امر به معروف و نهی از منکر
قرآن مجید یکی از صفات برجسته مؤمنان را امر به معروف و نهی از منکر دانسته، می فرماید:
«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر» (توبه/71) ;
«مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند .»
علاوه بر این خداوند امر به معروف و نهی از منکر را نشانه بهترین امت ذکر فرموده است:
«کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر» (آل عمران/110) ;
«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کارهای ناپسند باز می دارید .»
علی علیه السلام در کلامی بسیار ارزشمند و شگفت انگیز درباره ارزش امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:
«وما اعمال البر کلها والجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، الا کنفثة فی بحر لجی (نهج البلاغه، حکمت 374) ;
«همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود نیست .»
آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر
1 . فلاح و رستگاری:
«ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر واولئک هم المفلحون » (آل عمران/110) ;
«و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند .»
2 . تقویت مؤمنین:
علی علیه السلام فرمود: «فمن امر بالمعروف شد ظهور المؤمنین (نهج البلاغه، حکمت 31) ;
کسی که امر به معروف کند، مسلمانان را تقویت کرده است .»
3 . اهل معروف شدن:
علی علیه السلام فرمود: «وامر بالمعروف تکن اهله (نهج البلاغه، نامه 31) ;
امر به معروف کن تا اهل معروف باشی .»
آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر
1 . محروم شدن از برکت وحی:
رسول گرامی اسلام فرمود: «اذا عظمت امتی الدنیا نزعت منها هیبة الاسلام واذا ترکت الامر بالمعروف والنهی عن المنکر رمت برکة الوحی (میزان الحکمة، 12731) ;
هرگاه امت من به دنیا بها دهد، شکوه اسلام از آنان گرفته می شود و هرگاه امر به معروف و نهی از منکر را واگذارد، از برکت وحی محروم گردد .»
2 . نزول انواع عذابهای الهی:
هم چنین آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: «لتامرن بالمعروف ولتنهن عن المنکر او لیعمنکم عذاب الله (همان، 12734) ;
یا امر به معروف و نهی از منکر کنید یا عذاب خدا همه شما را فرا می گیرد .»
3 . گرفته شدن برکتهای الهی:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات (همان، 12736) ;
مردم تا زمانی که به خوبی فرمان دهند و از زشتکاری باز دارند و در کارهای نیک همیاری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود، اما هرگاه چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود .»
امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر مردمش واژگون کنند . چون به آن شهر رسیدند، مردی را در حال دعا و تضرع دیدند ... پس یکی از آن دو نزد خدای تبارک و تعالی برگشت و گفت: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم اما دیدم فلان بنده ات تو را می خواند و به درگاه تو زاری می کند . خداوند فرمود: دستوری که به تو دادم انجام ده . او مردی است که هرگز به خاطر من چهره اش از خشم تغییر نکرده است . (کافی، ج 5، ص 58، ح 8) »
شرایط آمر و ناهی:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یامر بالمعروف ولا ینهی عن المنکر الا من کان فیه ثلاث خصال: رفیق بما یامر به رفیق فیما ینهی عنه، عدل فیما یامر به عدل فیما ینهی عنه، عالم بما یامر به عالم بما ینهی عنه (میزان الحکمة، 12758) ;
امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در آنچه به آن امر و یا از آن نهی می کند، طریق مدارا پیش گیرد، در امر و نهی خود به عدالت رفتار کند و به آنچه امر و نهی می کند، دانا باشد .»
مرده ای در میان زندگان
علی علیه السلام فرمود: «من ترک انکار المنکر بقلبه ویده ولسانه فهو میت بین الاحیاء (التهذیب، ج 6، ص 181، ح 374) ;
کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده ای است در میان زندگان .»
