حضرت علی بن ابی طالب ع ، سی سال بعد از عام الفیل ، روز جمعه سیزده رجب در خانه خدا ( کعبه ) متولد شد ، ودر سال چهل از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المُبارک ، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید .
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود . ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم ص ، و سی سال بعد از رحلت حضرت رسول زندگی کرد . زندگی علی ع ، زندگی پر برکتی بود برای اسلام ؛ بلکه برای بشریت ، و اگر آن بزرگوار نبود ، تاریخ ، تاریخ نبود . گوشه های درخشنده تاریخ ، روزهای عمر امیر المؤمنین ع است .
سخن گفتن در باره امیر المؤمنین ع کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین ع در این نوشته می پردازیم :
علی کیست ؟
راستی جواب این سئوال چیست ؟ اگر نگوییم ممکن نیست ، باید گفت که کاری است دشوار . جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید : « سخن گفتن در باره علی ممکن نیست . اگر قرار است حقّ علی ادا شود ، گویند غلو است و اگر حقّ او ادا نشود ، در باره علی ظلم است » .
خلیل نحوی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید : چه بگویم در باره کسی که دوست و دشمن ، فضایل او را انکار نمودند . دوست بواسطه ترس ، و دشمن بواسطه حسد . مع الوصف عالَم از فضایل او پر شد » .
نظیر این گونه کلمات در باره امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که در باره فضایل امیرالمؤمنین ع از زبان قران سخن بگوییم :
« وَ لَو اَنَّ فِی الاَرضِ مِن شَجَرَةٍ اَقلاَمُ وَالبَحرُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ اَبحُرٍ مَانَفِدَت کَلِماتُ اللهِ ... » (1) یعنی ، اگر درختهای روی زمین قلم گردد ، و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه برای نوشتن کلمات خدا ، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست .
معدن آن کلمات از نظر شیعه ، امیرالمؤمنین ع است ، در دعایی که از ناحیه مقدسه به توسط محمد بن عثمان (2) بما رسیده است ، در دستور است که باید در هر روز از ماه رجب خوانده شود : « فَجَعَلتَهُم مَعَادِنَ کَلِمَاتِکَ ... » ( مفاتیح الجنان ) یعنی ، آنان را معادن کلمات خودت قرار داده ای .
چه خوش سروده است :
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست ... که تر کنی سر انگشت و صفحه بشماری
بهتر از این سروده ، شعری است که در باره امیرالمؤمنین ع سروده شده است :
تویی آن نقطه بالای فَوقَ اَیدیهِم ... که در وقت تَنَزُّل تَحت بِسمِ الله رابائی
مادر امیرالمؤمنین ع فاطمه بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم ص مادری به تمام معنی بود . فاطمه زنی است که در مسجدالحرام درد زاییدن گرفت و چون بخانه خدا پناه برد ، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانه خدا گشت . سه روز در خانه خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم با بچه ای چون ماه از خانه خدا بیرون آمد و می گفت : « ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده ، نام او را علی بگذارید ! و این فضیلت برای احدی تا بحال پدید نیامده است .
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب :
1) ایمان امیرالمؤمنین ع :
ایمان امیرالمؤمنین ع و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد . همین مقدار بس است که بگوییم : عُمَر هنگام مرگ ، شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد ، اما راجع به امیرالمؤمنین ع گفت :
« یَا عَلِیَّ لَووُزِنَ اِیمَانُکَ بِایمَانِ اَهلِ السَّمواتِ وَالاَرضِ لَیَزیدُ اِنِمانُکَ اِیمَانَهُم » یعنی ، ای علی ! اگر همه خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ، ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد .
و این جمله ، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم ص شنیده می شد (3) .
2) علم امیرالمؤمنین ع :
پروردگار عالم در قران ، عالم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند :
« وَ یَقُولُ الَّدِنَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفَی بِاللهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ » (رعد : 43 ) (4) یعنی ، کفّار می گویند تو پیامبر نیستی ! در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همه قران نزد او است ، کفایت می کند .
