عناوين اين فصل

ماخذ : کتاب بر قله پارسايي 

چقدر زود مجذوب شدی!
اثر سخنان بیهوده
پیمان ترک گفتار لغو
پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی
طاعت و عبادت خدا
عالم مرگ و قبر
به یاد ساعت مرگ باش
عمل، بهترین وسیله نجات
دعای در خط اسلام بودن
گدایی و تضرع به درگاه خداوند
عادت به ذکر
دستگیری ائمه(ع) در هنگام مرگ
ارزش کلمه طیبه لااله الا الله
نفس را کنترل کن
رسوایی در قیامت
دوستی حضرت علی(ع) مایه نجات
عنایت امام حسین(ع)
اثر غذای حرام
مخفی بر فرشتگان
ارزش مومن
بخشش خدا
امر بمعروف عملی نه زبانی
برای منبر قیمت نگذار!
شرط دیدار با امام زمان (عج)
امان از احتیاج !
بدترین بلا
در صدد انتقام مباش
تربیت شده خدا
این احکام معجزه است !
حقیقت جویی
استفاده از فرصت
احتیاط کنید
رضای خدا، سعادت است
یاد خدا در غم وشادی
خدا بهترین رفیق است
ذکر و یاد خدا
سنگینی وظیفه روحانیون
شرط طلبه کامل
در حوزه از دنیا خبری نیست!
توصیه آقاجان
توصیه به کتاب معراج السعاده
اهمیت تقوا
برکت نماز شب
منت پدر و مادر
نکند تشنه برگردی
سنگین تراز کوه احد
توجه به نخبه ها
عمل به وظیفه در هر حال
اسلام و تکنولوژی
علم به تنهایی ملاک نیست
خواصّ تعقیبات نماز
ارزش تبریّ
اثر بی اعتنایی به زیارت خانه خدا
 
 
 
چقدر زود مجذوب شدی!

می فرمود:
« زمانی که در مشهد مشغول تحصیل بودم به خاطر فرا رسیدن سال نو میوه های بسیار تازه و رنگارنگ در بازار آمده بود. روزی از بازار می گذشتم وقتی چشمم به آن میوه های تازه و مرغوب افتاد مجذوب شدم، به حدی که نتوانستم بدون خریدن میوه از آن بگذرم .
یک کیلو سیب خریدم چند عدد را در بین راه به دوستان تعارف کردم و مقداری را نیز به مدرسه آوردم؛ وقتی به مدرسه رسیدم با خود گفتم، شیخ محمد حیف نبود، چه قدر زود مجذوب این زرق و برق شدی! چه قدر زود دست و پایت را گم کردی!! »



اثر سخنان بیهوده

آقا زاده ایشان می گوید:
روزی راجع به غذای حرام از آقا سؤال کردم و عرض کردم نظر شما چه طور است و غذای حرام چه قدر در روح انسان تأثیر دارد. آقا به مناسبتی در بین فرمایشات خود فرمود:
« حرف های بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را می میراند. »

سپس درباره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود:
« من حرف های بیهوده را کم تر از غذای حرام نمی دانم. »

پیمان ترک گفتار لغو

ایشان می فرمود:
« در دوران طلبگی چند سال با طلبه اردبیلی هم حجره بودیم ابتدا که می خواستیم با هم در حجره درس بخوانیم و زندگی کنیم، تعهد کردیم که جز حرف های واجب و مستحب حرفی دیگر نزنیم. در طول این چند سال کوشیدیم به این تعهد عمل کنیم و عمل هم کردیم. »


پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی

یکی از شاگردان  ایشان  دراین باره می گوید:
آقا جان سفارش می کرد که زیر بار سه چیز نروید:
مال صغیر، مال میت و مال وقف.

و می فرمود:
« این وقف دست من نبود ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمی رفتم. »

روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد.
او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید:
« اسب مال کیست؟ »

او گفت: مال فلانی است،
فرمود: « زنده است یا مرده؟ »
شخص جواب داد: فوت کرده است.
ایشان پرسید: « بچه صغیر هم دارد؟ »

گفت: یک بچه صغیر دارد، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود:
« من نمی توانم سوار این اسب شوم »
و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد.