عذر نامقبول
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یحقرن احدکم نفسه ان یری امرا لله تعالی فیه مقال، فلا یقول: یا رب خشیة الناس! فیقول: فایای کنت احق ان تخشی (میزان الحکمة، 12796) ;
مبادا کسی از شما در جایی که پای امری از خدا در میان است و باید سخن بگوید [با سکوت کردن] خود را کوچک کند، زیرا [فردای قیامت] نمی تواند بگوید: خدایا! از ترس مردم بود . چون خداوند جواب می دهد: سزاوارتر آن بود که از من بترسی .»
نوشته را با کلامی بیدار کننده از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پایان می بریم که امروزه مصادیق بارز آن در جامعه عینیت یافته است و هشداری است برای کسانی که آرزوی نیل به سعادت دارند .
آن حضرت فرمودند:
«کیف بکم اذا فسدت نساؤکم وفسق شبابکم، ولم تامروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر؟! ... کیف بکم اذا امرتم بالمنکر ونهیتم عن المعروف؟! ... کیف بکم اذا رایتم المعروف منکرا والمنکر معروفا (التهذیب، ج 6، ص 177، ح 359) ;
چه حالی خواهید داشت آن گاه که زنانتان فاسد و جوانانتان نابکار شوند و شما به خوبیها فرمان ندهید و از زشتکاری منع نکنید؟ . .. چه حالی خواهید داشت آن گاه که به زشتکاری فرا خوانید و از خوبیها باز دارید؟ ... چه حالی خواهید داشت آن گاه که خوب را زشت دانید و زشت را نیکو؟»
تجارت در فرهنگ قرآن
تجارت معنوی:
«ان الذین یتلون کتاب الله واقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلانیة یرجون تجارة لن تبور» (فاطر/29) ;
«در حقیقت، کسانی که کتاب خدا را می خوانند و نماز بر پا می دارند و از آنچه بدیشان روزی داده ایم، نهان و آشکارا انفاق می کنند، امید به تجارتی بسته اند که هرگز زوال نمی پذیرد .»
در این آیه خداوند متعال تلاوت آیات الهی، اقامه نماز، و انفاق را تجارت زوال ناپذیر دانسته است .
در آیات 10 و 11 سوره صف نیز برخی دیگر از تجارتهای معنوی را این گونه بیان فرموده است:
«یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم × تؤمنون بالله ورسوله وتجاهدون فی سبیل الله باموالکم وانفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون » ;
«ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد کنید . این [گذشت و فداکاری] اگر بدانید، برای شما بهتر است .»
در این آیه ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جهاد در راه خدا با مال و جان به عنوان تجارت معنوی معرفی شده است .
خداوند متعال یکی دیگر از مصادیق این تجارت معنوی را چنین بیان فرموده است:
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة والانجیل والقرآن » (توبه/111) ;
«در حقیقت، خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است; [همان کسانی که] در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند . [این] به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست .»
خداوند خود را در این تجارت بزرگ معنوی خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفی کرده است و هر معامله ای در حقیقت پنج رکن اساسی دارد: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و بها، سند معامله .
خداوند متعال نیز در این آیه به تمام این ارکان اشاره کرده است: خودش خریدار، مؤمنان فروشنده، جانها و اموال آنان متاع، بهشت را ثمن و کتب آسمانی را سند این معامله قرار داده است .
تجارت مادی:
در مورد تجارت مادی آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1 . تجارت، مردان خدا را از ذکر خدا باز نمی دارد:
«رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله » (نور/37) ;
«مردانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا غافل نمی سازد .»
2 . معاملات بازرگانی باید با رضایت انجام گیرد:
«الا ان تکون تجارة عن تراض منکم » (نساء/29) ;
«مگر آنکه داد و ستدی با تراضی یکدیگر از شما انجام گرفته باشد .»
3 . در تجارت غیر نقد نیاز به سند و شهود است .
خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه ولیکتب بینکم کاتب بالعدل » ; (بقره/282)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه بدهی مدت داری به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید . و باید نویسنده ای [صورت معامله را] براساس عدالت، میان شما بنویسد .»
4 . معامله نقدی نیازی به سند ندارد:
«الا ان تکون تجارة حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح الا تکتبوها» (بقره/282) ;
«مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که آن را در میان خود دست به دست برگزار می کنید; در این صورت، بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید .»
