بسم الله الرحمن الرحيم

کتاب امام شناسي / جلد چهاردهم / قسمت یازدهم: کتاب علی علیه السلام، مصحف فاطمه سلام الله علیها

پایگاه علوم و معارف اسلام، حاوي مجموعه تاليفات حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدس‌سره

 

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

صفحه قبل

صحيفۀ فرائض‌ چهارمين‌ تدوين‌ اميرالمومنين‌ عليه‌السلام

4- صَحِيفَةُ الْفَرائضِ يا صَحيفَةُ كِتابِ الْفَرائضِ يا فرائضُ عَليٍّ علیه السّلام

مجلسي‌ رضی الله عنه در «بحار الانوار» از «بصائر الدّرجات‌» از محمّد بن‌ الحسين‌، از جعفر بن‌ بشير، از حسين‌، از أبو مخلّد، از عبدالملك‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ او گفت‌:

دَعَا أبُوجَعْفَرٍ علیه السّلام بِكِتَابِ عَلِيٍّ علیه السّلام فَجَاءَ بِهِ جَعْفَرٌ علیه السّلام مِثْلَ فَخِذِ الرَّجُلِ مَطْوِيٍّ، فَإذَا فِيهِ: إنَّ النِّسَاءَ لَيْسَ لَهُنَّ مِنْ عِقَارِ الرَّجُلِ إذَا هُوَ تُوُفِّيَ عَنْهَا شَيْءٌ. فَقَالَ أبوجَعفَرٍ علیه السّلام : هَذَا وَاللهِ خَطُّ عَلِيٍّ علیه السّلام بِيَدِهِ وَ إمْلاءُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله! [1]


ص 297

«حضرت‌ امام‌ محمّد باقر علیه السّلام كتاب‌ علي‌ علیه السّلام را طلبيدند، پس‌ حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام آن‌ را كه‌ مانند رانِ مرد بود آوردند، و در آن‌ بود: زنهائي‌ كه‌ شوهرانشان‌ بميرند از أراضي‌ آنان‌ ارث‌ نمي‌برند. حضرت‌ باقر علیه السّلام فرمودند: قسم‌ به‌ خدا اين‌ خطّ علي‌ علیه السّلام با دست‌ خود و املاء رسول‌ الله‌ صلی الله علیه و آله مي‌باشد!»

آية‌ الله‌ سيّد محسن‌ أمين‌ عامِلي‌ گويد اين‌ كتاب‌ به‌ همين‌ عناويني‌ كه‌ آورديم‌ وارد شده‌ است‌؛ همان‌ طور كه‌ در روايات‌ با همين‌ تعابير آمده‌ است‌؛ و محتمل‌ است‌ آنكه‌ مراد از كتاب‌ علي‌ كه‌ در برخي‌ أخبار وارد شده‌ است‌ همان‌ باشد؛ و محتمل‌ است‌ كه‌ غير آن‌ باشد.

اين‌ كتاب‌ أيضاً نزد أئمّه‌ علیهم السلام بوده‌، و ثقات‌ از اصحاب‌ آن‌ را مشاهده‌ نموده‌اند و بسياري‌ از روايات‌ و محتويات‌ آن‌ در كتب‌ شيعه‌ به‌ روايت‌ ثقات‌ از ثقات‌ تا امروز نقل‌ گرديده‌ است‌.

اين‌ كتاب‌ نزد حضرت‌ باقر علیه السّلام بوده‌ است‌. شيخ‌ أبوجعفر محمّد بن‌ يعقوب‌ كليني‌ در «كافي‌» از محمّد بن‌ يحيي‌، از أحمد بن‌ محمّد، از عليّ بن‌ حديد، از جميل‌ بن‌ دُرّاج‌، از زُراره‌ روايت‌ ميكند كه‌ گفت‌: حضرت‌ أبوجعفر امر كردند حضرت‌ أبوعبدالله‌ را، پس‌ مرا به‌ قرائت‌ صحيفۀ فرائض‌ واداشتند. من‌ ديدم‌: جُلّ آنچه‌ در آن‌ است‌ بر چهار سهم‌ است‌.

و كليني‌ أيضاً روايت‌ مي‌نمايد از أبوعلي‌ أشْعَري‌ از عُمَر بن‌ اُذَيْنَه‌[2] از محمّد بن‌ مسلم‌ كه‌ گفت‌: أقْرَأَنِي‌ أبُوجَعْفَرٍ صَحِيفَةَ كِتَابِ الْفَرائضِ الَّتِي‌ هِيَ إمْلاءُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم وَ خَطُّ عَلِيٍّ علیه السّلام بِيَدِهِ فَإذَا فِيهَا: إنَّ السَّهَامَ لا تَعُولُ.

«حضرت‌ أبوجعفر مرا به‌ قرائت‌ صحيفۀ كتاب‌ فرائض‌ كه‌ املاء رسول‌أكرم‌ صلی الله علیه و آله و سلّم وخطّ علي‌ علیه السّلام با دستش‌ بود واداشت‌؛ پس‌ در آن‌ بود كه‌: در سهام‌ ميراث‌، عَوْل‌ پيدا نمي‌شود.»


ص 298

در اينجا مرحوم‌ امين‌ روايت‌ ديگري‌ را از محمّد بن‌ عليّ بن‌ بابويه[3]‌ ، و دو روايت‌ ديگر از كليني[4]‌ ، و يك‌ روايت‌ ديگر از شيخ‌ أبوجعفر طوسي[5]‌‌ از ابواب‌ مختلف‌ كتاب‌ ارث‌ آورده‌ است‌ كه‌ دلالت‌ دارد بر اينكه‌ ثقاتي‌ از اصحاب‌ اين‌ كتاب‌ را نزد ائمّه‌ عليهم‌ السّلام‌ مشاهده‌ نموده‌ و حديثي‌ را در آن‌ خوانده‌ و نقل‌ نموده‌اند و يا اينكه‌ امام‌ علیه السّلام حديثي‌ را از روي‌ آن‌ براي‌ راوي‌ خوانده‌اند.

سپس‌ گويد: پس‌ از حضرت‌ باقر اين‌ كتاب‌ نزد حضرت‌ صادق‌ علیهما سلام بوده‌ است‌.

شيخ‌ أبوجعفر طوسي‌ با إسناد خود از عليّ بن‌ حسن‌ بن‌ فَضَّال‌، از عليّ بن‌ أسْباط‌، از محمّد بن‌ عمران‌ ] حمران‌ ـ صح‌ [، از زُراره‌ روايت‌ ميكند كه‌ گفت‌: أرَانِي‌ أبُو عَبْدِاللهِ علیه السّلام صَحِيفَةَ الْفَرَائضِ فَإذَا فِيهَا- الحديث‌. [6]

«حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام صحيفۀ فرائض‌ را به‌ من‌ نشان‌ دادند، پس‌ در آن‌ بود كه‌: ـ تا آخر حديث‌.»

و ظاهراً اين‌ صحيفه‌ همان‌ صحيفه‌اي‌ است‌ كه‌ نزد حضرت‌ باقر علیه السّلام بوده‌ است‌.

كليني‌ روايت‌ مي‌نمايد از عليّ بن‌ ابراهيم‌، از پدرش‌، از ابن‌ أبي‌عُمَير از أبوأيّوب‌، از محمّد بن‌ مسلم‌ كه‌ گفت‌: نَشَرَ أبُوجَعْفَرٍ علیه السّلام صَحِيفَةً فَأَوَّلُ مَا تَلَقَّانِي‌ فِيهَا: ابْنُ أخٍ وَ جَدٌّ الْمَالُ بَيْنَهُمَا نِصْفَانِ (إلَي‌ أن‌ قالَ) فَقَالَ: إنَّ هَذَا الْكِتَابَ بِخَطِّ عَلِيٍّ علیه السّلام وَ إمْلاءِ رسولِ الله‌ صلی الله علیه و آله و سلّم .

«حضرت‌ امام‌ محمّد باقر علیه السّلام براي‌ من‌ صحيفه‌اي‌ را گستردند، و اوّلين‌ چيزي‌


ص 299

كه‌ در آن‌ به‌ چشم‌ من‌ خورد اين‌ بود كه‌: پسر برادر و جدّ چنانچه‌ وارث‌ باشند، مال‌ متوفَّي‌ ميان‌ آن‌ دو به‌ طور نصف‌ قسمت‌ مي‌شود ... .»

و كليني‌ ايضاً با سند ديگر از محمّد بن‌ مسلم‌ آورده‌ است‌ كه‌ قالَ: نَظَرْتُ إلَي‌ صَحيفَةٍ يَنْظُرُ فيها أبوجَعفَرٍ فَقَرَأْتُ فيها مَكتوباً: ابنُ أخٍ وَ جَدٌّ الْمَالُ بَينَهما سَواء (إلَي‌ أن‌ قالَ:) فَقَالَ أبُوجَعْفَرٍ: أمَا إنَّهُ إمْلاءُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم مِنْ فِيهِ وَ خَطُّ عَلِيٍّ علیه السّلام بِيَدِهِ!

و صَفَّار در «بصائر الدّرجات‌» با سند خود، از سليمان‌ بن‌ خالد، از حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام روايت‌ ميكند (تا آنكه‌ مي‌گويد): فَلْيُخْرِجُوا قَضَايَا عَلِيٍّ علیه السّلام وَ فَرَائضَهُ إنْ كَانُوا صَادِقِينَ - الحديث‌.

«بنابراين‌ اگر آنان‌ راست‌ ميگويند: بايد قضايا و فرائض‌ علي‌ علیه السّلام را بياورند و إرائه‌ بدهند»- تا آخر حديث‌.

و ظاهراً مراد حضرت‌، بني‌ الحسن‌ مي‌باشند؛ و مراد از قضايا(قضاوتها)، يا قضاوتهاي‌ آنحضرت‌ در فرائض‌ و مواريث‌ است‌، يا مطلق‌ قضاوتهاي‌ وي‌.

