سراج اندیشه

پایگاه اطلاع رسانی علمی و آموزشی
  • روبیکا
  • سروش
  • چاپ
  • ذخيره پيوند
  • ارسال به دوست
  • Rss
  • نقشه سایت 
  •  | 
  • ارتباط با ما 
  • دوره های آموزشی
    • دوره های تربیت و تعالی
    • نور مبین
    • بصیرت دینی انقلابی
    • دوره های آموزشی طولی
منوی اصلی

  • دوره های تربیت و تعالی
  • نور مبین
  • بصیرت دینی انقلابی
  • دوره های آموزشی طولی
 
 

اهتمام به نقش تربيتي قرآن


تدبير ش31- 32
با خدا باش؛ سپاه زمين و آسمان مال شماست
امام عزيز ما رشحه اي از آن چشمه ي فياض بود كه توانست اين بساط عظيم را در دنيا راه بيندازد. امام هم قلبش پر بود از ايمان به راه خود. همان طور كه فرمود: «آمن الرّسول بما انزل اليه من ربّه و المؤمنون كلّ آمن باللَّه و ملائكته وکتبه و رسله ». خود پيغمبر اول مؤمن بود.
در انقلاب ما خود امام بزرگوار، اول مؤمن به اين راه بود و از همه قلبش سرشارتر بود از ايمان به اين راه و اين هدف؛ مي‌فهميد، مي‌دانست دارد چه كار مي‌كند؛ عظمت كار را مي‌فهميد، الزامات اين كار را هم مي‌فهميد كه اولين الزام اين كار اين بود كه با توكل به خدا در اين راه محكم بايستد. محكم ايستاد. جوانان اين ملت هم با ايستادگي او ايستادگي پيدا كردند؛ آحاد اين مردم هم وقتي كه اين چشمه ي صبر و سكينه لبريز شد و سرازير شد، آنها را فرا گرفت. آنها هم «هو الّذي انزل السّكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم» شدند. اين سكينه وقتي كه بر دل انسانها نازل مي‌شود، ايمان انسان زياد مي‌شود. بعد مي‌فرمايد: « وللَّه جنود السّموات و الأرض». از چه مي‌ترسيد؟ سپاه زمين و آسمان مال خداست. با خدا باش، اين سپاه زمين و آسمان مال شماسـت؛ در اختيار شماســت. اين سنتهاي الهي است. 9/5/87
تدبير ش33
وقفه‌ها در حركت ما ناشي از بي صبري است
صلوة يعني آن ذكر، توجه، خشوع، ارتباط قلبي با خدا، در استحكام صبر تأثير دارد. ... اگر صبر را- كه صبر به همان معناي پايداري و ايستادگي و استقامت و عقبگرد نكردن است - وصل كنيم به آن پايگاه ذكر الهي، به آن منبع لايزال، اين صبر ديگر تمام نمي‌شود. صبر كه تمام نشد، معنايش اين است كه اين سير انسان به سوي همه ي قله ها هيچ وقفه اي پيدا نخواهد كرد. اين قله ها كه مي‌گوئيم، قله هاي دنيا و آخرت، هر دو است: قله ي علم، قله ي ثروت، قله ي اقتدار سياسي، قله ي معنويت، قله ي تهذيب اخلاق، قله ي عروج به سمت عرش عالي انسانيت. هيچ كدام از اينها ديگر توقف پيدا نخواهد كرد؛ چون وقفه ها در‌حركت‌ما ناشي‌از بي صبري است. دو لشكر مادي وقتي در مقابل هم صف آرائي مي‌كنند، آن كسي كه زودتر‌صبرش‌تمام‌بشود، شكست مي‌خورد؛ آن كسي كه ديرتر صبر و مقاومتش تمام بشود، پيروز خواهد شد؛ چون با لحظه اي مواجه خواهد شد كه طرف مقابل صبر خودش را از دست داده. ديدار با روساي سه قوه و مسئولان نظام 19/6/87
وقتي يك كار لازم و واجب را انجام مي‌دهيد، از طولاني شدن آن ملول و خسته نشويد
صبر بر طاعت يعني وقتي كه يك كار لازم را، يك كار واجب را، يك امر عبادي را، اطاعت خدا را مي‌خواهيد انجام بدهيد، از طولاني شدن آن ملول و خسته نشويد؛ ميان راه رها نكنيد. ديدار با روساي سه قوه و مسئولان نظام 19/6/87
تدبير ش 37
همكاري همه دستگاه‌ها براي استفاده بهينه از امكانات موجود در مسئله حج، ضروري است
حج، زبان گويا، مؤثر و نافذي است که مي‌توان از ظرفيت عظيم آن، به نحوي شايسته بهره‌برداري کرد.همکاري همه دستگاه‌ها براي استفاده بهينه از امکانات موجود در مسئله حج، ضروري است. بررسي دقيق امکانات دستگاه‌ها و ايجاد هماهنگي براي استفاده لازم از اين امکانات در برگزاري شايسته‌ترحج مؤثر خواهد بود. ... استفاده از قاريان ممتاز ايراني در حرمين شريفين مي‌تواند به جذب دل‌هاي زائران خانه خدا به سمت سرمايه عظيم قرآن کمک کند. ... کار عميق فرهنگي و متناسب با مخاطبان مختلف‌‌، گامي مهم و مؤثر در استفاده از ظرفيت عظيم حج است.2 02 14/10/87 (گزارش خبري)ديداربادست‌انداركاران مراسم حج
بدانيد كه وعده‌ي خدا راست است
بدانيد كه «ما وَدَّعَك رَبُّك و ما قَلي» (ضحي3) و بدانيد كه «و لَسَوفَ يُعطِيك رَبُّكَ فَتَرضَي» (ضحي5) انشاءالله. با اين‌حال حوادث خونين و فاجعه بار غير نظاميان فلسطيني، بخصوص كودكان مظلوم و معصوم، دلهاي ما را غرق خون كرده است. حوادث ناشي از جنايت‌هاي غاصبان فلسطين كه هر روز چندين بار از همه‌ي كانال‌هاي تلويزيوني ما پخش مي‌شود، ملت ما را ماتمزده و عزادار ساخته است. اَعظَمَ الله لَكُمُ الجَزاء وَ عَجَّلَ لَكُمُ النَّصر. بدانيد كه وعده‌ي خدا راست است كه فرمود: « وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيز»(حج40) و فرمود: «وَ مَن جاهَد فَانّما يُجاهِدُ لِنَفسه»(عنكبوت6). 6 06 26/10/87 پيام به آقاي اسماعيل هنيِّه
تدبير ش 38
اگر به وظيفه‌ي خودمان عمل نكرديم،نمي‌توانيم كمك الهي را انتظار داشته باشيم
بدانيم كه خداي متعال پشتيبان مردمي است كه با ايمان به او حركت مي‌كنند و اقدام و اعمال قدرت انساني و نيروي خود را در يك هدفي به كار مي اندازند. خداي متعال يقيناً آن كساني را كه در راه اهداف الهي اقدام كنند، كمك مي‌كند. ما آنجاهايي كه شكست خورديم، آنجايي كه خدا به ما كمك نكرده است، به خاطر اين بوده است كه كار درست را انجام نداديم؛ سهم خودمان را نياورديم. اگر سهم خودمان را به ميدان بياوريم، خداي متعال هم كمك خواهد كرد. مي‌فرمايد: «اوفوا بعهدي اوف بعهدكم»؛(بقره 40)
شما به پيماني كه با من داريد، عمل و وفا كنيد، من هم به آن پيمان عمل مي‌كنم؛ طرفيني است. خداي متعال كه مالك جان و واهب همه‌ي مواهب به ماست، با ما قرارداد دو جانبه بسته است. شما عمل كنيد، ما هم عمل مي‌كنيم؛ يعني خداي متعال اين وعده را داده است. ما اگر به وظيفه‌ي خودمان عمل نكرديم، نمي‌توانيم كمك الهي را انتظار داشته باشيم8. 08 28/11/87 ديدار با مردم آذربايجان شرقي
تدبير ش44
لزوم اهتمام براي نزديكي معرفتي و عملي به قرآن
سعي بكنيم كه بهرة ما فقط بهرة في المجلس و بهرةگوش و چشم نباشد؛ دل ما بهره ببرد. قرآن براي عمل كردن است. قرآن براي فهميدن و انديشيدن است. اين همه در دنياي اسلام گرفتاري براي چيست؟ چرا امّت اسلامي با اين عظمت ضعيف است؟ چرا؟ چرا برادران مسلمان در سراسر دنيا دل‌هايشان و دست‌هايشان با هم نيست؟ چرا؟ مگر اين قرآن نگفته است: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ »؟(آل عمران پاسداران103) مگر اين قرآن نفرموده است كه: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ و َلِرَسُولِهِ و َلِلْمُؤْمِنِينَ»؟(منافقون 8) چرا امّت اسلامي عزّتي را كه شايستة اوست، امروز در دنيا ندارد؟ چرا؟ چرا ما در علم عقبيم؟ در جايگاه سياست و تدبير مسائل جهاني، چرا امّت اسلامي عقب است؟ علّت اين است كه به قرآن عمل نمي‌كنند؛ علّت اين است كه قرآن - برخلاف ادعاهاي ما - معيار و محور معرفت و عمل ما نيست. هر مقداري كه به قرآن عمل كنيم، همان قدر اثرش را خواهيم ديد. ما در جمهوري اسلامي ايران سعي كرديم به تعاليم قرآن عمل كنيم؛ قدري موفّق شديم. به همان اندازه خداي متعال بالمعاينه به ما اثر اين عمل كردن را نشان داد. در كار خداي متعال خلف وعده نيست: «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً ».(نساء122) اگر خداي متعال به مؤمنين وعدة نصرت مي‌دهد، وعدة استخلاف در ارض مي‌دهد، وعدة عزّت مي‌دهد، اين وعده ها راست است. علّت اينكه ما اين وعده ها را در عرصة زندگي خودمان نمي بينيم، اين است كه ما به شرايط الهي عمل نمي‌كنيم؛ «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ »؛(بقره40) شما با پيمان من، به امر من عمل بكنيد، من هم به آن پيمان عمل مي‌كنم ؛ خداي متعال اين جوري گفته ديگر. اين درس بزرگ ماست. ما از اين جلسات قرآني، از اين نشست و برخاست‌هاي قرآني، از اين مسابقات قرآني، از اين دعوت از قرآنيان سراسر كشور، هدفمان اين است كه به اين مقاصد نزديك بشويم؛ مي‌خواهيم با قرآن نزديك بشويم؛ نزديكي معرفت و نزديكي عمل؛ همّت بايد اين باشد. امروز دنياي اسلام تشنة عمل به قرآن است؛ و دشمنان اسلام اين را نمي‌خواهند1. 1. 03/05/88 بيانات درديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين المللي قرآن کريم
تلاشمان اين باشد كه به همة وظايفمان عمل كنيم
همه به وظايفشان عمل كنند؛ سعي كنيد؛ سعي كنيد. ما كه عرض مي‌كنيم همه به وظايفشان عمل كنند، اين معنايش اين نيست كه حالا ما به همة وظايفمان، خودمان عمل مي‌كنيم؛ نه! «وَمَا أُبَرِّيءُ نَفْسِي »؛(يوسف53) بايد سعي بكنيم ديگر؛ تلاشمان اين باشد؛ تقوا اين است. تقوا يعني تلاش و مراقبت براي انجام وظيفه؛ اين معناي تقواست. اين تلاش را داشته باشيم، يك وقت هم اگر چنانچه لغزشي پيش آمد، آن وقت خداي متعال عفوخواهد كرد؛ خداي متعال آن وقت از لغزش‌هاي ما خواهد گذشت؛ آن وقتي كه ما مراقب باشيم.1
1 . 03/05/88 بيانات درديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين المللي قرآن کريم
ضرورت هشياري در برابر خدعة دشمنان
بديهي است كه دشمنان اسلام صريحاً نمي‌گويند ما دشمن قرآنيم يا دشمن اسلام . «يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا »؛(بقره9) آنها با خدا هم خدعه مي‌كنند، با بندگان خدا هم خدعه مي‌كنند. آنها مي‌گويند: ما طرفدار اسلاميم. امّا درست به همان نقطه اي كه اسلام از ما مي‌خواهد، به آن نقطه حمله مي‌كنند. امروز شما مي بينيد در بعضي از كشورهاي اسلامي طرح مسئلة جهاد، جرم است؛ در كتاب درسي نبايد مسئلة جهاد مطرح بشود؛ در گفتگوهاي كساني كه به نحوي با دستگاه هاي دولتي مرتبطند، اسم جهاد و اسم شهادت نبايد مطرح بشود. به اين چيزها و به عمل ما حمله مي‌كنند. اتّحاد اسلامي را ضربه مي‌زنند، دل‌ها را نسبت به يكديگر بدبين مي‌كنند، مسئلة سنّي و شيعه، مسئلة فِرق گوناگون بين شيعيان، مسئلة فِرق گوناگون بين اهل تسنن؛ اينها موضوع كارهاي دشمنان اسلام است. نمي‌گويد من با قرآن مخالفم. امّا با آنچه كه محور تربيت و تعليم قرآني است، با او مخالفت مي‌كند؛ كه مثالش همين مثال وحدت است. چقدر خيرخواهان زحمت مي‌كشند كه بين برادران در دنياي اسلام اتّحاد ايجاد كنند، يك وقت مي بينيم از يك جا بمبي منفجر شد - بمبِ ضدّ وحدت - يا از آن طرف يا از آن طرف؛ فرقي نمي‌كند. اين چيزهاست كه بايستي ما بيدار باشيم، هشيار باشيم1. 1. 03/05/88 بيانات درديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين المللي قرآن کريم
همه با هم اعتصام به حبل اللَّه بكنيد؛ همديگر را تحمّل كنيد