ما اگر این آیه شریفه را با آیه 40 از سوره نمل مقایسه کنیم ، مقام علی امیرالمؤمنین ع واضحتر می شود :
« قَالَ الَّذِی عِندَّهُ مِنَ الکِتَابِ اَنَا آتِیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَریَدَّ اِلَیکَ طَرفُکَ ... » آنکه مقدار بسیار کم از علم قران نزدش بود ، گفت می آورم آنرا تخت بلقیس – به یک چشم بر هم زدن .
امام صادق ع می فرماید : « علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا » .
امیرالمؤمنین ع در نهج البلاغه ، میزان دانش خویش را باز می کند : « سَلُونی قَبلَ اَن تَفقُدُونی وَاللهِ لَوشِئتُ لَاُخبِرُ کُلَّ رَجُلٍ بِمَخرَجِهِ وَ مُولِجِهِ وَ جَمیعِ شَأنِهِ لَفعَلتُ » یعنی ، از من بپرسید هر چه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید . بخدا اگر بخواهم ، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهم داد .
و در خطبه دیگری می فرماید : « سَلُونی قَبلَ اَن تَفقُدُونی وَالَّذِی نَفسی بِیَدِهِ مَا سَئُلتُمُونی عَن شَییٍ فِیمَا بَینَکُم وَ بَینَ السَّاعَظةِ اِلاّ اَن اُنَبِّئکُم بِهِ » یعنی ، از من بپرسید هر چه که می خواهید ، قبل از آنکه مرانیابید . بخدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید ، مگر آنکه جواب آن را خواهم داد .
3) تقوای امیرالمؤمنین ع :
عُمَر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را برای خلافت انتخاب کرد : عَبدُالرَّحمنِ بن عُوف ، عثمان ، طلحه ، زبیر ، سعد وقاص و امیرالمؤمنین ع .
آنان در اتاقی گرد آمدند . عبدالرحمن بن عوف ، دست امیرالمؤمنین را گرفت و گفت : بیعت می کنم با تو که خلیفه مسلمانها باشی ، مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و روش ابی بکر و عُمَر عمل کنی .
امیرالمؤمنین ع فرمود : خلیفه می شوم ، مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنّت رسول اکرم و اجتهاد خودم عمل کنم .
این عمل چندین مرتبه تکرار شد تا سرانجام عثمان شرایط خلافت را پذیرفت . از نظر سیاسی ، این قضیه بسیار عجیب است . امیرالمؤمنین می توانست با هر شرطی که گفته شد ، خلافت را قبول کند و بعداً اگر مصلحت نمی دید ، می توانست به آن شرایط عمل نکند . مگر عثمان به شرایط عمل کرد ؟ ولی تقوای امیرالمؤمنین مانع بود ، در نهج البلاغه می خوانیم : « وَاللهِ لَو اُعطِیتُ الاَقالِیمَ السَّبعَهِ وَ مَا تَحتَ اَفلاکِهَا عَلَی اَن اَعصِیَ اِللهَ فِی نَملَةِ أَسلُبُها جِلبَ شَعیرَةٍ مَا فَعَلتُهُ » (نهج البلاغه فیض الاسلام ره ص 714 ) یعنی ، بخدا سوگند ! اگر تمام جهان را به من دهند که پوست جو را به ناحق از دهان مورچه ای بگیرم ، من این کار را نخواهم کرد .
به امیرالمؤمنین ع گفتند : معاویه با پول ما ، مردم را به دور خودش گرد آورده است ، چرا شما چنین نمی کنید ؟ فرمود : آیا از من می خواهید که با ظلم و گناه ، منصب بدست آورم ؟ روزی که خلافت را قبول کرد در خطابه ای آتشین فرمود : بیت المال باید به اهلش تقسیم شود ، و برابری اسلامی باید مراعات شود . مدتی نگذشت که نگرانیها و هیاهوها بر خاست .
شبی عده ای و از آن جمله طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین ع آمدند و چون خواستند سخن گویند ، امیرالمؤمنین ع شمع را خاموش کرد و فرمود : این شمع بیت المال است و چون حرفها شخصی است و برای وضعیت مسلمانها نیست ، سوختن شمع بیت المال اشکال دارد . سر انجام ، مقدمه جنگ جمل و به دنباله آن جنگ صفّین و جنگ با خوارج تهیه شد .