بنابراين‌ در آن‌ زمان‌ تدوين‌ شده‌ بوده‌ و نزد آل‌ علي‌ علیهم السلام بوده‌ است‌. [7]

بازگشت به فهرست

كتاب‌ ستّين‌ پنجمين‌ تدوين‌ اميرالمومنين‌

5- كتاب‌ السِّتِّين‌

آية‌ الله‌ سيّد محسن‌ امين‌ عاملي‌ رضی الله عنه كتابي‌ را براي‌ اميرالمومنين‌ علیه السّلام شمرده‌ است‌ كه‌ در آن‌ شصت‌ نوع‌ از انواع‌ علوم‌ قرآن‌ را آنحضرت‌ املاء فرموده‌ است‌؛ و از براي‌ هر يك‌ از آنها مثالي‌ به‌ خصوص‌ ذكر نموده‌ است‌. و اين‌ كتاب‌ حكم‌ اصل‌ را دارد براي‌ هر كس‌ كه‌ در انواع‌ علوم‌ قرآن‌ چيزي‌ نوشته‌ است‌.

مجلسي‌ در «بحارالانوار» اين‌ كتاب‌ را از أبوعبدالله‌ محمّد بن‌ ابراهيم‌ بن‌ جعفر نعماني‌ در تفسيرش‌ بر قرآن‌ نقل‌ نموده‌ است‌، و نعماني‌ آن‌ را از حافظ‌ ابن‌عُقْدَه‌ با سند متّصل‌ خود از حضرت‌ صادق‌ جعفر بن‌ محمّد علیهما سلام روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ آنحضرت‌ آن‌


ص 300

را به‌ حضرت‌ اميرالمومنين‌ علیه السّلام نسبت‌ داده‌اند. اين‌ كتاب‌ به‌ قطع‌ كامل‌ بالغ‌ بر سيزده‌ ورقه‌ مگر ربع‌ ورقه‌ مي‌باشد، و هر صفحۀ از آن‌ 27 سطر است‌ كه‌ هر سطر 23 كلمه‌ دارد.

رافعي‌ در كتاب‌ خود: «إعْجاز القُرْآن‌» اشاره‌ بدين‌ كتاب‌ ميكند و ميگويد: شيعه‌ گمان‌ دارد كه‌: علي‌ شصت‌ نوع‌ از انواع‌ علوم‌ قرآن‌ را املاء كرده‌ است‌، و براي‌ هر يك‌ از آنها مثالي‌ بخصوصه‌ ذكر نموده‌ است‌؛ و اين‌ در كتابي‌ است‌ كه‌ از اميرالمومنين‌ با طرق‌ عديده‌اي‌ روايت‌ مي‌كنند و تا امروز در دست‌ شيعه‌ مي‌باشد.

آنگاه‌ مي‌گويد: و اين‌ گفتار گرچه‌ بر حسب‌ ظاهر، قريب‌ به‌ نظر مي‌رسد غَيْرَ أنَّهُ بِالْحيلَةِ عَلَي‌ تَقْريبِهِ مِنَ الحَقيقَةِ صارَ أبْعَدَ مِنْها وَ أمْحَضَ فِي‌ الزَّعْمِ - اهـ .

«مگر آنكه‌ اين‌ كلام‌ بواسطۀ حيله‌اي‌ كه‌ در قريب‌ نشان‌ دادن‌ آن‌ به‌ حقيقت‌ بكار رفته‌ است‌، از حقيقت‌ دورتر گشته‌ و در پندار و خيال‌ بهتر جا گرفته‌ است‌.»

و ما گمان‌ مي‌كنيم‌ با اين‌ عبارتش‌ اشاره‌ به‌ كتاب‌ «الشّيعَةُ و فنونُ الإسلام‌» كرده‌ است‌ كه‌ در دو جاي‌ آن‌، اين‌ عبارت‌ ذكر گرديده‌ است‌، وليكن‌ نفس‌ رافعي‌ به‌ او اجازه‌ نميدهد كه‌ بدين‌ كتاب‌ اعتراف‌ نمايد و اذعان‌ نمايد كه‌: علي‌ علیه السّلام كه‌ باب‌ مدينۀ علم‌ مصطفي‌ صلی الله علیه و آله است‌ شصت‌ نوع‌ از انواع‌ علوم‌ قرآن‌ را در كتابي‌ كه‌ شيعه‌ آن‌ را با اسانيد خود روايت‌ مي‌نمايد و در دستشان‌ تا امروز مي‌باشد، املاء كرده‌ باشد، و اين‌ گفتار را حيله‌اي‌ براي‌ نزديك‌ ساختن‌ آن‌ به‌ حقيقت‌ قرار داده‌ است‌.

يا سُبْحانَ اللهِ! چگونه‌ ممكن‌ نيست‌ مثل‌ اين‌ كتاب‌ از اميرالمومنين‌ و سيّد العلماء و الموحّدين‌ و وارث‌ علوم‌ خير النّبيّين‌ صلی الله علیه و آله و كسي‌ كه‌ رسول‌ خدا در حقّ او فرمود: أنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، صادر گردد؟!

و چگونه‌ امكان‌ دارد رافعي‌ آن‌ را تصديق‌ كند در جائي‌ كه‌ راويان‌ آن‌ شيعه‌ هستند و آن‌ كتاب‌ تا امروز در دستشان‌ موجود باشد؟! بلكه‌ خود رافعي‌ به‌ واسطۀ حيله‌ كردن‌ براي‌ قريب‌ ساختن‌ كلام‌ خود به‌ حقيقت‌، از حقيقت‌ دورتر شده‌ است‌.

آيا رافعي‌ اين‌ را تصديق‌ نمي‌كند در حالي‌ كه‌ در حاشيۀ همين‌ كتاب‌ «اعجاز القرآن‌» مي‌گويد: بعضي‌ از محقّقين‌ مشايخ‌ صوفيّه‌ دقائقي‌ در تفسير دارند به‌ جهت‌


ص 301

روح‌ بلندشان‌ و نور باطنشان‌ كه‌ براي‌ غيرشان‌ اتّفاق‌ نمي‌افتد. از ايشان‌ است‌ امام‌ سلطان‌ حنفي‌ صاحب‌ مقام‌ مشهور در قاهره‌ .

روزي‌ شيخ‌ الإسلام‌ بلقيني‌ شنيد كه‌: وي‌ تفسير آيه‌اي‌ را مي‌نمايد، و سپس‌ گفت‌: من‌ چهل‌ تفسير را مطالعه‌ كرده‌ام‌ و هيچ‌ يك‌ از اين‌ دقائق‌ را در آن‌ نديده‌ام‌- اه .

رافعي‌ در حاشيۀ همين‌ كتابش‌ از بعضي‌ از علماء نقل‌ كرده‌ كه‌ او از قرآن‌ كريم‌ استخراج‌ نموده‌ است‌ كه‌: كلام‌ خداوند تعالي‌:

ألَمْتَرَ إلَي‌ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّالظِّلَّ وَ لَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً [8] اشاره‌ است‌ به‌ تصوير شمسي‌.

و كلام‌ خداوند تعالي‌: ثُمَّ اسْتَوَي‌ إلَي‌ السَّماءِ وَ هِيَ دُخَانٌ [9] اشاره‌ است‌ به‌ آنكه‌: مادّۀ اين‌ عالم‌ كون‌، أثير مي‌باشد.

و كلام‌ خداوند تعالي‌ دربارۀ آسمانها و زمين‌: كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا [10] اشاره‌ است‌ به‌ آنكه‌: زمين‌ از منظومۀ شمسي‌ جدا گرديده‌ است‌.

و كلام‌ خداوند تعالي‌: وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ [11] اشاره‌ است‌ به‌ آنكه‌: حيات‌ جمادات‌ به‌ آبِ متبلور است‌. [12]

و كلام‌ خداوند تعالي‌: فَأَخْرَجْنَا بِهِ أزْوَاجاً مِنْ نَبَاتٍ شَتَّي[13] دليل‌ است‌: بر تلقيح‌ در ميان‌ نباتات‌- إلي‌ غير ذلك‌.

آري‌ اين‌ مطالب‌ از علومي‌ كه‌ قرآن‌ محتوي‌ آن‌ است‌ بعيد نمي‌باشد، در صورتي‌ كه‌ ميدانيم‌ كه‌: إنَّ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ[14]؛ وليكن‌ سخن‌ ما در اين‌ است‌ كه‌ كسي‌ كه‌ اين‌


ص 302

مطالب‌ را تصديق‌ مي‌كند چگونه‌ براي‌ وي‌ گران‌ است‌ كه‌ تصديق‌ نمايد كه‌ عليّ أميرالمومنين‌ علیه السّلام شصت‌ نوع‌ از علوم‌ قرآن‌ را املاء نموده‌ است‌؟v

بازگشت به فهرست

ردّ علاّمۀ امين‌ بر رافعي‌ دربارۀ كتاب‌ ستّين‌

در اينجا آية‌ الله‌ امين‌ عاملي‌ ميفرمايد: ما مناسب‌ ديديم‌ كه‌ سند خود به‌ اين‌ كتاب‌ را كه‌ با آن‌ سند اين‌ كتاب‌ را به‌ طور اجازه‌ از مشايخ‌ خودمان‌ تا متّصل‌ گردد به‌ اهل‌ بيت‌ نبوّت‌ علیهم السلام روايت‌ مي‌كنيم‌، ذكر كنيم‌ و مقداري‌ از كتاب‌ را بياوريم‌.

سپس‌ ميگويد: ما تا ابن‌عقده‌ كه‌ راوي‌ اين‌ كتاب‌ با سند خود از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السّلام است‌، و آنحضرت‌ آن‌ را إسناد به‌ أميرالمومنين‌ علیه السّلام ميدهند، چند طريق‌ داريم‌ كه‌ از همۀ آنها در اينجا فقط‌ يك‌ طريق‌ را براي‌ اتّصال‌ سند به‌ او ذكر مي‌نمائيم‌.

