|
مقدمه تولد خانواده ، پدر و مادر استادان در محضر استاد عارف آقا سید علی شوشتری عنایت استاد استقامت در راه کمال تشرف به خدمت حضرت ولی عصر - عج سیره و روش مرحوم آخوند برخی از شاگردان تأثیر نفس قدسی آخوند نوشته های اهل غفلت فیوضات امیرالمومنین علی علیه السلام به ارواح وادی السلام باطن آلوده قهوه مراقب پیدا و پنهان تأثیر انسان ساز امیر جند جهنم وفات |
||||
|
|
مرحوم آخوند ملاعلی همدانی قدس سره فرمودند:
مرحوم آخوند ملا حسینقلی
همدانی رسم و عادتش این بود که بعد از بحث و درس آقایان طلاب، یک فنجان قهوه
میل می کردند.
یک روز که برای تدریس تشریف آورده بودند فرمودند: امروز بعد از
مباحثه، مجلس ترحیمی هست که باید برویم. قهوه در آنجا صرف می شود.
آقایان
برای درست کردن قهوه زحمت نکشند.
مباحثه تمام شده بود. آن عالم ربانی با جمعی از طلاب برای شرکت در مجلس ترحیم
حرکت کردند. وقتی که ایشان وارد شدند برایشان قهوه آوردند. معظم له اشاره
کردند که قهوه را ببرند.
شاگردان ایشان – که مراقب اعمال استاد بودند- اطلاع
داشتند که ملاحسینقلی خودشان فرموده بودند درمجلس ترحیم، قهوه صرف می شود،
در صددد بر می آیند تا موضوع را بررسی نمایند.
اول از صاحب مجلس سوال می کنند
پولی را که خرج این مجلس صرف کرده است خمسش را داده یا نه.
معلوم می شود از
طرف پول ایرادی نبوده است. بعداً روشن می شود کسی که متصدی درست کردن قهوه
بوده، در هنگام درست کردن قهوه یک قطره خون از دماغش میان قهوه افتاده است و
برای این که مبادا صاحب مجلس به او بگوید به ما ضرر زدی به صاحبخانه اطلاع
نداده است.
|
شیخ محمد بهاری فرموده است:
روزی در صفه حجره برای پخش ناهار برنج پاک می کردم. در بین، متذکر و حدانیت
باریتعالی شدم، ناگهان استاد برای من وحدت عددی را توضیح داد.
برخاستم و از
استاد پرسیدم که چگونه بر اسرار من آگاه شدید، فرمود خداوند قلب مؤمن را
آیینه جهان نمام قرار داده. اکنون نیاز تو در قلب من منعکس شد.
از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:
چون بنده به نجف اشرف
مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می
رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم.
در همان حال یکی از اهل علم
را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو
رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست.
به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را
می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟
گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا
پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس
او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.
آیت الله موسی زنجانی فرمودند
:
در کتاب «حاج علی محمد نجف آبادی» که شرح احوالات آخوند ملاحسینقلی همدانی را
آوردند داستانی را بنده شنیده ام که دیدم در آن نوشته نیست خوب است که به آن
نوشته اضافه شود.
در یکی از ایام در منزل آیت الله بنی صدر همدانی بودیم آیت الله حاج سید علی
خلخالی فرمودند از جناب حاج شیخ جواد جواهری نتیجه صاحب جواهر شنیدم که
فرمود:
عموی من که نوه صاحب جواهر می شدند از نظر معیشت سخت در فشار بودند و
به لحاظ اقتصادی وضعیت نامناسبی داشتند. بنده به نظرم رسید که به خدمت علما
بروم و از آنها نامه هایی بگیرم که یا برای وکلای خودشاندر ایران یا اشخاصی
که از نظر مالی توانایی دارند و از وجود علما و بزرگان به حساب می آیند،
بنویسند که به عموی ما مساعدتی بکنند تا از این وضعیت بیرون آید.
با این انگیزه خدمت علما رسیدم و نامه هایی برای عمویم گرفتم.
بعد سوال کردم
در همدان چه کسی هست که بتواند به ایشان کمک کند گفتند امیرافخم. سوال کردم
در نجف چه کسی او را می شناسد؟
گفتند: شاید اگر آخوند ملاحسینقلی همدانی برای
ایشان چیزی بنویسد از آن جهت که ایشان هم همدانی است شاید ترتیب اثر بدهند.
