زخم هاي سرخ (عبدالجبار كاكائي)
گردباد باش،
باد باش و گرد
خاك نااميد،
باز هم بگرد
لاي بوتهها،
خفته يك شهيد
كوه بود، كوه،
مرد بود، مرد
زخم سينهاش
دشنه بود و زهر
زخمهاي سرخ،
زخمهاي زرد
آفتاب بود،
سايه شد ولي
سايهات
كجاست؟ اي همنبرد !
دست شاخههاي بيشكوفه
است
آه از اين
هوا، اين هواي سرد
گردباش،
بادباش و گرد
گرچه خستهاي
باز هم بگرد