بسم الله الرحمن الرحيم

کتاب آیت نور(ج1) / فصل هشتم: نظرات فقهی مرحوم علامه

پایگاه علوم و معارف اسلام، حاوي مجموعه تاليفات حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدس‌سره

 

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

صفحه قبل

علم اصول

اصول فقه از علوم مقدّمى است كه براى فقيه در استنباط أحكام ضرورى بوده، بدون اطّلاع از آن اجتهاد كامل و جامع امكان ندارد. و بر اساس آن، احكام إلهى از منابع اوّليّه: قرآن و سنّت استخراج مى‏شود. لهذا مجتهد بايد در اين علم، مبنائى قابل دفاع اتّخاذ كرده باشد، و قبل از آنكه در فقه صاحب نظر شود بايد در اصول صاحب نظر باشد؛ و گرنه كسى كه در اصول مقلّد است طبعا فقهى را هم كه استنباط مى‏كند تقليدى خواهد بود.

البتّه در اينجا نكته قابل دقّت آنست كه: به علوم مقدّمى و آلى بايد در


ص 437

سطحى توجّه و صرف وقت شود كه پس از آن براى بهره‏ورى از آن مجالى باقى باشد؛ اگر طلبه‏اى سالهاى متمادى در علم اصول يا هر علم مقدّمى ديگرى كار كند و قوى شود، ديگر فرصتى براى بكار بردن اين علوم ابزارى نخواهد داشت. لهذا بايد از تورّم علوم ابزارى پرهيز كرد و البتّه از سطحى نگرى و بى‏پايگى علمى نيز بايد دورى نمود و در حدّ اعتدال علوم ابزارى را فعّال و كاربردى نگه داشت.

حضرت آقا رحمة الله عليه با پشت سرگذاشتن درسهاى سطوح مقدّماتى و عالى، با شاگردى در محضر بزرگان اين علم همچون مرحوم آية الله حاج شيخ حسين حلّى و مرحوم آية الله حاج سيّد أبوالقاسم خوئى، مبانى اصولى خويش را انتخاب و تثبيت فرمودند، كه بعضا در تقريرات درسهايشان موجود است ـ و اميدواريم إن شآء الله طبع و منتشر گردد ـ و أحيانا در برخى از آثارشان نيز به تناسب جلوه نموده است.

بعنوان مثال در كتاب متين «ولايت فقيه» بحثى راجع به معيار پذيرش حديث مطرح كرده و بيان مى‏نمايند كه ملاك، اعتبار حديث نزد اصحاب و بزرگان است نه قوّت ظاهرى سند. اگر روايتى سندا قوى بوده ولى مورد عمل قدماء واقع نشده و از آن إعراض كرده باشند كشف مى‏كنيم كه مطلب و قرينه‏اى در بين بوده و بدست ما نرسيده است؛ همچنين اگر روايتى سندا قوى نباشد ولى مورد اعتنا و عمل اصحاب و بزرگان بوده مى‏فهميم قرينه‏اى كه قوّت آن روايت را تثبيت مى‏نموده وجود داشته و بدست ما نرسيده است.[1]

همچنين در بحث فنّى ملاكهاى تقدّم در خبرين متعارضين و بيان ملاك «مخالفت عامّه» كه به دستور حضرت: خُذْ مَا خَالَفَ الْعَآمَّةَ (آن روايتى كه


ص 438

مخالف فتواى اهل سنّت است مقدّم ميباشد نه آنكه موافق است) يكى از معيارهاى تقدّم در دو خبر متعارض است، در اين بحث ميفرمايند: مخالفت با عامّه طريقيّت دارد نه موضوعيّت؛ يعنى اگر بفهميم روايت موافق عامّه بر اساس تقيّه صادر شده است روايت مخالف عامّه مقدّم مى‏شود، و گرنه نفس مخالفت معيار تقدّم نيست.[2]