ما آنچه كه مي‌گوييم: براي ديگران نيست؛ در درجة اوّل براي خودمان است. خود ما هم بايد وحدت را حفظ بكنيم. ببينيد همين آياتي كه الآن خواندند: «وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا»؛(آل عمران 103) اسلام شما را از آتش تفرقه نجات داد. فراموش كرديد؟ هي اين به آن ايراد بگيرد، آن به اين ايراد بگيرد؛ فروع را اصل بكنيم، اصول را فراموش كنيم، هي اختلاف بين ما بيفتد. اينكه قرآن مي‌گويد: «وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعاً»، يعني: همه با هم اعتصام به حبل اللَّه بكنيد. خوب! اين «همه» در سطح واحدي كه نيستند؛ بعضي ايمانشان قوي‌تر است، بعضي ايمانشان ضعيف‌تر است، بعضي عملشان بهتر است، بعضي عملشان متوسط‌تر است؛ در عين حال خداي متعال به همه خطاب مي‌كند. مي‌گويد: اعتصام به حبل اللَّه را جميعاً بكنيد، با هم بكنيد. تو بگويي من جداگانه اعتصام به حبل اللَّه كردم و ديگري نه؛ او - ديگري - باز بگويد من جداگانه اعتصام به حبل اللَّه كردم، اين طرف نه؛ اينكه نمي‌شود. همديگر را تحمّل كنيد. اصولي هست، محورهايي هست؛ اصل اين است كه در اين اصول همدل باشيم. ممكن است در صد تا از فروع، افراد با همديگر اختلاف داشته باشند، باشد؛ اين منافات ندارد با اجتماع، با جميع شدن، مجتمع شدن؛ اينها بايد ملاك باشد. در گفتارمان مراقب باشيم. ردّ ديگران، طرد ديگران، به طور مطلق در سر مسائل درجة دو، مصلحت نيست. امروز ملّت ايران، يك ملّت يكپارچه است؛ يك ملّت متّحد است؛ اين اتّحاد را بايد قدر دانست. ايجاد اختلاف نبايد كرد1. 1. 03/05/88 بيانات درديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين المللي قرآن کريم
تلاوت‌هاي خوب، مقدّمة انس با قرآن
اين تلاوت‌هايي كه در اينجا صورت گرفت ... اينها جزو تلاوت‌هاي بسيار خوب بود. بعضي حقيقتاً در حدّ ضابطه، در حد استاندارد، چه از حيث اداء، چه از حيث لحن، از حيث تجويد، از حيث توّجه به مضامين و مفاهيم و تنظيم اداء به تناسب مضامين و مفاهيم؛ از اين جهات هم جوان‌هاي ما بحمداللَّه پيشرفت خوبي كرده اند. اينها خوب است. بارها هم عرض شده است كه اين جلسات و اين ترغيب‌ها به تلاوت‌هاي خوب، مقدّمه است براي اينكه جامعة ما انس با قرآن پيدا كند. از بيگانگي با قرآن كه سال‌هاي متمادي و طولاني كشور ما و ملّت ما دچار آن بوده است، نجات پيدا كند، به قرآن نزديك بشود؛ اين تدريجاً دارد پيش مي‌رود. البته خيلي هنوز فاصله است تا آنجايي كه همة ملّت ما، همة جوانان ما، مرد و زن ما، با قرآن انس پيدا كنند؛ كه وقتي انس با قرآن پيدا شد، آن وقت اين مجال به وجود خواهد آمد كه انسان از قرآن استفتاء كند، سخن قرآن را در زمينة مسائل گوناگون زندگي بخواهد و بشنود. اين در ساية انس با قرآن انجام خواهد گرفت؛ والاّ اين‌جور نيست كه قرآن را هر كسي بدون هيچ انسي، سابقه اي، همين طور باز كند، يك مطلبي را از توي او لزوماً پيدا كند؛ نه، خيلي اوقات قرآن دست نمي‌دهد، دل نمي‌تواند خود را به مفاهيم قرآني و معاني قرآني نزديك كند. انس كه باشد، چرا؛ اين عملي خواهد شد. پس اينها مقدّمه است براي انس با قرآن9. 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
قرّاء، قرآن را به نحوي بخوانند كه خشوع در دل ايجاد كند
بنده طبق معمول، به قرّاء عزيزمان توصيه هايي مي‌كنم. يك توصية ديگري هم كه امسال مي‌خواهم عرض بكنم، اين است كه: اين لحن‌ها و آهنگ‌ها خوب است؛ اينها چيزهايي است كه قرآن را در گوش و دل شيرين مي‌كند و در نفوذ قرآن تأثير مي‌گذارد؛ منتها دو جور مي‌شود اين آهنگ‌هاي گوناگون را با اين صداهاي خوب، اداء كرد: يكي اينكه صرفاً كسي خوانندگي مي‌كند ... يك جور ديگر اين است كه قرآن را به نحوي بخوانند .... كه خشوع در دل ايجاد كند، دل را به ياد خدا بيندازد: «وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا »؛(انفال2) اين، حاصل بشود. انسان را به حالت خشوع و تضّرع نزديك كند ... در همين قرّاء معروفي كه هستند، بعضي شان اين‌جوري اند؛ خواندنشان، خواندن خشوع است. بايد اين را رعايت كنند، بخصوص شما جوان‌ها كه بحمداللَّه هم صداهاي خوبي داريد، هم تسلّط خوبي، هم مي‌فهمم كه اين آياتي را كه مي‌خوانيد با معاني و مفاهيم آن آشنا هستيد. قبل‌ها اين‌جور نبود؛ سال‌هاي دهة اوّل انقلاب اين‌جور نبود؛ صداهاي خوبي هم بود، مي‌خواندند، امّا توّجه به معاني و مفاهيم غالباً نداشتند. بحمداللَّه حالا اين پيشرفت‌ها جوان‌ها را پيش آورده. اينها خوب است؛ منتها اين را هم رعايت كنيد و در ضوابط تلاوت خودتان بگنجانيد، تا اين خشوع به وجود بيايد9. 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
مقابله با قدرت طلبي و رفيق بازي در سايه هدايت قرآن
«رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ »؛(فتح 29) با همديگر مهربان باشيم، رحيم باشيم، نرم باشيم در مقابل هم. ببينيد اين دستور قرآن است ديگر! چرا عمل نمي‌كنيم؟ اشكال كار كجاست؟ اشكال كار همين است. اگر دل‌هايمان را ظرفِ پذيرندة باران رحمت قرآن و باران هدايت قرآن قرار بدهيم، اگر دل را به قرآن بسپريم، برايمان راحت مي‌شود. مقاصد شخصي، اغراض شخصي، منافع مادي، قدرت طلبي، پول طلبي، رفيق بازي، اينها موجب نخواهد شد كه انسان اين توصية قرآني و هدايت قرآني را فراموش كند؛ از دست بدهد؛ پشت سر بيندازد. ببينيد اين گشودن قرآن در مقابل و شنيدن قرآن و خواندن قرآن، بايد ما را منزل به منزل به اينجا برساند؛ اين‌جوري بايد باشد9. 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
بايد دل را از مفاهيم قرآن متأثر كنيم
وقتي خشوع در مقابل آيات پيدا شد، آن وقت دل از هدايت قرآني تأثيرپذير مي‌شود. بعضي دل‌ها را شما مي بينيد كه انسان هرچه از آيات قرآن و هدايت‌هاي قرآن بر اينها مي‌خواند، متأثر نمي‌شوند؛ تأثير نمي‌پذيرند؛ بعضي نه، «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء ».(انعام125) بايد از خداي متعال بخواهيم دل را جوري كند كه در مقابل هدايت قرآني و انگشت اشارة قرآن، درس بگيرد، تأثير بپذيرد. اين همه هم هي آيات را مي‌خوانيم، مي‌گوييم، هم تكرار مي‌كنيم براي همديگر، شما براي من مي‌گوييد، من براي شما مي‌گويم؛ خوب، بايد دل را از اين مفاهيم متأثر كنيم. فرض بفرماييد مثلاً: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا »،(آل عمران103) يك تعليم قرآني است ديگر؛ بارها هم تكرار كرده ايم، هي هم مي‌خوانيم. وقتي كه اين آية شريفه به عنوان الهام الهي، بر دل ما نازل شد - دل جذب كند، هضم كند، بگيرد، دل به شكل اين آيه صيرورت پيدا كند، دل ما و جان ما در قالب اين آيه قرار بگيرد - آن وقت مسئلة وحدت براي ما يك مسئلة اساسي خواهد شد و براي خاطر اغراض و مقاصد شخصي، وحدت‌هاي عظيم ملّي را به‌هم نمي‌زنيم9. 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
در همه حال بايد در مقابل دشمن، سرسخت بود
اگر آيات قرآن آنچنان بر دل انسان نازل بشود كه دل جذب كند و فهم كند و به شكل آن آيه دربيايد، آن‌وقت، وقتي كه به ما مي‌گويند كه: «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ »،(فتح 29) پذيرش آن برايمان راحت مي‌شود. با كفّار سختگير، سخت، اشدّاء؛ شديد و شدّت به معناي سختي است؛ معنايش اين نيست كه حتماً بايستي دشمن را آدم بكلّي پامال كند و سركوب كند؛ نه، يك وقت اقتضاي سركوبي دارد، يك وقت هم اقتضاي سركوبي ندارد؛ امّا در همه حال بايد در مقابل دشمن سرسخت بود. خاكريزتان بايد در مقابل دشمن نرم نباشد؛ دشمن نتواند نفوذ كند؛ نتواند تأثير بگذارد9. 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
بايد دائم قرآن را خواند
قرآن مثل كتاب معمولي نيست كه آدم يك بار بخواند؛ خيلي خوب! خوانديم و ياد گرفتيم، بعد ببنديم بگذاريم سر جايش؟! نه! اين مثل آب آشاميدني است؛ حيات بخش است؛ هميشه مورد نياز است؛ تأثير آن تدريجي است؛ در طول زمان است؛ نهايت ندارد؛ هدايت او آخر ندارد. هرچه شما از قرآن فرا بگيريد، باز يك باب ديگري هست كه گشوده بشود؛ گره ديگري هست كه باز بشود؛ مجهول ديگري هست كه معلوم بشود؛ قرآن اين‌جوري است. لذا بايد دائم قرآن را خواند. خوب، اين وسيله اش همين است كه با قرآن مأنوس بشويم؛ جوان‌هاي ما با صداهاي خوب، با لحن‌هاي خوب قرآن را بخوانند و جهات گوناگون را در آن رعايت بكنند؛ همين طور كه عرض كرديم، خشوع را هم جزو مجموعه ها و عناصر سازندة يك تلاوت خوب قرار بدهند.9 9. 31/05/88 بيانات در ديدار قاريان قرآن
تدبير ش 46
ضرورت نمايش حضور بانوان در صحنة قرآن به عنوان توفيق بزرگ جمهوري اسلامي
خدا را شكر مي‌كنيم كه در كشور ما روزي پيش آمد كه اين مجموعة عظيم از بانوان كشور با انگيزه‌اي عميق و منطقي و عالمانه به دنبال قرآن، فهم قرآن، ترويج قرآن، تحقيقِ در قرآن باشند و اين جور فضاي قرآني كشور را رونق بدهند. يقيناً اين يك موهبت بزرگي از طرف پروردگار براي كشور ماست. ... اصل توجّه بانوان كشور ما به قرآن و حضورشان در صحنة قرآن، پديده‌اي است كه بايد به عنوان توفيق بزرگ نظام جمهوري اسلامي در مقابل چشم بينندگان و جويندگان و منتقدان و دوستداران و مخالفان قرار بگيرد؛ همه ببينند. ... خودِ ورود بانوان در مسائل تحقيقى و علمى - كه اين ديگر مخصوص مباحث قرآنى نيست - قابل توجه است. ... شمار نويسندگان و پژوهشگران زن ... شمار برجستة قابل توجّهي است. در علوم حوزوي، در فقه، در فلسفه، در مسائل دانشگاهي، در علوم انساني، علوم طبيعي، حضور زنان در كشور ما حضور بارز و برجسته‌اي در همة بخش‌هاي علمي است. دانشگاه‌ها را دختران دانشجوي ما پر كرده‌اند؛ محيط‌هاي علمي را حضور زنان به شكل شگفت‌آوري واضح و آشكار كرده. اين چيست؟ اين چه پديده‌اي است؟ اين چه حقيقتي است؟ كِي ما در كشور اين همه عنصر پژوهشگر و محقق و عالم و باسواد و اهل تبليغ و اهل ترويج از زنان داشتيم؟ در گذشتة تاريخ ما هرگز چنين چيزي وجود نداشته. بله! تك و توكي، دانشمنداني از زنان، برجستگاني بوده‌اند. ليكن نه به معناي حضور چشمگير و غالب در همة جامعه. اين مخصوص دوران جمهوري اسلامي است؛ اين به بركت حاكميّت اسلام در اين كشور است كه زنان در عرصة حضور علمي، اين جور خودشان را دارند نشان مي‌دهند و اين برجستگي‌ها را پيدا مي‌كنند. اين جزو افتخارات نظام جمهوري اسلامي است. ايني كه من مكرر در جمع‌هاي دانشجويي و در جمع‌هاي جوان گفتم كه در قضية زن، ما در مقابل ادعاهاي غربي‌ها دفاع نمي‌كنيم، ما حمله مي‌كنيم و غرب بايد از خود در قضية زن دفاع كند، نه اسلام، براي اين است.11 11. 28/07/88 بيانات در ديدار جمعي از بانوان قرآن‌پژوه
بايد تلاشمان اين باشد كه قرآن در زندگي ما تجسّم پيدا كند
در باب قرآن، ما بايد اعتراف كنيم كه سال‌هاي متمادي جامعة ما با قرآن فاصله گرفت. ما در جمهوري اسلامي داريم اين فاصله را كم مي‌كنيم؛ عقب‌ماندگي‌ها را جبران مي‌كنيم، اما اين عقب‌ماندگي خيلي زياد بوده. در دوران حاكميت‌هاي طاغوت، قرآن به صورت رسمي در جامعه حضور نداشت؛ گوشه كنار كساني ممكن بود با قرآن آشنا باشند - متديّنيني در خانه‌ها قرآن مي‌خواندند - اما اين فقط تلاوت قرآن بود؛ تدبّر در قرآن، بخصوص در سطح جامعه و در منظر عموم خيلي كم بود؛ بسيار كم بود. نتيجه اين شده بود كه مجموعه‌هاي روشنفكري و مجموعه‌هاي دانشگاهي ما بكلّي با قرآن فاصله داشتند؛ يعني واقعاً در بين تحصيل‌كرده‌هاي آن زمان، كسي كه با قرآن انسي داشته باشد، آشنايي‌اي داشته باشد - نه آشنايي خيلي وسيع و عميق، بلكه آشنايي محدود - واقعاً به چشم نمي‌خورد؛ مگر كساني كه سابقة طلبگي داشتند و از دوران طلبگي، آياتي حفظ بودند ... ما از قرآن به خاطر نوع تربيتي كه قبل از انقلاب وجود داشت، فاصله گرفته بوديم. ما حالا مي‌خواهيم اين را جبران بكنيم و براي اين، حقاً و انصافاً كار زيادي از اول انقلاب انجام گرفته، كه نتيجه‌اش را هم داريم مشاهده مي‌كنيم؛ لكن اين آغاز كار است؛ آغاز راه است.