طاعت و عبادت خدا

از جمله مواعظی که ایشان زیاد به آن اشاره میکرد، شکرگزاری نعمت های بی پایان خداوند متعال و بندگی و بیرون راندن شیطان از مسیر زندگی بود و به این جمله معروف از دعای « مکارم الاخلاق » امام سجاد علیه السلام استشهاد می کرد که امام می فرمایند:

« و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الی او یستحکم غضبک علیّ ».

که در واقع هدف از زندگی و آفرینش را به مردم توجه می داد که عمر انسان باید در راه اطاعت خدای متعال صرف گردد.
و در نصایح خود بیان می کرد که شکر واقعی آن است که تمام اعضا و جوارح انسان از دست و پا و گوش و قلب برای آن هدفی که خدا آن ها را خلق کرده که همان مقام عبودیت است قرار بگیرد.


عالم مرگ و قبر

معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین بیان داشتند:
« دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شست شو و غسل آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست می گیرند و از هر طرف صدا می زنند « لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون می آورم و خطاب به مردم می گویم: مردم قدر ـ لا اله الا الله ـ را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازه ای را نمی دهد.»

چون در آن مجلس ایشان بسیار از مردن و زندگی پس از مرگ تعریف کرده بود، فرزند ارجمندشان ـ حجت الاسلام سماعیل کوهستانی ـ گفت:
 آقا جان! این گونه که شما از مرگ ستایش می کنید، پس مردم باید تقاضای مرگ نمایند و هر چه زودتر از این عالم به آن عالم رهسپار گردند.
آقا فرمود:
« در حدیث آمده است « الدنیا مزرعه الاخره» هر چه در این عالم بیش تر باشیم، برای عالم پس از مرگ بیش تر کار می کنیم، از این رو تقاضای مرگ لازم نیست. »

از جمله مطالبی که معظم له در آن شب فرمودند این بود که:
« یکی از مشکلات قبر سؤال دو ملک مقرب خدا یعنی نکیر و منکر از میت است »
البته ایشان می فرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشرند ـ و سپس رو به ما بچه طلبه ها کردند و فرمودند:
« آیا شما دعای « رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟ »
در پاسخ گفتیم، نه! نمی دانیم در کجا است.

 آن گاه معظم له فرمودند:
« این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند. در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟
شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید، مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید.
آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد. »



به یاد ساعت مرگ باش

آیت الله کوهستانی می فرمودند:
« همین قدر بدان ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ماییم و مأمورهای بی نظر خدا، برای آن ساعت فکری بکن؛ سپس این رباعی منسوب به حضرت علی علیه السلام را می خواندند:
لا دار للمرء الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها
فان بنیها بخیرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاویها
- برای مرد بعد از مرگشان جایی نیست که در آن جا ساکن شوند، مگر آن جایی که قبل از مرگ بنا کرده باشد.
- اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت. »



عمل، بهترین وسیله نجات

شخصی به آقا جان گفت: چه کار کنیم، مرگ خیلی سخت است، خدا چگونه می خواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود:
« اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی! »


دعای در خط اسلام بودن

روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ محمد تقی فلسفی به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود:
همیشه دعای من این است که:

« ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب؛ پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دل هایمان را دست خوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو بخشایش گری. »

گدایی و تضرع به درگاه خداوند

در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، می فرمود:
« گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمی خورد.»