و همينطور در مبحث اطلاق لفظى، «عدم وجود قدر متيقّن» را ـ بر خلاف نظر مرحوم آخوند صاحب كفايه ـ در جريان اطلاق لفظى شرط نميدانند؛ چرا كه در اين صورت وجود قدر متيقّن‏هاى مختلف، مانع از تحقّق هر گونه اطلاق لفظى مى‏شود. آرى عدم قدر متيّقن، براى اطلاق گيرى از ادلّه لُبّيّه كه لفظ و ظاهر لفظى ندارند لازم است.[3]

بازگشت به فهرست

« علم فقه »

فقه، بيانگر نحوه عمل انسان بر اساس أحكام إلهى است كه تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعى را شامل مى‏شود. چرا كه دين فقط مجموعه باورها و عقائد نيست، بلكه دين مجموعه‏اى فراگير از «عقائد»، «أحكام» و «آداب» است كه سراسر زندگى انسان از مراحل قبل از تولّد تا پس از مرگ را در بر مى‏گيرد و او را از مواهب الهى بهره‏مند مى‏سازد، به گونه‏اى كه آدمى در هيچ مقطعى يله و رها گذاشته نشده و در هيچ مطلبى او را به خود واگذار نكرده‏اند.

در هيچ مسأله‏اى نيست كه دين بگويد: من حكمى ندارم بلكه در همه مقاطع برنامه‏اى كامل و جامع و روشن و گويا دارد كه حركت بر اساس آن


ص 439

سعادت بخش دنيا و آخرت است، و پياده كردن صحيح و كامل آن بهترين دنيا و بهترين آخرت و شيرين‏ترين زندگى با عشق خدا را نصيب انسان مى‏سازد و درهاى آسمان و زمين را بر روى او باز ميكند:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـتٍ مِنَ السَّمَآءِ وَ الأََرْضِ.[4]

علم فقه متكفّل بيان اين خطّ سير صحيح الهى است، و فقيه متصدّى استخراج احكام از منابع عظيم آن همچون آيات قرآن و احاديث و سيره عملّيه رسول الله و ائمّه هدى عليهم الصّلوة و السّلام. و فقه شيعه بجهت اتّكاء بر ثقلين كه سفارش أكيد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ميباشد از غنا و وسعتى برخوردار است كه در هيچ مذهب و مرام دگرى نمونه آن را نمى‏توان يافت. فقهاء و مراجع بزرگ شيعه نيز همواره براى صيانت دين الهى در تلاش بوده‏اند؛ همانگونه كه مرحوم حضرت آقا در اين مورد مى‏نويسند:

«... خداى ناكرده بعضى از غير واردين تصوّر نكنند مرجعيّت شيعه كه نيابت حقّه از مقام امامت است، هدف از آن وصول به زخارف دنيا و تمتّع از لذائذ حيوانى است؛ بلكه مطلب كاملاً به عكس آنست و مراجع حقّه شيعه جز تحمّل بار مشكلات و صعوبت و ناراحتى و دردسر براى پاك نگاهداشتن شريعت حقّه از دستبرد اجانب و مخالفين و تربيت شاگردان حقيقى و واقعى مكتب جعفرى و إحياء علوم و رسوم شيعه در شيعيان كار ديگرى ندارند...[5] »

ايشان نيز با هوش و استعداد و حافظه قوىّ، و كار مداوم و گسترده تحصيلى و تتلمذ در نزد بزرگان وادى فقه و فقاهت، به درجات والاى اجتهادى


ص 440

دست يافته و فقيهى مقتدر گشتند كه نه تنها در مسائل متداول به بحث و استخراج نظر خويش پرداختند، بلكه در وادى‏هاى جديدى كه كمتر مورد توجّه بوده به ميدان آمده و مبانى فقهى تازه‏اى مطرح نمودند، كه ملاحظه آن جالب توجّه و روشنگر بُعد فقهى و گسترده‏نگرى ايشان است.

