتى افول كرد و در حال حاضر ديگر آن رويكرد را ما نمى بينيم. حالا يا به دليل گيشه است يا به دليل نبود تشويق ، من نمى دانم. ممكن است دلايل فراوانى داشته باشد ولى به هرحال مى توانم بگويم كه اگر روى اين كار سرمايه گذارى شود نه تنها خود سرمايه بازگشت داده مى شود بلكه ارزنده ترين سرمايه هاى ملى را برايمان به جاى خواهد گذاشت. يك بار با نويسندگان و جمعى از شعرا به ديدار مقام معظم رهبرى رفته بوديم و ايشان اشارات بسيار زيبايى به كتاب بينوايان ويكتورهوگو يا به آثار تولستوى و حتى سرود ملى فرانسه (كه چگونه آن زمان در خيابان مردم شروع به خواندن كردند و همان شد سرود ملى فرانسه) كردند كه خوشبختانه عده اى از نويسندگانمان آنها را به كار گرفتند. اما هنوز به خلق آن آثار ارزشمند ادبى نرسيده ايم. با اين كه دفاع مقدس ما اكنون يكى از
بى نظيرترين حوادث تاريخ بلند ۵هزارساله كشور و يكى از بلندترين حماسه هاى تاريخ بشرى است كه نظير آن را در جاى ديگر نمى توانيم مشاهده كنيم اما كمتر توانسته ايم آن را به تصوير بكشيم.

شيوه هاى تبليغ دشمن قطعاً بسيار متفاوت از ما بوده است؟
صدام با استفاده و كمك گرفتن از مشاوران خبره اين كار از ساير كشورها و ايجاد جنگ روانى با بهره گيرى از متدهاى روز دنيا اقدام به تبليغ در جبهه مى كرد او حتى از گذاشتن يك بلندگوى ساده روى خاكريز و پخش صداى فارسى براى فريب رزمندگان و پخش اعلاميه و شايعات دروغين بهره مى برد. استفاده از خرابكارها براى پخش خبرهاى كذب و نيز انتشار آن از راديو و تلويزيون، گرداندن آزادگان ايرانى با كاميون در سطح شهرها و برپاكردن جشن بهره مى گرفت تا حالات روانى سربازان و مردم خود را حفظ كنند. در حالى كه ما به سلاح معنويت مسلط بوديم و اگر از فناورى روز هم برخوردار مى شديم، قطعاً تبليغات بسيار تأثيرگذارتر مى بود. امروز نيز متأسفانه با وجود اين كه دشمن بويژه صهيونيست ها باايجاد جنگ روانى بر ضد ما به تبليغات مى پردازند، ما هنوز قادر نيستيم صداى خود را به گوش جهانيان برسانيم.

دشمن از فناورى روز در جنگ بهره برد، هنوز هم بهره مى برد اما اين بار به شيوه جنگ نرم، ولى ما چطور؟ هنوز وقت آن نرسيده كه دراين زمينه گامى برداريم؟
شما به عنوان يك متخصص رسانه اى مى دانيد كه ما چه ميزان از جنگ نرم در مقابل جنگ گرم استفاده كرده ايم. متأسفانه سامانه هاى جنگ نرم ما كه بايد بويژه درخارج از كشور فعال باشند، نيستند، در حالى كه شاهد هستيم گاهى ماحتى در درون كشورمان تحت تأثير شايعات ساخته و پرداخته همان جنگ نرم غرب قرار مى گيريم و در مسائل فرهنگى شاهد اين هستيم كه ذهن و افكار جوانان ما را به سوى اهداف خود معطوف مى كنند و اين بدين علت است كه آنان با يك برنامه ريزى حساب شده و جامعه شناسى و روانشناسى مردم از ابتدا بادقت به برنامه ريزى پرداخته وبستر مناسبى را براى تبليغات فراهم مى كنند درحالى كه ما از برنامه ريزى و تجربه كمى برخوردار هستيم و شايد يكى از علل آن نبود انسجام در سامانه فرهنگى و تبليغاتى ما باشد زيرا از يك سياست و برنامه ريزى واحد پيروى نمى كنيم و از اين رو به يك اتاق فكر و برنامه ريزى احتياج داريم تا همگان به صورت همسان و هماهنگ بتوانند آن را اجرا كنند و در حال حاضر اقدامات ارزنده اى دراين باره در كشور صورت گرفته است كه خود مردم هم از آن بى اطلاع هستند و اگر براى آنان توضيح داده شودكه چه فعاليت هايى در حال شكل گيرى است حتى تعجب خواهند كرد.

