معني عفت
عفت، نگاه داشتن نفس از چيزهايي كه حرام است يا انجام آن شايسته نيست و عفيف به كسي گفته ميشود كه در برابر خواستههاي نفساني، مقاومت نموده، خود را حفظ نمايد.2
فوايد عفاف
شناخت و آگاهي از فوايد عفاف و مضرات بي عفتي، يكي از زمينههاي رشد عفاف ميباشد. حضرت علي فرمود: «مَنْ عَرَفَ كَفَّ»3 هر كه آگاه باشد، از انجام گناه باز ايستد. اين آگاهي را از طرق مختلف ميتوان بدست آورد، گاهي با مطالعه كتابها و نشرياتي كه در اين زمينه نوشته شده و گاهي با عبرت گرفتن از حوادث زمان و تجربياتي كه ديگران داشتهاند. چرا كه به فرموده حضرت علي: «عبرت، موجب پاكدامني ميشود»4 و گاهي اين شناخت، با تفكر و توجه به اين حقيقت بدست ميآيد كه افراد بي عفت و انگشت نماي ديگران، گرچه ممكن است با رفتار و حركات زننده خويش، چند روزي نظر عدهاي را به خود جلب كنند و چند صباحي به خواستههاي نفساني خود برسند ولي در واقع، آنها حكومتي بر دلها نداشته و رسوايي دنيا و آخرت در انتظارشان است. عفاف، مرواريدي است ارزشمند كه در وجود انسان به وديعت نهادهاند كه باعث مصونيت انسان از لغزشها و خطاهاست. در اهميت عفاف، همين بس كه حضرت علي ميفرمايد:
«اَفضَلُ العَبادَةِ اَلعِفافُ»5 عفاف برتن عبادت است.
و در جاي ديگر ميفرمايد: «عفت منشأ تمام نيكي هاست.»6
البته عفت و پاكدامني فوايد زيادي دارد كه در اينجا به چند نمونه ديگر از آنها اشاره مينماييم:
1. حفظ نفس:
عفاف موجب كنترل و حفظ نفس از بديهاست چنانچه امام علي فرمود:
«پاكدامني، نفس را حفظ ميكند و از پستيها دور ميدارد.»7
2. عزت و سربلندي:
انسان در سايه عفاف، عزت پيدا ميكند و كساني كه هر چه ميخواهند ميخورند و آنچه ميخواهند ميگويند و دائما بدنبال هوسراني هستند، نزد ديگران اعتبار و ارزشي ندارند.
3. پاكي اعمال:
حضرت علي ميفرمايد: «بِالعِفافِ تَزكّوا الاعمالَ»8 بوسيله عفاف، اعمالتان را پاك سازيد.
آري آن گاه كه پاي نفس و اميال نفساني در ميان نباشد اخلاص در عمل جاي خود را باز خواهد كرد.
4. فرو نشاندن آتش شهوت:
با توجه به اينكه غريزه جنسي به خاطر حكمت الهي و براي بقاي نسل، بطور طبيعي در وجود انسان به وديعه گذاشته شده است، اگر كنترل نشود، باعث سقوط و هلاكت ميشود. از اين رو حضرت علي در بيان اهميت عفت و چگونگي مهار شهوتها توسط آن ميفرمايد: «اَلعِفَّةُ تُضَعِّفُ الشَّهْوَةَ»9 عفت شهوت را كاهش ميدهد.
آثار بيعفتي
همچنان كه عفت فوايد زيادي دارد طبيعتا بيعفتي هم آثار شوم بسياري دارد كه توجه به اين آثار شوم، مايه عبرت بزرگي است. از جمله آن آثار عبارتنداز:
1. گسترش بياعتمادي:
در جامعهاي كه بيعفتي رواج داشته باشد افراد نسبت به يكديگر بياعتماد خواهند شد و هر آينه احتمال خيانت و بيوفائي نسبت به ديگري هست چون شخصي كه عفت ندارد همواره دنبال اميال و هوسراني خودش است و اصلاً به اطرافيان توجهي ندارد تا حقوق آنها را محترم بشمارد زيرا چيزي كه برايش اهميت دارد، رسيدن به لذت زود گذر و بيفايده خودش است.