با قرآن بايد عجين شد؛ مفاهيم قرآني مفاهيمي است براي زندگي؛ فقط معلومات نيست. گاهي انسان معلومات قرآني‌اش خوب است، اما از قرآن در زندگي او هيچ اثري نيست! ... ما بايد تلاشمان اين باشد كه قرآن در زندگي ما تجسّم پيدا كند. همان طور كه از يكي از زوجات مكرمة پيغمبر اكرم وقتي دربارة اخلاق پيغمبر پرسيدند، ايشان در جواب گفتند كه:«كانَ خُلقُهُ القُرآن»(فضايل الخمسه ج1ص117) اخلاق او قرآن بود؛ يعني قرآن مجسّم بود. اين بايد در جامعة ما تحقق پيدا كند.11 11. 28/07/88 بيانات در ديدار جمعي از بانوان قرآن‌پژوه
بايد پاكيزه با قرآن مواجه شد تا نور و تذكّر قرآني در دل ما بگيرد
يك نكتة مهمّ در كارهاي پژوهشي قرآني اين است كه فردي كه مي‌خواهد در طريق كار قرآن حركت بكند، دل را براي مواجهة با حقيقت ناب قرآني آماده كند؛ يعني آن پاكيزگي دل. اگر دل پاكيزه نباشد، آمادة پذيرش حق و حقيقت از زبان قرآن نباشد، دلبستة مباني غير اسلامي و غير الهي باشد، با قرآن مواجه بشود، از قرآن استفاده‌اي نخواهد كرد. ايني كه قرآن مي‌فرمايد كه: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً »،(بقره 26) خوب، اضلال به قرآن چرا؟ حالا هدايت به قرآن معلوم، اما اضلال به قرآن چرا؟ اين به خاطر اين است كه: «وَاما الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ»؛(توبه 125) آن كساني كه در دلشان مرض هست، وقتي قرآن را مي‌خوانند، بر آن پليدي دروني آنها افزوده خواهد شد. اين آية قرآن يا سورة قرآن، پليدي آنها را افزايش خواهد داد. اين پليدي چيست؟ اين « فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » چه مرضي است؟ اين مرض يعني همان بيماري‌هاي اخلاقي. وقتي دچار حسديم، وقتي دچار بدخواهي هستيم، وقتي دچار حرصيم، وقتي دچار دنياطلبي هستيم، وقتي شهوات بر ما غلبه دارد، وقتي قدرت‌طلبي‌ها بر ما غلبه دارد، وقتي حق‌كشي و نديدن حق، كتمان حق بر روح ما، بر دل ما غلبه دارد، از قرآن استفاده نمي‌كنيم. ضدّ آنچه كه بايد قرآن به ما بدهد، از قرآن ضدّ آن را دريافت مي‌كنيم. بايد به خدا پناه برد. مي‌بينيد گاهي بعضي آية قرآن را مي‌خوانند براي كوبيدن اسلام! براي كوبيدن جمهوري اسلامي! براي نابود كردن فضايلي كه جمهوري اسلامي در اختيار ما قرار داده است! بايد پاكيزه با قرآن مواجه شد تا نور قرآن و تذكر قرآني در دل ما بگيرد و بتوانيم ان‌شاءاللَّه از آن استفاده كنيم.11 11. 28/07/88 بيانات در ديدار جمعي از بانوان قرآن‌پژوه
تدبير ش48 ( استثناء3/4/88)
تلاوت قرآن نبايد فقط حالت شكلي پيدا كند
يكي از كارهاي خوبي كه در مجلس از اول پايه‌گذاري شد، تلاوت قرآن در اول جلسات رسمي مجلس بود. اخيراً هم ... يك سنت خوب ديگري به آن اضافه شد و آن خواندن ترجمة قرآن بود ... كه خيلي خوب است. اين قرآن نبايد فقط حالت شكلي پيدا كند؛ بايد گوش كنيم، از كلمات قرآن بهره ببريم. دلمان را بدهيم به قرآن. هر كلمه‌اي از اين كلمات قرآن مي‌تواند يك انقلابي در د‌‌ل‌هاي ما به وجود بياورد؛ البته براي كسي كه مأنوس با قرآن باشد. به حسب تجربه، آدمي كه مأنوس با قرآن نباشد، بهرة زيادي هم از قرآن نمي‌برد. ... اگر انس با قرآن باشد و دل دادن به قرآن باشد، انسان آن وقت مي‌بيند از هر كلمة قرآن يك قطرة مصفا و پاكيزه‌اي نوش جان مي‌كند؛ نوري به دل انسان مي‌تابد. به اين قرآن و به اين تلاوت توجه بشود؛ بخصوص كه حالا براي كساني كه احتياج به ترجمه دارند، با ترجمه هم همراه است.9 9 . 03/04/88 بيانات در ديدار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي
تدبير ش49-50
رمز ماندگاري نام و كار زينب كبري(س)
يك مقايسة كوتاه بين زينب كبري و همسر فرعون، عظمت مقام زينب كبري را نشان مي‌دهد. در قرآن كريم، زن فرعون نمونة ايمان شناخته شده است، براي مرد و زن در طول زمان تا آخر دنيا. آن وقت مقايسه كنيد زن فرعون را كه به موسي ايمان آورده بود و دلبستة آن هدايتي شده بود كه موسي عرضه مي‌كرد، وقتي در زير فشار شكنجة فرعوني قرار گرفت؛ كه با همان شكنجه هم - طبق نقل تواريخ و روايات- از دنيا رفت. شكنجة جسماني او، او را به فغان آورد: «إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ»؛(تحريم 11) از خداي متعال درخواست كرد كه پروردگارا! براي من در بهشت خانه‌اي بنا كن. در واقع، طلب مرگ مي‌كرد؛ مي‌خواست كه از دنيا برود. « نَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ»؛ من را از دست فرعون و عمل گمراه‌كنندة فرعون نجات بده. در حالي كه جناب آسيه - همسر فرعون - مشكلش، شكنجه‌اش، درد و رنجش، درد و رنج جسماني بود؛ مثل حضرت زينب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زيادي از نزديكان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. اين رنج‌هاي روحي كه براي زينب كبري پيش آمد، اينها براي جناب آسيه - همسر فرعون - پيش نيامده بود. در روز عاشورا زينب كبري اين همه عزيزان را در مقابل چشم خود ديد كه به قربانگاه رفته‌اند و شهيد شده‌اند: حسين‌بن‌علي(ع) - سيدالشهداء - را ديد، عباس را ديد، علي‌اكبر را ديد، قاسم را ديد، فرزندان خودش را ديد، ديگرِ برادران را ديد. بعد از شهادت، آن همه محنت‌ها را ديد: تهاجم دشمن را، هتك احترام را، مسئوليت حفظ كودكان را، زنان را. عظمت اين مصيبت‌ها را مگر مي‌شود مقايسه كرد با مصايب جسماني؟ اما در مقابل همة اين مصايب، زينب به پروردگار عالم عرض نكرد: «رَبِّ نَجِّني»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض كرد: پروردگارا! از ما قبول كن. بدن پاره پارة برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض مي‌كند: پروردگارا! اين قرباني را از ما قبول كن. وقتي از او سؤال مي‌شود كه چگونه ديدي؟ مي‌فرمايد: «ما رَأَيْتُ اِلاّ جَميلاً».(بحار،ج 45، ص 116) اين همه مصيبت در چشم زينب كبري زيباست؛ چون از سوي خداست، چون براي اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاي كلمة اوست. ببينيد اين مقام، مقام چنين صدري، چنين دلدادگي نسبت به حق و حقيقت، چقدر متفاوت است با آن مقامي كه قرآن كريم از جناب آسيه نقل مي‌كند. اين، عظمت مقام زينب را نشان مي‌دهد. كار براي خدا اين‌جور است. لذا نام زينب و كار زينب امروز الگوست و در دنيا ماندگار است.11 11. ۱۱/۱۹ /88 بيانات در ديدار فرمانده و پرسنل نيروي هوائي ارتش
تدبير ش 55
هدف دشمني در اسلام: ايستادگي در مقابل معارضين عدالت و امنيت
آنچه كه در اسلام به عنوان هدف دشمني معرفي شده است، دقيقاً عبارت است از آن نقاطي كه با اين خطوط اصلي زندگي بشر در معارضه هستند. كساني كه با عدالت مخالفند، كساني كه با صلح و امنيت و آرامش مخالفند، كساني كه با صفا و روح مصفا و متعالي انساني مخالفند، اينها نقطة مقابل دعوت پيغمبرند. براي عدالت است كه خداي متعال جهاد را بر مسلمانان واجب كرده است. مخصوص اسلام هم نيست؛ جهاد در همة اديان الهي وجود داشته است. آن كساني مقابل دعوتند كه با آسايش مردم، با آرامش مردم، با آسايش جامعه، با تعالي جامعه مخالفت و معارضه مي‌كنند و دشمن منافع انسان‌ها هستند. اين همان نقطه‌اي است كه اسلام آن را هدف قرار مي‌دهد. از اول بعثت هم نبي مكرم اسلام، با آياتي كه وحي الهي به اوست، نقاط روشني را مشخص‌كرده است.
در همين سورة مباركة «اقرأ» كه آيات اول آن ظاهراً اولين آياتي است كه بر پيغمبر نازل شده است - آيات بعدي با فاصله نازل شده است، ولي مربوط به همان اوايل بعثت است - مي‌فرمايد:«كَلاَّ لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ. نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ. فَلْيَدْعُ نَادِيَه. سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ».(علق: 15-18) آن كساني كه در مقابل دعوت رحمت، دعوت عزت، دعوت آرامش و امنيت ايستاده‌اند، در اولين سورة قرآن مورد تهديد قرار مي‌گيرند.