امیرالمؤمنین ع شخصیتی است که حاضر نیست حسن بن علی ، قبل از مسلمانها بهره خود را از بیت المال بگیرد و کسی مثل زینب کبری از گردن بندی بعنوان عاریه مضمونه استفاده کند . این فقط قطره ای از دریای فضایل امیرالمؤمنین ع است .
4) عبادات امیرالمؤمنین ع :
زندگی امیرالؤمنین ع به تقویت اسلام و مسلمین گذشت ، آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجین وقف کرد . جنگهای امیرالمؤمنین ع و فداکاریهای او برای اسلام ، محتاج گفتن و نوشتن نیست . مطلبی که باید به آن توجه داشت ، رابطه او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به کارها .
در نهج البلاغه می خوانیم : « یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السّلِیمِ یَقُولُ آه مِن قِلَّةِ الرَّادِ وَ بُعدِ السَّفَرِ وَ وَحشَةِ الطَّرِیقِ» یعنی،امیرالمؤمنین ع با فغان می گفت : آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه .
ابن عباس می گوید : امیرالمؤمنین ع را در میدان دیدم که به آسمان خیره است . دانستم که منتظر اول وقت است ، تا نماز بگذارد . در میانه میدان در کوزه شکسته ای برایش آب آوردند . غضب کرد و فرمود : من شمشیر می زنم تا حکم خدا را احیاء کنم ، پس قانون را زیر پا نمی گذارم و از کوزه لب شکسته آب نمی نوشم . در لَیلَةُ الهَریر که شب سختی در جنگ صفین بود ، سجاده امیرالمؤمنین ع در دل شب در میانه میدان انداخته شد و صدای تکبیرهای علی ع شنیده می شد ! دختر امیرالمؤمنین می فرماید : شب نوزدهم که شب شهادت علی بود ، پدرم بعد از افطار تا صبح عبادت کرد . گاهی بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و می گفت:
« اَلَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعَوداً وَ عَلی جَنُوبُهِم وَ یَتَفَکَّرونَ فِی خَلقِ السَّمَواتِ وَ الاَرضِ رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ؛ بِآبِی اَنتَ وَ اُمِّی یَا اَمِرالمُؤمِنینَ رُوحِی فِدَاکَ » ( آل عمران ) ، آنان که خدا را یاد می کنند در حال ایستاده و نشسته و خفتن و دایم اندیشه می کنند در آفرینش آسمانها و زمین و می گویند پروردگار ، این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای ، تو پاک و منزهی ، ما را به لطف خود از دوزخ نگه دار .
5) سیاست امیرالمؤمنین ع :
اگر سیاست به معنی رسیدن به مقصود است از هر راهی که میسر شد ، امیرالمؤمنین ع از این سیاست مُبرّا است . این همان سیاستی است که امیرالمؤمنین آن را خلاف تقوا تشخیص داد و می فرمود : « لَولاَ التّشقَی لکُنتُ اَدهَی الغَرَبِ » یعنی ، اگر تقوا نبود ، من سیاستمدارترین فرد عرب بودم . ولی اگر سیاست حُسنِ تدبیر و مملکت داری است،امیرالمؤمنین ع بزرگترین سیاستمدار است .
از نود و چهار کشور ، عثلا و علما ، بزرگان سیاست و کیاست آمدند و پس از دو سال تفکر و تبادل افکار ، منشور شورای ملل را نوشتند . بسیاری از بزرگان ، دستورالعمل امیرالمؤمنین ع را به مالک اشتر با آن منشور شورای ملل مقایسه نموده اند و به اقرار همه ، دستور العمل امیرالمومنین بهتر و محکمتر و علمی تر از منشور شورای ملل است . این را نیز نباید از نظر دور داشت که امیرالمؤنین ع دستورالعمل مالک اشتر را بدون فرصت در هنگام حرکت مالک اشتر به مصر نوشته است . نظیر همین دستورالعمل ، دستورالعمل دیگری است که امیرالمومنین ع برای محمد بن ابی بکر نوشته است ، و موقعی که محمد بن ابی بکر شهید شد ، بدست معاویه افتاد و برای معاویه چنان جالب بود که دستور داد آنرا در خزینه ضبط کنند .
