fehrest

بهانه های صدام در حمله به ایران

دلايلي كه صدام حسين و ساير حاكمان عراق براي حمله به خاك ايران اعلام كردند در واقع بهانه‌هايي بيش نبودند.
صدام در حدود پنج ماه قبل از شروع تهاجم به ايران، اعلام كرد: سه شرط براي توقف حالت جنگ بين ايران و عراق وجود دارد.

1- بيرون رفتن بي‌قيد شرط ايران از جزاير تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي
2-
بازگردان نصف اروند رود به حالت پيش از 1975 ميلادي (يعني دادن تمام اروند رود به عراق)
3-
به رسميت شناختن عربي بودن خوزستان (با نام جعلي عربستان)
طارق عزيز معاون نخست وزير عراق هم در آغاز جنگ گفته بود: «وجود پنج ايران كوچك بهتر از ايران واحد است ... ما سعي خود را براي تجزيه ايران خواهيم كرد»
1-
دشمني با جمهوري اسلامي ايران
هدف اصلي صدام از حمله به ايران در واقع انهدام تمام كشور ايران بود و در درجه بعد اگر موفق به اين كار نمي‌شد؛ تجزيه ايران را دنبال مي‌كرد. چنانكه طه ياسين رمضان معاون اول نخست وزير عراق در شروع جنگ اعلام كرد: «اين جنگ به پايان نخواهد رسيد، مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به طور كلي منهدم شود».
تخريب و انهدام ايران موقعيت ممتازي را براي عراق فراهم مي‌كرد. وسعت زياد سرزمين ايران، ارتباط به آبهاي شمال و جنوب، وجود منابع عظيم معدني و شرايط ممتاز جغرافيايي از جمله امتيازاتي بود كه صدام در خواب و رويا آنها را مي‌ديد.
2-
روياي خيالي قادسيه دوم و دفاع از ملت عرب
صدام جنگ با ايران را قادسيه دوم نامگذاري كرد. غافل از اينكه ايرانيان زمان يزدگرد ساساني چون از ظلم و ستم شاهان سمتگر به ستوه آمده بودند با ميل و علاقه اسلام را پذيرفتند و مسلمانان را به داخل ايران راه دادند.
از طرفي كشورهاي عربي كه شكستهاي سنگين و خفت باري را از اسرائيل متحمل شده بودند، بدشان نمي‌آمد كسي مثل صدام پيدا شود و با حمله به ايران و شكست دادن آن، آبروي رفته آنها را برگرداند.
حزب بعث عراق كه صدام نيز عضو آن است يك حزب ملي گراي افراطي است که هدفش زنده كردن حكومت امويان و عباسيان مي باشد. صدام بارها اعلام كرد كه اين جنگ را به نمايندگي از اعراب بر عليه ايران به راه انداخته است و كمكهاي بي‌حد و اندازه‌ي اين كشورها به عراق نيز شاهد اين گفته‌ها است.
3-
دلايل سياسي
در ميان كشورهاي ساحلي خليج فارس عراق كمترين ساحل را دارد كه در حدود  55 كيلومتر است. سواحل اين كشور در دو بندر «بصره» و «ام القصر» در خور پر جزر و مدي قرار گرفته و به علاوه توسط دو جزيره از كشور كويت به نام «بوبيان» و «وربه» احاطه شده است.
صدام فكر مي‌كرد اگر بتواند حتي بخشي از استان خوزستان را هم كه شده از ايران جدا كند، براي هميشه اين مشكل كشور عراق حل خواهد شد.
4-
حكومت د رخليج فارس
منطقه خليج فارس با دارا بودن بيشترين منابع نفت و گاز دنيا از اهميت و ارزش بالايي برخوردار است. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، شاه با حمايتها و كمكهاي آمريكا قدرت اول اين منطقه بود و در واقع آمريكا با كمترين هزينه و با كمك شاه ايران، منابع خدادادي ملتهاي مسلمان اين منطقه را غارت مي‌كرد.
قدرت پوشالي شاه به بهاي غارت منابع و دارايي‌هاي مردم ايران توسط آمريكا و رفتارهاي تحقير آميز آنها با مردم كشورمان بود. با سقوط حكومت ديكتاتوري شاهنشاهي در ايران اين تو هم براي صدام پيش آمد كه زمينه براي تاخت و تازفراهم شده و او مي‌تواند با قبول نوكري آمريكا نقش شاه ايران را در رهبري منطقه به عهده گيرد.
5-
رهبري جهان عرب
اختلافات زياد درميان كشورهاي عربي، شكستهاي بسياري را در سالهاي اخير به آنها تحميل كرده است. بارزترين آن اشغال كشور فلسطين توسط يهوديان مهاجر اروپا و آمريكا و تشكيل دولت دروغين اسرائيل است كه با گذشت حدود 45 سال از اين اتفاق شوم، كشورهاي عربي با داشتن جمعيت، سرزمين و ارتشي دهها برابر بيشتر از اسرائيل و در اختيار داشتن منابع حياتي نفت و گاز دنيا كه آمريكا و اروپا يك روز بدون آن قادر به ادامه حيات نيستند، قادر نشده‌اند كوچكترين شكستي را جبران كنند. اين در حالي است كه جمعيت و وسعت اسرائيل (فلسطين اشغالي) صدها برابر كمتر و كوچكتر از كشورهاي عربي است.
البته در سال 1982 ميلادي اسرائيل به كشور لبنان هم حمله كرد و اين كشور را اشغال نمود ولي يك گروه شيعي به نام «حزب الله» پس از بيست سال مبارزه مردانه، با الهام گرفتن از دستورات امام خميني (ره) و شيوه مبارزه ايرانيان توانست افسانه‌ي شكست ناپذيري اسرائيل را باطل و اين كشور را وادار به ترك لبنان كند.
صدام فكر مي‌كرد اگر ايران را شكست دهد مرهمي بر زخمهاي ناشي از شكستهاي اعراب خواهد گذاشت و كشورهاي عربي نيز مجبور مي‌شوند او را به عنوان رهبر دنياي عرب قبول كنند.
6-
ادعاهاي سرزميني
الف ـ حاكميت مطلق بر اروندرود
ماده 2 قرارداد بين ايران و عراق در عهد نامه الجزاير اين گونه بيان مي كند: «در مرز ايران و عراق در اين رودخانه (اروندرود) خط تالوگ يا خط ميان محل اصلي قابل كشتيراني تعيين شده است
 