2. سقوط:
بيعفتي پرتگاهي است بس ترسناك. و هر كس كه دراين پرتگاه سقوط كند شخصيت، عزّت، همّت و انسانيت خود را كه ضامن سعادتش است از دست خواهد داد.
3. ركود فكر و استعداد:
يكي ديگر از آثار شوم بيعفتي، ركود فكري و عدم رشد استعدادهاي عالي همچون خداگرايي و كسب علم و دانش است. عدم كنترل ميل جنسي سبب ميشود كه تمام حواس و توجّهات انسان بر هوسبازيها و بيبندو باريها معطوف گردد و ديگر جايي براي فعاليت و شكوفايي انديشه و استعداد حتي در زمينه تحصيل باقي نميماند.
4. خيانت و عكس العمل آن:
جهان، جهان عمل و عكس العمل است و هر عمل خير و شري، انعكاس خاص خودش را دارد. امام محمد باقر ميفرمايند: «از چيزهايي كه خداوند به حضرت موسي وحي كرد اين بود كه اگر كسي به ناموس ديگران خيانت كند، ديگران هم به ناموس او خيانت خواهند كرد و نيز فرمود: اي موسي! پاكدامن باش تا خانواده ات پاكدامن باشد.»10
هر كه افتد نظرش در پي ناموس كسان
پي ناموس وي افتد نظر بوالهوسان
جهت آگاهي بيشتر از سرانجام بي عفتي در آخرت نيز به قسمتي از حديث شريف معراج اشاره ميكنيم تا مايه عبرت براي ما انسانها باشد:
«حضرت علي فرمود: همراه حضرت زهرا به حضور پيامبر رفتيم، ديديم به شدت گريه ميكند. وقتي علت گريه رااز آن حضرت پرسيديم، فرمود: اي علي! در شب معراج زناني را در عذابهاي گوناگون ديدم كه مشاهده اين صحنهها اشك مرا در آورده است، از جمله:
ـ زني را ديدم كه از مويش آويزان است و مغز سرش از شدت گرما ميجوشد؛ به دليل اينكه در دنيا موي سرش را از نامحرمان نميپوشانيد.
ـ زني را ديدم كه گوشت بدنش را ميخورد و آن به خاطر اين بود كه در دنيا اندام خود را براي نامحرم آرايش ميكرد.
ـ زني را ديدم كه با قيچي گوشت بدن خود را تكه تكه ميكرد به علت اينكه در دنيا خود را در معرض كامجويي عيّاشان ميگذاشت...»[1]11
مراتب و زمينههاي رشد عفاف
مرتبه اول: عفت نفس
مهمترين و سرنوشت سازترين مرتبه از مراتب عفاف، عفت نفس و پاكي روح است كه اگر در انسان باشد، ابعاد و مراتب ديگر عفاف نيز تحقق و رشد خواهد كرد از اين رو است كه حضرت علي نيز عفت نفس را يكي از صفات و ويژگيهاي پارسايان ومتقين برشمرده و ميفرمايد:
«اَنفُسُهُمْ عَفيفَةٌ»12 پارسايان از نفوس پاكي برخوردارند.
تمايلات نفساني يكي از نعمتهاي الهي در وجود انسان است كه اگر در جهت مثبت از آن بهره برداري شود سبب گرايش وي به سوي كمال و سعادت است و پيشرفتهايي را در زمينههاي مختلف بدنبال خواهد داشت. بنابراين اصل هوي و شهوت، زيانآور نيست آنچه بد و زيان آور است هواپرستي و شهوت پرستي است. اگر انسان به جايي برسد كه عقل، محكوم هوس شود، آنگاه خطرناك است. حضرت علي فرمود: «چه بسيار است عقل (هايي) كه اسير حاكم نفس شوند.»13
به حكم عقل، گرايشهاي مذهبي و بندگي خدا، انسان را به سعادت ميرساند، ولي نفس، انسان را به غفلت از ياد خدا و مسائل معنوي ميكشاند. پس هواي نفساني كه زير پرچم عقل، رام شود، موجب سعادت انسان است و چون نافرماني و وحشي گردد، صاحبش را از زين به زير و از فراز به فرود خواهد آورد.