برخى از آراء فقهى ايشان كه در «دوره علوم و معارف اسلام» بطور تفصيلى مورد بحث قرار داده و يا بدانها اشاره نموده‏اند از اينقرار است:

بازگشت به فهرست

آثار و آراء فقهى

اوّل:

ولايت فقيه در حكومت اسلام

بحثى جامع درباره «ولايت فقيه» و حدود آن و دلائل و شرائط آن با بهره‏گيرى از آيات و رواياتى كه بعضى از آنها اوّلين بار است كه توسّط فقيهى مطرح مى‏شود و قبلاً سابقه نداشته است. اين مبحث درس تخصّصى ايشان براى طلاّب فاضل بوده و در حدّ اعتدال به دور از تفصيل يا موجزگوئى مطرح، و سپس تدوين و در چهار جلد با نام «ولايت فقيه در حكومت اسلام» طبع و نشر گرديده است.

اين سلسله مباحث غير از اثبات ولايت فقيه و لزوم تشكيل حكومت اسلام حاوى نظرات فقهى دگرى نيز هست كه به برخى اشاره مى‏كنيم:

شرائط ولىّ فقيه عبارتند از: اسلام، تشيّع، مرد بودن، أعلم، أفقه، أبصر، و مقيم و مهاجر به دار الإسلام بودن.[6]

براى غير اعلم فتوا و نظر دادن حرام است.

رجوع به اعلم واجب است به استناد آيه قرآن و روايات فراوان.


ص 441

منظور از اعلم، اعلم به كتاب الله و بالله و بِأمر الله است.

مجتهد و ولىّ فقيه بايد دنيا گريز باشد نه دنيا طلب.

در فتوى، علاوه بر اجتهاد در علوم ظاهريّه، «طهارت روح» و «صفاء سِرّ» نيز لازم است.

مرجع و ولىّ فقيه بايد از «جزئيّت» گذشته و به «كلّيّت» پيوسته باشد يعنى با عبور از نفس، متحقّق به «حق تعالى» باشد.

برخى از وظائف شخصى حاكم اسلامى:

التزام به خطّ مشى عملى حكومت أميرالمؤمنين عليه السّلام كه در نامه به مالك أشتر در «نهج البلاغة» آمده است.

اختصاص نفيس‏ترين اوقات شبانه روز خويش براى خلوت با خدا و عبادت.

مراقبت دائمى و مهار نفس خويش با ذكر معاد و روز جزاء.

رسيدگى سريع به حوائج مردم و مهمل نگذاشتن امور آنان، و تدبير و اداره صحيح و دلسوزانه كارها.

برخى از حدود اختيارات و وظائف حكومتى حاكم اسلام:

در اختيار داشتن قواى سه گانه مقنّنه، مجريه و قضائيّه.

اجراى تامّ عدالت در بين اقشار جامعه.

إقامه احكام و حدود إلهى در همه زمينه‏ها.

إعلام جهاد عليه كفّار در صورت صلاحديد و تشخيص ضرورت.

دفاع از حقوق امّت إسلام و تسهيل امور معيشتى و زندگى آنان: اشتغال، ازدواج، بهداشت و...

دفاع از حقوق اقلّيّت‏هاى دينى با رعايت شرائط ذمّه.

حرمت وكالت اهل ذمّه در مجلس شورى كه جنبه ولائى دارد (و لزوم


ص 442

آگاهى از آراء آنان با جلسات مشورتى).

دفاع از جهان اسلام و ايجاد نظام دقيق مُرابطين و مرزداران و...

جايگاه حكم حاكم كه طريقى است نه موضوعى.