تداوم به ذکر

ایشان در مورد تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ می فرمودند:
« انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید. »


دستگیری ائمه(ع) در هنگام مرگ

ایشان می فرمودند:
« به زیارت هیچ امامی مشرف نشدم مگر آن که اولین سؤال و حاجت من از آن امام این بود که در حال احتضار و مرگ مرا یاری نماید و دستم را بگیرد. »


ارزش کلمه طیبه لااله الا الله

ایشان می فرمودند:
« فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک ـ لا اله الا الله ـ بگویند و بمیرند. »


نفس را کنترل کن

حجت السلام معلمی ـ از فضلای حوزه علمیه مشهد ـ نقل کرد:
زمانی که در حوزه کوهستان مشغول تحصیل بودم، روزی با دو سه نفر از طلاب جهت عیادت آقا جان که در اندرونی، به خاطر کسالت بستری بودند و نمی توانستند بیرون تشریف بیاورند خدمتشان شرفیاب شدیم. وی در ضمن سخنان پندآموز خویش، درباره دنیا و بی ارزشی آن فرمودند:
« شما وضع مرا که نگاه می کنید شاید گمان کنید، این شیخ چیزی نمی فهمد و خیلی آدم ساده ای است و حال آن که امکانات رفاهی هر طور که بخواهم برایم آماده است، اما من نمی خواهم، چرا که نفس را هر طور عادت بدهید همان گونه پرورش می یابد اگر توانستید کنترل کنید همان جا می ایستد ولی اگر نفس را آزاد گذاشتید چموش می شود و دیگر نمی شود او را کنترل کرد؛
 مثلاً اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا می گویم این قالیچه به درد این اتاق نمی خورد، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود. اتاق را عوض کردم، آن وقت می گویم این قالیچه ها به درد این اتاق نو نمی خورد، باید قالی یک تخته باشد و پرده اتاق باید فلان جود باشد و همین طور که اتاق عوض می کردم و قالیچه را تبدیل می کردم، عمر شیخ محمد هم در این مسیر تمام شد.
 پس همین جا نفس را کنترل می کنیم تا کِش پیدا نکند، شما باید متوجه باشید که اگر در زندگی نفس را کنترل نکنید گرفتار می شوید و تا آخر عمر باید مشغول این کارها باشید. »



رسوایی در قیامت

آیت الله کوهستانی در بحث معاد می فرمود:
« خدا کند فردای قیامت آدم محشور شویم! »

عرض شد مگر می شود که به صورت آدم محشور نشویم؟ فرمود:
« در قیامت برخی دُم دار و بعضی سم دار محشور می شوند. »

دوستی حضرت علی(ع) مایه نجات

درباره ولایت حضرت علی (ع) می فرمودند:
« ما شیعه واقعی نیستیم، ولی خدا کند از دوستان او ـ امیرالمؤمنین علیه السلام ـ باشیم و همین مقدار هم ما را کافی است. »


عنایت امام حسین(ع)

درباره توسل به امام حسین(ع) می فرمودند:
« امام حسین علیه السلام هر چه داشت در راه خدا داد، هر کس به خانه امام حسین علیه السلام برود، امام او را رها نمی کند ( همه چیز به او می دهد). »


اثر غذای حرام

درباره اثر غذای حرام می گفتند:
« زهر، کشنده و مهلک انسان است، ولی غذای حرام دودمان را به هلاکت می رساند. »

مخفی بر فرشتگان

حجت الاسلام  دارایی نقل می کند:
 روزی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدم و عرض کردم این جمله که در دعای کمیل دارد: « وکنت انت الرقیب علی من ورائهم والشاهد لما خفی عنهم ...؛ تو گواه و شاهد بر منی، از آن چه که بر فرشتگان هم مخفی است.» آن چه چیزی است که بر فرشتگان هم مخفی است؟
معظم له فرمود:
« خطورات قلبی است. »

ارزش مومن

معظم له درباره ارزش مؤمن می فرمود:
« مؤمن به قدری ارزش دارد که اگر از قبرستانی عبور کند، خداوند به احترام او عذاب را از آن قبرستان برمی دارد و مردگان از عذاب نجات پیدا می کنند. »

بخشش خدا

آن گاه که در بین سخنان گهرباش از عفو و رحمت بی انتهای خدا صحبت می کرد، خیلی انسان را امیدوار می ساخت و با بیان لطیفی می فرمود:
« کریم است، رحیم است، می بخشد! من - شیخ محمد - که می بخشم، او نمی بخشد؟! »

امر بمعروف عملی نه زبانی

از سفارش های معظم له به طلاب این بود:
« مردم را با اعمالتان امر به معروف و نهی از منکر کنید و آن ها را هدایت نمایید؛ در روز قیامت اگر عوام گناه بکند آهسته به او می گویند چرا گناه کردی؟ ولی به شما با تندی می گویند چرا گناه کردی؟ »

برای منبر قیمت نگذار!