در اينجا مرحوم‌ امين‌ با بيان‌ سلسلۀ سند متّصل‌ خود تا ابن‌عقده‌، و از وي‌ تا إسمعيل‌ ابن‌جابر كه‌ از حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام روايت‌ مي‌نمايد، مفصَّلاً و مشروحاً اسامي‌ علماء واقع‌ در سلسلۀ روايت‌ را يكايك‌ مُعَنْعَناً ذكر مي‌كنند، تا آنكه‌ حضرت‌ صادق‌ أبوعبدالله‌ جعفر بن‌ محمّد علیهما سلام ميفرمايد: إنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي‌ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلّم فَخَتَمَ بِهِ الانْبِيَاءَ فَلا نَبِيَّ بَعْدَهُ، وَ أنْزَلَ عَلَيْهِ كِتَاباً فَخَتَمَ بِهِ الْكُتُبَ فَلا كِتَابَ بَعْدَهُ. أحَلَّ فِيهِ حَلا لاً وَ حَرَّمَ حَرَاماً. فَحَلا لُهُ حَلا لٌ إلَي‌ يَوْمِ الْقِيَمَةِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إلَي‌ يَوْمِ الْقِيَمَةِ.

در اينجا مرحوم‌ امين‌ تمام‌ ستّين‌ مورد يعني‌ شصت‌ مورد را با اختصارِ بعضي‌ از آنها طبق‌ الفاظ‌ روايت‌ ذكر مي‌كند؛ پس‌ از آن‌ آياتي‌ را راجع‌ به‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ كه‌ در اين‌ روايت‌ از حضرت‌ أميرالمومنين‌ علیه السّلام بيان‌ شده‌ است‌ ذكر مي‌كند، مانند حكم‌ زناي‌ زن‌ در جاهليّت‌ كه‌ در خانه‌ حبس‌ مي‌شد تا بميرد و زناي‌ مرد كه‌ مورد شتم‌ و آزار و نفي‌ از مجالس‌ بود، و نسخ‌ آن‌ به‌ آيۀ: اجراء حدّ زنا بر زن‌ و مرد در قرآن‌ كريم‌؛

و مانند مقدار عدّۀ زنان‌ كه‌ در جاهليّت‌ يك‌ سال‌ تمام‌ بود، و فسخ‌ شد به‌ آيه‌اي‌ كه‌ آن‌ را براي‌ آنان‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز معيّن‌ كرد؛

و مانند حكم‌ مدارا و تحمّل‌ اذيّتهاي‌ مشركين‌ كه‌ به‌ آيات‌ جهاد نسخ‌ شد؛

و مانند وجوب‌ قتال‌ بر مسلمين‌ در وقتيكه‌ در برابر يك‌ تن‌ از آنها ده‌ تن‌ از كافرين‌ بودند، و نسخ‌ آن‌ به‌ آيۀ وجوب‌ قتال‌ فقطّ در وقتيكه‌ در برابر يك‌ تن‌ از آنها دو نفر از كافرين‌ باشند؛


ص 303

و مانند حكم‌ به‌ ارث‌ بردن‌ مسلمين‌ از هم‌ بنا بر اساس‌ اُخُوَّت‌ ديني‌؛ و نسخ‌ آن‌ به‌ حكم‌ ارث‌ بنا بر اساس‌ خويشاوندي‌ و قرابت‌ رحميّت‌؛

و مانند آيات‌ وجوب‌ نماز به‌ سمت‌ قبله‌ و مسجد الحرام‌ كه‌ نسخ‌ وجوب‌ صلوة‌ را به‌ سوي‌ بيت‌المقدس‌ نمود؛

و مانند آيات‌ قصاص‌ كه‌ نسخ‌ حكم‌ تورات‌ را كرد؛

و مانند نسخ‌ أحكام‌ شاقّه‌اي‌ كه‌ بر بني‌اسرائيل‌ واجب‌ بوده‌ است‌؛

و مانند نسخ‌ حكم‌ به‌ وجوب‌ خودداري‌ از مباشرت‌ با زنان‌ و أكل‌ و شرب‌ در شبهاي‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌، به‌ آيۀ جواز أكل‌ و شرب‌ و آميزش‌ با زنان‌ در شبها تا طلوع‌ فجر صادق‌؛

و بسياري‌ ديگر از آيات‌ منسوخه‌ به‌ أحكام‌ قرآنيّۀ جديده‌؛

و بيان‌ مثالهائي‌ از مُحْكَم‌ و متشابه‌ و مثالهائي‌ از آياتي‌ كه‌ ظاهرش‌ عموم‌، و مراد از آنها خصوص‌ مي‌باشد؛ و آياتي‌ كه‌ ظاهرش‌ خصوص‌ و مراد از آنها عموم‌ هستند؛ و آياتي‌ كه‌ لفظش‌ ماضي‌ و معني‌ آنها مستقبل‌ است‌؛ و آيات‌ عزائم‌ و آيات‌ ترخيص‌، و احتجاج‌ بر مُلْحِدين‌ و ردّ بر عبادت‌ كنندگان‌ أصنام‌ و ثنويّه‌، و زنادقه‌ و دهريّه‌ و نصاري‌ و غيرذلك‌ از آنچه‌ صاحب‌ كتاب‌ «أعيان‌ الشّيعة‌» به‌ تفصيل‌ ذكر نموده‌ است‌ و حاوي‌ مطالب‌ رشيق‌ و أنيق‌ مي‌باشد ولي‌ ما در اينجا به‌ جهت‌ رعايت‌ اختصار به‌ اصول‌ آنها اكتفا نموديم‌. [15]

6- كتاب‌ حضرت‌ به‌ مالك‌ أشْتَر و محمّد بن‌ الحَنَفيَّة‌

اين‌ دو كتاب‌ كه‌ صدورش‌ از حضرت‌ قطعي‌ است‌، و اوّلي‌ را در «نهج‌ البلاغة‌» ذكر كرده‌ است‌؛ و دوّمي‌ را صاحب‌ «أعيان‌» در ترجمۀ احوال‌ أصْبَغ‌ بن‌ نُباتَه‌ نقل‌ نموده‌ است‌، و سائر كتب‌ حضرت‌ را كه‌ در «نهج‌ البلاغة‌» و غير آن‌ وارد است


ص 304

‌ مي‌توان‌ مجموعاً از مُدَوَّنات‌ و مُصَنَّفات‌ حضرت‌ به‌ شمار آورد؛ چرا كه‌ نامه‌هائي‌ است‌ كه‌ با دست‌ مبارك‌ خود به‌ خطّ خود نوشته‌اند.

مرحوم‌ امين‌ همۀ اينها و بعضي‌ از كتب‌ حضرت‌ را كه‌ در احكام‌ فقه‌ نوشته‌اند جدا جدا محاسبه‌ كرده‌ و با مصحف‌ فاطمه‌ مجموع‌ مولَّفاتش‌ را به‌ دوازده‌ عدد بالغ‌ گردانيده‌ است‌؛ ولي‌ ما در اينجا به‌ واسطۀ ادغام‌ بعضي‌ در بعضي‌، و عدم‌ ذكر بعضي‌ به‌ جهت‌ اختصار به‌ همين‌ مقدار اكتفا نموديم‌. و

بازگشت به فهرست

مصحف‌ فاطمه‌ عليه‌السلام از مدوَّنات‌ علي‌ عليه‌السلام است‌

7- مُصْحَف‌ فاطمه‌ علیها سلام يا كتاب‌ فاطمه‌

را كه‌ از كتب‌ معتبره‌ و مسلّمه‌ به‌ خطّ خود آنحضرت‌ بوده‌ است‌، پايان‌ كتب‌ مُدَوَّنه‌ و مُصنَّفة‌ او در رديف‌ إحصاء و شمارش‌ قرار داديم‌، بحَوْله‌ و قوَّته‌ و لا حول‌ و لا قوة‌ إلَّا بالله‌ العليّ العظيم‌.

روايات‌ دربارۀ هويّت‌ مصحف‌ فاطمه‌ سلام الله عليها

مجلسي‌ در «بحارالانوار» از «بصائر الدّرجات‌» روايات‌ بسياري‌ را بيان‌ مي‌كند كه‌ آنحضرت‌ كتابي‌ داشتند به‌ نام‌ مصحف‌ فاطمه‌ و به‌ خطّ حضرت‌ اميرالمومنين‌ علیه السّلام بوده‌ است‌؛ و در كثيري‌ از اين‌ اخبار وارد است‌ كه‌: در آن‌ مصحف‌ چيزي‌ از قرآن‌ موجود نبوده‌ است‌.

مثل‌ آنچه‌ از «بصائرالدّرجات‌» از عبّاد بن‌ سليمان‌، از سعد، از عليّ بن‌ ابي‌حمزه‌ از عبد صالح‌ علیه السّلام روايت‌ مي‌كند كه‌ فرمود: عِنْدِي‌ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ. [16]

«حضرت‌ امام‌ موسي‌ بن‌ جعفر علیهما سلام فرمودند: در نزد من‌ مصحف‌ فاطمه‌ مي‌باشد كه‌ در آن‌ چيزي‌ از قرآن‌ يافت‌ نمي‌گردد.»

و در بعضي‌ وارد است‌ كه‌: آن‌ گفتار جبرائيل‌ بوده‌ است‌ كه‌ اميرالمومنين‌ علیه السّلام به‌


ص 305

خطّ خود مي‌نوشتند؛ مثل‌ روايت‌ «بصائر الدّرجات‌» از حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام تا مي‌رسد بدينجا كه‌ مي‌گويد:

قَالَ لَهُ: فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟! فَسَكَتَ طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ: إنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَاتُرِيدُونَ! إنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً، وَ قَدْ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَي‌ أبِيهَا، وَ كَانَ جَبْرَئيلُ علیه السّلام يَأتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَي‌ أبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَايَكُونُ بَعْدَهَا فِي‌ ذُرِّيَّتِهَا، وَ كَانَ عَلِيٌّ علیه السّلام يَكْتُبُ ذَلِكَ. فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیها سلام . [17]

«راوي‌ به‌ آنحضرت‌ گفت‌: پس‌ مُصْحَف‌ فاطمه‌ كدام‌ است‌؟!