گسترش فرهنگ اسلامى و حوزه‏هاى علمى و غناى معرفتى و...[7]

بازگشت به فهرست

دوّم:

رساله بديعه

بحث مستقل پيرامون حقوق زنان و تبيين وظائف اصلى و الهى آنان، در تفسير آيه شريفه: الرِّجَالُ قَوَّ 'مُونَ عَلَى النِّسَآءِ...، و بيان فروع فقهى مستدل در اين راستا، همچون:

حرمت تصدّى مناصب ولايت و حكومت و قضاوت و مرجعيّت براى زنان.

حدود شركت زنان در جهاد.

عدم جواز ورود زنان به مجلس شورى (با توجّه به اينكه فقط مجلس مشاوره نيست و مسؤوليّت و قدرت ولائى دارد و سعه اختيارات آن از شؤون ولايت ولىّ مى‏باشد).[8]

بازگشت به فهرست

سوّم:

رساله نكاحيّه: كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين بر پيكر مسلمين

بحث گسترده درباره حرمت ايجاد نقص بدنى و إضرار به بدن؛ و از آن جمله بستن لوله‏هاى زنان و مردان كه مضرّات فراوان داشته و غير قابل بازگشت است و... كه به همراه تجزيه و تحليل‏هاى روشن و مستند از حركت سريع و غافلگيرانه استعمار جهانى و دنياى غرب براى نابودى نسل شيعيان با نام


ص 443

فريبنده «كنترل مواليد»، در كتابى مستقل آورده‏اند؛ و به مناسبت به بحث فقهى حرمت سقط جنين و بيان ديه‏هائى كه در مراحل مختلف جنينى بايد پرداخت شود و محروميّت والدين اقدام كننده به سقط، از ارث جنين؛ و... مى‏پردازند.[9]

بازگشت به فهرست

چهارم:

رساله نوين

بحثى مستقل پيرامون بناء اسلام بر سال و ماه قمرى، اثبات تقويم واحد براى امّت اسلامى، و تبيين ادلّه فقهى مشروعيّت و لزوم تقويم و سالنماى قمرى، با استناد به آيات و روايات و سيره، و تشريح سابقه اين سالنما در ايران و تغيير آن توسّط رضا خان ملعون به سالنماى شمسى به اشاره دولتهاى كافر خارجى، و تصويب فرمايشى آن در مجلس عليرغم مخالفت مرحوم شهيد آية الله مدرّس، و سپس تغيير تقويم هجرى شمسى به شمسى شاهنشاهى و حذف مبدئيّت هجرت رسول خدا صلّى الله عليه وآله توسّط نمايندگان خودفروخته طاغوتى به اشاره محمّد رضا پهلوى پليد و به دستور اربابان خارجى‏اش براى استحاله فرهنگى بيشتر مردم و جداسازى آنان از ارزشهاى اسلامى و تكميل طرح خودباختگى و خودفروختگى و گسيخته شدن مردم از سابقه تاريخى اسلامى خويش، كه به لطف الهى با انقلاب اسلامى اساس كارشان از هم گسست و محكوم به بوار و نيستى گرديدند.

و نيز بيان فوائد تقويم قمرى و هماهنگى آن با اصل تكوين و فطرت، و اثبات لزوم توجّه مجدّد به إحياء اين امر حياتى و داشتن تقويم اسلامى و روزشمار دينى كه در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى قدم اوّل برداشته شد و سالنماى شاهنشاهى به هجرى مبدّل گشت ولى قدم نهائى كه رجوع به


ص 444

هجرى قمرى بود برداشته نشده است.

و نشان دادن مضرّات رسمى نبودن تاريخ قمرى و منجر شدن آن به جدائى دين از سياست، و لزوم بازگشت سريع به تاريخ قمرى براى تثبيت بيشتر پايه‏هاى دينى در عقيده و رفتار مردم با توجّه به وجود بسيارى از مناسبت‏هاى مهمّ تأثيرگذار در شؤون مختلف اجتماعى اقتصادى سياسى زندگى مردم بر اساس ماههاى قمرى همچون عزادارى‏ها و أعياد مذهبى.