حجت الاسلام سید خلیل حسینی رکاوندی می گوید:
« آیت الله کوهستانی به من سفارش نمود که اگر دعوت منبری را قبول کردی برای منبر قیمت تعیین نکن، زیرا هر کس گذاشت مزد خود را گرفته و دیگر در آخرت مزد ندارد. »

شرط دیدار با امام زمان (عج)

از ایشان پرسیدم: شما خدمت امام زمان علیه السلام رسیدی؟ آیا با او ملاقات کردی؟ آقا جان فرمود:
« اگر ما خوب باشیم، امام زمان ( عج) خودش به سراغ ما خواهد آمد. »

امان از احتیاج !

از مواعظ ایشان به فرزندش :
« پسر، خرجت به اندازه دخلت باشد، اگر خرجت بیش تر از دخلت باشد، آن وقت احتیاج پیدا می کنی؛ امان از احتیاج! »

بدترین بلا

آقاجان می فرمود:
« پسر، بدترین بلا در دوره آخرالزمان آن است که انسان وظیفه خود را نمی داند.»


در صدد انتقام مباش

می فرمودند :
« شخصی به من ناسزا گفت و هر چه می توانست از فحش و کلمات جسارت آمیز نثار من کرد، ولی سکوت کردم و صبر نمودم تا این که حرف های او تمام شد به او گفتم آیا سزاوار بدگویی و ناسزا بودم. گفت: نه؛ یعنی آن قدر صبر کردم تا از او جواب « نه» گرفتم. »


تربیت شده خدا

آقا زاده گرامی می گوید: از آقا پرسیدم شما استاد اخلاق داشتید یا نه؟ فرمود:
« من تربیت شده خدا هستم، استاد اخلاق به خصوصی نداشتم. »


این احکام معجزه است !

فرزند ایشان از قول پدر چنین نقل می کند:
« اگر فهم من به این اندازه بود و زمان رسول خدا صلی الله وعلیه و آله و سلم را درک می کردم بدون درخواست معجزه تسلیم می شدم. »
عرض کردم چرا؟
فرمود:
« ببین اسلام برای همه چیز حکم دارد، در ریزترین مسائل حتی برای قضای حاجت دستور داد، اصلاً معجزه نمی خواستم این احکام خودش معجزه است. »


حقیقت جویی

آقاجان میفرمودند:
« اهل علم در هر زمانی در معرض اغفال و فریب قرار دارند منتها زمان ها فرق می کنند در عصر و زمان ما توبیخ و ملامت در کار بود می گفتند شغل قحط است که انسان آخوند بشود و از همه چیز محروم گردد و بدین وسیله روحیه را سست می کردند و امیدها را مبدل به یأس و نا امیدی می نمودند، ولی ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشدیم و با نان و پنیر آقا امام زمان علیه السلام ساختیم وفا نشان دادیم و صفا دیدیم.
اما عصر و زمان شما عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح می کنند و هم مقام و پست وعده می دهند تا شما را فریب دهند، مراقب باشید نسبت به امام زمان (عج) بی وفایی نکنید، استقامت کنید؛ وفادار باشید تا به مقصد برسید.

حق و حقیقت ماندنی است؛ باطل و هوا رفتنی است، و دورانش تمام می شود. در زمان ما اشخاص فراوانی پیدا شدند سخنرانی های پر سرو صدایی داشتند ما خیال می کردیم که این ها کارشان خوب گرفته است، ولی طولی نمی کشید که می دیدیم سقوط کردند و کنار زده شدند. متوجه شدیم حقیقت و واقعیت در کارشان نبود، شما بکوشید دنبال حقیقت و واقعیت ها باشید تا دوام پیدا کرده و از بین نروید.»