5 . هنگام نماز جمعه، دست از تجارت بردارید:
«واذا راو تجارة او لهوا انفضوا الیها وترکوک قائما قل ما عند الله خیر من اللهو ومن التجارة » (جمعه/11) ;
«و چون داد و ستد یا سرگرمی ببینند، به سوی آن روی می آورند و تو را در حالی که ایستاده ای، ترک می کنند . بگو آنچه نزد خداست، از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است .»
اسراف
اسراف به معنای خارج شدن از حد اعتدال است، بی آنکه فرد چیزی را ظاهرا ضایع کرده باشد; مثل پوشیدن لباس گران قیمتی که بهایش چند برابر لباس مورد نیاز باشد، یا تهیه غذای گران قیمتی که با پول آن بتوان عده زیادی را تغذیه کرد .
و ای بسا اسراف در منطقه ای از زمین باعث محرومیت منطقه ای دیگر شود، و یا اسراف انسانهای امروز باعث محرومیت نسلهای آینده گردد .
قرآن مجید اسراف را مایه هلاکت و مسرفین را از جمله هلاک شوندگان برمی شمرد .
«واهلکنا المسرفین » (انبیاء/9) ;
«و ما مسرفین را نابود ساختیم .»
حضرت علی علیه السلام درباره اسراف می فرماید: «السرف مثواة والقصد مثراة; (بحار الانوار، ج 68، ص 347)
اسراف موجب هلاکت و میانه روی مایه زیاد شدن ثروت است .»
- خداوند می فرماید:
«ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین » ; (انعام/141 و اعراف/31) «اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد .»
- «و ان المسرفین هم اصحاب النار» ; (غافر/43) «و به راستی که اسرافکاران اهل آتش اند .»
- «و لا تطیعوا امر المسرفین » (شعراء/151) ; «امر اسرافکاران را اطاعت نکنید .»
«و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین » ; (غافر/28) «و فرعون برتری جویی در زمین داشت واز اسرافکاران بود .»
«ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب » ; (غافر/28) «خداوند کسی را که اسرافکار و دروغگو است، هدایت نمی کند .»
بعضی از موارد نهی اسراف:
1 . در خوردن و آشامیدن:
«کلوا واشربوا ولا تسرفوا» (اعراف/31) ;
«بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید .»
2 . اسراف در انتقام گیری:
«فلا یسرف فی القتل » (اسراء/33) ;
«پس نباید در قتل اسراف کند .»
3 . حتی در انفاق هم نباید اسراف کرد:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا» (فرقان/67) ;
«و [بندگان خدا] کسانی اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می کنند و نه تنگ می گیرند .»
آثار اجتماعی و فردی انفاق:
1 . انفاق، مایه فزونی اموال انفاق کننده:
«ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه » (سباء/39) ;
«هر چه را انفاق کردید، عوضش را او (خدا) می دهد .»
2 . انفاق، مایه تثبیت موقعیت انفاق کننده:
«مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله وتثبیتا من انفسهم » (بقره/265) ;
«مثل کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند ...»
3 . انفاق، راه رسیدن به رستگاری:
«ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون » (حشر/9) ;
«و آنکه از بخل نفس خویش نگه داشته شود، پس آنها از رستگارانند .»
انفاق از چه چیزهایی؟
1 . انفاق از بهترینها:
«یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم » (بقره/267) ;
«ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید، انفاق کنید .»
2 . انفاق از آنچه مورد نیاز است:
«ویؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة » (حشر/9) ;
«و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدم می دارند .»
3 . از آنچه به آن دلبستگی دارید:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون » (آل عمران/92) ;
«هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید .»