و از همين روست كه يادبودها و سالگردهاى روزهاى حسّاس تاريخ انقلاب اسلامى و راهپيمائى‏هاى دشمن شكن آن دوران (همچون قيام مردم مسلمان طهران و قم و ورامين در دوازدهم محرّم 1383 و قيام ملّت مسلمان در شهرهاى مختلف در شب و روز اوّل محرّم 1399 كه كفن پوشيده و به ياد سيّد الشّهداء عليه السّلام بانگ الله أكبر سردادند، و راهپيمائى‏هاى مهمّ سالهاى 98 و 99 كه همگى در مناسبتهاى مذهبى همچون عيد فطر و تاسوعا و عاشورا و اربعين و بيست و هشتم صفر و... بود) چون بر اساس نهضت دينى و اعتقادات اسلامى صورت گرفته، براى برقرارى و پايدارى آن در خاطراتِ نسل فعلى و آينده، مناسب‏تر است كه با ماههاى قمرى برگزار شود. [10]

بازگشت به فهرست

پنجم:

رسالةٌ حول مسألة رُؤية الهلال

بحثى مستقل پيرامون اثبات تحقّق هر ماه قمرى با ديده شدن هلال شب اوّل ماه، و اينكه هر منطقه‏اى بايد استهلال كند و ديده شدن هلال ماه در منطقه‏اى ديگر كه با اين منطقه «وحدت افق» ندارد كافى نيست؛ در قالب سلسله نامه‏هائى كه بين ايشان و مرحوم آية الله خوئى ردّ و بدل شده است.

بحث فقهى در اين مقام آن است كه آيا ديده شدن هلال ماه در يك نقطه


ص 445

زمين به هنگام غروب خورشيد موجب شروع ماه قمرى در همه جا است يا فقط در همان نقطه‏اى كه ماه ديده شده است و نقاط نزديك به آن ؟

دو نظريّه فقهى وجود دارد: مشهور علما ميگويند منطقه‏اى است، و برخى ديگر ميگويند رؤيت در يك نقطه براى همه مناطق كافى است، كه مرحوم آية الله خوئى رأى مقابل مشهور را پذيرفته‏اند.

حضرت آقا براى تغيير نظر ايشان به رأى مشهور، و برداشته شدن اختلاف از ميان مؤمنين، در نامه‏اى مفصّل به تجزيه و تحليل مسأله از ابعاد نجومى و فقهى مى‏پردازند و آية الله خوئى جواب ميدهند. حضرت آقا جواب را نقد مى‏كنند و سپس آية الله خوئى براى بار دوّم توسّط يكى از شاگردان خود پاسخ ميدهند. و براى بار سوّم حضرت آقا جواب را نقد كرده و ادلّه كافى مى‏آورند و نظريّه مشهور را اثبات مى‏كنند، كه بدون جواب باقى مى‏ماند. سپس حضرت آقا اين پنج نامه را در مجموعه‏اى با نام «رسالةٌ حولَ مسألة رُؤية الهلال» تدوين نموده و در دسترس همگان قرار ميدهند.

بازگشت به فهرست

ششم:

وجوب نماز جمعه

بحثى مستدلّ و مبسوط درباره وجوب تعيينى نماز جمعه:

« يكى از فرائض الهيّه نماز جمعه است، كه وجوب آن عينى تعيينى است براى تمام افراد تا روز قيامت، مگر نُه طائفه كه استثناء شده‏اند: صبىّ و مجنون و عبد و مريض و مرأه و مسافر و أعمى و هِمّ و مَن كان علَى رأسِ فرسخَين.