استفاده از فرصت

حجت الاسلام سید علی جبارزاده در خاطره دیگری از سفارشات حکیمانه آیت الله کوهستانی چنین بازگو می کند:
موقعی که در حوزه علمیه نوکنده در خدمت آیت الله نصیری  - ره -  درس می خواندیدم؛ به اتفاق چند تن از دوستان طلبه به زیارت آیت الله کوهستانی مشرف شدیم. موقع خداحافظی طبق معمول آقا جان ما را تا دم درب حسینیه و نزدیک پل بدرقه کردند، آن گاه با مهربانی و رأفت فرمودند:
« این کرایه ای که برای رفت و برگشت داده اید، خوب است خرج خودتان کرده و هر چه بهتر درس بخوانید؛ اکنون شما هم کرایه زیادی از جیب دادید و هم مقداری وقت صرف رفت و آمد کردید.
خوشحالی من به این است که شما خوب درس بخوانید و از عمر و وقت و جوانی تان بهتر و بیش تر در دوران تحصیل استفاده نمایید، آن وقت من نیز شما را بیش تر دوست می دارم. »

پس از استماع موعظه پدرانه با جناب ایشان روبوسی نموده و خداحافظی کردیم.


احتیاط کنید

یکی از ارادتمندان معظم له می گوید:
 روزی جهت عرض ادب و دست بوسی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدیم، اوایل طلبگی من بود، جمعی نزد ایشان نشسته بودند؛ هنگامی که جهت تجدید وضو برخاستند متوجه حقیر شد و دست مبارک خود را در گردن من انداخت، مثل پدری مهربان از من احوالپرسی کرد و این برخورد محبت آمیز سخت مرا مجذوب ایشان کرد، آن گاه فرمود:
« تا به حال شتر دیده ای؟ »

عرض کردم خودش را ندیدم، ولی عکسش را در کتاب دیدم. سپس گفتند:
« در میان حیوانات اهلی شتر بیش تر از حیوانات بار می شود، اگر اسب را پنجاه من گندم بار کنند شتر را یکصد من گندم بار می کنند. با توجه به این که بارش سنگین است، همیشه سالم است، چون جلوی پای خود را نگاه می کند.
 شما اول طلبگی تان است، اول جوانی شماست خیلی احتیاط کنید. مقداری آهسته تر حرکت کنید در مسائل و حوادث روز با شتاب تصمیم نگیرید.»

 بعد گفتند:
« فهمیدی چه گفتم؟ »
من با کمال خوشحالی عرض کردم بلی آقا جان.


رضای خدا، سعادت است

حاج آقای جباری نقل می کند که ایشان می فرمود:
« تا می توانید خداوند را راضی کنید که سعادت دنیا و عقبی در رضای حق تعالی است. »

یاد خدا در غم وشادی

آقاجان می فرمودند:
« در عروسی و عزا خدا را فراموش نکنید. »

خدا بهترین رفیق است

در خطاب به یکی از علاقمندانش فرمود:
« خدا را رفیق بگیر غیر از خدا را رها کن. »

ذکر و یاد خدا

آقاجان می فرمودند:
« این آیه مبارک همواره ورد زبان شما باشد:

« فاذکرونی اذکرکم؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. »»

سنگینی وظیفه روحانیون

بارها در موعظه های خود می فرمود:
« روحانیت مثل پارچه سفیدی است که اگر لکه یا سیاهی کوچکی به آن برسد، فوراً از دور پیدا می شود، پس روحانیت باید وظیفه خود را بدانند و مواظب باشند. »

شرط طلبه کامل

در نصیحت به طلبه ها می فرمود:
« طلبه ای که نماز شب نخواند و به نماز جعفر طیار ( در هفته یک بار) اهتمام نداشته باشد، من او را طلبه کامل نمی دانم. طلبه باید از مکروهات اجتناب کند تا دیگران از محرمات بپرهیزند و به مستحبات روی آورد تا مردم به واجبات اهمیت بدهند. »


در حوزه از دنیا خبری نیست!