معمر بن خلاد می گوید: «هرگاه ابوالحسن الرضا علیه السلام غذا می خورد، قدحی برایش می آوردند و کنار سفره اش می گذاشتند و حضرت از بهترین غذاهایی که برایش می آوردند، مقداری برمی داشت و در آن قدح می گذاشت و پس دستور می داد آن را به مستمندان بدهند و آن گاه این آیه را تلاوت می فرمود: «فلا اقتحم العقبة » . سپس می فرمود: «علم الله عزوجل انه لیس کل انسان یقدر علی عتق رقبة فجعل لهم السبیل الی الجنة (وسائل الشیعه، ج 6، ص 329، ح 1) ;
خداوند می دانست که هر انسانی توانایی آزاد کردن بنده ای را ندارد، از این رو این راه را برای رسیدن به بهشت برای آنان قرار داد .»
به چه کسانی باید انفاق کرد؟
1 . پدر و مادر;
2 . خویشاوندان;
3 . ایتام;
4 . مساکین;
5 . در راه ماندگان .
قرآن کریم می فرماید: «قل ما انفقتم من خیر فللوالدین والاقربین والیتامی والمساکین وابن السبیل » (بقره/215) ;
«بگو هر خیر و نیکی که انفاق می کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد .»
همچنین خداوند متعال می فرماید: «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافا» (بقره/273) ;
با استفاده از این آیه برخی از افرادی که می توان به آنها انفاق کرد عبارتند از:
1 . کسانی که موانعی آنها را از تحصیل هزینه زندگی باز داشته است:
«الذین احصروا فی سبیل الله » ; «کسانی که در راه خدا بازداشته شده اند .»
2 . کسانی که توان مسافرت و کسب و معاش ندارند: «لا یستطیعون ضربا فی الارض » ; «برای سیر در زمین توانایی ندارند .»
3 . کسانی که به خاطر خویشتن داری گمان فقر درباره آنها نمی رود:
«ویحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف » ; «نادان به حال ایشان، بخاطر عفت ورزی شان آنها را توانگر می پندارد .»
4 . آثار ضعف و ناتوانی در آنها هویداست:
«تعرفهم بسیماهم » ; «ایشان را به علامتشان می شناسی .»
5 . کسانی که هرگز به خاطر فقر از مردم چیزی نمی خواهند:
«لا یسئلون الناس الحافا» ; «از مردم با اصرار سؤال نمی کنند .»
خدمت به مردم
قرآن مى فرماید ؛ « تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ » مائده / 2
واجب است كه در كارهاى خیر به یكدیگر كمك كنید ، حمایت هاى مردمى به جبهه ها ،به سیل زده ها به کسانی که دست یاری دراز کرده اند . قرآن مى فرماید: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ؛خدا احسان شدگان را دوست مى دارد . » بقره / 195
و چقدر خوب است كه انسان محبوب خدا باشد . خیلی وقت ها در زندگی کارهایی را می کنیم که خدا از ما راضی باشد بد هم نیست اما اگر مى خواهیم خدا از ما راضى باشد ، خدا مى فرماید : به همدیگر خدمت كنید تاخدا دوستتان داشته باشد .
پیامبرفرمود: اگر مى خواهید خدا به شما كمك كند ، شما هم كمك حال مردم باشید. « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَوْنِ الْمُؤْمِنِ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ » ثواب العمال / ص 135
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : « مَنْ قَضَى لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً ؛ كسى به دیگرى خدمت كند ، مثل كسى است كه عمرى خدا را بندگى نماید. » بحار / ج 71 / ص 302
ودر حدیث دیگرى آمده است : «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ؛ اگر كسى به مسلمانان خدمت كند در روز قیامت در امان است . » کافی / ج 2 /ص 197
در جای دیگر فرمودند : «مَنْ مَشَى فِی حَاجَةٍ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى یُتِمَّهَا أَثْبَتَ اللَّهُ قَدَمَیْهِ یَوْمَ تَزِلُّ الْأَقْدَامُ ؛کسی که برای رفع حاجت برادرش قدم بر دارد ،خداوند قدم های او را در روزی که تزلزل دارد ، ثابت و محکم می کند . » کتاب المؤمن / ص 54
در حدیث دیگر داریم ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : « مَنْ قَضَى لِمُؤْمِنٍ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ كَثِیرَةً » . قرب الأسناد / ص 56
پس تا می توانیم ، هرکاری می توانیم برای هرکس بکنیم ، انجام دهیم و منتظر شرح وظایف وآئین نامه نباشیم.