عفت در افكار: يكي از عواملي كه باعث بيعفتي نفس ميشود فكر كردن در مورد گناه است و حضرت عليميفرمايد: «مَن كَثُرَ فِكْرَهُ في المَعاصي دَعَتْه اِلَيها»14 كسي كه در انديشه گناه باشد و درباره آن بسيار فكر كند سرانجام، او را به گناه ميكشاند. بنابراين محافظت فكر از چنين وسوسههاي شيطاني، موجبات عفاف و سلامت روحي و رواني شخص را فراهم ميآورد و آدمي به جايي ميرسد كه ظاهر و باطنش يكسان و وجودش مجسمه عفاف ميشود. حضرت عيسي به حواريين فرمودند: «كسي كه فكر گناه ميكند مانند كسي است كه در خانه آراستهاي آتش روشن كند، اگر آتش خانه را نسوزاند، دودش نقش و نگار آن را خراب خواهد كرد.»15
نشانههاي عفت نفس
الف) قناعت:
يكي از ويژگيهاي افراد با ايمان و باعفت، قناعت است. افراد خودساخته و وارستهاي كه داراي روحيه قناعت هستند هميشه به آنچه از مال و زن و فرزند دارند خوشنودند. مهمترين ويژگي اين افراد، همان رضايت خاطر آنها نسبت به مقدرات عالم ـ اعم از مالي و خانوادگي و غيره ـ است. رسول خدا در زمينه قناعت مالي و اقتصادي ميفرمايد: «بينيازي، به فراواني ثروت نيست، بلكه به داشتن روحيه بينيازي است.»16 بنابراين لازمه قناعت مالي تنظيم دخل و خرج است. مثلاً رزمندهاي كه در برابر دشمن قرار گرفته بايد ميزان مصرف مهمّات را با موجودي خود تنظيم كند يا مثلاً كسي كه مسؤوليت خانواده بر عهده اوست، نيازهاي خود را براساس حقوق ماهيانه خود تنظيم كرده و از ولخرجي و ريخت و پاش جلوگيري كند.
ب) بينيازي از ديگران:
خداوند در قرآن در مورد انسانهاي تهيدستي كه عزت نفس دارند ميفرمايد: «به دليل عزت نفس، و شدّت خويشتن داري، افراد بياطلاع آنها را غني (و ثروتمند) ميپندارند. اما آنها را از چهرههاشان ميشناسي، آنها هرگز مانند فقراي عادي اصرار در سؤال ندارند.»17
پيامبر خدا ميفرمايند: «خداوند انسانهاي با حياء و عفيف را دوست دارد، ولي انسانهاي بد زبان و سائل را كه در تقاضاي خود پافشاري ميكنند دوست ندارد.»18
الگوهاي عفاف
هنگامي كه صفحات تاريخ را ورق ميزنيم و يا به اطرافيان خود به ديده عبرت مينگريم، ميبينيم كه الگوهاي عفاف براي ما بسيار زياد است، هركس بايد به تناسب حالات خودش، از اين الگوها سرمشق گرفته و اخلاق و صفات خود را تا جايي كه ممكن است همانند آن الگوها نمايد. براي نمونه به چند مورد آنها اشاره ميشود:
1. فاطمه زهرا مظهر عفت:
يكي از الگوهاي عفاف كه مظهر عفت و تمام كمالات انساني است، حضرت فاطمه زهرا ميباشد. «اين بانوي دو عالم در طول زندگي خويش تجسم حيا و عفت شناخته ميشد. در سخنان گهر بار آن حضرت ميخوانيم؛ زن شايسته، كسي است كه خود را از مردان بيگانه دور داشته، از ديدن نامحرم و همچنين از منظر آنان در امان باشد. بنابراين، تا ضرورتي نبود آن حضرت در مجامع مردان حضور نمييافت و در مواقع حساس و لزوم در ميان جامعه حاضر شده (و حدالامكان از پس پرده)، سخنراني كرده از حق خود و ولايت دفاع مينمود.»19
