اي رؤياي باراني) ! رجب افشنگ)


اي رؤياي باراني آخرين سوار گمشده
در دشتستان ابري بغض !
شبي بر درگاه شكسته‌ي خاطرم
رؤياي سوخته‌ات را
با آخرين ستاره‌ي التماس،
گريستم.
با آخرين ماهياني كه سرود اشك‌هاي خويش را
در درياي گمشده‌ي نگاهم
مي‌جستند.
در ساحل سپيد كدامين ترانه
گلوي خونين تو را
بسرايم
تا پرچم فريادم
از نسيم رويايت
دوباره جان گيرد؟

فهرست