رئیس شورای سیاستگذاری کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی گفت: تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی در نقطه صفر نیست بلکه به عنوان نمونه اندیشه سیاسی اسلام 33 سال تجربه موفق در کشور داشته و توان رقابت با لیبرال دموکراسی را دارد.
به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست اصلی نخستین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی امروز (31 اردیبهشت) با شرکت مهمانان خارجی و صاحبنظران کشور در مرکز همایشهای بینالمللی صدا و سیما برگزار میشود. از این رو، نشست نقد و بررسی امکان و ضرورت علوم انسانی اسلامی با حضور حجتالاسلام رضا غلامی مسئول نخستین کنگره بین المللی انسانی اسلامی و عطاءالله رفیعی آناتی دبیر این کنگره، در خبرگزاری فارس برگزار شد.
حاضران در این نشست تاکید کردند که اکنون از مرحله ضرورت و امکان تحقق علوم انسانی ـ اسلامی عبور کردهایم و این کنگره در پی راهکار اجرایی کردن علوم انسانی ـ اسلامی است.
* ضرورت تحقق علوم انسانی اسلامی موافقان و مخالفان جدی دارد و که موافقان معتقدند علوم انسانی اسلامی قابلیت تحقق دارد و باید در پی اجرای شدن آن باشیم و این حق گفتوگو برای مخالفان محفوظ است که به بحث و جدل خود بپردازند و اما مسئولیت موافقان علوم انسانی اسلامی سنگین تر است که در پی ارائه راهکار باشند نظر شما چیست؟
حجت الاسلام رضا غلامی: هنوز احساس میشود مخالفان و موافقان جدی در بحث اسلامی کردن علوم انسانی وجود دارد هستند کسانی در مورد امکان تحول تردیدهایی را مطرح میکنند.
اما در طول 33 سال گذشته بر باورمندان ضرورت تحول در علوم انسانی افزوده شده است. اکثریت اساتید کشور به ضرورت تحول علوم انسانی ایمان دارند.
این کنگره دارای مزیتی است که فضای آزاد اندیشی را فراهم کرده و یکی از کمیسیون مهم این کنگره، کمیسیون نقد علوم انسانی است که خود ما زمینه نقد آن را فراهم کردیم تا کسانی که نسبت به علوم انسانی اسلامی نقد دارند بیان کنند تا نتایج آن مورد بهره برداری لازم قرار گیرد.
البته در طول سالهای پیش در دانشگاهها اکثریت نقش تعیین کننده نداشتند و در دوران اصلاحات اقلیت معتقد به علوم انسانی موجود و منتقد علوم انسانی اسلامی نقش تعیین کنندهای در فضای علمی کشور و دانشگاهی داشتند. و با توجه به فضای گفت و گویی خاصی که خواستند ایجاد کنند و با استفاده از قدرت و ابزار قدرت که در دانشگاهها و فضای علمی و مدیریتی در اختیار داشتند کاملا یکه تازی میکردند و اجازه نمیدادند نیروهای معتقد به علوم انسانی ـ اسلامی که اغلب هم نیروهای توانمندی بودند نسبت به این موضوع صحبت کنند و اجازه شنیدن چنین امکانی را در اختیار دانشجویان نمیگذاشتند که بدانند علوم انسانی اسلامی امکان پذیر است.
البته در حال حرکت به سمتی هستیم که نظر اکثریت اعمال شود. در این حال که حقوق اقلیت حفظ میشود و اقلیت نیز میتوانند نظرات خود را مطرح کنند و مبنای حرکت و مدیریت دانشگاهها قرار بگیرد.
نخستین روش روشنفکران سکولار در برخود با باورمندان علوم انسانی ـ اسلامی روش غوغا سالاری و اقتدار بود و دومین روش این بود که باورمندان تحقق علومان انسانی اسلامی را به بی سوادی محکوم میکردند.
اساتیدی در دانشگاه وجود داشتند که به دلیل نقد علوم انسانی رایج و تلاش برای ایجاد علوم انسانی اسلامی تا مرز اخراج پیش رفتند.