يا در سورة مباركة «مدّثّر» كه آن هم جزو اولين سوره‌هايي است كه بر پيغمبر نازل شده است، بر روي عنصر معارض با زندگي مردم تكيه مي‌شود: « ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا. وَجَعَلْتُ لَهُ مَالاً مَّمْدُودًا. وَبَنِينَ شُهُودًا. وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا. ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ. كَلاَّ إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا. سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا».(مدثر11– 17) در مقابل آن كسي كه معارض با پيغمبر است، آن كسي كه معارض با منافع جامعة انسان‌هاست، آن كسي كه معارض راه حق است، اشاره مي‌شود به ايستادگي اين حركت عظيم و اين معارضه. لذا در اسلام مبارزه هست، جهاد هست؛ منتها اين جهاد، جنگ در مقابل معارضان با آرامش زندگي بشر، معارضان با عدالت، معارضان با سعادت بشر است. ... معارضيني در مقابل پيدا مي‌شوند؛ اسلام اين معارضين را از سر راه برمي‌دارد. اسلام منفعل عمل نمي‌كند. اگر معارضي وجود داشته باشد كه معارض سعادت انسان است، معارض دعوت حق است، اسلام با اين معارض پنجه در مي‌افكند و در مقابل او ايستادگي مي‌كند. اين را مقايسه كنيد با آنچه كه قدرت‌هاي متجاوز عالم در طول تاريخ عمل كرده‌اند، امروز هم عمل مي‌كنند؛ جنگ مي‌كنند براي توسعة قدرت، جنگ مي‌كنند براي توسعة بي‌عدالتي.7 7. 19/04/89 بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث‌(27 رجب 1431)
بايد دلمان، جانمان و معرفتمان حقيقتاً قرآني باشد
حقيقت اين است كه ما هنوز از قرآن خيلي دوريم و خيلي فاصله داريم. دل‌هاي ما بايد قرآني بشود. جان ما بايد با قرآن انس بگيرد. اگر بتوانيم با قرآن انس بگيريم، معارف قرآن را در دل و جان خودمان نفوذ بدهيم، زندگي ما و جامعة ما قرآني خواهد شد؛ احتياج به فعاليت و فشار و سياستگذاري ندارد. اصل اين است كه دلمان، جانمان و معرفتمان حقيقتاً قرآني باشد.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
حيات طيبه و لزوم رسيدن به آن
قرآن حيات طيبه را به ما وعده داده است: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً».( نحل 97) حيات طيبه يعني چه؟ زندگي پاكيزه يعني چه؟ يعني زندگي‌اي كه در آن، هم روح انسان، هم جسم انسان، هم دنياي انسان، هم آخرت انسان تأمين است؛ زندگي فردي در آن تأمين است، آرامش روحي در آن هست، سكينه و اطمينان در آن هست، آسايش جسماني در آن وجود دارد؛ فوايد اجتماعي، سعادت اجتماعي، عزت اجتماعي، استقلال و آزادي عمومي هم در آن تأمين است. قرآن اينها را به ما وعده داده است. وقتي قرآن مي‌گويد: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً»، يعني همة اينها؛ يعني آن زندگي‌اي كه در آن عزت هست، امنيت هست، رفاه هست، استقلال هست، علم هست، پيشرفت هست، اخلاق هست، حلم هست، گذشت هست. ما با اينها فاصله داريم؛ بايد به اينها برسيم.
انس با قرآن، آشنايي با قرآن، ما را نزديك مي‌كند. اين جلسات قرآني، اين دوره‌هاي قرآني، اين مسابقات قرآني، ايني كه ما به تربيت قرّاء و حفّاظ دل بستيم، به خاطر اين است؛ اينها همه‌اش مقدمه است؛ ولي مقدمات لازمي است.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
با قرآن مجالست كنيد
من باز هم به جوانان عزيزمان توصيه مي‌كنم كه با قرآن انس بگيريد، با قرآن مجالست كنيد. «و ما جالس هذا القران أحد الاّ قام عنه بزيادة او نقصان، زيادة في هدي او نقصان من عمي»؛( نهج البلاغه، خطبة 176) هر باري كه شما با قرآن نشست و برخاست كنيد، يك پرده از پرده‌هاي جهالت شما برداشته مي‌شود؛ يك چشمه از چشمه‌هاي نورانيت در دل شما گشايش پيدا مي‌كند و جاري مي‌شود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اينها لازم است.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
اهميت و ضرورت حفظ قرآن
مقدمة اين كار [ انس با قرآن] اين است كه بتوانيم قرآن را بخوانيم، بتوانيم قرآن را حفظ كنيم؛ حفظ قرآن خيلي مؤثر است. جوان‌ها، دورة جواني را، قدرت حفظ را قدر بدانند. خانواده‌ها به كودكان خودشان حفظ قرآن را تشويق كنند، آنها را وادار كنند. حفظ قرآن خيلي باارزش است. حفظ قرآن اين فرصت را به حافظ خواهد داد كه با تكرار آيات، در قرآن قدرت تدبر پيدا كند. اين فرصت است، اين توفيق است؛ اين را از دست ندهيد. آنهايي كه حافظند، اين نعمت بسيار بزرگ الهي را قدر بدانند؛ نگذارند حفظشان ضعيف بشود يا خداي ناكرده از دست برود.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
بايد قرآن را از اول تا آخر خواند
خواندن قرآن، از اول تا آخر، يك چيز لازمي است. بايد قرآن را از اول تا آخر خواند؛ باز دوباره از اول تا آخر؛ تا همة معارف قرآني يكجا با ذهن انسان آشنا شود. البته معلميني لازمند تا براي ما تفسير كنند، مشكلات آيات را تبيين كنند، معارف آيات و بطون آيات الهي را براي ما بيان كنند؛ اينها همه لازم است. اگر اينها شد، هرچه زمان به جلو برود، ما به جلو مي‌رويم و توقف ديگروجود ندارد.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
لزوم قدر شناسي از حركتِ رو به جلو قرآني دركشور
در اين سي و يك سال، اين حركتِ رو به جلو [ انس با قرآن] وجود داشته. قبل از انقلاب در كشور ما خبري از قرآن نبود. گوشه و كنار، يك عاشقي پيدا مي‌شد، يك جلسة قرآني درست مي‌كرد، ده تا، پانزده تا، بيست تا طالب قرآن را دور خودش جمع مي‌كرد. ديده بوديم، در همة شهرها بود؛ در تهران بود، در مشهد ما بود. اين حركت عظيم جوان‌ها به سمت قرآن، اين خبرها نبود؛ اين شوق به خواندن قرآن و تلاوت قرآن، اين تربيت انبوه خوانندگان متبحر در تلاوت قرآن، اين حرف‌ها وجود نداشت؛ حفظ وجود نداشت. وقتي اين جوان‌ها كه حافظ قرآنند، مي‌آيند قرآن را از حفظ مي‌خوانند، بنده از اعماق دل خدا را شكر مي‌كنم. اينها به بركت انقلاب بود، به بركت اسلام بود؛ اينها را قدر بدانيد.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
آثار نزديك شدن به قرآن
هرچه ما به قرآن نزديك‌تر شويم، دو اتفاق مي‌افتد: يك اتفاق اينكه ما قوي‌تر مي‌شويم؛ اتفاق دوم اينكه دشمنان بين‌المللي ما، عليه ما بيشتر بسيج مي‌شوند؛ خوب، بشوند. هرچه به سمت قرآن برويم، هرچه به قرآن نزديك‌تر شويم، دشمنان بشريت بيشتر خشمگين مي‌شوند؛ تهمت مي‌زنند، دروغ مي‌گويند، شايعه درست مي‌كنند، فشار اقتصادي مي‌آورند، فشار سياسي مي‌آورند، انواع و اقسام خباثت‌ها و ملعنت‌ها را با ملت ما مي‌كنند - كمااينكه مي‌بينيد دارند مي‌كنند - اما در مقابل، توان ما، قدرت تحمل ما، قدرت تأثيرگذاري ما روزبه‌روز بيشتر خواهد شد، مضاعف خواهد شد؛ كمااينكه مي‌بينيد شده. امروز جبهة مخاصم با جمهوري اسلامي ايران را نگاه كنيد: يك جبهة عريض و طويل است؛ همة شياطين و اشرار عالم در اين جبهه جمعند؛ از صهيونيست‌هـا تا آمريكايي‌هـا، تـا خبيث‌تـرين دولت‌هـاي غربي، تـا وابسته‌تـرين و حقيرتـرين دولت‌هاي غيرغربي - حالا دايره را بيشتر محدود نكنيم - همه توي اين جبهه هستند؛ هر كاري هم كه مي‌توانند، دارند مي‌كنند. خيال نكنيد كاري هست كه دشمنان ما مي‌توانند عليه جمهوري اسلامي انجام بدهند و انجام نمي‌دهند؛ نه! هر كار توانستند، تا حالا كرده‌اند؛ هر كاري هم كه بتوانند، مي‌كنند. هر كار نمي‌كنند، به خاطر اين است كه نمي‌توانند. اما ملت ايران، با قدرت، با عزت و با سربلندي، در مقابل همة اينها ايستاده است.فرمود:«حبل ممدود من السّماء»؛(ارشاد القلوب،ج2،ص 306) اين قرآن حبل الهي است؛ ريسمان مستحكم الهي است كه اگر به آن چنگ زديم، لغزش و افتادن و گم شدن و اينها ديگر در آن نيست.10 10. ۸۹/۰۴/۲۴ بيانات در ديدار قاريان قرآن‌
تدبير 56
رابطة ارزش كار و انگيزة انجام آن در قرآن
من و شما اين حقايق را به ياد داشته باشيم و اينها را در زندگي‌مان اعمال كنيم. چهار تا آيه در تعقيب نماز صبح ذكر شده - كه در كتاب مفاتيح الجنان هم هست – مي‌توانيد مراجعه كنيد و آنها را بخوانيد. هر كدام از اين آيات هم كه ذكر شده، يك نتيجه‌اي دنبالش آمده است: «وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ. فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا».( غافر 44 و45) «لاَّ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ»، (انبياء87و88) كه آية جناب يونس است. آية ديگر، همين آيه‌اي است كه قبلاً تلاوت كردم: « حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ. فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» ( آل‌عمران 173و174) آية چهارم هم «مَا شَاء اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ »( كهف 39) است كه مال آن قضية دو برادر است. اينها براي ما درس است. وقتي انسان احساس مي‌كند كه كار بزرگ است، كار باارزش است، كار داراي تأثير اجتماعي كلان است، انگيزه‌اش بيشتر مي‌شود.1 1. 01/05/89 بيانات در ديدار اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت ولي‌امر
بايد با معارف و مفاهيم قرآن آشنا بشويم
اگر بخواهيم از قرآن به معناي حقيقي كلمه بهره ببريم، بايد با معارف قرآن و مفاهيم قرآن آشنا بشويم. اين تلاوت هم و اين حفظ قرآن هم و اين انس با قرآن هم به ما در اين جهت كمك مي‌كند. اگر درس گرفتن از قرآن نمي‌بود، اين همه به ما توصيه نمي‌كردند كه قرآن را تلاوت كنيم. چون بايد توجه داشته باشيم هدف اين نيست كه اين امواج صوتي در فضا به وجود بيايد و پراكنده بشود؛ اين كه هدف نيست. يا هدف اين نيست كه همچناني كه يك شعري را ممكن است با آهنگ خوشي كسي بخواند و ما لذت ببريم، قرآن را هم حالا با آهنگ خوشي بخوانند كه ما از صداي خوش آن لذت ببريم؛ اينها كه هدف نيست. همة اين مقدمات - تلاوت و آنچه كه تلاوت را ترويج مي‌كند در جامعه كه همين صداي خوش و لحن خوش است و اينها جزو اين مؤلفه‌هايي است كه تلاوت را رواج مي‌دهد در جامعه و دل‌ها را به سمت آن مشتاق مي‌كند - براي فهم معارف قرآني است.44. ۸۹/۰۵/۲۱ بيانات در ضيافت انس با قرآن در اولين روز ماه رمضان
رشد روزافزونِ علاقة به قرآن در جامعه، بزرگ‌ترين نعمت
بنده واقعاً اين نعمت بزرگ را كه در واقع نعمت رشد روزافزونِ علاقة به قرآن در جامعة ماست، به قدري نعمت بزرگي مي‌دانم كه شايد هيچ نعمتي با آن معادل نيست. ... قراء محترم، چه اساتيد قرائت ... چه جوانان عزيزي كه وارد اين وادي هستند و انسان احساس مي‌كند؛ استعدادهاي خوب، صداهاي خوب، علاقه‌مندي‌هاي خوب كه آيندة بهتري را براي كشور نويد مي‌دهد. ... خداوند متعال اين نعمت را به ما داده است: « وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ » ( حجرات 7). اين ... خيلي نعمت بزرگي است كه خداوند، ايمان را و آنچه كه نشانة ايمان هست، براي مردم ما محبوب قرار بدهد و آن را زينت بدهد در دل‌هاي ما.44. ۸۹/۰۵/۲۱ بيانات در ضيافت انس با قرآن در اولين روز ماه رمضان
دقت و تأمل، لوازم فهم معارف قرآن