صدام قبل از حمله به ايران ودرآغاز جنگ بارها اعلام كرد مالكيت تمام اروندرود را به عراق بازمي گرداند.
ب ـ بازگرداندن جزاير ايراني ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك
اين ادعاي صدام خنده دارتر و مسخره‌تر از ادعاهاي ديگر او است. در تمام تاريخ دو كشور و تمام قراردادهايي كه بين ايران و عراق امضاء شده، هيچگاه اسمي از اين جزيره‌ها نيامده و اين جزاير با خاك عراق صدها كيلومتر فاصله دارند.
نقشه‌هاي بين المللي كه از قرن‌ها پيش مانده است براين دلالت دارند كه اين جزاير ايراني بوده و هستند و در طول بيش از دوهزاروپانصد سال تاريخ ايران فقط مدت كوتاهي در اشغال روباه پير استعمار بوده و انگليسي‌ها در سال1971 ميلادي آنهارابه ايران بازگردانده‌اند.
ج ـ بازپس گيري سرزمين‌هاي عراقي
صدام مدعي بود ايران غير از اروندرود، سرزمين‌هاي ديگري را نيز در طول مرز خود با عراق به زور گرفته است و بايد به عراق برگرداند. سرزمين‌هايي مثل ميمك، سيف سعد و … براي اين ادعاي خود هم مدركي نداشت اما وقتي در 31 شهريور1359 حمله سراسري خود را از زمين، هوا و دريا آغاز كرد، دهها كيلومتربيشتراز اين سرزمينها رااشغال كرد و دروغگويي او براي دنيا روشن شد.
دـ تجزيه يا تبديل كشور بزرگ و قدرتمند ايران به پنج كشور كوچك و ضعيف
در بخش‌هاي قبل خوانديد كه طارق عزيز معاون نخست وزير عراق گفته بود «وجود پنج ايران كوچك بهتر از ايران واحد است.... سعي خود را متوجه تجزيه ايران خواهيم كرد
حاكمان عراق در پيش بيني‌هاي خود به اين نتيجه رسيده بودند كه د ر صورتي كه موفق به انهدام تمام كشور ايران و ويراني آن نشوند و فتح سه روز تهران كه ادعا كرده بودند، بر ايشان ممكن نشد، تبديل ايران به پنج كشور ضعيف كمترين نتيجه‌اي است كه از جنگ عايد آنها خواهد شد.
هـ ـ ادعاهاي حقوقي
صدام مدعي بود عهدنامه الجزاير در شرايطي به عراق تحميل شده است كه اين كشور از نظر نظامي ضعيف بوده و ادعاي دروغين ديگري هم داشت اين بود كه ايران قبلاً عهدنامه را نقض كرده است.
در صورتي كه دولتمردان ايران در زمان امضاء قرارداد الجزاير اگر قدري هوشياري داشتند، به راحتي مي‌توانستند تمام اروندرود را بگيرند و اين كار با توجه به موقعيت برتر ايران نسبت عراق كار ساده اي بود. در مورد نقض عهدنامه از سوي ايران هم ماده 6 عهدنامه الجزاير و ماده33 منشور سازمان ملل متحد اينگونه بيان مي‌كنند:            «در صورت نقض عهدنامه از طرف يكي از كشورها، كشور ديگر بايد به كميسيون حل اختلاف شكايت كند و اگر نتيجه نگرفت به نهادهاي ديگر بين المللي مثل شوراي امنيت سازمان ملل متحد مراجعه كند.» ولي صدام هيچ‌ يك از اين كارها را انجام نداد.
 

منبع: کتاب زنگ تاریخ تألیف علی اکبر رئیسی