در ضمن اندرزهای همیشگی خویش به طلاب می فرمود:
« آقایان اگر دنیا می خواهید لطفاً راه دیگری در پیش گیرید، در اینجا از دنیا خبری نیست عمرتان را تلف نکنید و بروید و اگر آخرت را طالبید، بکوشید که با تنبلی به دست نمی آید. تقوا پیشه کنید، خود را بسازید که شما باید نمونه فضیلت جامعه باشید. »

توصیه آقاجان

آقای دانشمند نقل می کند که آقا درباره چند چیز به من توصیه نمودند:
1. منبر و روضه سیدالشهدا را ترک نکن.
2. نماز شب را ولو هفته ای یک بار به جای آور.
3. (هرگاه در شهیدآباد هستی) نماز جماعت را اقامه کن هر چند یک نفر به شما اقتدا نماید.


توصیه به کتاب معراج السعاده

در جمله ای دیگر به یکی از مدرسین حوزه فرمودند:
« به طلبه ها سفارش کنید همان طور که بعد از نماز صبح قرآن قرائت می کنند دو صفحه کتاب اخلاقی مرحوم ملا احمد نراقی را هم مطالعه کنند. »

اهمیت تقوا

در باب اهمیت تقوی می گفتند:
« طلبه اگر نتوانست به حد بالایی از علم و سواد برسد حتماً باید تقوا داشته باشد، چرا که همان تقوای او خدمت می کند.»

برکت نماز شب

طلبه ای نزد معظم له آمد و گفت: خرجی من تمام شد، از شما کمک می خواهم. آقا پرسید:
« نماز شب می خوانی؟ »
گفت بله!
 آقا جان در جواب فرمود:
« راست نمی گویی طلبه ای که نماز شب بخواند بی خرجی نمی ماند.»

منت پدر و مادر

در خصوص والدین و نحوه برخورد با آنها می فرمودند:
« از بزرگترین قله ها با هزار زحمت و مشقت بالا رفتن بهتر از منت کشیدن است، ولی منت پدر و مادر را کشیدن جهت ادامه تحصیل، عیبی که ندارد، بسیار هم بجا و شایسته است. »

نکند تشنه برگردی

به یکی از طلابی که جهت ادامه تحصیل عازم مشهد مقدس بود، چنین موعظه کرد:
« اگر آدم کنار چشمه ای باشد و تشنه هم باشد، آب نخورد و از تشنگی بمیرد مردم او را ملامت می کنند و او را عاقل نمی دانند. شما داری می روی کنار چشمه جوشان امامت و ولایت نکند که از آب زلال ولایت استفاده نکنی و تشنه برگردی. »

سنگین تراز کوه احد

آقا جان در مقام اهمیت و جایگاه لباس روحانیت می فرمود:
« گرچه عمامه یک پارچه ای بیش نیست و شاید چندان وزنی هم نداشته باشد، ولی از کوه «احد» هم سنگین تر است. »

توجه به نخبه ها

ایشان می فرمود:
« خوب است حوزه، طلاب جوان و نخبه را شناسایی کند و آن ها را پرورش دهد و فقیه تربیت نماید. »

عمل به وظیفه در هر حال

ایشان می فرمودند:
در عصر رضا خان که عمامه را از سر روحانیان برمی داشتند و شرایط سختی را بر عالمان تحمیل کرده بودند، من می گفتم اکنون وقت درس خواندن است، برخی از دوستان تعجب کرده بودند و می گفتند الان که دارند عمامه ها را برمی دارند و می خواهند علما را از بین ببرند چگونه وقت درس خواندن است!
 گفتم:
« الان باید درس خواند و تکلیف شرعی خود را دانست، چرا که ممکن است انسان در شرایطی قرار گیرد که به احکام شرعی دست رسی نداشته باشد، لذا باید درس خواند و وظیفه شرعی خود را یاد گرفت. »