فهم معارف قرآني هم درجاتي دارد. اولش از همين تأمل در الفاظ قرآن و ترجمة قرآن به دست مي‌آيد. يعني وقتي ما مي‌گوييم: معارف قرآني، معنايش اين نيست كه يك هفت‌تويِ رازآلودِ رمزگونه‌اي است كه دست هيچ كس به او نمي‌رسد. بله! معارف عاليه‌اي وجود دارد كه دست امثال ماها به آن ممكن است نرسد، اما معارف بسياري هم هست كه همين ما - ما مردم معمولي و عادي - به شرط اينكه توجه كنيم به اين كلام و به اين بيان، آن را خواهيم فهميد و از آن استفاده خواهيم كرد. در همين آيات كريمة قرآن فراوان هست؛ اينها درس‌هاي زندگي ماست. فرض بفرماييد در اين آية شريفه: « إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُاللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَي نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَي بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ».( فتح 10) ... اين درس واضحي است براي زندگي ما. « فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَي نَفْسِهِ »؛ اگر قراردادي را كه با پيغمبر گذاشتيد، با اسلام گذاشتيد، بيعتي را كه با خدا كرديد، به هم زديد، نقض عهد كرديد، عليه خودتان كار كرديد. «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَي‌ نَفْسِهِ»؛ شكستن بيعت خدا و پيغمبر، عليه ماست؛ عليه خدا و پيغمبر نيست. آنها ضرري نمي‌كنند. « وَمَنْ أَوْفَي بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا »؛ اما اگر وفا كرديم به اين قراردادي كه با خدا و پيغمبر گذاشتيم، به نفع خودمان كار كرديم؛ پاداش عظيمي خود ما از خداي متعال خواهيم گرفت. اين پاداش! نگفتند كه: در آخرت است، نگفتند: بهشت است. بخش عمده‌اش هم البته در آخرت است، اما اين پاداش در دنيا هم هست؛ در دنيا هم اين پاداش را به ما خواهند داد. همين آيات سورة مباركة احزاب را كه يكي از برادرها يا جمعي شايد خواندند: « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا. لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ »؛ ( احزاب 23 و 24) اين صدق، همين است.«صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ »؛ يعني اين قراري را كه با خدا گذاشتند، اين وعده و پيماني را كه با خدا بستند، صادقانه پيمان بستند و پاي اين پيمان ايستادند و سختي‌هاي زندگي، جلوه‌هاي شهوت‌انگيز دنيايي، آنها را از اين راه منحرف نكرد. « لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ»؛ خدا به خاطر اين راستگويي و ايستادن پاي اين وعده و پيمان الهي جزا مي‌دهد. ... اينها معارفي است كه با مراجعة به ظاهر قرآن هم مي‌شود اينها را فهميد. اگرچه كه در وراي اينها، معارف برتري، بالاتري مسلّماً وجود دارد كه اينها را ممكن است خصيصين بفهمند، بندگان صالح و شايستة خدا بفهمند و ما به آنها دسترسي نداشته باشيم، جز از طريق آن بندگان. مسلّم چنين چيزهايي است؛ چون فرمودند: قرآن بطوني دارد. روايات متعددي هست كه مي‌فرمايد: قرآن ظاهري دارد، باطني دارد، اسراري دارد، اعماقي دارد؛ مثل دريايي است كه ظاهر دريا هم هست، وجود دارد، آب است، درياست، اما فقط همين ظاهر نيست، اعماقي دارد، در آن اعماق هم حقايقي است، چيزهايي است؛ مسلّم اين هست. اما از همين ظاهر هم ما مي‌توانيم استفاده كنيم؛ به شرط چه؟ به شرط دقت! تأمل!4 4. ۸۹/۰۵/۲۱ بيانات در ضيافت انس با قرآن در اولين روز ماه رمضان
ضرورت توجه به معاني آيات براي رسيدن به تلاوت صحيح و قدرت تدبر
ايني كه ما مكرر عرض كرديم - چند سال است كه اين را عرض مي‌كنيم و خوشبختانه به نتيجه هم رسيده و انسان اثرش را مي‌بيند - باز عرض مي‌كنيم: شما اين آيه‌اي را كه تلاوت مي‌كنيد، به‌درستي معنايش را درك كنيد. همين معنايي كه يك عربي‌دان مي‌تواند بفهمد، همين معناي ظاهري را درست درك كنيد. اين كه درك شد، آن وقت در تلاوت، فرصت و قدرت تدبر به انسان دست مي‌دهد. يعني انسان مي‌تواند آن وقت تدبر كند و من به شما عرض كنم: وقتي كه معناي آيه را بدانيم، آن كسي كه اهل صوت و آهنگ و لحن و خواندن هست، خودِ اين فهم معناي آيه، لحن را هدايت مي‌كند. اگر ما بدانيم چي داريم مي‌خوانيم، هيچ لزومي ندارد كه نگاه كنيم ببينيم: فلان قاري فرض كنيد كه معروف، وقتي اين آيه را خوانده، كجا را پايين آورده؟ كجا را بالا برده؟ كجا را با رقت خوانده؟ كجا را با شدت خوانده؟ نه! لزومي ندارد. اگر معنا را فهميديم، خود اين معنا آدمي را كه اهل صوت هست و صداي او آهنگ‌پذير است و انعطاف آهنگ دارد، صداي او را هدايت خواهد كرد؛ خودش آهنگ را به ما خواهد داد؛ مثل حرف زدن معمولي. شما در حرف زدن معمولي و وقتي كه حرف مي‌زنيد، صداي شما يك جايي پايين مي‌آيد، يك جا اوج مي‌گيرد، يك جا آهسته صحبت مي‌كنيد، يك جا تند صحبت مي‌كنيد، يك جا شمرده صحبت مي‌كنيد، روي يك كلمه‌اي تكيه مي‌كنيد. قبلاً براي اينها هيچ نُت نوشته نشده - نُت‌نويسي نشده، طبق نُت نيست - و اين طبق همين احساس شما و غريزة شماست. اگر چنانچه معناي آية قرآن را فهميديد، همين غريزه به شما كمك مي‌كند كه: چه كار كنيد؟ كجا را آهسته بخوانيد؟ كجا را وقف كنيد. كجا را وصل كنيد. از كجا شروع كنيد. تسلط بر آيات قرآن، اين هنر را به انسان مي‌دهد. البته بعضي‌ها هم هستند كه آيات قرآن را مي‌فهمند. چون خودشان عربند، ترجمة آيه را هم خوب مي‌دانند - عرب هم هستند - اما آدم مي‌بيند كه كأنه با توجه به معنا نمي‌خوانند. توي همين قرّاء معروف مصري، بعضي هستند كه انسان وقتي نگاه مي‌كند، مثل اين است كه: يك متني را مأموريت داده باشند كه اين را بخوان! يك نفري از اول تا آخر مي‌خواند و به معناي تفاهم با مخاطب نيست. انسان اين را در بعضي از قرّاء مي‌بيند. ولي بعضي هم هستند كه نه، قرائتشان، تلاوتشان، مثل تكلم با مخاطب است؛ حرف زدن با مخاطب است. بايد تلاوت شما اين‌جور باشد.44. ۸۹/۰۵/۲۱ بيانات در ضيافت انس با قرآن در اولين روز ماه رمضان
قرآن را جوري بخوانيد، كأنه با طرف مقابل داريد با زبان قرآن حرف‌ مي‌زنيد
متأسفانه اكثر مردم ما از الفاظ آيات كريمة قرآن، مستقيم كمتر استفاده مي‌كنند؛ يعني اكثر عربي نمي‌دانند. خب يكي از محروميت‌هاي ماست. لذا در قوانين كشور فراگيري زبان عربي كه زبان قرآن است، يكي از چيزهاي لازم فرض شده كه اين، به خاطر همين است. اگر ما واقعاً بخواهيم معاني قرآن را بفهميم، مردم معمولي كه عربي هم نخوانده‌اند، مي‌توانند مراجعة به تفاسير و به ترجمه‌ها بكنند.
خوشبختانه امروز ترجمه‌هاي خوب هم هست. در كشور افرادي زحمت كشيده‌اند، ترجمه‌هاي خوبي كرده‌اند. به هر حال من توصيه‌ام به شما برادران عزيزي كه قرآن را با صوت خوش تلاوت مي‌كنيد، اين است كه به اين نكته توجه كنيد: يعني قرآن را با توجه به معنا بخوانيد؛ جوري بخوانيد كه با طرف مقابل، با مخاطبي كه دارد مي‌شنود، كأنه داريد با زبان قرآن حرف مي‌زنيد. اين اگر شد، آن وقت شما از خواندنتان بهره برده‌ايد، مردم هم از شنيدن قرآن و شنيدن تلاوت شما بهره‌مند شده‌اند.44. ۸۹/۰۵/۲۱ بيانات در ضيافت انس با قرآن در اولين روز ماه رمضان
تدبير61
لزوم تبيين حرف‌ها و جريان‌هاي باطل براي اصلاح جامعه
قرآن كريم مي‌فرمايد: «لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً»؛(نور، 12) يعني وقتي افك[تهمت، افتراء، نسبت ناروا] را شنيديد چرا به همديگر حسن‌ظن نداشتيد؟ يعني از اول رد كنيد افك را. اگر آمدند به يك نفري تهمت زدند، يك چيزي را گفتند - حالا يا با عنوان تهمت يا به عنوان غيبت - چرا قبول مي‌كنيد؟ ببينيد اين كلمة لولاي تحذيريه در قرآن و در كلام عرب خيلي معناي وسيعي دارد، فقط معنايش «چرا» نيست، كه ما بگوييم چرا اين كار را نكردي. چراي با تأكيد است. يعني آه، واي، چرا؛ معناي «لولا» اين است؛ تحذيريه است؛ چرا؟ «لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً »؛ يعني: چرا به هم ظن نيك نداريد؟ چرا به هم حسن‌ظن نداريد؟ تا فوراً كسي آمد، شما بگوييد بله! احتمال درستي‌اش هم اگر بود، آدم به صورت يقين آن را بداند و نقل بكند؟! اين درست نيست؛ اين ممنوع است. اين چيزي كه امروز مورد ابتلاست در جامعة ما، از همان چيزهايي است كه بايست از همين ادلة غيبت بفهميم كه درست نيست؛ اين وضعي كه وجود دارد درست نيست. البته انتقاد منطقي، گفتن حرف صحيح، اين‌قدر حرف‌هاي آشكار وجود دارد كه انسان اگر ذكر آنها را بكند، اصلاً هم غيبت نيست؛ و مي‌تواند انسان نقد بكند. بله مسلّم است، امروز يك جريان صحيح و حقّي در جامعة ما وجود دارد، جريان‌هاي باطلي هم وجود دارد كه به انواع و اقسام طرق مي‌خواهند جامعه را خراب كنند، انقلاب را منحرف كنند؛ در اين شكي نيست. آدم‌هايي هم در رأس اين جريانات هستند؛ چه لزومي دارد كه انسان به اين آدم‌ها تهمت بزند؟ چه لزومي دارد كه غيبت اينها را بكند؟ حرف آشكار اين‌قدر دارند؛ همان حرف‌هاي آشكار را بيان بكنند، تبيين بكنند، توضيح بدهند، مطلب روشن خواهد شد. هيچ نيازي به غيبت كردن نيست كه آدم بگويد حالا ما براي اصلاح مثلاً غيبت مي‌كنيم.
بنابراين، به نظر من همين ادله‌اي كه در باب غيبت خوانديم، اين تمام المراد را به ما نشان مي‌دهد؛ يعني واقعاً هماني كه بايد بفهميم از شرع مقدس، همين را انسان مي‌فهمد و تشخيص مي‌دهد. بايد بر طبق همين هم عمل كرد.1 1. 07/10/89 بيانات در درس خارج فقه، حكم غيبت با ابزار قلم و رسانه‌هاي جديد
تدبير 62
اخلاق و رفتار خود را، با دوستان، معارضان و مستكبران طبق برنامة قرآن تنظيم كنيم
اسلام پيروان خود را اين‌جور تربيت مي‌كند: «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ»؛( فتح 29) اينها نشانه‌هاي امت اسلامي است. اينها آن معنويتي است كه در آنها وجود دارد؛ آن توكل، آن توجه به خدا، آن تذكر، آن خضوع در مقابل پروردگار. اين، خاصيت پرورش انسان مسلمان و مؤمن است. اسلام اين‌جور انساني پرورش مي‌دهد: در مقابل خداي متعال، خاضع؛ با برادران ايماني، رحيم، مهربان؛ اخوت اسلامي، برقرار؛ اما در مقابل مستكبران، در مقابل ظالمان، مثل كوهِ استوار مي‌ايستند؛ « وَمَثَلُهُمْ فِي الإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِ ».( فتح: 29) اين، همان مراحل رشد امت اسلامي است؛ سر مي‌زند، رشد مي‌كند، بالندگي پيدا مي‌كند، مستحكم مي‌شود. «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ»؛( فتح 29) خود آن كساني كه اين زمينه را فراهم كردند، به شگفت مي‌آيند. اين دست قدرت الهي است كه اين‌جور انسان‌ها را رشد مي‌دهد. «لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»؛( فتح 29) دشمن مستكبر وقتي به اين انسان مسلمانِ تربيت شدة باليدة در دامان اسلام نگاه مي‌كند، معلوم است كه به خشم مي‌آيد و ناراحت مي‌شود. ما بايد اين‌جوري عمل كنيم. خود را بسازيم. خود را با قرآن تطبيق دهيم. اخلاق خود را، رفتار خود را، با دوستان، با معارضان و معاندان، با مستكبران، طبق برنامة قرآن تنظيم كنيم. خداوند متعال وعده كرده است كه به افرادي كه اين‌جور حركت كنند، پاداش خواهد داد؛ اجر خواهد داد. اين اجر، هم در دنياست، هم در آخرت. در دنيا عزت است، برخورداري از زيبايي‌‌ها و تمتعات الهي در اين عالم است – كه براي انسان‌ها فراهم كرده است - در آخرت هم رضوان الهي و بهشت الهي است.