به چه كسانى خدمت كنیم ؟
قرآن مى فرماید : به كسانى خدمت كنید كه « یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ ؛ به كسانى خدمت بكنید كه وقتى انسان جاهل آنها رامى بیند بگوید از اغنیا هستند. » بقره / 283.
یعنى كسانى كه از وضع او خبر ندارند ، بگویند وضعش خوب است ، به انسانهاى آبرو دار كه با سیلى صورت خود را سرخ نگه مى دارند و انقدر عفّت دارند که کسی از حال آنان خبر ندارد و فکر می کنند که آنان دارا هستند .
قرآن گاهى مى فرماید: « ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً » نساء / 5
مسأله تنها خوراك و پوشاك دررزق نیست ، گاهى اینها از توان انسان خارج است ولى مى تواند براى او حرف بزند . پیامبر وقتى ناراحت بود ، خداوند براى او قصه پامبران قبلى را مى گوید تا دل پیامبر آرام شود .
چگونگى خدمت (انواع خدمت)
برای خدمت کردن راه باز است ، به این معنا که از هر راه و روشی می توان این عمل شایسته و خداپسندانه را انجام داد .در اینجا تنها به چند مورد از قرآن کریم و روایات اکتفا می کنیم ؛
آبرسانى کردن
داستان حضرت موسی (ع) که به نیت خدمت، به دختران شعیب خدمت کرد .
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : « مَنْ قَضَى لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً ؛ كسى به دیگرى خدمت كند ، مثل كسى است كه عمرى خدا را بندگى نماید
کمک به مردم
وام دادن
« مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثیرَةً » بقره / 254
كسى به مردم وام بدهد ، گویى به خدا قرض داده است و ثواب وام دادن 18 برابر است در حالى كه ثواب بخشیدن 10برابر است و ثواب وام دادن از بخشیدن بیشتر است ، « قَرْضاً حَسَناً » یعنى كسى نفهمد ، سریع باشد ، مخفى وبی منت باشد .
خدمت با قلم
« وَ لا یَأْبَ كاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ » همان / 282 . یعنى اگر از شما خواستند نامه اى بنویسید ، بخل نكنید . ادارات کارهای مردم را به تأخیر نیاندازند و راه گشا باشند .
امام كاظم(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنَا فَلْیَصِلْ فُقَرَاءَ شِیعَتِنَا ؛ هركس نمى تواند ما را خوشحال كند هر گاه مستضعفى از شیعیان ماآمد به او برسد. » کافی / ج 4 / ص59
چگونه کمک کنیم ؟!
« من غیر استخفاف منه » مشکاة الأنوار / ص 323
یعنى اگر كمك كنید آن فرد را خفیف و خار نكنید .
امام كاظم(ع) فرمود: «إِنَّ خَوَاتِیمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَیْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ یُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا ؛
خاتمه كارهایتان این است كه چقدر مشكلات مردم را حل كرده اید و اگر مشكل مردم را حل نكنى هیچ عملى از تو قبول نخواهد شد. سپس مى فرماید: اگر روز قیامت مى خواهید به ما برسید ، به برادران دینى خود كمك كنید ، روز قیامت جایتان پیش ماست. » بحار / ج 72 / ص 379
با توجه به موارد ذکر شده ، چنین مشهود است که برای نیکی و خدمت به خلق از هردر و راهی می توان وارد شد و فرمول خاصی ندارد.