2. شهيد راه عفاف
يكي از الگوهاي عفاف در عصر ما دختري است كه جان خويش را نيز بر سر اين راه نهاد و شهيد شد. «معصومه آرامش» كه از خانوادههاي مذهبي و متدين بود جهت شركت در كنكور، براي مطالعه به يكي از كتابخانههاي شهر رفته بود و در حين بازگشت گرفتار جوان هوسران و گرگ صفتي شد كه او را به هوس دعوت ميكرد. وي هرگز تن به بيعفتني نداد. آن هوسران براي رسيدن به مقصود شيطاني اش از هيچ جنايتي روي گردان نبود او را با زور به مكاني كه در زيرزمين اطراف كتابخانه بود و تهديد به مرگ كرد. اما وي آن قدر مقاومت كرد تا با كمال افتخار و سرافرازي، جان خود را فداي عفاف نمود و به همگان فهماند كه عفت و پاكدامني، عزيزتر از جان است. بدن قطعه قطعه شدهاش بعد از مدتها تفحص توسط نيروي انتظامي كشف شد و به پزشك قانوني منتقل شد. پزشك قانوني به عفت و پاكي او گواهي داد. شهر، سه روز به حالت تعطيل عمومي درآمد و همگان در شهادتآن شهيد راه عفاف، عزادار بودند. به لطف الهي، ديري نپاييد كه قاتل او شناسايي و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته شد.20
3. جوان نفس ستيز
آوردهاند كه شبي در قصر شاه عباس بر اثر نزاعي بين يكي از زنان شاه و دخترش، كدورتي حاصل گرديد، از اين رو دختر شاه قهر كرد و مخفيانه از حرمسرا بيرون رفت و چون در پشت حرمسرا، يك مدرسه بود فوري آنجا رفته و به اتاق يكي از دانشجويان علوم اسلامي كه چراغش روشن بود، وارد شد.
جوان صاحب اتاق، دانشجوي فقيري بود كه در آن موقع، شام مختصري تهيه كرده و در برابر شمعي مشغول مطالعه بود. همين كه دختر وارد اتاق شد، در را بست و با انگشت به محمدباقر اشاره كرد كه ساكت باش! دانشجوي بيچاره در بهت عجيبي فرو رفت و ارادهاش سلب گرديد و نتوانست چيزي بگويد.
دختر شاه وارد شد و نشست و گفت: شام چه داري؟
دانشجوي جوان آنچه حاضر بود آورد. دختر شام را خورد و سپس سراغ رختخواب را گرفت. محمدباقر، به كنج اتاق اشاره كرد. دختر به طرف رختخواب رفت و خوابيد و گفت: نبايد در را باز كني و به كسي وجود مرا اطلاع بدهي. محمدباقر اطاعت كرد. او خفت و اين، در بهت و حيرت مشغول مطالعه شد!
از آن طرف چون به شاه خبر دادند كه شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است، دستور داد تا مأموران و خدمه و فرّاشان، تمام زواياي شهر را جستجو كرده و او را بيابند. ليكن مأموران هرچه جستجو كردند، از آن دختر گمشده اثري نيافتند و به فكر هيچ كس هم خطور نكرد كه ممكن است شاهزاده خانم به اتاق دانشجويي برود.