وليكن بايد در جائى كه منعقد ميشود از هر طرف تا يك فرسخ نماز جمعه ديگرى منعقد نشود، و حتما بايد اقامه آن بوسيله امام يا منصوب از قِبَل امام به نصب شخصى يا نصب كلّى، مانند ادلّه ولايت فقيه صورت گيرد و گرنه حرام و بدعت و باطل است. ليكن اقامه امام يا فقيه از شرائط وجوب، مانند شرطيّت استطاعت نسبت به وجوب حجّ نيست بلكه از قبيل شرائط تحقّق و


ص 446

وجود است مانند شرطيّت طهارت نسبت به نماز.

و بناءً عليهذا بر جميع مكلّفين واجب است كه اين شرط را متحقّق كنند؛ يعنى با تشكيل حكومت اسلام و امكان اقامه امام يا حاكم شرع مطاع بدون خوف و تقيّه در جائى كه اقامه حدود شرعيّه ممكن باشد و حاكم بدون پروا بتواند مصالح مسلمين را در خطبه بيان كند، اين فريضه الهيّه را بجاى آرند و از تركش كه موجب موبقه مهلكه است بپرهيزند.

پس در زمان عدم اقامه اين نماز يك فريضه مهمّ الهى عمدا ترك شده است، و وعده خذلان دنيوى و عذاب اخروى داده شده است. غاية الأمر چون بدون اقامه مجتهد عادل مبسوط اليد تحقّق نمى‏پذيرد، بايد مسلمانان به جهت تحقّق شرط وجود، تشكيل حكومت اسلام دهند تا حاكم بتواند اقامه كند، و اگر ندهند چون اقامه آن براى فقيه ميسور نيست همه گناه كرده‏اند به جهت ترك واجب بر اساس ترك مقدّمه آن، چون ترك نماز به جهت ترك تحصيل طهارت.

و اين حقير درباره وجوب عينى تعيينى نماز جمعه، در دوران اقامت در نجف أشرف، رساله‏اى نوشته‏ام كه شايان ملاحظه است.[11]»

حضرت آقا در اين رساله مستدلّ و مبسوط كه از تحرير آن در نهم صفر الخير سال 1372 هجرى قمرى فارغ شده‏اند اقوال مختلف درباره نماز جمعه و أدلّه هر يك را نقل و نقد نموده و وجوب تعيينى آنرا در هر زمان و مكان به وجوه عديده اثبات و مطالب بلند ديگرى را نيز بالمناسبه ذكر فرموده‏اند.

هفده سال بعد، در سال 1399، در ماه جُمادَى الاُولى (يعنى دو ماه پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در نخستين روزهاى تأسيس نظام جمهورى اسلامى) ايشان اين رساله را مجدّدا ملاحظه و حواشى ارزشمندى بر آن افزوده‏اند.

بازگشت به فهرست


ص 447

هفتم:

جواز طواف به دور قبور مطهّر ائمّه عليهم السّلام

بحث فقهى پيرامون جواز طواف به دور قبور مطهّر أئمّه أطهار سلام الله عليهم، و تشريح دلالت دو روايتى كه مخالفين براى عدم جواز ذكر كرده‏اند، كه مراد از «لَا تَطُفْ» در آن روايات چيست؟

جواز بوسيدن عتبه حرم ائمّه عليهم السّلام

اين مبحث شريف را بالمناسبه در كتاب ارزشمند «روح مجرّد» آورده و به دنبال آن بحث مختصرى را هم درباره جواز بوسيدن عَتَبه و چهارچوب درهاى حرم‏هاى مطهّر ائمّه عليهم السّلام ذكر نموده‏اند.[12]

بازگشت به فهرست

هشتم:

مشروع بودن حقّ التّأليف

بحثى درباره مشروع بودن حقّ التّأليف و اينكه اگر كسى اثرى إبداع كرد از كتاب، شعر، نقشه، و... يا صنعتى و اختراعى داشت، آنرا ثبت ميكند و إعلام ميدارد كه ديگران حقّ تكثير ندارند مگر با اجازه خودش و براى اجازه دادن هم ميتواند مبلغى را دريافت كند و إشكالى ندارد. و حتّى طبع و نشر آن مجوّزى براى چاپ ديگران از روى آن نمى‏شود. اين مبحث را با نظر مرحوم علاّمه طباطبائى رضوان الله عليه شروع و ادلّه فقهى‏اش را ذكر مى‏نمايند، كه در ضمن كتاب «امام شناسى» به مناسبت آورده شده است.[13]