مدیریت و خدمت
1. قال الامام علی - علیه السلام - : صَیرِ الدّینَ حِصنَ دَولَتِکَ وَ الشُّکرَ حِزرَ نِعمَتِکَ فَکُلَّ دَولَةً یحوطُهَا الدّینُ لا تُغلَبُ وَ کُلُّ نِعمَةٍ یحرُزُهَا الشُّکرَُ لا تُسلَبُ. «غرر الحکم، ص 343»
امام علی - علیه السلام - فرمود: دین را دژ و حصار محکم حکومت خود قرار ده و با شکر گزاری، نعمت ها را حفظ کن؛ زیرا هر قدرتی که دین او را احاطه کرده باشد (عامل به دین باشد)، هرگز شکست نمی خورد و هر نعمتی که با سپاسگزاری همراه باشد، گرفته نمی شود.
2. قال الباقر - علیه السلام - إلی عمر بن عبد العزیز: اِفتَحِ البابَ وَ سَهِّلِ الحِجابَ وَ اُنصُرِ المُظلومَ وَ رَدِّ المَظالِمَ.
«بحار الأنوار، ج 46، ص 346»
امام باقر - علیه السلام – به عمر بن عبد العزیز فرمود: در را به روی مردم باز کن و دسترسی مردم را به خودت آسان گردان و ستمدیده را یاری کن و حق ستمدیدگان را به آنان برگردان.
3. قال الامام علی - علیه السلام - : یحتاجُ الاِمامُ اَلی قَلبٍ عَقولٍ وَ لِسانٍ قَئُولٍ وَ جَنانٍ عَلی اِقامَةِ الحَقِّ صَئُولٍ.
«غرر الحکم، ص 340»
امام علی - علیه السلام - فرمود: رهبر نیازمند سه چیز است: قلب اندیشمند و متفکر، زبان گویا و دل پر جرئت و قاطع در برابر اجرای حق.
4. قال الامام الصادق - علیه السلام - : اِیاکَ وَ الرّیاسَةَ فَما طَلَبَهَا اَحَدٌ اِلاّ هَلَکَ.
«بحار الأنوار، ج 14، ص 47»
امام صادق - علیه السلام - فرمود: از ریاست طلبی دوری کن که هر که آن را طلب کند، نابود می شود.
5. قال امام الرضا - علیه السلام - : ما ذِئبانِ ضارِیانِ فی غَنَمٍ قَد تَفَرَّّقَ رُعاتُها بِاَضَرَّ فی دینِ المُسلِمٍ مِن طَلَبِ الرّیاسَة.
«بحار الأنوار، ج 73، ص 145»
امام رضا - علیه السلام - فرمود: زیانی که دو گرگ گرسنه به گلة گوسفندی بی چوپان می زنند از زیان ریاست طلبی در دین مسلمانان بیش تر نیست.
6. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : اَوَّلُ ما عُصِی بِهِ الله تَبارَکَ وَ تَعالی سِتُّ خِصالٍ: حُبُّ الدُّنیا وَ حُبُّ الرّیاسَة وَ حُبُّ الطَّعامِ وَ حُبُّ النِّساءِ وَ حُبُّ النُّومِ وَ حُبُّ الرّاحَة.
«بحار الأنوار، ج 73، ص 153»
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: نخستین چیزی که موجب عصیان پروردگار گردید، شش گناه بود: دنیا طلبی، ریاست طلبی، شکم پرستی، شهوت پرستی، علاقه به خواب و راحت طلبی.
7. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : مَن اَحَبَّ اَن یتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجالُ قِیاماً فَلیتَبَّوأ قعَدُهُ مِنَ النّار.
«بحار الأنوار، ج 73، ص 150»
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: کسی که دوست دارد مردم جلوی پای او بایستند، جایگاهش پر از آتش خواهد شد.
8. قال الامام الصادق - علیه السلام - : اِیاکُم وَ هؤُلاءِ الرُّؤَساءِ الَّذینَ یتَرئَّسونَ فَوَ اللهِ ما خَفَقَتِ النِّعالُ خَلفَ رَجُلٍ اِلاّ هَلَکَ وَ اَهلَکَ.
«بحار الأنوار، ج 73، ص 150»
امام صادق - علیه السلام - فرمود: از رئیس هایی که دوست دارند ریاست کنند، پرهیز کنید. سوگند به خدا، هر مردی کفش ها پشت سر او به صدا در آیند هم خودش هلاک شود و هم آنان که به دنبال او راه می روند (و او را به ریاست قبول دارند).