اسلام و تکنولوژی

آقای بنی کاظمی ضمن خاطرات خود چنین می گوید:
روزهایی بود که چشم جوانان به اختراعات غرب خیره شده بود و می گفتند: چرا علما چنین اختراعاتی ندارند. ما نیز معمولاً این سؤال ها را از آیت الله کوهستانی می پرسیدیم و جواب های مناسب دریافت می کردیم و به دوستان جوان خود انتقال می دادیم.
 در یکی از همین مذاکره های خصوصی ضمن توضیح برخی از اقدامات انبیا و وظایف آنان فرمود:
« انبیا از طرف خداوند مأمور بودند دین را به مردم ابلاغ کنند و با تعالیم دین مردم را طوری تربیت کنند که به کمال انسانیت برسند و از امکانات دنیا از جمله اختراعات که خود مردم به دنبالش می روند استفاده بهینه و درست کنند تا دنیا و آخرتشان معمور و آباد گردد.
اگر مردم به تعالیم الهی درست عمل می کردند و اسیر وسایل مادی نمی شدند، بدون هواپیما می توانستند به هر جا که بخواهند سفر کنند. »

آقای بنی کاظمی در ادامه می افزاید:
چون دو نفری با هم صحبت می کردیم عرض کردم: اگر شما در این باره کاری انجام می دادی، برای توجه بیش تر جوانان به دین خوب بود، تبسمی کرد و فرمود:
« در گذشته فکر می کردم با استفاده از آیات سوره نور چراغی بسازم که همیشه روشن باشد و نیازی به سوخت نداشته باشد. هم چنین می خواستم ماشین سواری درست کنم که بدون سوخت حرکت کند، ولی استخاره کردم و مصلحت ندیدم. »

عرض کردم: چنین چیزی شدنی بود؟ فرمود: بلی.
هم چنین از معظم له نقل شده که فرمود:
« در فکر بودم با استفاده از آیه نور چیزی درست کنم که وقتی بیرون می روم به چراغ احتیاج نداشته باشم. »

علم به تنهایی ملاک نیست

می فرمود:
« اگر علم ملاک باشد شیطان از همه عالم تر است، عمل {صالح} مهم است. »

خواصّ تعقیبات نماز

حجت الاسلام ناطقی از شاگردان فاضل معظم له نقل می کند:
زمانی که در کوهستان محضر آقا جان کوهستانی اشتغال به تحصیل داشتم، برخی از طلاب اوراقی از دعاهای مربوط به ابطال سحر را به مدرسه آورده بودند و بعضی از طلاب از این اوراق می گرفتند.
 من به آقا جان عرض کردم نظر شما درباره این دعاها چیست؟ آقا در جواب فرمود:
« اگر انسان تعقیبات نمازهای یومیه را مرتب بخواند همه چیز در آن ها هست و نیاز به دعاهای ابطال سحر ندارد.»
سپس افزود:
« عده ای می خواستند ما را اذیت کنند، ولی نتوانستند کارهایشان اثری نداشت، زیرا بر انجام این تعقیبات مواظبت داشتم.»

ارزش تبریّ

از دیدگاه مرحوم آیت الله کوهستانی تبریّ و برائت از دشمنان اهل بیت پیغمبر علیهم السلام در مرتبه  والاتری قرار دارد، از این رو می فرمود:
« تبری بالاتر از تولیّ است یا ثوابش بیش تر از تولیّ است. »


اثر بی اعتنایی به زیارت خانه خدا

حاج نصرت قاجار نقل می کند:
روزی شخصی خدمت ایشان رسید و دست آقا را بوسید و عرض کرد: آقا از رشت خدمت شما رسیدم، خواستم شما را زیارت کنم. آقا جان پس از احوال پرسی پرسید:
« شما مکه مشرف شدید؟ »
گفت: خیر.
آقا فرمود:
« هیچ گناهی در اسلام انسان را از دین اسلام خارج نمی کند، مگر کسی که استطاعت داشته باشد و مکه نرود، این است که من زیاد مایلم آقایان بدانند و متوجه خود باشند. »