حضرت‌ پس‌ از سكوت‌ طويلي‌ گفتند: شما بحث‌ مي‌كنيد از چيزهائي‌ كه‌ براي‌ شما فايده‌ دارد و خواستنش‌ لازم‌ است‌، و از چيزهائي‌ كه‌ براي‌ شما فايده‌ ندارد و سوال‌ آن‌ براي‌ شما ضرورتي‌ ندارد! فاطمه‌ علیها سلام پس‌ از پدرش‌ هفتاد و پنج‌ روز در دنيا مكث‌ نمود، و بر فراق‌ پدر غصّه‌ و حُزن‌ شديدي‌ بر او عارض‌ مي‌گشت‌، و جبرائيل‌ علیه السّلام به‌ نزد او مي‌ آمد و تسليت‌ و دلداري‌ و تعزيت‌ خوبي‌ بر فراق‌ پدرش‌ براي‌ او مي‌گفت‌، و جان‌ فاطمه‌ را خوشحال‌ و بشّاش‌ مي‌كرد، و از پدرش‌ و محلّ پدرش‌ به‌ او خبر مي‌داد و او را از آنچه‌ پس‌ از اين‌ بر ذُرّيّه‌اش‌ وارد مي‌شود با خبر مي‌ساخت‌، و علي‌ علیه السّلام آن‌ را مي‌نوشت‌. و اين‌ است‌ مصحف‌ فاطمه‌!»

و در بعضي‌ وارد است‌ كه‌: خداوند فرشته‌اي‌ را مي‌فرستاد و اميرالمومنين‌ علیه السّلام مي‌نوشتند. مثل‌ آنچه‌ مجلسي‌ از «بصائر الدّرجات‌» از احمد بن‌ محمّد، از عمر بن‌ عبدالعزيز، از حَمَّاد بن‌ عثمان‌ روايت‌ مي‌نمايد كه‌ گفت‌: از حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام شنيدم‌ كه‌ مي‌فرمود:

تَظْهَرُ الزَّنَادِقَةُ سَنَةَ ثَمَانِيَةٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِأةٍ. وَ ذَلِكَ لانِّي‌ نَظَرْتُ فِي‌ مُصْحَفِ


ص 306

فَاطِمَةَ علیها سلام . قَالَ: فَقُلْتُ: وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟!

فَقَالَ: إنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي‌ لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ صلی الله علیه و آله دَخَلَ عَلَي‌ فَاطِمَةَ مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إلَّا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ. فَأرْسَلَ إلَيْهَا مَلَكاً يُسَلِّي‌ عَنْهَا غَمَّهَا وَ يُحَدِّثُهَا.

فَشَكَتْ ذَلِكَ إلَي‌ أميرِالمُومِنينَ علیه السّلام . فَقَالَ لَهَا: إذَا أحَسْتِ بِذَلِكِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِي‌ لِي‌. فَأعْلَمَتْهُ؛ فَجَعَلَ يَكْتُبُ كُلَّ مَا سَمِعَ حَتَّي‌ أثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ مُصْحَفاً.

قَالَ: ثُمَّ قَالَ: أمَا إنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْحَلَالِ وَالْحَرامِ، وَلَكِنْ فِيهِ عِلْمُ مَا يَكُونُ.

«زنادقه‌ در سنۀ صد و بيست‌ و هشتم‌ ظهور مي‌كنند، به‌ علت‌ آنكه‌ من‌ در مُصْحف‌ فاطمه‌ علیها سلام نظر كردم‌. راوي‌ مي‌گويد: من‌ گفتم‌: مُصْحَف‌ فاطمه‌ كدام‌ است‌؟!

فرمود: خداوند تبارك‌ و تعالي‌ چون‌ روح‌ پيغمبرش‌ صلی الله علیه و آله را به‌ سوي‌ خود قبض‌ نمود، بر فاطمه‌ به‌ قدري‌ اندوه‌ و غم‌ وارد شد كه‌ غير از خداوند عزّوجلّ كس‌ نداند. در اين‌ حال‌ خداوند مَلَكي‌ را فرستاد تا غم‌ و غصّۀ وي‌ را تسليت‌ و آرامش‌ بخشد و با او به‌ گفتگو پردازد. فاطمه‌ علیها سلام جريان‌ حال‌ خود را به‌ علي‌ علیه السّلام عرضه‌ داشت‌. اميرالمومنين‌ علیه السّلام بدو گفت‌: چون‌ احساس‌ اين‌ امر را نمودي‌ و صداي‌ فرشته‌ را شنيدي‌، مرا آگاه‌ كن‌. فلهذا فاطمه‌ او را آگاه‌ مي‌كرد، و علي‌ علیه السّلام شروع‌ كرد به‌ نوشتن‌ و هر چه‌ را كه‌ مي‌شنيد، مي‌نوشت‌ تا به‌ حدّي‌ كه‌ از آن‌ مُصْحَفي‌ به‌ وجود آمد.

راوي‌ مي‌گويد: سپس‌ حضرت‌ گفت‌: آگاه‌ باشيد كه‌: در آن‌ از علم‌ حلال‌ و حرام‌ چيزي‌ نمي‌باشد وليكن‌ در آن‌ علم‌ حوادث‌ و وقايع‌ آينده‌ است‌.»

مجلسي‌ در بيان‌ خود آورده‌ است‌: در «قاموس‌» گويد: أحْسَسْتُ و أحْسَيْتُ و أحَسْتُ باسين‌ بدون‌ تكرار كه‌ از شواذّ تخفيف‌ به‌ شمار مي‌آيد، به‌ معني‌ ظَنَنْتُ وَ وَجَدْتُ و أبْصَرْتُ و عَلِمْتُ مي‌باشد. والشَّيْءَ: وَجَدْتُ حِسَّهُ. [18]


ص 307

و در بعضي‌ وارد است‌ كه‌: آن‌ مصحف‌ كلام‌ خداست‌ كه‌ آن‌ را بر فاطمه‌ فرومي‌فرستاد، و حضرت‌ رسول‌ املاء مي‌نمود و حضرت‌ اميرالمومنين‌-عليهم‌ الصّلوة‌ والسّلام‌ أجمعين‌- با خطّ خود مي‌نوشتند؛ مثل‌ آنچه‌ كه‌ مجلسي‌ از «بصائرالدرجات‌» با سند متّصل‌ خود از محمّد بن‌ مسلم‌ روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السّلام به‌ اقوامي‌ كه‌ نزد وي‌ مي‌آمدند و از آنچه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله از خود باقي‌ گذاشتند و به‌ علي‌ علیه السّلام ردّ كردند، و از آنچه‌ علي‌ علیه السّلام از خود باقي‌ گذاشت‌ و به‌ حسن‌ ردّ كرد، مي‌پرسيدند، گفتند: وَ لَقَدْ خَلَّفَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عِنْدَنَا جِلْداً مَا هُوَ جِلْدَ جِمَالٍ وَ لَا جِلْدَ ثَوْرٍ وَ لَا جِلْدَ بَقَرَةٍ إلَّا إهَابَ شَاةٍ، فِيهَا كُلُّ مَايُحْتَاجُ إلَيْهِ حَتَّي‌ أرْشُ الْخَدْشِ وَ الظُّفْرِ.

وَ خَلَّفَتْ فَاطِمَةُ علیها سلام مُصْحَفاً مَا هُوْ قُرْآنٌ، وَلَكِنَّهُ كَلَامٌ مِنْ كَلَامِ اللهِ أنْزَلَهُ عَلَيْهَا، إمْلاءُ رَسُولِ اللهِ وَ خَطُّ عَلِيٍّ علیه السّلام .

«و هر آينه‌ تحقيقاً رسول‌ اكرم‌ صلی الله علیه و آله در نزد ما پوستي‌ را به‌ يادگار گذاشت‌ كه‌ آن‌ پوست‌ شتران‌ نبود، و پوست‌ گاو نر نبود، و پوست‌ گاو ماده‌ نبود مگر پوست‌ دبّاغي‌ نشدۀ گوسپندي‌ بود كه‌ در آن‌ تمام‌ چيزهائي‌ كه‌ بدان‌ نياز است‌ حتّي‌ غَرامت‌ و ديۀ خراش‌ پوست‌ و ناخن‌ وجود دارد.

و فاطمه‌ علیها سلام از خود به‌ يادگار گذاشت‌ مصحفي‌ را كه‌ قرآن‌ نبود، وليكن‌ از كلام‌ خداوندبود كه‌ آن‌را برفاطمه‌ فروفرستاده‌بود.آن‌ املاء رسول‌الله‌ و خطّ علي‌ علیه السّلام بود.»

مجلسي‌ در بيان‌ خود دارد: فيروزآبادي‌ گفته‌ است‌: إهَاب‌ بر وزن‌ كِتَاب‌ عبارت‌ است‌از پوست ‌يا پوست‌ دبّاغي ‌نشده‌. و مراد از رسول ‌الله‌ در اينجا جبرئيل‌ علیه السّلام مي‌باشد. [19]

اين‌ از جهت‌ املاء كنندۀ مصحف‌ فاطمه‌؛ و امّا از جهت‌ مَتْن‌ و مُفاد، در روايات‌ وارده‌ ديديم‌ كه‌: قرآن‌ نيست‌ و از حلال‌ و حرام‌ نيست‌، فقط‌ راجع‌ به‌ حوادث‌ و


ص 308

وقايعي‌ است‌ كه‌ در آينده‌ تحقّق‌ مي‌پذيرد، و موجب‌ تسليت‌ و آرامش‌ خاطر آن‌ مُخَدَّرۀ سدره‌ نشين‌، بي‌بي‌ دو عالم‌ مي‌گردد.

چنانكه‌ مجلسي‌ از «بصائرالدّرجات‌» با سند خود روايت‌ مي‌كند از وَليد بن‌ صبيح‌ كه‌ گفت‌: حضرت‌ أبوعبدالله‌ علیه السّلام گفتند: يَا وَلِيدُ! إنِّي‌ نَظَرْتُ فِي‌ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ علیها سلام قُبَيْلَ فَلَمْأجِدْ لِبَني‌ فُلَانٍ فِيهَا إلَّا كَغُبَارِ النَّعْلِ. [20]

«اي‌ وليد، من‌ نظر كردم‌ در مصحف‌ فاطمه‌ علیها سلام قدري‌ جلوتر از اين‌ وقت‌، و نيافتم‌ در آن‌ براي‌ بني‌فلان‌ اثري‌ را مگر مانند گرد روي‌ كفش‌!»