لذا رفتم خدمت آخوند ملاحسینقلی همدانی و مطلب را گفتم. ایشان فرمودند: ایشان
امیر هستند و برای خودش خدم و حشم دارد به حرف من که در نجف منزوی هستم و کسی
مرا نمی شناسد توجه نمی کند و از نوشتن عذر آوردند.
من نیز اصرار کردم و به
خدمت ایشان عرض کردم حالا اگر شما نامه ای بنویسید اگر نفعی نداشته باشد ضرری
هم ندارد، نهایتا ترتیب اثر نمی دهد.
ایشان نیز کاغذ ته سیگار خود را باز
کردند و چیزی روی آن نوشته و آن را لوله کرده و به من دادند.
من از اینکه
ایشان این درخواست را روی چنین کاغذی نوشتند و حاجت مرا چنین اجابت کردند
ناراحت شدم و می خواستم به ایشان چیزی بگوم اما منصرف شدم و چیزی نگفتم و
بیرون آمدم.
به هر حال نامه ها را جمع کردم و آمدم خدمت عمویمو نامه ها را به ایشان دادم
و یادم به نامه آخوند همدانی آمد و آن را هم داده و گفتم این نامه را هم
آخوند همدانی برای امیرافخم نوشته اند.
عموی بنده از ایننامه ناراحت شدند و
گفتد آخر اگر من این نامه لوله شده را بدهم به امیرافخم نمی گوید عرب ها چقدر
نادانند و این هم نشانه حماقت آنها.
من عصبانیت عمو را با سخنان خود فرو نشاندم و گفتم حالا اگر چیزی بگوید به
آخوند می گوید نه به تو.
این نامه را پیش خودت نگه دار شاید به دردت بخورد.
خلاصه عمو را بدرقه کردم و ایشان رهسپار شد.
ایشان بعداً برایم تعریف کرد که
چون به همدان رسیدم دیدم نام امیرافخم بر سر زبانهاست چون از منزلش پرسیدم
گفتند در فلان محله همدان بارگاهی دارد چون به آنجا رفتم دیدم ساختمانی مجلل
به همراه خدم و حشم دارد. پیش رفته و گفتم حامل نامه ای از آخوند ملاحسینقلی
همدانی برای جناب امیرافخم هستم.
ملازمان ایشان پیغام مرا برای وی بردند و خبر آوردند که به انتظار بمانم تا
ایشان بیایند.
به انتظار ایشان ماندم. پس از مدتی دیم همه به احترام ایستادند و از راهروی
که از دور پیدا بود و این راهرو از میان اتاقهای تو در تو می گذشت دیدم که از
دور پیر مردی قد خمیده و عصا بدست می آید تا رسید به من و من نامه جناب آخوند
را به ایشان دادم.
ایشان نیز قبل از اینکه نامه را باز کند و بخواند آن را در
طول پیشانی بالای ابروهایش کشیده و صلوات فرستاد و این کار سه بار تکرار کرد
و سپس نامه را باز کرد و خواند. با خواندن نامه شروع به گریه کرد و به شدت
گریست و اطرافیان متأثر و منقلب شدند و من نیز تحت تأثیر قرار گرفته بودم.
آخوند ملاحسینقلی همدانی به ایشان نوشته بود:
«امیر جند جهنم؛ برای خلاصی از عذاب الهی، آورنده نامه جناب شیخ را مساعدت
فرمایید. ملاحسینقلی همدانی»
پس از آن به من گفت به همراه من بیا و با هم رفتیم تا به اندرونی منزل ایشان
رسیدیم و به اتاق شخصی خودش رفتیم.
به من گفت هزینه خرید یک باب منزل در نجف
چقدر می شود؟
من گفتم فلان دینار. گفت چقدر قرض دارید؟ گفتم: فلان دینار. بعد
یک کسیه زر به من داد و گفت: این مقدار کفایت می کند؟
آن کیسه خیلی بیشتر
از مقدار قرض و خرید یک خانه مناسب بود.
بعد گفت از آنجا که شما قصد ارض اقدس را دارید من مزاحم و مانع شما نمی شوم.
لذا دو اسب آماده کرده و یک نفر به همراه من فرستاد که در طول سفر دنبال من
باشد.
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در 28 شعبان سال 1311 ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف ( که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است ) به خاک سپرده شد .
نقل مطالب سایت ، فقط با اجازه از ناشرين کتابهای منبع
|
|||
|