اقلیت روشنفکر سکولار با آن استاد برخورد داشتند البته ما بر این باور هستیم که اکثر اساتید دانشگاه همراه ما در بحث علوم انسانی اسلامی هستند که باید اعتماد سازی انجام شود و در یک فرآیند علمی طبیعی فرصت برای تک تک اساتید فراهم شود که به سمت تحول بنیادی در علوم انسانی که همان شکل گیری علوم انسانی اسلامی است حرکت کنند.
در اینجا بحثی مطرح میشود که سایر ادیان نیز در پی ایجاد علوم انسانی اسلامی هستند و تلاش ادیان دیگر و تلاش مسلمانان برای تولید علوم انسانی اسلامی مقایسه میشود.
این در حالی است که تعالیم غنی اسلام با تعالیم دیگر ادیان قابل مقایسه نیست. وجود منبع عظیم قدسی مانند قرآن کریم که از تحریف دور مانده است و همچنین مکانیزم مترقی به نام اجتهاد که مسلمانان به خصوص شیعیان برخوردارند از ابزارهای قدرتمند مسلمانان برای تحول علوم انسانی اسلامی به شمار آید.
عطاء الله رفیعی آناتی: منتقدان علوم انسانی غیر از اشخاصی که به صورت مبنایی با اسلام مشکل دارند که محل بحث ما نیست آنهایی هستند که به باور بنده با تصویری که خود ساختهاند مخالفت میکنند نه با واقعیت.
علوم انسانی ابزاری است که به تبیین، پیش بینی زندگی انسان در بعد فردی و اجتماعی میپردازد که قادر است انسان را رهبری و هدایت کند. از این منظر مردمی که در جهان اسلام زندگی میکنند واقعیت زندگی آنها مطابق با آموزههای اسلام است.
مردم جامعه انسانی تحت تاثیر آموزههای اسلامی قرار دارند و بدون توجه به معارف اسلامی قادر به تحلیل جامعه اسلامی و مردم مسلمان نیستیم.
اگر قصد شناخت جامعه اسلامی داریم باید با مبنا و معارف اسلامی آشنا باشیم تا به واقعیت زندگی مردم پی ببریم که خوشبختانه غربیان با معارفی اسلامی آشنا نیستند به همین دلیل قادر به شناخت جامعه اسلامی نیستند.
اسلام مجموعهای از همه معارف شناخت انسان است و اشتباه غربیها در این است که معارف را به عقل و تجربه محدود کردند کتب علوم انسانی موجود از معارفت اسلامی بی بهره است به همین دلیل معارف و دانش مبتنی بر این علوم انسانی قادر به تجزیه و تحلیل جامعه اسلامی ما نیست.
در پی آن هستیم که ذخایر عظیم اسلامی در منابع درسیمان دانشگاهیمان استفاده کنیم. رویکرد دیگری که در سنت اسلامی ما وجود دارد این است که علوم انسانی هدف دار و جهت دار است و به صورت تصادفی شکل نگرفته است.
علوم انسانی را انسان درست کرد که به مقاصدی برسد و آرزوی خود را محقق کنند برخی باور دارند علوم فاقد غایت است و واقعیتها را توضیح میدهند که فرض علوم بدون غایت درست نیست و انسان بدون انگیزه و هدف دست به اقدامی نمیزند.
علوم انسانی موجود 3 ایراد جدی دارد ؛ نخست اینکه مهمترین معارف انسان که وحی است را به طور کامل کنار گذاشته است واقعیت بخش وسیعی از زندگی انسانها در جهان اسلام مبتنی بر آموزههای اسلامی است و چون نسبت به دین اسلام شناخت ندارد جوامع اسلامی را به کشورهای توسعه نیافته و غیر عقلانی تعبیر میکنند.
این ادعای عجیب و غریب است و کتی که برای تن ما ندوختهاند میخواهند به زور بر تن ما بپوشانند. علوم انسانی اسلامی نه تنها برای مسلمانان بلکه برای غیر مومنان نیز امری معقول است برای اینکه غیر مومن نیز برای شناخت از عقل و تجربه استفاده میکند و میتواند از معارف عظیمی مبتنی بر وحی نیز استفاده کنند.