بازگشت به فهرست

كلام‌ علاّمۀ امين‌ در عظمت‌ مصحف‌ فاطمه‌ عليه‌السلام

آية‌ الله‌ سيّد محسن‌ أمين‌ عامِلي‌ دربارۀ مصحف‌ فاطمه‌ علیها سلام چنين‌ انشاء نموده‌اند: ذكر مُصْحف‌ فاطمه‌ علیها سلام در اخبار اهل‌ البيت‌ علیهم السلام مكرّراً آمده‌ است‌. از «ارشاد» مفيد، و «احتجاج‌» طبرسي‌ در حديثي‌ وارد است‌ كه‌:

كَانَ الصَّادِقُ علیه السّلام يَقُولُ: وَ إنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ الاحْمَرَ وَ الْجَفْرَ الابْيَضَ وَ مُصْحَفَ فَاطِمَةَ (إلي‌ ان‌ قال‌:) وَ أمَّا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیها سلام فَفِيهِ مَا يَكُونُ مِنْ حَادِثٍ وَ أسْمَاءُ مَنْ يَمْلِكُ إلَي‌ أنْ تَقُومَ السَّاعَةُ- الحديث‌.

«حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام اين‌ طور مي‌گفتند: و حقّاً در نزد ما جفر أحمر و جفر أبيض‌ و مُصْحَف‌ فاطمه‌ علیها سلام مي‌باشد (تا آنكه‌ مي‌گويد:) و امّا مصحف‌ فاطمه‌ علیها سلام پس‌ در آن‌ است‌ حوادث‌ و وقايعي‌ كه‌ بعداً پيشامد مي‌كند، و اسامي‌ كساني‌ كه‌ سلطنت‌ مي‌نمايند تا زماني‌ كه‌ قيامت‌ بر پا گردد»- تا آخر حديث‌.

در اينجا مرحوم‌ امين‌ اخبار واردۀ دربارۀ اين‌ مصحف‌ را به‌ طور تفصيل‌ از «بصائر الدّرجات‌» و غيره‌ نقل‌ مي‌كند كه‌ در پايانش‌ اين‌ روايات‌ را مي‌آورد كه‌:

از «بصائر» با سند خود از ابوبصير روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: شنيدم‌ از حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام كه‌ مي‌گفت‌: مَا مَات‌ أبُوجَعْفر الباقر علیه السّلام حَتَّي‌ قَبَضَ مُصْحَفَ فَاطِمَةَ. «حضرت‌ باقر أبوجعفر علیه السّلام نمردند مگر آنكه‌ مصحف‌ فاطمه‌ را اخذ نمودند.»


ص 309

و از «بصائر» از عبدالله‌ بن‌ جعفر، از موسي‌ بن‌ جعفر، از وشّاء، از أبوحمزه‌، از حضرت‌ ابوعبدالله‌ علیه السّلام روايت‌ است‌ كه‌ فرمود: مُصْحَفُ فَاطِمَةَ مَا فِيهِ شَيْءٌ مِنْ كِتَابِ اللهِ، وَ إنَّمَا هُوَ شَيْءٌ اُلْقِيَ عَلَيْهَا بَعْدَ مَوْتِ أبِيهَا صَلَّي‌ اللهُ عَلَيْهِمَا.

«از كتاب‌ الله‌ در مصحف‌ فاطمه‌ چيزي‌ نيست‌؛ و آن‌ عبارت‌ است‌ از چيزي‌ كه‌ بعد از رحلت‌ پدرش‌- صلّي‌ الله‌ عليهما- بر وي‌ إلقا شده‌ است‌.»

و پوشيده‌ نماند كه‌: در اين‌ احاديث‌ با قسم‌ و سوگند موكَّد نفي‌ كرده‌اند كه‌ چيزي‌ از قرآن‌ در مصحف‌ فاطمه‌ باشد. و ظاهراً علّتش‌ آن‌ است‌ كه‌: به‌ سبب‌ آنكه‌ نام‌ آن‌ «مصحف‌ فاطمه‌» بوده‌ است‌، اين‌ تسميه‌ موهِم‌ آن‌ است‌ كه‌: آن‌ يكي‌ از نسخ‌ مصاحف‌ شريفه‌ باشد. و با عبارتِ: چيزي‌ از قرآن‌ در آن‌ نمي‌باشد، اين‌ توهّم‌ و پندار را ردّ كرده‌اند.

و جُلّ اين‌ احاديث‌ از اينكه‌ اين‌ مصحف‌ چه‌ چيز را در برداشته‌ است‌ ساكت‌ مي‌باشند؛ و در بعضي‌ از آنها وارد است‌ كه‌: لَيْسَ فِيهِ مِنَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَلَكِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَكُونُ. بنابراين‌، اين‌ حديث‌ تفسير آن‌ را نموده‌ است‌؛ و در بعضي‌ وارد است‌ كه‌: إنَّ فِيهِ وَصِيَّتَهَا. «وصيّت‌ حضرت‌ فاطمه‌ در آن‌ بوده‌ است‌.» و شايد وصيّتنامه‌ يكي‌ از محتوياتش‌ بوده‌ است‌.

از اين‌ گذشته‌، بعضي‌ از آنها دلالت‌ دارد بر آنكه‌: آن‌ إملاء رسول‌ اكرم‌ صلی الله علیه و آله و خطّ علي‌ علیه السّلام بوده‌ است‌.

و بعضي‌ دلالت‌ دارد بر آنكه‌: آن‌ عبارت‌ است‌ از آنچه‌ جبرائيل‌ پس‌ از موت‌ پيغمبر صلی الله علیه و آله نازل‌ كرده‌ است‌.

و در «بحار الانوار» گويد: مراد از رسول‌ الله‌ جبرائيل‌ مي‌باشد.

اينجا مرحوم‌ امين‌ مي‌گويد: بنابراين‌ تنافي‌ ميان‌ روايات‌ از بين‌ مي‌رود، وليكن‌ اين‌ تعبير بعيد است‌، چرا كه‌ در عادت‌ نمي‌بينيم‌ از جبرائيل‌ تعبير به‌ رسول‌ الله‌ شده‌ باشد اگر چه‌ جبرائيل‌ از جملۀ رسولان‌ الهي‌ مي‌باشد. و بنابراين‌ بهتر است‌ آنكه‌ بگوئيم‌: مصحفهاي‌ فاطمه‌ دو عدد بوده‌اند: يكي‌ به‌ املاء رسول‌ الله‌ صلی الله علیه و آله و خطّ


ص 310

علي‌ علیه السّلام ، و ديگري‌ از حديث‌ جبرائيل‌ علیه السّلام .

و أنا أقُولُ: چه‌ اشكال‌ دارد كه‌ مصحف‌ واحدي‌ بوده‌ باشد به‌ خطّ علي‌ علیه السّلام؛ غاية‌ الامر مقداري‌ از آن‌ به‌ املاء رسول‌ اكرم‌ در زمان‌ حياتش‌، و مقداري‌ از آن‌ از حديث‌ جبرئيل‌ پس‌ از مماتش‌؟! و اين‌ تقريب‌ از جهاتي‌ مناسبتر به‌ نظر مي‌رسد.

سپس‌ مرحوم‌ امين‌ فرموده‌ است‌: هيچ‌ استبعاد و استنكاري‌ نيست‌ در آنكه‌: جبرئيل‌ با حضرت‌ زهراء- سلام‌ الله‌ عليها- حديث‌ كند و آن‌ را علي‌ علیه السّلام بشنود و بنويسد در كتابي‌ كه‌ بر آن‌ مصحف‌ فاطمه‌ اطلاق‌ شده‌ باشد، پس‌ از آنكه‌ مُوَثَّقين‌ از اصحاب‌ أئمّة‌ علیهم السلام اين‌ معني‌ را روايت‌ نموده‌ باشند.

و گويا من‌ كسي‌ را كه‌ اين‌ را استنكار كند و يا استبعاد نمايد، يا آن‌ را غُلُوّ بشمارد، از انصاف‌ خارج‌ مي‌بينم‌. چگونه‌ در قدرت‌ خداوند تعالي‌ شك‌ دارد؟ و يا در اينكه‌ مانند بَضْعة‌ مصطفي‌: زهرائي‌ اهليّت‌ براي‌ مثل‌ اين‌ گونه‌ كرامت‌ را داشته‌ باشد؟ يا در صحّت‌ تحقّق‌ آن‌ بعد از آنكه‌ موثّقين‌ از راويان‌ آن‌ را از أئمّۀ هُدَي‌ از ذرِّيَّۀ زهرا روايت‌ كرده‌ باشند؟!

و تحقيقاً از اين‌ نوع‌ كرامت‌ عظيمه‌ براي‌ آصف‌ بن‌ بَرْخِيا وزير سليمان‌ علیه السّلام همان‌ طور كه‌ قرآن‌ كريم‌ خبر داده‌ است‌، واقع‌ گرديده‌ است‌. و او نزد خدا گرامي‌تر از آل‌ محمّد نبود، و نه‌ سليمان‌ گرامي‌تر از محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم .

و كتاب‌ عزيز خبر داده‌ است‌ از مادر موسي‌ به‌ قول‌ خدا: وَ أوْحَيْنَا إلَي‌ اُمِّ مُوسَي‌ أنْ أرْضِعيهِ- الآية[21] «و ما به‌ سوي‌ مادر موسي‌ وحي‌ فرستاديم‌ كه‌:موسي‌ را شير بده‌»-تا آخر آيه‌.

و ابن‌ خلدون‌ مي‌گويد: از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ گفت‌: إنَّ فِيكُمْ مُحَدَّثينَ! «در ميان‌ شما كساني‌ مي‌باشند كه‌ ملائكه‌ با آنها سخن‌ مي‌گويند!»