6) شجاعت امیرالمؤمنین ع :
اگر شجاعت را غلبه بر دشمن معنی کنیم ، امیرالمؤمنین ع شجاعترین افراد است و حدیث قدسی : « لاَسَیفَ اِلاَ ذُوالفقَارِ وَ لاَفَتی اِلاّ عَلِی » در باره علی ع است ، و اگر شجاعت را به معنی غلبه بر نفس معنی کنیم ، باز امیرالمؤمنین ع شجاعترین افراد است : مؤید سخن ما گفته آن بزرگوار در نهج البلاغه است که به فرمانروایان خود می نویسد : « اَرِقُوا اَقلامَکُم وَقَار بُوابَینَ سُطُورِکُم وَایَّاکُم وَ فُضُولَ الکَلامِ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمِینَ لا یَتَحَمَّلُ الضَّرارَ » یعنی ، قلمهای خود را ریز کنید و میان سطرها فاصله نیندازید و قلمفرسایی نکنید و جان کلام را بنویسید،تا به اموال مسلمین ضرر وارد نیاید .
و اگر شجاعت به معنی صبر در بلاها و مقاومت در برابر جزر و مدّ روزگار است ، مظلومی و همچنین شجاعی شجاع تر از علی یافت نمی شود . در نهج البلاغه می فرماید : « فَصَبَرتُ فِی العَینِ قَدَی وَ فِی الخَلقِ شَجَی » یعنی ، بعد از رسول اکرم ، سی سال صبر کردم ، در حالی که استخوانی در گلو و خاری در چشمم بود .
7) زهد امیرالمومنین ع :
زهد از نظر اسلام ، یعنی آنکه دلبستگی به چیزی و به کسی جز به خداوند نباشد . حافظ شیرازی زهد را چنین بیان کرده است :
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ... زهر چه رنگ تعلّق پذیر آزاد است
امیر المؤمنین ع زاهدترین زاهد در جهان است و شاهد ، یک جمله از معاویه است . مردی دنیا پرستِ منافق نزد معاویه آمد و گفت : از نزد والاترین مردمان بسوی تو آمده ام ؛ یعنی علی . معاویه گفت : خاک بر سر تو با کلامی که می گویی ! علی کسی است که اگر صاحب دو انبار کاه و طلا باشد ، ابتدا انبار طلا را در راه خدا صرف می کند و سپس انبار کاه را .
در زندگی امیرالمؤمنین ع ، دنیا و زرق و برق مفهومی نداشت . حضرت به عثمان بن حُنَیف می نویسد : شنیده ام به مهمانی یی رفته ای که در آن مهمانی فقیران نبوده اند ، و تو در آن ، غذاهای چرب و نرم خورده ای . من که علی هستم ، در همه عمرم به دو لباس و دو قرص نان جوین اکتفا کردم ، شما نمی توانید چنین باشید ؛ و لکن علی را کمک کنید در ورع ، زهد ، تقوا و عفّت .
8) عدالت امیرالمؤمنین ع :
جرج جرداق مسیحی ، کلام رسایی در باره عدالت علی دارد : « قُتِلَ فِی مِخرابِهِ لِعَدِالَتِهِ » یعنی ، علی ع کشته عدالت خویش است .
علی ، عدالت مجسم است . وقتی می شنود که فرماندارش ابن عباس نسیه می گیرد و از مقامش سوء استفاده می کند و نسیه را به تأخیر می اندازد ، نامه عتاب آمیزی به او می نویسد و در آن نامه می گوید : من راضی نیستم که فرماندارم سوء استفاده کند و نسیه را تأخیر اندازد . ابن عباس می گوید : باری از درهم و دینار را بخدمت علی ع می بردم که در راه دیدم شمشیر علی را می فروشند . چون بخدمتش رسیدم و سبب فروش شمشیر را پرسیدم ، فرمود : شلوار نداشتم و می خواستم از پول آن شلواری تهیه کنم .