9. قال الامام علی - علیه السلام - : مَن طَلَبَ الرّئاسَة بِغَیرِ حَقٍ حُرِمَ الطّاعَة لَهُ.
«تحف العقول، ص 321»
امام علی - علیه السلام - فرمود: هر که ناحق به دنبال ریاست باشد، اطاعت از او حرام است.
10. قال الامام علی - علیه السلام - : مَنِ اتَّخَذَ الحَقَّ لُجاماً اِتَّخَذَهُ النّاسُ اِماماً.
«غرر الحکم، ص 331»
امام علی - علیه السلام - فرمود: هر که حق را پیش روی خود قرار دهد و بر محور حق حرکت کند، مردم او را به ریاست و زعامت می پذیرند.
11. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : مَن وَلّی شَیئاً مِن اُمُورِ المُسلِمینَ اِلاّ اُتِی بِهِ یومَ القِیامَة وَ یداهُ مَغلُولَتانِ اِلی عُنُقِهِ لا یفُکُّهُما اِلاّ عَدلٌ.
«عوالی اللآلی، ج 1، ص 366»
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هر که ولایت و مسئولیت کاری از امور مسلمانان به او واگذار شود، روز قیامت او را در حالی که دستان او را به گردنش بسته اند می آورند و چیزی جز عدالت او را از غل و زنجیر آزاد نمی سازد.
12. قال الامام علی - علیه السلام - : زَکاةُ القُدرَةِ الاِنصافُ.
«غرر الحکم، ص 342»
امام علی - علیه السلام - فرمود: زکات قدرت، انصاف است.
جهاد كبير
فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا . فرقان / 52
پس هرگز از کافران اطاعت نکن و بوسیله قرآن با آنان جهادی بزرگ نما.
بیان مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درباره آیه
در تفاسیر گفتهاند مراد از این ضمیر «بِه»، قرآن است، با اینکه حالا کلمهی قرآن در عبارت نیامده است که ضمیر به آن برگردد لکن، هم مرحوم طبرسی در «مجمعالبیان» [گفته است]، هم مرحوم علّامهی طباطبائی؛ مرحوم علاّمهی طباطبائی میگویند سیاق کلام نشان میدهد که مراد از «بِه» یعنی «بالقرآن»؛ بنده هم آنجا همین را در سخنرانی گفتم؛ بعد که آمدم، به ذهنم رسید که یک وجه اوضحی در اینجا وجود دارد که «فَلا تُطِعِ الکفِرینَ وَ جهِدهُم بِه»، یعنی «بعدم الاطاعة»؛ عدمالاطاعة یعنی آن مصدری که فعل از آن انشقاق پیدا [میکند] و مستتر در آن فعل است؛ فَلا تُطِعِ الکفِرینَ وَ جهِدهُم بِه، یعنی به این عدمالاطاعة، جِهادًا کَبیرًا؛ پس عدمالاطاعة شد جهاد کبیر؛ این معنا اقرب به ذهن است؛ حالا من البتّه فحص نکردم ببینم در بین مفسّرین کسانی این احتمال را دادهاند یا نه، لکن بههرحال این احتمال، احتمال مهمّی است. جهاد کبیر یعنی این؛ جهاد برای عدم تبعیّت، برای عدم دنبالهروی از دشمن. پس مسیر و جهتگیری این مجلس این است؛ مسیر انقلابی، مسیر انقلابیگری، تعقیب راه انقلاب، تحکیم اسلام، تحکیم دین خدا.
بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری- 06/۰۳/۱۳۹۵
جهاد فقط بهمعنای قتال نیست، فقط بهمعنای جنگ نظامی نیست؛ جهاد یک معنای بسیار وسیعتری دارد. در بین جهادها جهادی هست که خدای متعال در قرآن آن را «جهاد کبیر» نام نهاده: وَ جاهدهم بِه جِهادًا کَبیرًا؛ در سورهی مبارکهی فرقان است؛ «بِه» یعنی به قرآن، « جاهدهم بِه» یعنی بهوسیلهی قرآن با آنها جهاد کن؛ جِهاداً کَبیرًا. این آیه در مکّه نازل شده. درست توجّه کنند جوانهای عزیز! در مکّه جنگ نظامی مطرح نبود؛ پیغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامی نبودند، کاری که آنها میکردند کار دیگری بود؛ همان کار دیگر است که خدای متعال در این آیهی شریفه میگوید: وَ جاهدهم بِه جِهادًا کَبیرًا. آن کارِ دیگر چیست؟ آن کارِ دیگر، ایستادگی و مقاومت و عدم تبعیّت [است.] فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهدهم بِه جِهادًا کَبیرًا؛ از مشرکین اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر. این تقسیمبندی غیر از تقسیمبندی جهاد اکبر و جهاد اصغر است: جهاد اکبر که از همه سختتر است، جهاد با نفْس است، همان چیزی است که هویّت ما را، باطن ما را حفظ میکند؛ جهاد اصغر، مجاهدت با دشمن است، منتها در بین جهاد اصغر یک جهاد هست که خدای متعال آن را «جهاد کبیر» نام نهاده که آن همین است. «جهاد کبیر» یعنی چه؟ یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزهی با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیّت؛ تبعیّت نکن. تبعیّت نکردن در کجا؟ در میدانهای مختلف؛ تبعیّت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدانهای مختلف از دشمن تبعیّت نکن؛ این شد «جهاد کبیر».
این تبعیّت نکردن آنقدر مهم است که خدای متعال پیغمبر خود را مکرّر به آن توصیه میکند. آیهی تکاندهندهی اوّل سورهی مبارکهی احزاب: بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیم * یااَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکافِرینَ؛ [میفرماید] «اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرین»! پیغمبر! تقوا داشته باش و از کافران تبعیّت نکن؛ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حکیمًا،ما میدانیم مشکلات تو را، ما میدانیم فشارهایی که بر تو وارد میکنند تا تو را وادار به تبعیّت کنند -تهدید میکنند، تطمیع میکنند- امّا شما مراقب امر و نهی الهی باش، اِتَّقِ اللهَ، حواست جمع باشد. وَ لا تُطِعِ الکافِرین؛ این اطاعت نکردن از کافرین، آن چیز بزرگ و مهمّی است که خدای متعال با این لحن با پیغمبرش حرف میزند.
خب، اطاعت از کافرین نکن، پس چهکار کن؟ وَ اتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرًا. [میفرماید:یااَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ و المُنفِقینَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حکیمًا * وَ اتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرا؛ از آنها تبعیّت نکن؛ تو برنامه داری؛ تو برنامهی کار داری، برنامهی زندگی داری؛ وحی الهی تو را تنها نگذاشته است؛ قرآن در اختیار تو است، اسلام در اختیار تو است، برنامهی اسلام در اختیار تو است؛ این راه را برو. ببینید اینها همه آیات اوّل سورهی احزاب است؛ پشت سر هم؛ اوّل، اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ وَ المُنفِقین؛ بعد، وَ اتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّک؛
پشت سر [آن]، جواب این سؤال است که خب، خطر وجود دارد، فشار میآورند؛ وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ وَ کَفی بِاللهِ وَکیلا؛ در مقابل همهی این فشارها به خدا تکیه کن؛ به خدا تکیه کن. توکّل معنایش این نیست که کار را رها کنید بنشینید تا خدا بیاید عوض شما کار را انجام بدهد؛ این نیست؛ توکّل این است که شما راه بیفتید، عرق بریزید، تلاش کنید، آنوقت یقین داشته باشید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد؛ امروز مسئلهی جمهوری اسلامی این است.
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام- 03/۰۳/۱۳۹۵
منابع:
تفسیر نمونه
میزان الحکمه
تحف العقول
غرر الحکم
گروه دین و اندیشه تبیان
مبلغان - آبان و آذر 1382، شماره 47
پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
[بخش اول]
|