و صاحب‌ «ارشاد السَّاري‌» از بعضي‌ صحابه‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌: كُنْتُ اُحَدَّثُ


ص 311

حَتَّي‌ اكْتَوَيْتُ. [22] «حال‌ من‌ چنين‌ بود كه‌ فرشتگان‌ را بدون‌ آنكه‌ ببينم‌ با من‌ سخن‌ مي‌گفتند، تا به‌ جائي‌ كه‌ افتخار مي‌كردم‌ به‌ آنچه‌ در من‌ وجود نداشت‌!»

و اينكه‌ بعضي‌ از صالحين‌ خضر را ديده‌ بودند كه‌ عُمربن‌ عَبدالعزيز را تسديد مي‌كرد بدون‌ آنكه‌ ساير مردم‌ او را ببينند؛ همچنانكه‌ به‌ تمام‌ اين‌ مسائل‌ از غير طريق‌ شيعه‌ اشاره‌ شد.

و صاحب‌ «سيرة‌ حَلَبيّه‌» و غير او روايتي‌ نموده‌اند كه‌ حاصلش‌ آن‌ است‌ كه‌: بعد از رحلت‌ پيغمبر صلی الله علیه و آله جبرائيل‌ براي‌ تعزيت‌ و تسليت‌ به‌ سوي‌ اهل‌ البيت‌ علیهم السلام مي‌آمد. آنان‌ صداي‌ او را مي‌شنيدند ولي‌ شخص‌ او را نمي‌ديدند.

آيا اين‌ حقايق‌ رفع‌ استبعاد صدور كرامات‌ از بَضْعَةُ النَّبيّ صلی الله علیه و آله و سلّم وَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْ سَائرِ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَة‌ نمي‌نمايد؟! [23]

بازگشت به فهرست

كتاب‌ علي‌ عليه‌السلام اسامي‌ ائمّه‌ را به‌ املاء رسول‌ خدا صلّي الله عليه وآله

شيخ‌ الإسلام‌ ابراهيم‌ بن‌ محمّد بن‌ مويّد حَمُّوئي‌ در كتاب‌ نفيس‌ و گرانقيمت‌ خود: «فرائد السِّمْطَين‌» روايتي‌ را نقل‌ مي‌كند كه‌ منطبق‌ با محتوي‌ و مضمون‌ مندرجات‌ مصحف‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها مي‌باشد؛ فلهذا ما آن‌ را در اينجا كه‌ بحث‌ از آن‌ مصحف‌ شريف‌ مي‌باشد ذكر مي‌نمائيم‌.

وي‌ در عنواني‌ بدين‌ عبارت‌: ] أمْرُ رَسُولِ الله‌ صلی الله علیه و آله و سلّم عَلِيّاً بِكِتَابَةِ مَا يُمْلِيهِ عَلَيْهِ ثُمَّ بيان‌ بَرَكَات‌ الائمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ أنَّ أوَّلَهُمْ هُوَ الإمام الْحَسَنُ وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ وَ أنَّ الائمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ وُلْدِهِ [ مي‌گويد:

527- خبر داد به‌ من‌ سيّد نسّابه‌ جلال‌الدّين‌ عبدالحميد، از پدرش‌ امام شمس‌ الدّين‌ شيخ‌ الشَّرف‌ فَخَّار بن‌ مَعْد موسوي‌، از شاذان‌ بن‌ جبرئيل‌ قمّي‌، از جعفر ابن‌ محمّد دوريستي‌، از پدرش‌، از ابوجعفر محمّد بن‌ عليّ بن‌ بابويه[24] كه‌ او گفت‌:


ص 312

خبر داد به‌ ما پدرم‌، گفت‌: حديث‌ كرد براي‌ ما سعد بن‌ عبدالله‌، گفت‌: حديث‌ كرد براي‌ ما احمد بن‌ محمّد بن‌ عيسي‌، از حسين‌ بن‌ سعيد، از حَمَّاد بن‌ عيسي‌، از ابراهيم‌ بن‌ عُمَر يَمَاني‌، از أبوطُفَيْل‌:

عن‌ أبي‌ جعفر علیه السّلام قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلّم لامِيرالْمُومِنينَ عَلِيٍّ علیه السّلام : اكْتُبْ مَا اُمْلِي‌ عَلَيْكَ!

قَالَ: يَا نَبِيَّ اللهِ وَ تَخَافُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ؟!

فَقَالَ: لَسْتُ أخَافُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ قَدْ دَعَوْتُ اللهَ عزَّ وَ جَلَّ لَكَ أنْ يُحَفِّظَكَ وَ لَايُنْسِيَكَ [25] وَ لَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائكَ!

قَالَ: قُلْتُ: وَ مَنْ شُرَكَائي‌ يَا نَبِيَّ اللهِ؟!

قَالَ: الائمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ، بِهِمْ يُسْقَي‌ اُمَّتِيَ الْغَيْثَ، وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاوهُمْ، وَ بِهِمْ يَصْرِفُ اللهُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ، وَ بِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ.

وَ هَذَا أوَّلُهُمْ- وَ أوْمَأَبِيَدِهِ إلَي‌ الْحَسَنِ، ثُمَّ أوْمَأ بِيَدِهِ إلَي‌ الْحُسَيْنِ علیهما سلام ثُمَّ قَالَ عليه‌وآله‌ السّلام‌: الائمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ. [26]

«از حضرت‌ امام‌ محمّد باقر علیه السّلام روايت‌ است‌ كه‌ گفت‌: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله به‌ اميرالمومنين‌ علیه السّلام گفتند: بنويس‌ آنچه‌ را كه‌ من‌ بر تو املاء مي‌كنم‌.

عرض‌ كرد: اي‌ پيغمبر خدا! مي‌ترسي‌ از من‌ كه‌ نسيان‌ كنم‌؟!

فرمود: من‌ از نسيان‌ تو نگران‌ نمي‌باشم‌؛ چرا كه‌ از خداي‌ عزّوجلّ خواسته‌ام‌ كه‌ حافظه‌ات‌ را نگه‌ دارد و نگذارد چيزي‌ در تو دستخوش‌ فراموشي‌ گردد! وليكن‌ براي‌


ص 313

شركايت‌ بنويس‌!

مي‌گويد: عرض‌ كردم‌: اي‌ پيغمبر خدا! شركاي‌ من‌ كيانند؟!

فرمود: امامان‌ پس‌ از تو! به‌ واسطۀ ايشان‌ است‌ كه‌ امَّتم‌ به‌ باران‌ سيراب‌ مي‌شوند، و به‌ واسطۀ ايشان‌ است‌ كه‌ دعايشان‌ مستجاب‌ مي‌گردد، و به‌ واسطۀ ايشان‌ است‌ كه‌ خداوند بلا را از آنها برمي‌گرداند، و به‌ واسطۀ ايشان‌ است‌ كه‌ رحمت‌ خدا از آسمان‌ فرود مي‌آيد.

و اين‌ است‌ اوَّل‌ آنها- و اشاره‌ كرد با دستش‌ به‌ حسن‌، و پس‌ از آن‌ اشاره‌ كرد با دستش‌ به‌ حسين‌ علیهما سلام ، و سپس‌ رسول‌ خدا-عليه‌ و آله‌ السّلام‌- فرمود:امامان‌ از اولاد او.»

از آنجائي‌ كه‌ كتاب‌ «جامعه‌» غالباً در احكام‌ حلال‌ و حرام‌ بوده‌ است‌، و كتاب‌ جفر در استخراج‌ وقايع‌ با كلّيّات‌ رموز، و مصحف‌ فاطمه‌ براي‌ ذكر وقايع‌ و حوادث‌ آينده‌ به‌ خاطر تسلّي‌ حضرت‌ زهراء- سلام‌الله‌ عليها- مي‌توان‌ حدس‌ زد كه‌: اين‌ مطالب‌ را حضرت‌ امير به‌ دستور پيامبر در مصحف‌ فاطمه‌- سلام‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين‌- كتابت‌ نموده‌اند.

بازگشت به فهرست

گفتار مغنيه‌ دربارۀ مصحف‌ فاطمه‌ عليهاالسلام

شيخ‌ محمّد جواد مَغْنِيّه‌ دربارۀ مصحف‌ فاطمه‌ بحثي‌ مفصّل‌ مي‌كند و از اشتباه‌ عمدي‌ و نسبت‌هاي‌ ناروائي‌ كه‌ علماي‌ عامّه‌ غالباً به‌ شيعه‌ مي‌دهند، و در اينجا از تشابه‌ اسمي‌ مصحف‌ سوء استفاده‌ نموده‌، به‌ شيعه‌ نسبت‌ داده‌اند كه‌: مراد از مصحف‌ فاطمه‌، قرآني‌ است‌ كه‌ او داشته‌ است‌ غير از قرآن‌ متعارف‌، بسيار رنج‌ برده‌ است‌ و اثبات‌ كرده‌ است‌ كه‌ تحريف‌ قرآن‌ گرچه‌ به‌ كلمه‌ يا حرف‌ واحدي‌ باشد، چه‌ از ناحيۀ زيادتي‌، و يا نقصان‌، و يا تغيير در نزد شيعه‌ و علماي‌ شيعه‌ محكوم‌ است‌؛ و بالاخصّ مطالب‌ شيخ‌ أبُوزُهْرَه‌ عالم‌ سنّي‌ مذهب‌ مصري‌ معاصرش‌ را مورد خطاب‌ قرار داده‌ و مستدلاًّ اتّهامات‌ وي‌ را دفع‌ مي‌نمايد، در خاتمۀ آن‌ مي‌گويد: أبُوزُهْرَه‌ در كتاب‌ «المَذَاهب‌ الإسلاميَّة‌» ص‌ 21 تصريح‌ كرده‌ است‌ كه‌: آن‌ خلافي‌ كه‌ نتيجۀ استنباط‌ باشد محمود العاقبة‌ و حسن‌ النّتيجه‌ مي‌باشد. بنابراين‌ آيا اين‌ حُسْن‌


ص 314

اختصاص‌ به‌ علماي‌ طائفه‌اي‌ غير از طائفۀ ديگر دارد؟!