اين راهي است كه شما ملت عزيز ايران در پيش گرفته‌ايد، دنبال مي‌كنيد، حركت مي‌كنيد و به توفيق الهي، اين راه را ادامه خواهيد داد؛ و اين راهي است كه خوشبختانه امروز مشاهده مي‌كنيم ملت‌هاي مسلمان در گوشه و كنار جهان اسلام، بتدريج و آرام آرام دارند به اين سمت حركت مي‌كنند. خداي متعال فرموده است: «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».( اعراف 128) اگر چنانچه اين تقوا را ما شيوة عمل خودمان قرار بدهيم، مسلّم عاقبت و سرانجام كار، متعلق به امت اسلامي خواهد بود و اين آينده به اميد خدا چندان دور نيست.11 11. 02/12/89 بيانات در ديدار مسئولان نظام درروز ميلاد پيامبر(ص)
تدبير ش 63
نقش انتخاب انسان درسرنوشت نهايي خود
اميدواريم كه سال جديد ان‌شاءاللَّه براي همة شما و براي ملت ايران سال پربركت و شيريني باشد. البته بخشي از اين به عهدة خود ماست؛ ما هستيم كه با رفتار و جهت‌گيري‌هاي خودمان، زندگي را مبارك مي‌كنيم يا نامبارك مي‌كنيم. يعني آنچه كه سرنوشت نهايي انسان را تنظيم مي‌كند، انتخاب خود انسان است. خداي متعال اين توانايي را به ما داده كه انتخاب كنيم؛ «وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ»؛( بلد 10) دو راه را به ما نشان داده كه انتخاب كنيم. البته گاهي شرايط جوري است كه انتخاب براي انسان آسان است؛ گاهي انتخاب سخت است؛ ولي به هر حال بايد در همة امور انتخاب كرد.
اينكه در سورة مباركة حمد، هر روز بارها تكرار مي‌كنيم « ِاهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ »،(فاتحه6) نشان‌دهندة اين است كه صراط مستقيمي كه در پيش گرفته‌ايم - فرض اين است كه مثلاً شناخته‌ايم و در پيش گرفته‌ايم - هر لحظه به دوراهي‌هايي مي‌رسد. يعني اين‌جور نيست كه يك تونلي باشد كه وقتي انسان داخل آن رفت، ديگر همين‌طور تا آخر تضمين شده باشد - مثل خط آهن – نه! دوراهي‌هاي متعددي، سه‌راهي‌هاي متعددي سر راه وجود دارد كه بايد ديد، شناخت، فهميد و قدم در راه درست گذاشت. اين « ِاهدِنَا » كه هر روز تكرار مي‌كنيم، يعني امروز هم « ِاهدِنَا »، فردا هم« ِاهدِنَا »، پس‌فردا هم « ِاهدنا»؛ در اين قضيه هم « ِاهدِنَا»، در آن قضيه هم « ِاهدِنَا».
كار را هم خيلي نمي‌خواهيم نشدني و سخت بگيريم؛ نه! خداي متعال بيّنات را در مقابل همه قرار داده؛ « ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَي بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ».( انعام 131) اين‌جور نيست كه اگر ما وسيلة هدايت در اختيار نداشته باشيم و احياناً حركتمان درست نبود، خداي متعال ما را مؤاخذه كند، يا عذاب كند، يا چه كند؛ نه! وسيلة هدايت را هم خداي متعال در اختيار مي‌گذارد. البته مواردي هم هست كه از اين قاعدة كلي استثناء است؛ ليكن عادتاً اين‌جور است؛ هدايت الهي هست.10 23/01/90 بيانات پس از اقامه نماز در جمع برخي از شخصيت‌هاي فرهنگي سياسي
تدبير ش 66
اسلام، تنها عامل نجات و حركت بشر به‌سوي كمال
بشريت اگر بينديشد و انصاف را رعايت كند، تصديق خواهد كرد كه نجات بشر و حركت بشر به سوي كمال، به بركت اسلام ممكن خواهد شد و لاغير. ما مسلمان‌ها قدرناشناسي كرديم؛ ما نمك خورديم و نمكدان را شكستيم؛ ما قدر اسلام را ندانستيم؛ ما پايه‌هايي را كه پيغمبر اكرم براي بناي جوامع برجسته و متكامل انساني بناگذاري كرده بود، در ميان خود نگه نداشتيم؛ ما ناشكري و ناسپاسي كرديم و چوبش را هم خورديم. اسلام اين توانايي را داشت و دارد كه بشريت را به سعادت برساند، به كمال برساند و از لحاظ مادي و معنوي او را رشد دهد.8 8. ۹۰/۰۴/۰۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث
ضرورت جهاد في‌سبيل‌الله در همة ميدان‌ها
پايه‌هايي كه پيغمبر گـذاشتند – پـايـة ايمان، پـايـة عقلانيت، پـايـة مجاهدت، پـايـة عزت - پايه‌هـاي اصلي جـامعة اسلامي است.
ايمانمان را در دل‌هاي خود و در عمل خود تقويت كنيم؛ از خرد انساني، كه هدية بزرگ الهي به بشر است، استفاده كنيم؛ جهاد في‌سبيل‌الله را چه در ميدان‌هاي نبرد نظامي، آن وقتي كه لازم باشد؛ چه در ميدان‌هاي ديگر، ميدان سياست، ميدان اقتصاد و ديگر ميدان‌ها - دنبال كنيم و حس عزت و كرامت انساني و اسلامي را براي خودمان مغتنم بشماريم.
اينها وقتي در يك جامعه‌اي زنده بشود، اين جـامعـه همـان حـركت اسلامـي را، همـان خط نبي معظم اسلام را يقيناً دنبال خواهد كرد. به بركت پيام اسلام، به بركت نداي امام بزرگوار، ما ملت ايران توانستيم بخشي از آن را در زندگي خودمان تحقـق ببخشيـم؛ آثـار و ثمـراتـش را داريـم مشاهده مي‌كنيم.8 8. ۹۰/۰۴/۰۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث
عظمت و رونق تمدن اسلامي
نبي مكرم، آن عنصر شايسته‌اي بود كه براي يك چنين حركت عظيمي، براي طول تاريخ بشريت، خداوند او را آماده كرده بود. لذا توانست در طول بيست و سه سال يك جرياني را به راه بيندازد كه اين جريان با همة موانع، با همة مشكلات، تـا امروز تاريخ را جلو رانـده و پيش برده است.
بيست و سه سال، زمان كوتاهي است. سيزده سال از اين مدت هم با مبارزاتِ غريبانه گذشت. در مكه اول با پنج نفر و ده نفر و پنجاه نفر شروع شد و جمعيت معدودي در زير فشارهاي طاقت‌فرساي دشمنان متعصب، كـور و جـاهل توانستند مقاومت كنند. ستون‌هاي مستحكمي ساخته شد براي اينكه جامعة اسلامي و تمدن اسلامي بر روي اين ستون‌ها قرار بگيرد. بعد هم خداوند متعال شرايطي را پيش آورد كه پيغمبر توانست به مدينه هجرت كند و اين نظام و اين جامعه را به وجود بياورد و اين تمدن را پي‌ريزي كند. همة مدتي هم كه پيغمبر اكرم اين نظام نوپا را پرداخت، ساخت، آماده كرد و پيش راند، ده سال شده است؛ يعني يك مدت كوتاه. يك چنين حوادثي معمولاً در طوفان امواج حوادث دنيا گم مي‌شود؛ از بين مي‌رود؛ فراموش مي‌شود. ده سال خيلي مدت كوتاهي است؛ اما در همين مدت پيغمبر اكرم توانست اين نهال را غرس كند؛ آبياري كند؛ وسيلة رشد و نمو آن را فراهم كند؛ يك حركتي را ايجاد كند كه اين حركت يك تمدني را آفريد و اين تمدن بر اوج قلة تمدن بشري در دوران مناسب خود قرار گرفت. يعني در قرن سوم و چهارم هجري، در همة دنياي آن روز، با سابقة تمدن‌ها، با حكومت‌هاي مقتدر، با ميراث‌هاي گوناگون تاريخي، هيچ تمدني به عظمت و رونق تمدن اسلامي مشاهده نشده است؛ اين هنر اسلام است. و اين در حالي است كه از بعد از دوران نبي مكرم اسلام، از بعد از همان دوران ده‌ساله، حوادث گوناگون و تلخي هم براي امت اسلامي به وجود آمد؛ موانع به وجود آمد؛ اختلافـات بـه‌وجـود آمـد؛ درگيري‌‌هـاي داخـلي پيدا شد.
با همة اينها، انحرافاتي كه در طول زمان به وجود آمد، ناخالصي‌هايي كه در جريان اسلام پيدا شد و رشد كرد، پيام پيغمبر اكرم و پيام بعثت در طول سه چهار قرن توانست آن عظمت را به وجود بياورد كه همة دنيا و همة تمدن‌هاي امروز مديون آن تمدن قرن سوم و چهارم هجري مسلمانان است. اين يك تجربه است.8 8. ۹۰/۰۴/۰۹ بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث
به قرآن بايد با همة وجود و همة دل ايمان آورد
با قرآن بايستي آشنا شد. به قرآن بايد با همة وجود، با همة دل ايمان آورد؛ ايمان ظاهري كافي نيست. با همة دل بايستي قرآن را و وعدة الهي را باور كرد. امروز هم باورش آسان‌تر از ديروز است. امروز، يعني در اين دوره‌اي كه ما داريم، من و شما داريم زندگي مي‌كنيم، اين قدر آيات و بشاير الهي وجود دارد كه دل انسان را آسان مي‌كند؛ چون دارد مي‌بيند هماني كه حضرت ابراهيم عرض كرد: « وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي »،( بقره 260) اين اطمينان براي انسان پيدا مي‌شود. دارد مي‌بيند ديگر؛ در مقابل چشم ماست. چه بود ايران؟ ايرانِ طاغوت، ايرانِ آمريكا، ايرانِ پيوستة با صهيونيست‌هاي غاصب! او چه بود؟ حالا چيست: قطب قدرتمند مقابلة با استكبار و صهيونيسم؛ سند محكم ملت‌هاي مسلمان؛ اينها را داريم جلوِ چشممان مشاهده مي‌كنيم. اين معجزة دعوت قرآن و خبر قرآن و آگاهي‌هايي است كه قرآن به ما مي‌دهد. اين را بايد حفظ كنيم.11 11. ۹۰/۰۴/۱۴ بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در مسابقات قرآن
به سمت حفظ قرآن بيشتر برويد
آنچه من حالا در اين جلسه مي‌خواهم به‌طور خاص به قرآني‌هاي عزيز كشورمان بگويم، اين است كه: به سمت حفظ قرآن بيشتر برويد. حفظ، وسيله است البته؛ حفظ وسيله است. حفظ، هدف نيست. حفظ قرآن، وسيله است؛ وسيله است براي اينكه انسان، آسان بخواند، آسان تكرار كند و امكان تـدبـر پيدا كند. جـوان‌هـا بـرونـد از استعدادشان، از حافظه‌شان استفاده كنند؛ بچه‌ها را، جوان‌ها را بكشانيد به سمت حفظ قرآن.
البته امروز با گذشتة ما قابل مقايسه نيست؛ خيلي جلو هستيم؛ اما كم است. آنچه كه الآن در كشور ما وجود دارد، كم است. بروند به سمت حفظ قرآن. وقتي كه حفظ شد، حفظ حاصل شد، آن وقت توان و فرصت براي تدبر بيشتر پيدا خواهد شد و همين تدبر است كه كليد است. كليد اصلي، همين تـدبـر در قـرآن و فـكر كـردن در قرآن است.11 11. ۹۰/۰۴/۱۴ بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در مسابقات قرآن
تدبير ش67
قرآن، نشان دهندة راه مبارزه با ظلم، رونق بخشيدن به زندگي و آشنايي با مقام قرب الهي
قرآن، كتاب حكمت است؛ كتاب علم است؛ كتاب حيات است؛ حيات امت‌ها و ملت‌ها در آشنايي با معارف قرآن و عمل به مقتضاي اين معارف و عمل به احكام قرآني است. انسان‌ها، اگر طالب عدالتند و از ظلم بيزارند، راه مبارزة با ظلم را بايد از قرآن فرا بگيرند. انسان‌ها، اگر طالب علمند و به وسيلة معرفت و آگاهي و علم مي‌خواهند زندگي را رونق ببخشند و راحت و رفاه را براي خودشان تأمين كنند، راهش به وسيلة قرآن نشان داده مي‌شود. انسان‌ها، اگر در پي ارتباط با خداي متعال و صفاي معنوي و روحي و آشنايي با مقام قرب الهي هستند، راهش قرآن است.6 6. 11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
نقش قرآن در اعتلاي مادي و معنوي و لزوم آشنايي با آن
نقش قرآن اين است كه ما را از لحاظ ماده و معنا اعتلاء ببخشد؛ و اين كار را قرآن مي‌كند. كساني كه با تاريخ آشنا هستند، نمونه‌هايش را در تاريخ ديدند؛ و ما مردمِ اين زمان، در زمان خودمان داريم نمونه‌هايش را مشاهده مي‌كنيم. يك نمونه، همين شما ملت عزيز ايران هستيد. شما خيال نكنيد در دوران رژيم‌هاي طاغوتي - چه رژيم پهلوي، چه قبل از آنها رژيم قاجار - ملت ايران ذره‌اي اعتبار در محيط بين‌المللي داشت؛ نداشت. اين استعداد جوشان و متراكمي كه در ملت ما هست، مثل يك گنجينة فراموش شده‌اي، مثل گنجي در ويرانه‌اي مدفون شده بود؛ مگر به صورت تصادفي، يك فردي خودش را نشان بدهد، كه نشان نمي‌داد. اين همه جوان فعال و پرنشاط و مبتكر و علاقه‌مند به پيشرفت كشور كه امروز شما ملاحظه مي‌كنيد در عرصه‌هاي مختلف افتخار مي‌آفرينند، عزت مي‌آفرينند، نام نيك براي ملتشان درست مي‌كنند؛ خب! جوان‌ها آن روز هم بودند، اما به خاطر غلبة طواغيت، اين حرف‌ها ديگر نبود.