9) سخاوت امیرالمؤمنین ع :
آیاتی در قران نظیر آیه ولایت و آیه اطعام و آیه ایثار درباره سخاوت امیرالمؤمنین ع نازل شده است و ما اینجا به یک مطلب تاریخی اشاره می کنیم :
غلام امیرالمؤمنین ع می گوید : که حضرت یک روز ظهر که از کندن قناتی فارغ شد ، به نماز پرداخت و من بعد از نماز ، کدوی پخته ای برای او آوردم . ایشان دستهای مبارک را با آبی که از شن بیرون می آمد ، شست و با وقار خاصّی آن کدوی پخته را تناول نمود و گاهی پس از حمد خداوند ، می فرمود : لعنت خدا بر آن کسی که برای شکم به جهنم رود . بعد از خوردن ناهار دوباره به قنات رفت و مشغول کندن شد . کلنگ به سنگی خورد و آب فوران نمود ، و چون فوران آب مانع از کندن قنات شد ، امیرالمومنین از قنات بیرون آمد و چون دید که بعضی از اولادش از فوران آب خوشحال هستند ، فرمود : فرزندانم به این بستان و به این قنات چشمداشتی نداشته باشید ! و دستور داد تا قلم و دوات آوردند و بستان و قنات را برای فقرا وقف نمود .
10) عفو امیرالمؤمنین ع :
عفو در معنی واقعی و اسلامی آن گذشته از حق شخصی ، در جایی است که منجر به جسارت دشمن نشود . این عفو و گذشت ، سر لوحه زندگی امیرالمؤمنین ع است . سفارشات علی ع در باره « اِبنِ مُلجم » قابل انکار نیست . داستان آن زن که مَسک آب به دوشش بود و به امیرالمؤمنین ع دشنام می گفت و امیر از زن دلجویی فرمود ، معروف است .
قضیه تصرف مجرای آب توسط لشکر معاویه که برای نرسیدن آب به سپاهیان علی ع انجام شد و باز پس گرفتن آب توسط علی ع و آزاد گذاشتن آب برای لشکر معاویه ، امری مُسَجّل است . به گفته جُرداق ، علی رحم می کند ، و هر که را که از او رحم بطلبد ، عفو می کند ؛ اگر چه آن شخص عمر و عاص باشد که هنگام جنگ لباس را پس زد و عریان شد و علی ع او را عفو کرد .
11) تواضع امیرالمومنین ع :
امیرالمؤمنین ع از انبار عبور می کردند . مردم طبق رسوم ساسانیان که به گفته فردوسی هنگام عبور محل را قبلاً گلاب باران می کردند و مردم در جلوی آنان می دویدند ، از جلوی امیرالمؤمنین ع دویدند . امیر المؤمنین ع فرمودند : من و شما بنده ای هستیم از بندگان خدا و این اعمال ، ذلت است برای شما . انسان فقط برای خداوند ، باید خاکسار باشد .
امیرالمؤمنین ع از نظر غذا ، خوراک ، لباس ، مسکن و دیگر احتیاجات از همه مردم ساده تر زندگی می کرد و می فرمود : « اَاَقنَعُ مِن نَفسِی بِاَن یُقَالَ اَمیرُالمُؤمِنینَ وَلا اُشَارِکُهُم فِی مَکارِهِ الدَّهرِ » یعنی ، قناعت کنم به اینکه رییس دیگرانم و در مصایب آنان شرکت نداشته باشم ؟! .
12) تسلّط امیرالمؤمنین ع بر نفس :
این بحث در باره امیرالمؤمنین ع با آن وارستگی جایز نیست ؛ ولی چون در نهج البلاغه اشاره شده است ، در خطبه ای به خاندانش می نویسد : من نمی تواستم بهترین غذا و بهترین لباسها را دارا باشم ؟! ولی « هَیهَاتَ أَن یَعلِبَنی هَوایَ وَلَعَلً بِالحِجَازِ اَوِ الیَمَامَةِ مَن لا طَمَعَ لَهُ فِی الفُرضِ وَلاَ عَهدَ لَهُ بِالشَّبَعِ » یعنی ، دور است دور ، که نفس بتواند بر من مسلط شود – لباس خوب و غذای لذیذ بخورم – در حالی که شاید در دورترین نقاط مملکت اسلامی ، حجاز یا یمن ، کسی باشد که گرسنه باشد و یا سیری بخود ندیده باشد ( نهج البلاغه فیض ره ص 970 ) .