چرا بى اطلاع؟ مگر دولت از بطن جامعه و نماينده افكار عمومى نيست، پس اين پنهان كارى مفهومى ندارد؟
البته اين مقوله باعث تعجب خود من نيز است. من اينگونه برداشت مى كنم كه هركسى كار خودش را انجام مى دهد و نتايجى را كه خودش مى خواهد مى گيرد و بعد تازه ممكن است يك همفكرى ايجاد شود. درواقع بايد يك انسجام و هماهنگى در برنامه ريزى هاى اجرايى و تبليغى وبرنامه هاى حتى ضدتبليغى صورت گيرد چون ممكن است ما يك كارى را انجام دهيم و برنامه اى را دنبال كنيم كه ممكن است ديگران عليه آن تبليغ كنند، بنابراين ما بايد به ضدتبليغ نيز از پيش فكر كرده باشيم . فرض كنيد جاسوسى به ايران مى آيد و دستگير مى شود معلوم است كه يك سرى تبليغات بسيار شديدى عليه ما صورت مى پذيرد. ما بايد آن را نيز همان موقع فكر كرده باشيم و برنامه ضد تبليغاتش را نيز اجرا كنيم. يك مثال خيلى ساده را عنوان مى كنم، يك روزنامه اى براى دروغ سيزده بدر و يا دروغ سال به عنوان يك كار فانتزى و شوخى مى گويد مثلاً برج فلان مكان و يا ساختمان فلان مكان كج شده بعد مى بينيم در برنامه هاى ضد انقلاب تلويزيون انگليس روى اين موضوع مانور داده و به بحث مى پردازند و از آن به عنوان يك عمليات روانى عليه ما استفاده مى كنند و يا به جاى اين كه از يك خبر فانتزى بهره بردارى مثبت كنيم ، ديگران به راحتى از آن بهره بردارى منفى مى كنند در واقع در كار تبليغ بايد به ضد تبليغ نيز همزمان فكر كرده و برايش برنامه ريزى كرد زيرا عمليات روانى مانند عمليات جنگى است . همان طور موشكى كه ساخته مى شود ، برايش ضدموشك نيز ساخته مى شود. در عمليات روانى يا جنگ روانى بايد همزمان به تبليغات و ضد تبليغات آن فكر كرد كه متأسفانه اكنون در سامانه كشورى ما اين كار انجام نمى شود. كه البته همين حرف من نيز مى تواند آغاز يك سلسله برنامه هاى تبليغات روانى و ضدتبليغى عليه ما باشد.

ستاد تبليغات در كشور ما به صورت مجزا عمل مى كند؟
شايد ستاد نداشته باشيم، اما در زمان جنگ به دليل حضور خبرنگاران صدا و سيما، خبرگزاريها و مطبوعات اين نياز حس مى شد، از اين رو ستاد تبليغات جنگ براى هماهنگى ميان آنها شكل گرفت. اما در ساير كشورها بحث تبليغات عمدتاً برعهده ارتش و نيروهاى مسلح است. همانند آمريكا كه اين مقوله بيشتر برعهده پنتاگون گذاشته شده است و حتى گاهى بيان مطالب و نوشته هاى مطرح شده از سوى اين سازمان ديكته مى شود.

منظورم وجود چنين ستادى در حال حاضر است و اين كه اگر چنين ستاد مركزى وجود دارد دامنه كارى آن در خارج از مرز كشور تا چه حدى است؟
ـ درباره جنگ در حال حاضر برنامه ريزى صورت گرفته است و ارتش و نيز تمامى لشكرها داراى ستاد تبليغات هستند كه تمامشان در ستاد كل نيروهاى مسلح متمركز شده اند و تحت فرماندهى واحدى اقدام به فعاليت مى كنند اما در ارتباط با تبليغات در كل كشور و يا برون مرزى هنوز آن هماهنگى لازم و شايسته وجود ندارد.

در زمان جنگ نفتكش ها در خليج فارس نيز همين روش تبليغ اعمال مى شد؟
خب جنگ نفتكش ها در اواسط جنگ بود و همان سامانه بود و ما تقريباً سامانه منسجمى در آن زمان نداشتيم كه بتوانيم خوب دفاع كنيم. درواقع ما از ابزارهاى ديگرى استفاده مى كرديم. به خاطر دارم كه ما در مقابل ضد موشك هاى دشمن از خطبه هاى نماز جمعه تهران بهره مى برديم كه البته بى تأثير نبود اما در حقيقت تبليغات ما از سازماندهى برخوردار نبود.