صبحگاهان، دختر از خواب برخاست و از اتاق خارج شد در اين هنگام مأموران او را ديدند، دختر و آن جوان دانشجو را كه از ترس نزديك بود قالب تهي كند، گرفتند و به حضور شاه عباس بردند و گزارش دادند كه شاهزاده خانم، شب تا صبح در اتاق اين جوان بوده است!
شاه عباس بسيار خشمگين شد و از جوان دانشجو پرسيد چرا شاهزاده خانم را تا صبح در اتاق نگه داشتهاي و به ما خبر ندادي؟ گفت: قربان! او مرا تهديد كرد كه اگر به كسي اطلاع دهم، مرا به دست جلاد خواهد سپرد!
پس شاه عباس دستور داد تا دختر را معاينه كردند و چون شاه ديد دخترش سالم است، از آن جوان پرسيد: تو كه مرد عزب و بيزني هستي، چطور توانستي چشم پوشي كني، مگر تو شهوت نداري؟!
محمدباقر، در پاسخ او، ده انگشت خود را به شاه عباس نشان داد. شاه ديد تمام انگشتانش سوخته و گوشتهايش ريخته است. پرسيد: اين چيست؟ جوان گفت: چون شاهزاده خانم در رختخواب من خوابيد، نفس اماره مرا وسوسه كرد كه معطل چه هستي، چنين فرصتي كمتر دست ميدهد. اما هر دفعه كه نفس امّاره مرا وسوسه كرد و تصميم به گناه ميگرفتم، يكي از انگشتانم را روي شعله سوزان شمع مينهادم تا طعم عذاب جهنم را بچشد و گناه نكنم! از سر شب تا صبح با نفس خود در مبارزه بودم و به لطف الهي اگرچه همه انگشتانم سوخت، ولي شيطان نفس نتوانست، مرا از راه راست منحرف سازد.
شاه عباس از پرهيزكاري و پاكدامني آن جوان خيلي خوشش آمد و دستور داد تا همان دختر را به عقد جوان دانشجو درآورند و او را به لقب «ميرداماد» مفتخر نمود و فوقالعاده وي را گرامي داشت. و آن دانشجوي علوم دين، به بركت مبارزه با نفس اماره، يك شبه به مقام والايي نايل آمد و معروف خاص و عام گشت.21
هميشه به خاطر بسپاريم
هر كه عفت ورزد، بار گناهانش سبك شود و مقام و منزلتش نزد خداوند، بالا رود.22
يادآوري
1. عفاف، باعث مصونيت انسان از لغزشها و خطاهاست.
2. فكر گناه همانند آتش روشني در خانه منقش و آراستهاي است، كه گرچه آتش خانه را نسوزاند، دودش، نقش و نگار آن را خراب ميكند.
3. هر كه افتد نظرش در پي ناموس كسان پي ناموس وي افتد نظر بوالهوسان
--------------------------------
پينوشتهاي درس دوم
1. ميزان الحكمة، ج 8، ص 3829، ح 13169.
2. مرواريد عفاف، ص 17.
3. اصول كافي، ج 3، ح 1635.
4. ميزان الحكمة، ج 6، ص 395.
5. همان، ص 363.
6. همان.
7. همان.
8. وسايل الشيعه، ج 14، ص 170.
9. نهج البلاغه، خطبه 194.
10. همان، كلمات قصار 211.
11. غرر الحكم، ص 664.
12. همان.
13. لَيسَ الغَني عَن كِثرَةِ العَرَضْ إنَّما الغَني غِني النَّفسَ، مجموعه ورام، ج 1، ص 163.
14. بقره، 273.
15. بحارالانوار، ج 71، ص 270.
16. ره توشه راهيان نور، جوانان، تابستان 81، ص 164، به نقل از وسايل الشيعه، ج 84، ص 123.
17. مرواريد عفاف، ص 102.
18. داستانهايي از دنياي جوانان، ص 361، (با اندكي تخلّص).
19. ميزان الحكمة، ج 8، ص 3829، ح 13158.
نويسنده: حجه الاسلام و المسلمين دكتر ياسين كمالي وحدت |