چه خوش گفته است جُرج جُرداق که : آبهای عالم ، آب حوض ، آب استخر ، آب دریاچه ، آب اقیانوس ، قابلیت تلاطم دارد ؛ ولی چیزی که متلاطم نشد ، دریای وجود علی بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند . راستی چنین است .
آیا غریزه میل به غذا توانست علی را متلاطم کند ؟ این غریزه ای که انسان را وا می دارد بچه خودش را بخورد ، این غریزه ای که شاگردان فروید – فرویدی که همه غرایز را به غریزه جنسی بر می گردانید – رد کردند و گفتند اگر غریزه تمایل به غذا طوفانی شود ، همه غرایز را تحت الشعاع قرار خواهد داد .
حمزه می گوید : هنگام شام نزد معاویه بودم ، و او شام مخصوصش را جلوی من گذاشت . لقمه در گلویم ماند و بغض راه گلویم را گرفت ! پرسیدم : معاویه ! این چه غذایی است ؟ گفت : غذایی مخصوص است که از مغز گندم و مغز سر حیوانات و روغن بادام و غیره تهیه شده است . گفتم : شبی در دارالاماره خدمت علی بودم . افطار من یک دانه نان جو و کمی شیر ، و غذای امیرالمؤمنین ع یک نان خشک بود که در آب می زد و تناول می کرد ؛ و آرد آن نانها از گندم زمینی بود که امیرالمؤمنین آن را کاشته بود . وقتی خادمه آمد سفره را جمع کند ، گله کردم که امیرالمؤمنین ع پیرمرد شده است ، کار او زیاد است ، از غذای او مواظبت کنید . خادمه گریه کرد و گفت : ایشان راضی نمی شوند که مقداری روغن زیتون به نانها بزنیم تا نرم شود .
امیرالمؤمنین ع فرمودند : حمزه ! رییس مسلمانها از نظر غذا و مسکن و لباس از همه پایین تر باشد تا روز قیامت باز خواست او کمتر باشد . معاویه گریه کرد و گفت : اسم کسی بمیان آمد که فضایل او قابل انکار نیست .
غریزه جاه طلبی از همه غرایز قوی تر است . انسان جاه طلب آماده است همه تمایلات خویش را فدای آن کند . از حُبّ به ذات که بگذریم ، برای یک انسان عادی ، غریزه ریاست طلبی مهمتر ، محکمتر ، قویتر و طوفانی تر از همه غرایز است . آیا غریزه جاه طلبی توانست امیرالمؤمنین را طوفانی کند ؟!
ابن عباس می گوید : در جنگ جمل جمعی از بزرگان آمدند تا خدمت امیرالمؤمنین برسند . در خیمه ، علی را دیدم مشغول وصله کردن کفش خویش است . به آن حضرت اعتراض کردم . امیرالمؤمنین ع کفش را مقابل من انداخت و فرمود : به حقّ کسی که جان علی در دس اوست ، ریاست لشکر نزد علی ، به مقدار این کفش ارزش ندارد ؛ جز اینکه حقّی را اثبات کنم ، یا به واسطه این ریاست ، باطلی را از میان بردارم .
طلحه و زبیر با اصرار زیاد ، حکومت بصره و حکومت مصر را از امیرالمؤمنین گرفتند و چون تشکر کردند ، امیرالمؤمنین ع فرمان حکومت آنها را پاره کرد و فرمود : از این بار سنگین که به دوش شما آمده است ، نباید تشکر کنید ؛ معلوم می شود از آن قصد سوء استفاده دارید .
عمر و عاص ، عمر بن سعد ، معاویه ، طلحه و زبیر ها ، همه و همه فدای این غریزه شدند ؛ ولی امیرالمؤمنین ع در نهج البلاغه ، این دنیا و ریاستها را تشبیه به برگی در دهن ملخی ، و در جایی پست تر از نعلین کهنه ، و در جایی پست تر از آبی که از دماغ بز بیرون آید ، معرفی می کند . صعصعه می گوید : شخصیت امیرالمؤمنین با آن ابهت که در دلها داشت ، در میان ما چون ما بود . هر کجا می گفتیم ، می نشست . هر چه می گفتیم ، می شنید . هر کجا می خواستیم ، می آمد !