آمارى موجود است كه نشان دهد در دوران جنگ ۸ ساله روزانه چه ميزان خبر از جبهه روى خط و آنتن ها رفته است؟
البته مى شود آمار تهيه كرد چون يك كار خوبى كه ستاد تبليغات جنگ كرد اين كه همه اخبار را به طور متمركز نگهدارى كرده است.
در بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس تمام آثار جنگ به عنوان يك سند مهم برحسب موضوع و تاريخ دسته بندى و در رايانه ها نگهدارى مى شود اما در زمينه آمار خود تبليغات و اين كه چه ميزان تبليغات در جبهه صورت مى گرفت بنا به ماهيت تبليغات ما در جنگ، آمارى وجود ندارد و يا گردآورى نشده است. البته برخى لشكرها چيزهايى براى خودشان جمع آورى مى كردند اما تعدادشان بسيار اندك است. به طور مثال در شب عمليات با نوشتن تومار و امضا بر روى پارچه و يا شعر نوشتن و وصيت و يا تهيه فيلم از رزمندگان كه از اواسط جنگ اين اقدام آغاز شد چيزهايى را به عنوان يادگار از خود باقى گذاشته اند اما تعداد اين آثار چندان زياد نيست البته در بنياد سعى كرديم تمامى اين آثار را كه به صورت عكس وفيلم يا دست نوشته است را يكجا جمع آورى كنيم كه به موفقيت زيادى هم رسيديم و عكس هاى زيادى را حتى از عكاسان خريدارى كرديم، اما نتوانستيم تمامى آثار را جمع آورى كنيم اما اميدوارم اين كار ادامه پيدا كند.

يكى از شيوه هاى جنگ روانى مظلوم نمايى است، آيا اين اتفاق اتاد كه از اين شيوه استفاده كنيد؟
من فكر نمى كنم و نمى توانم اين را عنوان كنم. نه به خاطر اين كه حالا خودم در جنگ بودم و برخى مسئوليت ها را داشتم و يا كارهايى را انجام مى دادم. اما منصفانه مى خواهم بگويم به خاطر اين كه ما آنقدر مظلوم بوديم و آنقدر به ما ظلم شده بود و آنقدر از نظر تبليغات در محاصره بوديم كه اصلاً نيازى به مظلوم نمايى نداشتيم. من و برخى از فرماندهان حتى اصرار داشتيم كه در بعضى مواقع به جاى مظلوم نمايى به صلابت و قدرت خودمان بيشتر بپردازيم. حتى به خاطر دارم بعضى ها مى آمدند از معجزه هاى جنگ و اين گونه مسائل صحبت مى كردند كه برخى ها باور نمى كردند و بعضى ها هم به اين سخنان خرده مى گرفتندكه شايد نيز حق هم داشتند. اما من اعتقاد داشتم كه نيازى به بيان چنين مسائلى نيست. وقتى هنوز دوسال از انقلاب نگذشته ما شاهد صدها هزار نفر نيروى داوطلب جوان براى جنگيدن بوديم كه اين خود بزرگ ترين معجزه الهى بود. از اين رو نيازى به مظلوم نمايى و نظاير آن نداشتيم. شهدا و رزمندگان ما مظلوم بودند.
امكانات كم، تبليغات شديد دشمن، نداشتن سلاح و مهمات، نبود امكانات مالى كافى در جبهه ها، نداشتن تجربه كافى و ... همه اينها عواملى بود كه باعث مى شود ما واقعاً مظلوم واقع شويم و نيازى به مظلوم نمايى نداشتيم.

در بحث تبليغات در جنگ زنان نقشى داشتند؟
در خود جنگ نه. اما در زمينه خلق آثار هنرى كه در تبليغات از آن استفاده مى شد. بله. در خيلى از آثار هنرى كه خلق مى شد مانند كارهاى گرافيك، نقاشى، ديوارنويسى، پارچه نويسى و نظاير آن زنان همانند مردان حضورى فعال داشتند.
در زمانى كه من به عنوان مسئول دانشكده هنر دانشگاه تهران فعاليت مى كردم از همه نيروهاى دانشجو استفاده مى كرديم.
يادم نمى رود زمانى را كه گروهى از دانشجويان به خرمشهر رفته بودند و در ميان آنان دختر خانمى كه هم اكنون عكاس معروفى است، حضور داشت و دستش در اثر اصابت تركش زخمى شده بود، اما از ترس اين كه او را از جبهه دور كنند تا شب به كسى چيزى نگفته بود و دستش را زيرچادر پنهان كرده بود كه آخر شب متوجه شدم و او را به بيمارستان بردم و همه اينها نشان از علاقه به خدمت است. ما زنان و دخترانى را در زمان جنگ داشته ايم كه در مطبوعات حضور مؤثر داشتند. همانند فاطمه نواب صفوى دختر شهيد نواب صفوى كه از روزهاى نخستين جنگ دوربين به دست در جبهه حضور داشت. وى در روز آزادسازى خرمشهر در مقابل يك ژنرال عراقى كه با گاردش بود ايستاد تا از آنان عكس بگيرد كه من به او گفتم آنها مسلح هستند ولى او گفت كه ژنرال را نگاه كنيد كه دارد مى لرزد و به كار خود ادامه داد و همين كار باعث شد آنان سلاح هاى خود را رو به پائين بگيرند و به نوعى تسليم وى شوند و ما هميشه حضور زنان را نه تنها در بحث تبليغات بلكه در تمامى مسائل شاهد بوديم.

حميرا حيدريان
منبع: روزنامه ایران