و پس‌ از آن‌ مي‌گويد: و بعد از اين‌ درنگ‌ كوتاه‌ با شيخ‌ أبوزُهره‌ برمي‌گرديم‌ به‌ سوي‌ بحث‌ از مصحف‌ فاطمه‌، زيرا كه‌ در اخبار اهل‌ البيت‌ ذكر آن‌ و تفسير آن‌ وارد شده‌ است‌، كه‌ آن‌ از املاء رسول‌ خدا بر علي‌ بوده‌ است‌.

امام‌ صادق‌ علیه السّلام گويد: عِنْدَنَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ، أمَا وَاللهِ مَا فِيهِ حَرْفٌ مِنَ الْقُرْآنِ، وَلَكِنَّهُ مِنْ إمْلاءِ رَسُولِ اللهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ.

سيّد امين‌ در «اعيان‌» قسم‌ اوَّل‌ از ج‌ 1، ص‌ 248 مي‌گويد: نفي‌ امام‌ صادق‌ از اينكه‌ در آن‌ چيزي‌ از قرآن‌ نبوده‌ است‌ به‌ جهت‌ آن‌ است‌ كه‌: نام‌ آن‌ «مصحف‌ فاطمه‌» مي‌باشد. اين‌ نام‌ چون‌ مُوهِمِ آن‌ است‌ كه‌: اين‌ مصحف‌ يكي‌ از مصاحف‌ شريفه‌ بوده‌ باشد لهذا امام‌ نفي‌ اين‌ ايهام‌ را كرده‌ است‌.

و در كتاب‌ «كافي‌» آمده‌ است‌ كه‌: منصور نامه‌اي‌ نوشت‌ و از فقهاي‌ مدينه‌ در مسأله‌اي‌ از زكاة‌ سوال‌ كرد؛ هيچ‌ يك‌ از آنها نتوانست‌ پاسخ‌ آن‌ را بدهد مگر امام‌ صادق‌. و چون‌ از وي‌ سوال‌ شد: از كجا اين‌ مسأله‌ را به‌ دست‌ آوردي‌؟! گفت‌: از كتاب‌ فاطمه‌. [27]

بنابراين‌ مصحف‌ فاطمه‌ كتابي‌ مستقل‌ بوده‌ است‌، و قرآن‌ نبوده‌ است‌. عليهذا نسبت‌ تحريف‌ به‌ اماميّه‌ بر اساس‌ قولشان‌ به‌ مصحف‌ فاطمه‌، جهل‌ و افتراء مي‌باشد.

و سزاوار آن‌ است‌ كه‌ نسبت‌ اين‌ قول‌ را به‌ كساني‌ داد كه‌ گمان‌ دارند: عائشه‌ داراي‌ قرآني‌ بوده‌ است‌ كه‌ در آن‌ زيادتهايي‌ از اين‌ قرآن‌ بوده‌ است‌.

جلال‌ الدين‌ سُيوطي‌ در كتاب‌ «إتْقان‌» ج‌ 2، ص‌ 25، طبع‌ حجازي‌ قاهره‌ بدين‌


ص 315

حرف‌ تنصيص‌ دارد: قَالَتْ حَمِيدَةُ بِنْتُ أبِي‌ يُونُسَ: قَرَأَ أبِي‌ وَ هُوَ ابْنُ ثَمَانِينَ سَنَةً فِي‌ مُصْحَفِ عَائشَةَ: «إنَّ اللهَ وَ مَلَـٰئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي‌ النَّبِيِّ يَا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً وَ عَلَي‌ الَّذِينَ يُصَلُّونَ الصُّفُوفَ الاُولَي‌.»

«حقّاً خداوند و فرشتگان‌ او درود مي‌فرستند بر پيغمبر؛ اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد درود بفرستيد بر او و تسليم‌ صرف‌ او باشيد، و درود بفرستيد بر كساني‌ كه‌ در صفهاي‌ اوّل‌ نماز مي‌خوانند.» [28]

آيا نمي‌بيني‌ چگونه‌ سنّيها غيرخودشان‌ را متّهم‌ مي‌كنند به‌ اتّهامي‌ كه‌ خودشان‌ بدان‌ سزاوارترند به‌ تمام‌ معني‌ الكلمه‌؛ همان‌ طور كه‌ در مسألۀ جفر و مسألۀ إيحاء و إلهام‌ و غير آنها همين‌ كار را نموده‌ و اتّهاماتي‌ زده‌اند كه‌ خودشان‌ بدان‌ أولي‌ و أنسب‌ مي‌باشند؟!

و در پايان‌، غرض‌ من‌ در اين‌ فصل‌، و در فصول‌ سابقه‌ اين‌ بود كه‌: به‌ صورت‌ مستند و بر اساس‌ مدارك‌ مكتوب‌ ثابت‌ نمايم‌ كه‌: چيزي‌ نزد شيعۀ اماميّه‌ نيست‌ مگر آنكه‌ اصل‌ و ريشه‌اي‌ براي‌ آن‌ به‌ طور تفصيل‌ يا اجمال‌ در نزد اهل‌ سنَّت‌ وجود دارد، يا منطوقاً و يا مفهوماً، و بنابراين‌ وجهي‌ براي‌ طعن‌ أبوزُهْره‌ و متقدّمين‌ بر او و متأخّرين‌ از او به‌ نظر نمي‌رسد مگر تعصّب‌ و تأكيد بر انقسام‌ و افتراق‌.

مرحوم‌ مَغْنيّه‌ اينجا در تعليقه‌ مي‌گويد: من‌ چون‌ در هنگام‌ تحرير اين‌ كتاب‌ براي‌ تعيين‌ مصادر، در كتابخانه‌هاي‌ تجارتي‌ و غير آنها بحث‌ و تفتيش‌ به‌ عمل‌ مي‌آوردم‌، به‌ دست‌ من‌ كتابي‌ رسيد كه‌ اسمش‌ «حَرَكاتُ الشّيعَةِ الْمُتَطَرِّفينَ وَ أثَرُهُمْ فِي‌ الْحَياةِ الاِجْتِماعِيّةِ وَ الادَبيَّةِ لِمُدُنِ الْعِراقِ إبّانَ الْعَصْرِ الْعَبّاسِيِّ الاوَّل‌» بود، و مولّفش‌ محمّد جابر عبدالْعَال‌ مدير الشُّؤون‌ الاجتماعيّة‌ بجامعة‌ القاهرة‌ بود. او در اين‌ كتاب‌ عيناً


ص 316

مانند شتر شب‌ كور كه‌ به‌ راه‌ افتد و پيوسته‌ زمين‌ خورد و برخيزد در اين‌ كتاب‌ شب‌ كور و هرزه‌رو گرديده‌ بود. تمام‌ اين‌ كتاب‌ را مشحون‌ به‌ كذب‌ و افتراء نموده‌ بود كه‌ البتّه‌ اين‌ مقام‌ و شأن‌ دروغ‌ و اتّهام‌ از بسياري‌ از اسلاف‌ و نياكان‌ وي‌ به‌ او رسيده‌ است‌.

وليكن‌ گفتاري‌ را كه‌ در مقدّمه‌ آورده‌ بود، و از فَلَتَاتِ قَلَمش‌ تراوش‌ كرده‌ و بخواهي‌ و نخواهي‌ ذكر كرده‌ بود اين‌ بود كه‌: «إنَّنَا نَعَلْمُ أنَّ بَيْنَ أهْلِ السُّنَّةِ مَنْ تَعَصَّبَ عَلَي‌ الشِّيَعَةِ وَ أمْعَنَ فِي‌ ذَلِكَ إمْعَاناً جَعَلَهُ يَرْمِيهِمْ دُونَ تَثَبُّتٍ بِاتِّهَامَاتٍ يتبَيَّنُ لِذِي‌ الْعَيْنِ الْبَصيرَةِ أنَّهَا بَاطِلَةٌ أمْلَاهَا التَّعَصُّبُ وَالتَّشَاحُنُ الْمَذْهَبِيُّ». [29]

«ما حقّاً و تحقيقاً مي‌دانيم‌ كه‌ در ميان‌ اهل‌ سنّت‌ كساني‌ هستند كه‌ بر عليه‌ شيعه‌ تعصّب‌ ورزيده‌اند و به‌ قدري‌ در اين‌ امر مبالغه‌ كرده‌ و به‌ نهايت‌ رسيده‌ و راه‌ دور و درازي‌ را پيموده‌اند كه‌ بدون‌ تحقيق‌ و تفحّص‌ و تَثَبُّت‌، آنان‌ را به‌ اتّهاماتي‌ متّهم‌ ساخته‌اند كه‌ براي‌ هر صاحب‌ چشم‌ بينائي‌ روشن‌ است‌ كه‌ آنها اتّهامات‌ باطلي‌ مي‌باشد كه‌ از روي‌ تعصّب‌ و كينۀ مذهبي‌ املا گرديده‌ است‌.»

مستشار عبدالحَليم‌ جُنْدي‌ نيز گويد: و از ميراث‌ علمي‌ نزد شيعه‌ كتابي‌ است‌ كه‌ مَصْحف‌ فاطمه‌ ناميده‌ مي‌شود. از حضرت‌ صادق‌ حديث‌ كرده‌اند چون‌ از مصحف‌ فاطمه‌ از او سوال‌ شد، گفت‌: إنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ قَدْ دَخَلَهَا حُزْنٌ عَلَي‌ أبِيهَا. وَ كَانَ جِبْرِيلُ يَأتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعدَهَا فِي‌ ذُرِّيَّتِهَا، وَ كَانَ عَلِيٌّ يَكْتُبُ ذَلِكَ. فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ!

بنابراين‌، اين‌ مصحف‌، مصحفي‌ به‌ معني‌ خاص‌ آن‌ نمي‌باشد كه‌ مراد كتاب‌ الله‌ تعالي‌ باشد، بلكه‌ آن‌ عبارت‌ است‌ از يكي‌ از مُدَوَّنات‌. [30]


ص 317

بايد دانست‌ كه‌: مصحف‌ فاطمه‌ علیها سلام غير از لَوْح‌ فاطمه‌ علیه السّلام مي‌باشد. لوح‌ فاطمه‌ به‌ املاء رسول‌ الله‌ و خطّ اميرالمومنين‌- عليهما الصّلوة‌ و السّلام‌- نبود بلكه‌ لوحي‌ بود زمرّدين‌ كه‌ از آسمان‌ فرود آمده‌ بود و در آن‌ اسامي‌ و مشخّصات‌ أئمّۀ طاهرين‌ علیهم السلام مكتوب‌ بوده‌ است‌.