اگر رسول اکرم ص او را پشتوانه و ثقل قرار می دهد ، بجا است . رسول اکرم ص در روایت ثقلین که نزد شیعه و سنی روایت مسلمی است و میرحامد حسینی ره صاحب عقبات از پانصد و دو کتاب از اهل تسنن ، روایت را نقل می کند ، قران و عترت را دو پشتوانه برای مسلمانها قرار داده است : « اِنِّی تَارِکٌ فِیکُم الثِّقلَینِ کِتَابَ اللهِ وَ عِترَ بَی وَلَن یَفتَرقَا ، حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوضَ » یعنی ، همانا من دو چیز سنگین و گرانبها در میان شما بر جای نهادم ؛ قران و عترت ، و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد.
« وَنَزَّلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِّ شَیءِ » ( نخل : 79 ) یعنی ، کتابی بر تو فرو فرستادیم که بیان کننده همه چیز است .
و در موقع نزول فتنه ها ، امر به ارجاع آن شده است : « اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ » یعنی ، وقتی فتنه ها چون قطعه های ظلمانی شب بر شما هجوم آورد ، بر شما باد به قران . و عترت را تِلوِ این قران قرار داده است و « أتِمام و اِکمال » آن را به عترت دانسته است .
« اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً » ( مائده : 3 ) یعنی ، این روز – روز نصب امیرالمؤمنین به خلافت – دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم و بر آن دین راضی شدم .
در خاتمه ، مسابقه شعری معاویه و عمروعاص و یزید را اینجا می آوریم .
معاویه گفت :
خَیرُ البَریَّةِ بَعدَ اَحمَدَ حَیدَرُ ... وَالنَّاسُ اَرضٌ وَالوَصِیُّ سَمَاءُ
عمروعاص گفت :
کَمَلِیحَةٍ شَهِدَت لَهَا ضَرَّائُها ... فَالحُنُ مَا شَهِدَت بِهِ الضَّرَّاءُ
یزید گفت :
وَ مَنَاقِبُ شِهِدَ العَدُوُّ بِفَضلِهَا ... وَالفَضلُ مَا شَهِدَت بِهِ الاَعدَاءَ
... بهترین مردم بعد از احمد ، حیدر است ، همه مردم بمنزله زمین ، و وصی رسول اکرم بمنزله آسمان است .
مثل جمال زیبایی که هَووُ به آن اقرار کند ، پس جمال و خوبی آن است که هَووُ بگوید .
مناقب و فضایل آنست که دشمن به آن شهادت دهد ، فضل و منقبت چیزی است که دشمن به آن شهادت دهد .
جرج جرداق در اول کتاب « اَلامِامُ عَلِی صَوتُ العَدَالَةِ الاِنسانِیّةِ » اشعاری از یک مسیحی در باره علی ع نقل می کند . آن مسیحی در اشعارش می گوید :
اگر به من اعتراض شود که تو باید شعر برای پاپ بگویی ، چرا در باره علی شعر گفته ای ؟! جواب می دهم که من عاشق فضیلتم و سرچشمه فضیلت را علی دیدم ، پس برای او شعر گفتم .
(1) لقمان : 27 ، در ذیل این آیه شریفه رسولخدا ص می فرماید : اگر جنگلها قلم شوند و دریا مرکّب و زمین کاغذ و جن و انس نویسنده شوند ، نمی توانند فضایل علی بن ابیطالب را بشمرند . « ینابیع المودّة ، مناقب خوارزمی ، بحار ج 38 ص 197 ، نهج الحق چاپ قم ص 231 »
علی را قدر ، پیغمبر شناسد ... که هر کس خویش را بهتر شناسد
(2) نائب دوم از نواب اربعه امام زمان عجّ . (3) رسول خدا ص می فرمود : اگر تمامی آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان علی ع در کفه دیگر قرار گیرد . ایمان علی ع سنگین تر است ، ریاض النضره ج 2 ص 226 . (4) علامه حلی ره در نهج الحق ص 189 می نویسد : جمهور از علما روایت نموده اند که آن کسی که علم کتاب نزد اوست علی بن ابی طالب ع می باشد . و نیز ثعلبی در تفسیرش ، ینابیع الموده ص 102 ، سیوطی در اتقان ج1ص13 و ... مطلب فوق را تصدیق نموده اند .
منبع : سایت للیه القدر |