بازگشت به فهرست

نهم:

عدم جواز احتياط در مسائل دينى به شيوه‏اى كه امروزه متداول است

بحث موجزى پيرامون عدم جواز عمل به احتياط در كنار دو طريقه اجتهاد و تقليد به شيوه‏اى كه امروزه متداول است، با تمسّك به دو دليل عمده: متعارف نبودن آن در عصر معصومين عليهم السّلام و ديگر آنكه چنين احتياطاتى مقرون به شكّ و ترديد در نيّت است كه اين حال كم‏كم منجرّ به


ص 448

وسواس و تزلزل و اضطراب نفس و نهايةً يأس از رحمت خدا مى‏شود و خلاف دأب و سنّت اسلام بر قاطعيّت در عمل است.

اين بحث در كتاب ارزشمند «معادشناسى» بالمناسبه ذكر شده است.[14]

بازگشت به فهرست

دهم:

حرمت سكونت و توطّن در بلاد كفر

بحثى درباره حرمت سكونت و توطّن در بلاد كفر و وجوب هجرت به دار الإسلام حتّى براى أطفال مميّز نابالغ، براى اينكه بتوانندبه أحكام و آداب اجتماعيّه اسلام كه جز در زير نظر حاكم شرع مطاع قابل اجراء نيست عمل نمايند، و مجتهدى كه خود در دار الكفر سكنى گزيده، حكومت و ولايت او از طرف شارع امضاء نشده است و نمى‏توان به بهانه وجود چنين مجتهدى، در دار الكفر سكونت كرد.[15]

بازگشت به فهرست

دنباله متن

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

پاورقي


[1] ـ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 1، ص 250 به بعد

[2] ـ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 1، ص 215 و 216 و ص 219 به بعد

[3] ـ همان مصدر، ج 2، ص 63 تا ص 65

[4] ـ قسمتى از آيه 96، از سوره 7: الأعراف

[5] ـ «روح مجرّد» ص 130، تعليقه 1

[6] ـ در كتاب «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» ص 158، شرائط ولىّ فقيه را چنين مى‏شمرند: عالم بالله، عالم بأمر الله، أفقه، أعلم، أعرف، أبصر، أحبّ النّاس بالنّاس، خبير به زمان، متّصل به عالم غيب.

[7] ـ تمامى مباحث فوق در كتاب استدلالى و ارزشمند «ولايت فقيه در حكومت اسلام» جلد اوّل تا چهارم، به علاوه دهها مطلب ديگر بطور كامل مطرح گرديده است. و اجمالى از آن نيز در كتاب «رساله بديعه» بالمناسبه آورد شده است.

[8] ـ رجوع شود به «رساله بديعه» كه تماما در تفسير آيه فوق تدوين گرديده است.

[9] ـ رجوع شود به «رساله نكاحيّه: كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين بر پيكر مسلمين».

[10] ـ رجوع شود به «رساله نوين» كه در اين زمينه تأليف فرموده‏اند.

[11] ـ «معاد شناسى» ج 3، ص 70، تعليقه

[12] ـ «روح مجرد» ص 197 تا ص 206

[13] ـ «امام شناسى» ج 15، ص 92 تا ص 101

[14] ـ «معاد شناسى» ج 3، ص 53

[15] ـ همان مصدر، ص 69 تا ص 76؛ «ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج 3، درس سى‏ام؛ و ج 4، ص 86 تا ص 90

بازگشت به فهرست

دنباله متن

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

 

.

كليه حقوق، محفوظ و متعلق به موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام است.