جامعه تشكيل بدهد ، آمده كشور تشكيل بدهد ، آمده دولت تشكيل بدهد ، آمده‏
حكومت تشكيل بدهد ، رسالتش اصلاح جهان است ، چنين دينی نميتواند
بی‏تفاوت باشد ، نميتواند قانون جهاد نداشته باشد ، همچنان دولتش‏
نميتواند ارتش نداشته باشد . مسيحيت دائره‏اش محدود است و اسلام‏
دائره‏اش وسيع است ، مسيحيت از حدود اندرز تجاوز نميكند . اما اسلام‏
تمام شؤون زندگی بشر را زير نظر دارد ، قانون اجتماعی دارد ، قانون‏
اقتصادی دارد ، قانون سياسی دارد ، آمده برای تشكيل دولت ، تشكيل حكومت‏
، آن وقت چطور ميتواند ارتش نداشته باشد ؟ چطور ميتواند قانون جهاد
نداشته باشد ؟

اسلام و صلح

پس اينكه يك عده ميگويند دين بايد هميشه با جنگ مخالف باشد و بايد
طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ ، چون جنگ مطلقا بد است ، اشتباه است‏
. دين البته بايد طرفدار صلح باشد ، قرآن هم ميگويد : « و الصلح خير » .
صلح بهتر است ، اما بايستی طرفدار جنگ هم باشد ، يعنی در آنجا كه طرف‏
حاضر به همزيستی شرافتمندانه نيست و طرف بحكم اينكه ظالم است و
ميخواهد به شكلی شرافت انسانی را پايمال كند ما اگر تسليم بشويم ذلت را
متحمل شده‏ايم و بی‏شرافتی را به شكل ديگری متحمل شده‏ايم . اسلام ميگويد :
صلح ، در صورتيكه طرف آماده و موافق با صلح باشد ، اما جنگ ، در
صورتيكه طرف ميخواهد بجنگد .

شرايط جنگ

مسئله دوم اين است كه اسلام در چه شرايطی ميگويد جنگ كنيد . اولين آيه‏
ايكه در قرآن در باب جهاد آمده است - به نص و اتفاق جميع مفسرين - آيه‏
ايست در سوره حج : « ان الله يدافع عن »