ساحت سرخ (زكريا اخلاقي)




دوش، ياران خبر سوختنش آوردند
صبح، خاكستر خونين تنش آوردند
يا رب! اين كشته‌ي عريان كدامين عرصه است؟
كه ز " بازار تجرّد " كفنش آوردند
اين گلي بود كه از خلوت خوشبوي بهار
بهر پرپر شدن اندر چمنش آوردند
ساحت سرخ اجابت زشفا خانه‌ي وصل
مرهم تازه‌ي داغ كهنش آوردند
آنكه چون سرو سهي بدرقه شد با گل اشك
اينك از معركه چون نسترنش آوردند
صحنه‌ي حادثه سرشار شد از بوي عروج
وقتي از مصر بلا پيرهنش آوردند
به سراپرده‌ي نوراني قربش بردند
آنكه چون شمع در اين انجمنش آوردند


فهرست