به همين اندازه كه ما يك قدم به سمت قرآن، به سمت معارف قرآني برداشتيم - كه آنچه كه ما به سمت قرآن حركت كرديم، واقعاً يك قدم هم بيشتر نيست - خداي متعال به ما عزت داده است؛ به ما حيات داده است؛ به ما آگاهي و بصيرت داده است؛ به ما قدرت و قوّت بخشيده است. ملت ما امروز يكي از زنده‌ترين و قوي‌ترين ملت‌هاي دنياست، استعداد متراكم و جوشان وآمادگي و مشاهدة پي‌درپي پيشرفت‌ها در عرصه‌هاي مختلف؛ امروز وضع كشور ما اين‌جوري است. ملت‌هاي ديگر هم ملت ما را تحسين مي‌كنند.
امروز خوشبختانه در ميان امت اسلامي، شعارهاي اسلامي كه ماية تحرك ملت‌ها شود، در كشورهاي متعددي مشاهده شده است؛ و شما مي‌بينيد و خبرهايش را مي‌شنويد. اين حركت‌ها آنجايي كه رونق و طراوت آن بيشتر است، در آن بخشي كه كارايي و نفوذ آن بيشتر است، آنجايي كه تأثيرپذيري آن از دشمن و از منافقين و معاندين و مزوّرين كمتر است، آنجايي است كه در آن، شعار اسلامي است؛ مطالبة اسلامي است؛ خواست اسلامي است؛ اين خاصيت معارف قرآني است. با قرآن بايد آشنا شد.6
11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
ضرورت افزايش روزبه‌روز شوق به قرآن
امروز با گذشته قابل مقايسه نيست. در گذشته، اين همه تلاوت كنندة قرآن، اين همه حافظ قرآن، اين همه آشناي با متن قرآن، اين همه عاشق و علاقه‌مند به تلاوت قرآن وجود نداشت؛ در حالي كه همين كشور بود، همين ملت بود. ... امروز اين شوقي را كه به قرآن در همه جا هست، بايد زياد كرد؛ اين را بايد روزبه‌روز افزايش داد. اين تلاوت خوب، صداي خوب، ترتيب مجلس‌آرايي خوب - كه بحمداللَّه مي‌بينم اين خوانندگان ما در مجلس‌آرايي قرآني تدريجاً ماهر و مسلط شده‌اند - چيزهاي باارزشي است؛ فايده‌اش اين است كه ما را با قرآن، با معارف قرآني، با معاني قرآني آشنا مي‌كند.6 6. 11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
ما بايد ده ميليون نفر حافظ قرآن داشته باشيم
يكي از چيزهايي كه مي‌تواند تدبّر در قرآن را به ما ارزاني بدارد، حفظ قرآن است. ما حافظ قرآن كم داريم. من قبلاً گفتم كه در كشور ما حداقل بايد يك ميليون نفر حافظ قرآن باشند - حالا يك ميليون كه عدد كمي است نسبت به اين جمعيتي كه ما داريم - اما حالا چون دوستان الحمدللَّه يك مقدماتي فراهم كرده‌اند، كارهايي را مشغول شده‌اند و دارند برنامه‌هايي را فراهم مي‌كنند، براي اينكه ان‌شاءاللَّه حفظ راه بيفتد، ما هم اميدمان بيشتر شده و به جاي يك ميليون، مي‌گوييم ان‌شاءاللَّه مـا بـايـد ده ميليون نفـر حـافظ قـرآن داشته باشيم.6 6. 11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
ضرورت استمرار تلاوت و حفظ قرآن براي افزايش تدبّر بيشتر درآن
توجه داشته باشيد كه حفظ قرآن قدم اول است. اولاً حفظ را بايد نگه داشت. بنابراين، حافظ قرآن بايد تلاوت كنندة مستمر قرآن باشد؛ يعني مرتباً بايستي قرآن را تلاوت كند؛ والاّ حفظ از دست خواهد رفت. بعد بايستي اين حفظ كمك كند به تدبّر، كه اين‌جور هم هست؛ حفظ حقيقتاً كمك مي‌كند به تدبّر. آنجايي كه شما قرآن را تكرار مي‌كنيد، حافظيد و مي‌خوانيد، فرصت تدبّر و تعمق در آيات قرآن براي شما پيدا مي‌شود.6 6. 11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
لزوم انس با تفاسير براي رسيدن به شكوفايي قرآني
انس با تفاسيري كه مراد از آيه را تبيين مي‌كنند، خيلي لازم است. وقتي حفظ باشد و اين انس با تفسير هم باشد و تدبّر باشد، همان چيزي كه انتظارش در جامعة ما هست، پيش مي‌آيد: شكوفايي قرآني. شما تصور كنيد در كشور ما ده ميليون، پانزده ميليون كساني باشند از مردان و زنان كه اينها با معارف قرآن آشنا باشند؛ ببينيد اين چقدر باارزش است. آموزش‌هاي قرآني را، درس‌هاي قرآني را، نصايح قرآني را، انذارهاي قرآني را، بشارت‌هاي قرآني را در ذهن داشته باشند؛ آنها را مرور كنند؛ آنها را بر دل خودشان فرا بخوانند؛ اصلاً يك ملت پولاديني به وجود مي‌آيد. خوشبختانه زمينه‌هايش فراهم است. امروز هم عزم و ارادة ملت ما عزم پولاديني است. اما آن ساخت قرآني جامعه در آن صورت به دست خواهد آمد، كـه مـا اميدواريم ان‌شاءاللَّه ايـن پيش بيايد.6
11/05/90 (اول رمضان‌المبارك 1432) بيانات در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآني
خطاي مسلمانان، عامل شكست در جنگ احد
قرآن كريم در قضية جنگ احد مي‌فرمايد: «أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيهَا قُلْتُمْ أَنَّي هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ ».( آل‌عمران 165) در قضية احد، آن حادثة تلخ اتفاق افتاد: مسلمان‌ها‌ اول پيروز شدند، بعد يك عده‌اي مأموريت‌ها‌ را فراموش كردند، تنگه را رها كردند، رفتند سراغ غنيمت جمع كردن؛ دشمن هم توانست نيروهاي اسلام را دور بزند، بيفتد به جانشان، تعدادي از آنها را بكشد، آنها را منهزم كند؛ به‌طوري كه مسلمان‌ها‌ از ترسشان مجبور شدند به كوه پناه ببرند. جان مبارك پيغمبر به خطر افتاد؛ به پيغمبر ضربه وارد آمد. بعد مسلمان‌ها‌ گفتند: خب! چرا اين‌جوري شد؟ خدا به ما وعدة پيروزي داده بود. خداي متعال مي‌فرمايد كه: ما شما را پيروز كرديم، وعدة خدا عملي شد، اما شما خودتان هستيد كه كار را خراب كرديد. اولاً اگر دشمن به شما ضربه زد، شما هم متقابلاً به دشمن ضربه‌ها زديد - «قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيهَا »- تعجب نكنيد؛ بالاخره در ميدان جنگ، زدن و خوردن، هر دو هست. در عرصة جنگ بزرگِ ميدان سياست و اقتصاد جهاني، آدم، هم مي‌زند، هم مي‌خورد؛ نبايد خلاف انتظار باشد. اما « قُلْتُمْ أَنَّي هَذَا »؛ مي‌گوييد: ما از كجا اين ضربه را خورديم؟ بعد قرآن مي‌فرمايد: «قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ»؛ از خود شما بود! خودتان خطا كرديد! ما يك جاهايي خطا كرديم،« إِنَّ اللّهَ عَلَي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ »( آل‌عمران 165).7 7. 16/05/90 بيانات در ديدار مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران
تدبير ش68
نشانه‌هاي رحمت الهي و لزوم شكرگزاري خداوند
ماه رمضانِ امسال با يك نگاه اجمالي كه انسان نگاه مي‌كند، باز هم بهتر و شيرين‌تر و باصفاتر از ماه رمضان‌هاي گذشته بود؛ و ما اين را بحمداللَّه هر سال احساس مي‌كنيم. جلسات تلاوت قرآن، كه گاهي در يك روز شايد هزار نفر يا بيشتر مي‌نشينند و تلاوت‌ها را استماع مي‌كنند، اين نه در يك شهر، نه در دو شهر، در بسياري از شهرهاي كشور تكرار مي‌شود. ... اگر در سطح كشور انسان ملاحظه كند، مي‌توان گفت اين انس با قرآن و تلاوت قرآن در ماه مبارك رمضان، اعداد ميليوني دارد.
همين‌طور، جلسات دعا. شما تصور بفرماييد كه در شب‌هاي ماه رمضان و سحر‌هاي ماه رمضان، يك جمعيت ميليوني دارند دعاي ابوحمزه مي‌خوانند؛ چه آنهايي كه در جلسات حضور دارند، چه آنهايي كه از طريق تلويزيون و راديو اين دعا را مي‌شنوند و داخل منزل حال مي‌كنند، صفا مي‌كنند، اشك مي‌ريزند؛ اينها چيزهاي كمي نيست؛ اينها نشانه‌هاي لطف الهي است.
بعد نوبت مي‌رسد به حضور سياسي مردم در روز قدس. باز انسان دست قدرت الهي را مشاهده مي‌كند كه اينطور دل‌هاي مردم را جذب مي‌كند و مي‌آورد توي آن هواي گرم، با دهان روزه، وسط خيابان‌ها؛ ... بعد نوبت مي‌رسد به روز عيد فطر و نماز‌هاي عيد. اين تضرع و دعايي كه در روز عيد فطر در سرتاسر كشور خوانده مي‌شود، ... با حالت توجه، با حالت تضرع، ما كِي اين چيز‌ها را داشتيم؟ كِي در طول تاريخ - تاريخ قرن‌ها، نه تاريخ سال‌ها - كشور ما اين‌جور مشحون به آيات الهي و كلمات تضرع‌آميز در مقابل پروردگار و دعا و توجه و ذكر بوده؟ كِي اين همه مردم در اين وادي وارد مي‌شدند؟ براي كي مي‌آيند؟ به كي مي‌خواهند خودشان را نشان بدهند؟ جز اخلاص، جز ايمان، جز علاقه و عقيدة به مباني اسلامي، هيچ عامل و انگيزة ديگري در اينجا قابل تصور نيست. خب! اينها همه‌اش موجبات رحمت الهي است؛ «اللّهُمَّ اِنِّي اَسئَلُكَ مُوجبَاتِ رَحمَتِك».(مفاتيح الجنان، تعقيب نماز ظهر) اينها همان چيزهايي است كه باران فيض الهي را بر سر ما مي‌بارد.