بازگشت به فهرست

دنباله متن

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

پاورقي


[1]- همين‌ مصدر، از طبع‌ كمپاني‌: ص‌ 287، و از طبع‌ حيدري‌: ص‌ 51، حديث‌ 101؛ و «بصائر الدّرجات‌» ص‌ 45.و نيز در «وسائل‌» (ج‌ 17، ص‌ 522) اين‌ روايت‌ را آورده‌ و در آن‌ بجاي‌ مطويٍّ، مَطويّاً و بجاي‌ إذا هو توفّي‌ عنها، إذَا تُوُفِّيَ عَنْهُنَّ آمده‌ است‌.

[2]- در مصدر اينطور آمده‌ است‌؛ وليكن‌ صحيح‌ آن‌ اينست‌: و شيخ‌ طوسي‌ روايت‌ مي‌نمايد از يونس‌ بن‌ عبد الرّحمن‌ از عمر بن‌ اُذينه‌ ـ تا آخر. («وسائل‌ الشّيعة‌» كتاب‌ الفرائض‌ و المواريث‌، باب‌ 6 از أبواب‌ موجبات‌ الإرث‌، حديث‌ 11، و از طبع‌ 20 جلدي‌: ج‌ 17، ص‌ 423، از «تهذيب‌ الاحكام‌» ج‌ 9، ص‌ 247، ح‌ 1) ـ (م‌).

[3]-«وسائل‌الشّيعه‌» كتاب‌الفرائض‌ والمواريث‌، باب‌ 16 از أبواب‌ ميراث‌ الابوين‌ و الاولاد، حديث‌1، و از طبع‌20 جلدي‌: ج‌17، ص‌460 و ص‌461، از«من‌ لايحضره‌ الفقيه‌» ج‌ 4، ص‌ 192.

[4]- همان‌ مصدر، باب‌ 17 از ابواب‌ ميراث‌ الابوين‌ و الاولاد، حديث‌ 1 و 2، ص‌ 463 و ص‌ 464، از «كافي‌» ج‌ 7، ص‌ 93 و ص‌ 94، ح‌ 1و2.

[5]- همان‌ مصدر، باب‌ 3 از ابواب‌ ميراث‌ الازواج‌، حديث‌ 2، ص‌ 512، از «تهذيب‌ الاحكام‌» ج‌ 9، ص‌ 294، ح‌ 12.

[6]- همان‌ مصدر، باب‌ 17 از أبواب‌ ميراث‌ الابوين‌ و الاولاد، حديث‌ 5، ص‌ 464، از «تهذيب‌» ج‌ 9، ص‌ 273، ح‌ 9؛ و نيز باب‌ 6 از أبواب‌ ميراث‌ الإخوة‌ و الاجداد، حديث‌ 21، ص‌ 493، از «تهذيب‌» ج‌ 9، ص‌ 306، ح‌ 16، و «الاستبصار» ج‌ 4، ص‌ 158.

[7]- «أعيان‌ الشّيعة‌» جلد اوّل‌، قسمت‌ اوّل‌، ص‌ 350 تا ص‌ 352 از طبع‌ ثاني‌، سنۀ 1363 قمري‌، مطبعۀ ابن‌ زيدون‌ دمشق‌.

[8]- آيۀ 45، از سورۀ 25: فرقان‌.

[9]- آيۀ 11، از سورۀ 41: فصّلت‌.

[10] آيۀ 30، از سورۀ 21: انبياء.

[11] آيۀ 30، از سورۀ 21: انبياء.

[12]- اين‌ بنابر آن‌ است‌ كه‌ كلَّ شي‌ءٍ حيّاًخوانده‌ شود؛ ولي‌ آيه‌ كلَّ شي‌ءٍ حيٍّ است‌، يعني‌ هر چيز زنده‌اي‌ را از آب‌ قرار داديم‌ (آفريديم‌)، نه‌ آنكه‌ هر چيز را از آب‌ زنده‌ كرديم‌.

[13]-- آيۀ 53، از سورۀ 20: طـٰه‌'.

[14]-اقتباس‌ از آيۀ 89، از سورۀ 16: نَحْل‌.

[15]- «أعيان‌ الشّيعة‌» طبع‌ ثاني‌، مطبعۀ ابن‌ زيدون‌ دمشق‌، سنۀ 1363، قسمت‌ أوّل‌ از جلد اوّل‌، ص‌ 318 تا ص‌ 330.

[16]- «بحارالانوار» طبع‌ كمپاني‌ ج‌ 7، ص‌ 285، و طبع‌ حيدري‌ ج‌ 26، ص‌ 45، حديث‌ 79 و «بصائر الدّرجات‌» ص‌ 42.

[17]- «بحارالانوار» طبع‌ كمپاني‌ ج‌ 7، ص‌ 285، و طبع‌ حيدري‌ ج‌ 26، ص‌ 41، حديث‌ 72. و «بصائر الدّرجات‌» ص‌ 42.

[18]- همين‌ مصدر از طبع‌ كمپاني‌ ص‌ 285 و از طبع‌ حيدري‌ ص‌ 44، حديث‌ 77. و «بصائر الدّرجات‌» ص‌ 43.

[19]- همين‌ مصدر از طبع‌ كمپاني‌ ص‌ 285، و از طبع‌ حيدري‌ ص‌ 41 و ص‌ 42 حديث‌ 73. و «بصائر الدّرجات‌» ص‌ 42 و 44.

[20]- همين‌مصدر، ص‌286، واز طبع‌حيدري‌ ص‌48، حديث‌91. و«بصائرالدرجات‌» ص‌44.

[21]- آيۀ 7 از سورۀ 28: قَصَص‌.

[22]- اكْتَوَي‌: تَمَدَّح‌ نَفسه‌ بما ليس‌ فيه‌. تَمَدَّحَ: افتخر بما ليس‌ عنده‌.

[23]- «أعيان‌ الشيعة‌» طبع‌ ثاني‌، مطبعۀ ابن‌ زيدون‌ دمشق‌ سنۀ 1363، قسمت‌ أوّل‌ از جلد اوّل‌، ص‌ 353 تا ص‌ 358.

[24]- در تعليقه‌ گويد: اين‌ حديث‌ را صدوق‌ در «أمالي‌» خود ص‌ 359 از طبع‌ نجف‌ در حديث‌ اوّل‌ از مجلس‌ 63 روايت‌ كرده‌ است‌ و در آن‌ لفظ‌: «أنبأنا أبي‌» نيست‌.

[25]- در تعليقه‌ گويد: براي‌ صدر اين‌ حديث‌ شواهد بسياري‌ است‌ در تفسير قوله‌ تعالي‌: «وَ تَعِيَهَا اُذُنٌ واعِيَةٌ» آيۀ 12 از سورۀ الحاقّة‌ از كتاب‌ «شواهد التنزيل‌» ج‌ 2، ص‌ 272، و در باب‌ 69 از كتاب‌ «غاية‌ المرام‌» ص‌ 366.

[26]- «فرائد السِّمطين‌» للحمّوئي‌ كه‌ از اعلام‌ قرن‌ هفتم‌ و هشتم‌ و متولّد در سنۀ 644 و متوفّي‌ در سنۀ 730 هجريّه‌ بوده‌ است‌، جلد دوّم‌، باب‌ پنجاهم‌، ص‌ 259.

[27]- كيفيّت‌ محاسبۀ حضرت‌ صادق‌ علیه السّلام را با خصوصيّات‌ آن‌ مرحوم‌ سيد محسن‌ امين‌ در «اعيان‌ الشّيعة‌» قسمت‌ اوّل‌ از ج‌ 1، ص‌ 358 و ص‌ 359 از كليني‌ در «كافي‌» ذكر نموده‌ است‌، و ما به‌ جهت‌ رعايت‌ اختصار از آن‌ محاسبۀ دقيق‌ و منطقي‌، ضمن‌ بيان‌ او در طيّ مصحف‌ فاطمه‌ خودداري‌ نموديم‌.

[28]- حقير گويد: اين‌ آيه‌ مسلّماً از مجعولات‌ عائشه‌ مي‌باشد چون‌ ديد كه‌ در قرآن‌ صلوات‌ بر پيامبر نازل‌ شد و كيفيّت‌ آن‌ را كه‌ تعليم‌ فرمود، صلوات‌ بر آل‌ محمّد را ضميمه‌ نمود و ابوبكر سرش‌ بی‌كلاه‌ ماند. چون‌ نمي‌توانست‌ اضافه‌ كند: «و عَلَي‌ أبي‌ بكر الصّدّيق‌» لهذا چون‌ ابوبكر پيوسته‌ در صفّ اوّل‌ نماز مي‌خواند، او اين‌ صلوات‌ را به‌ جميع‌ نماز گزاران‌ صفّ اوّل‌ تعميم‌ داد تا كلاهي‌ هم‌ از اين‌ نمد براي‌ پدرش‌ ابوبكر نصيب‌ گردد.

[29]- «الشّيعة‌ في‌ الميزان‌» قسمت‌ اوّل‌: «الشّيعة‌ و التّشيع‌» ص‌ 57 تا ص‌ 62، وطبع‌ مستقل‌ «الشّيعة‌ والتّشيّع‌» ص‌ 59 تا ص‌ 63.

[30]- «الإمام‌ جعفرٌ الصادق‌» جمهوريّة‌ مصر العربيّة‌، المجلس‌ الاعلي‌ للشّئون‌ الإسلاميّة‌، طبع‌ قاهره‌ سنۀ 1397، ص‌ 200.

بازگشت به فهرست

دنباله متن

صفحه اول پایگاه فهرست کتابها فهرست موضوعی جستجو

 

.

كليه حقوق، محفوظ و متعلق به موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام است.