عاقلان جامعه باید اعتراض کنند که چقدر دیر به فکر علوم انسانی اسلامی افتادهاند این همه بها برای تحقق اسلامی شدن اداره کشور پرداخت شده است پس چرا دانش و علم اسلامی نشده.
* اگر علوم انسانی متفاوت مانند علوم انسانی اسلامی میتوان داشت آیا به نسبی گرای دینی نمیرسیم که حقایق گوناگون در جهان وجود دارند؟
عطاءالله رفیعی آناتی: فطرت، مادر معارف اسلامی اگر بین معارف اسلامی و دانش انسان تعارض ایجاد شود آن دانش مبتنی بر معارف اسلامی نیست فطرت عامل مشترک همه انسانهاست. بنابراین اگر ما به حقیقت اسلام دست پیدا کنیم یعنی انسان را آن چنانکه هست توضیح داده و می فهمیم.
بنابراین اسلام منبع شناخت است و قرآن انسان را به طور کامل اعم از پیام و غیر پیامبر انسان عادی و انسان غیر عادی به درستی شناخته است همان طوری که از حضرت موسی، عیسی و پیامبران سخن میگوید از نمرود و فرعون نیز سخن میگوید و به تجزیه و تحلیل شخصیت آنان میپردازد.
البته ما ادعا میکنیم دو نوع واقعیت وجود دارد یک واقعیت اسلامی و مبتنی بر نیازهای جامعه اسلامی است و واقعیت دیگر واقعیت جهان غیر اسلامی و اسلام کمک میکند ما هر دو واقعیت را بفهمیم.
امام خمینی(ره) به عنوان رهبر انقلاب با اینکه دانش آموخته معارف اسلامی بود. ولی غرب را به طور کامل شناخت و سر بزنگاه مچ غرب را گرفت و علوم انسانی علم به جامعه است اما علوم انسانی غربی تنها قادر است جامعه غربی را بفهمد و قابلیت شناخت جامعه اسلامی را ندارد.
حجت الاسلام غلامی: علوم انسانی سکولار این ادعا را دارد که در جوامع مختلف نسبت به سنتها و فرهنگهایی گوناگون به فهمی دست پیدا میکند و پس از فهم آن فرهنگها به ارائه راه حل برای مشکلات آن جامعه میپردازد.
علوم سکولار ادعا فهم سنتهای مختلف و در نهایت تئوریهای بومی را دارد و راهکار نشان میدهد مسئله ما با علوم انسانی سکولار مسئله رو بنایی نیست بلکه زیر بنایی است برای اینکه جهان بینی ما با جهان بینی علوم سکولار فرق دارد و به دلیل تفاوت جهان بینی شبهه نسبیت وارد نیست چون مشکل ما در جهان بینی است. اگر به غیر از جهان بینی اسلامی و سکولار جهان بینی سوم و چهارمی داشته باشیم این اشکال نسبیت وارد بود.
* ساز و کار اجرایی کردن علوم انسانی اسلامی چیست؟
حجت الاسلام رضا غلامی: تحول در علوم انسانی رایج سابقه نیم قرن تلاش متفکران اسلامی را دارد و مسئله تحول به 3 و 4 سال اخیر برنمیگردد حتی دغدغه تحول در علوم انسانی اسلامی در بین متفکران و اساتید دانشگاهی قبل از انقلاب نیز وجود داشت.
ما صاحب اندیشه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اسلامی هستیم ما صاحب اندیشه سیاسی اقتصادی و فرهنگی اسلامی هستیم و اندیشه سیاسی اسلامی 33 سال تجربه موفق در کشور را دارد و توان رقابت با نظام لیبرال دموکراسی را دارد ما در حوزه مدیریت اسلامی صاحب نظریه جدی هستیم و در نقطه صفر قرار نداریم و خیلی از زمینهها دستاوردهای گران قیمتی داشتیم از جمله دارای فلسفه اسلامی و صدرای هستیم که در اختیار ما است و ما آن طور که باید و شاید قدر او را نشناختیم به هیچ وجه به دنبال حذف دانش تجربی و دستاوردهای بشری نیستیم و جایگاه آن در علوم انسانی روشن است. |