البته ما اشتباه مي‌كنيم؛ گاهي نمي‌فهميم اين تفضل الهي را، نمي‌بينيم دست عطوفت الهي را در قضاياي مختلف كه بر سر ما گذاشته مي‌شود. گاهي هم از اين جهت اشتباه مي‌كنيم كه خيال مي‌كنيم ماييم كه داريم اين كارها را مي‌كنيم، در حالي كه ما نيستيم؛ «لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ».( انفال 63) «قلب المؤمن بين اصبعي الرّحمن». كي اين مؤمنين را مي‌كِشد مي‌آورد توي اين ميدان‌ها، اين‌جور اينها را متوجه به خدا مي‌كند؟ جز دست الهي، جز قدرت الهي، چيز ديگري نيست. اينهاست كه ما را اميدوار مي‌كند. ... من مي‌خواهم اين استنتاج را بكنم: «هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ»؛( انفال 62) خداي متعال تأييد خودش را در كنار نصرت به وسيلة مؤمنين مي‌گذارد، كه علي‌الظاهر مراد در اينجا نصرت‌هاي معنوي است؛ مثل همان «أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ»(انفال 9) و امثال اينها. « هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ»؛ مؤمنين هستند كه موجب نصرت مي‌شوند؛ مؤمنين هستند كه نظام را پابرجا نگه مي‌دارند؛ مؤمنين هستند كه در ميدان‌هاي مختلف، جاده را صاف مي‌كنند تا نظام اسلامي بتواند كار‌هاي بزرگي را انجام دهد. ما اينها را «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِي»(قصص 78) نبايد تصور كنيم؛ خيال نكنيم ما هستيم داريم مي‌كنيم؛ اينها را خدا دارد مي‌كند.6
6. 17/06/90 بيانات در ديدار اعضاي شوراي خبرگان رهبري
خدا را فراموش نكن؛ حسابت را دارد
تصميم بگيريد بر برداشتن كار‌هاي سنگين، تـا بــرداريــد. «وَلا يَـخْشَـوْنَ أَحَـدًا إِلاَّ اللَّهَ». خـب! زحـمـت‌هــايــش چــه؟ رنـج‌هــايــش چــه؟ محروميت‌هايش چـه؟ جوابش ايـن اسـت كـه: «وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا »؛ خدا را فراموش نكن، خدا حسابت را دارد. در ميزان الهي، رنج تو، محروميت تو، كفّ نفس تو، حرصي كه خوردي، زحمتي كه كشيدي، كاري كه كردي، خون دلي كه خوردي، دنداني كه روي جگر گذاشتي، اينها هيچ وقت فراموش نمي‌شود؛ «وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا». اين، راه ماست. آنجا خشوع را به ما - به عنوان علما - توصيه مي‌كند، اينجا « يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ» را توصيه مي‌كند. خب! « رِسَالاتِ اللَّهِ »، «رسالات انبياء اللَّه» است ديگر.2 2. 20/7/90 بيانات در جمع روحانيون شيعه و اهل سنت كرمانشاه‌
تدبير ش70
مقام ابراهيم(ع)
مقام ابراهيم يكي از ... آيات بيّنات است. جاي پاي ابراهيم(ع) در كنار كعبة شريف، تنها نمادي از مقام ابراهيم است. مقام ابراهيم، مقام اخلاص و گذشت و ايثار اوست؛ مقام ايستادگي او در برابر خواست نفساني و عواطف پدرانه و نيز در برابر سيطرة كفر و شرك و سلطة نمرود زمانه است. 2 5/8/90 پيام به كنگرة عظيم حج
رفتار زائران ايراني در حج
يک زائر ايراني بايد مظهر انساني متدين مؤدب، مرفه، با انضباط، مهربان با ديگران و معتقد به برادري اسلامي باشد و اين تبليغ عملي از هر سخن و بياني مؤثرتر است. ... برنامه‌ريزي در حج بايد بـه‌گونه‌اي باشد کـه يک حـاجـي از فرصت حـضـور خـود در سـرزميـن وحـي، بيشتـريـن بهره‌برداري معنوي را از قرآن و ادعيه و معارف آن داشته باشد.6 15/8/90 پيام تسليت به‌مناسبت درگذشت حجة‌الاسلام والمسلمين نوراني
گسترش تفکر اسلامي در حج
حج فرصت بزرگ و لطف و نعمت خداوندي [است.] ... شکر کامل اين نعمت بزرگ الهي در قدرشناسي و استفاده حداکثري از اين فرصت بي‌نظير است که امسال به‌عنوان نمونه در برگزاري مطلوب و با شکوه دعاي کميل و دعاي عرفه تجلي پيدا کـرد. ... ظرفيت‌هـاي حج بـالاتـر و وسيع‌تر از اين [است.] ... يکي از فرصت‌هاي عظيم حج، امکان گسترش تفکر اسلامي بر مبناي «وحدت ديانت و سياست» و «حضور دين در عرصه‌هاي مختلف زندگي» است که جا دارد معارف ناب اسلامي به صورت صحيح و متقن در اختيار تشنگان اين حقايق قرار گيرد.6 15/8/90 پيام تسليت به‌مناسبت درگذشت حجة‌الاسلام والمسلمين نوراني
تدبير ش 75 خرداد 91
عزت واقعي و كامل در جبهة خدايي
در منطق قرآن، عزت واقعي و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسي است كه در جبهة خدايي قرار مي‌گيرد. در مصاف بين حق و باطل، بين جبهة خدا و جبهة شيطان، عزت متعلق به كساني است كه در جبهة خدايي قرار مي‌گيرند. اين، منطق قرآن است. در سورة فاطر مي‌فرمايد: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا».(فاطر ۱۰) در سورة منافقون مي‌فرمايد: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لايَعْلَمُونَ»؛(منافقون ۸) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پيامبر و به مؤمنين است؛ اگرچه منافقان و كافردلان اين را درك نمي‌كنند؛ نمي‌فهمند كه عزت كجاست، مركز عـزت واقعي كجاست. در سورة نساء، دربارة كساني كه خـود را متصل به مراكز قدرت‌هاي شيطاني مـي‌كنند، بـراي اينكه حيثيتي بـه دست بياورنـد، قدرتي بـه دست بياورنـد، مي‌فرمايد: «أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا»؛( نساء ۱۳۹) آيا دنبال عزتند اين كساني كه به رقباي خدا، به دشمنان خدا، به قدرت‌هاي مادي پناه مي‌برند؟ عزت در نزد خداست. در سورة مباركة شعراء، گزارشي از مجموعة چالش‌هاي پيامبران بزرگ را مطرح مي‌فرمايد - دربارة حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعيب، حضرت موسي - مفصل دربارة چالش‌هاي اين پيامبران بزرگ بحث مي‌كند و گزارش الهي و وحي را به گوش مردم مي‌رساند. در هر مقطعي كه مي‌خواهد غلبة جبهة نبوت را بر جبهة كفر بيان بفرمايد، مي‌فرمايد: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ. وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»؛ (شعراء ۱۲۱ و ۱۲۲) يعني با اينكه طرف مقابل اكثريت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبهة توحيد بر آنها پيروز شد؛ در اين يك آيتي است از آيات الهي، و خداي تو عزيز و رحيم است. بعد از آنكه قرآن اين گزارش را در طول سورة مباركة شعراء هي تكرار مي‌كند، تكرار مي‌كند، در آخر سوره خطاب به پيغمبر مي‌فرمايد: «وَتَوَكَّلْ عَلَي الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ»؛ (شعراء 217) به اين خداي عزيز و رحيم كه تضمين كنندة غلبة حـق بـر بـاطل است، تـوكل و تكيه كـن. «الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ»؛ (شعراء 218و219) او ناظر به حال توست؛ در حال قيام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مي‌بيند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(شعراء 220). پس در منطق قرآن، عزت را بايد از خداوند طلب كرد.3
3. 14/03/91 بيانات در مراسم گراميداشت بيست و سومين سالگرد رحلت امام خميني(ره)
اقبال امت اسلامي به اهداف بعثت
امروز بعد از ده‌ها سال تجربه، رويكرد امت اسلام به دين محمدي(ص) است. بعد از آنكه روشنفكران و نخبگان و پيشروان ملت‌هاي مسلمان در طول سال‌هاي متمادي، مكتب‌ها و داعيه‌‌ها و ايسم‌‌هاي شرقي و غربي را تجربه كردند و ناكامي و عقيم بودن آن تجربه‌‌ها را دريافتند، امروز توجه و اقبال امت اسلامي به مضمون بعثت و اهداف بعثت پيغمبر است.9
9. 29/03/91 بيانات ‌در ديدار مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز بعثت پيامبر اعظم(ص)
ابعاد مهم بعثت و نياز تام بشريت به آنها
بعثت داراي ابعاد و جهاتي است. رشته‌هاي نوري كه از اين حادثه بر بشريت تابيده است، يكي دو تا نيست؛ ليكن امروز بشريت به دو جريان ناشي از بعثت نياز تام دارد: يكي برانگيخته ‌شدن فكر و انديشه است، و يكي تهذيب اخلاق. اگر اين دو تأمين شد، خواسته‌هاي ديرين بشريت تأمين خواهد شد؛ عدالت تأمين خواهد شد، سعادت تأمين خواهد شد، رفاه دنيا تأمين خواهد شد. مشكل اساسي در اين دو بخش است.
فرمود: «بُعِثْتُ ِلأتَمِّمَ مَكَارِمَ الأَخْلاقِ».(مجموعة ورام، ج ۱، ص ۸۹) يا در قرآن فرمود: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ».(جمعه ۲) بعد از تزكيه است كه مي‌فرمايد: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ».(جمعه ۲) اين يك هدف والاست؛ تزكية نفوس، تطهير دل‌ها، والاكردن اخلاق بشري، نجات دادن انسان از مزبلة گرفتاري‌‌هاي اخلاقي و ضعف‌هاي اخلاقي و شهوات نفساني. اين، يك مقصد و يك هدف.
آن مسئلة تفكر هم مسئلة اساسي و مهمي است؛ مخصوص پيغمبر ما هم نيست؛ همة پيامبران مبعوث شدند تا در بشر نيروي خـرد را، نيروي تفكر را احياء كنند. اميرالمؤمنين(ع) در خطبة نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِـيَّ نِعْمَتِـهِ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَـائِـنَ الْعُقُولِ»؛ (نهج‌البلاغه، خطبة ۱) پيغمبران مبعوث شدند تا دفينه‌ها و گنجينه‌هاي خرد را در دل و باطن انسان‌ها برآشوبند، آنها را استخراج كنند.
ما آحاد بشر، براي انديشيدن، استعداد عظيمي در خود نهفته داريم. وقتي فكر نمي‌كنيم، وقتي مطالعه نمي‌كنيم، وقتي در آيات الهي تدبر نمي‌كنيم، وقتي در تـاريخ خـود، در گذشتة خـود، در قضاياي گوناگوني كه براي بشريت پيش آمده است، در گرفتاري‌هاي گذشته، در عوامل پيروزي بزرگ براي ملت‌ها، تدبر نمي‌كنيم، از آن گنجينة معنوي كه خدا در ما قرار داده است، محروم مي‌مانيم؛ «وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ». امروز بشر به اين دو، احتياج دارد.9 9. 29/03/91 بيانات ‌در ديدار مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز بعثت پيامبر اعظم(ص)
اگر اسلام انسان‌هاي كمربسته نداشت
اگر اسلام انسان‌هاي كمربسته نداشت، نمي‌توانست بعد از هزار و دويست - سيصد سال تازه زنده شود و بيداري اسلامي به‌وجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مي‌رفت. اگر اسلام كساني را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشري و در تاريخ اسلامي نهادينه كنند، بايد از بين مي‌رفت؛ تمام مي‌شد و اصلاً هيچ چيزش نمي‌ماند؛ اگر هم مي‌ماند، از معارف چيزي باقي نمي‌ماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتي كه حالا از معارف اصلي‌شان تقريباً هيچ‌چيز باقي نمانده است. اينكه قرآن سالم بماند، حديث نبوي بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامي بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشري خودش را نشان دهد، كار طبيعي نبود؛ كار غيرطبيعي بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتك‌خوردن، زندان‌رفتن و كشته‌شدن هم هست، كه اينها براي اين بزرگوارها چيزي نبود.
ائمة ما در طول اين دويست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبي مكرم اسلام(ص) تا روز وفات حضرت عسكري، دويست‌وپنجاه سال است - خيلي زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميت‌شان دل‌ها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلوم‌ها غلبه كردند؛ هم مقطعي غلبه كـردنـد، هـم در مجموع و در طول زمان.10
10. 30/05/83 (انتشار ۹۱/۰۳/۰۲) بيانات بعد از مراسم روضه‌خواني در سالروز شهادت امام علي النقي(ع)
تدبير ش 76 تير 91
درس‌هاي حيات‌بخش قرآن براي ملت‌ها
خدا را شكر مي‌كنيم كه عشق به قرآن را در دل‌هاي ما و مردم ما قرار داد. خدا را شكر مي‌كنيم كه توفيق درس قرآن، انس با قرآن و تلاوت قرآن به مردم ما داده شده است. در دوران طاغوت، قرآن در كشور ما مهجور بود؛ هيچ حركت جمعي در ترويج قرآن انجام نمي‌گرفت؛ هرچه بود، ميل شخصي افراد بود. در دوران جمهوري اسلامي و حاكميت اسلام، يكي از برنامه‌‌هاي اصلي براي مسئولين كشور، ترويج قرآن است؛ تلاوت قرآن، انس با قرآن، فهم قرآن، حفظ قرآن، جزو برنامه‌‌هاست؛ كه خب! يكي از مظاهر آن هم همين مسابقات بين‌المللي است. ليكن تلاوت قرآن و قرائت زيباي آيات الهي، مقدمه است براي تدبر در قرآن. ما نمي‌خواهيم خودمان را مشغول كنيم، سرگرم كنيم به تلاوت و به قرائت قرآن و الحان قرآني، به عنوان يك موضوع اصلي؛ اين مقدمه است، اين طريق است. تلاوت قرآن با صوت خوش موجب مي‌شود كه دل انسان نرم شود، خشوع پيدا كند، آماده بشود براي فهم معارف قرآني و آيات قرآني؛ ما به اين احتياج داريم.
امروز دنياي اسلام احتياج دارد به فهم معارف اسلامي. امروز دنياي اسلام احتياج دارد به درسي كه قرآن به ملت‌ها داده است براي استقامت، ايستادگي، حيات طيبه و عزت اسلامي براي ملت‌ها. درس‌هاي قرآن در اين زمينه، درس‌هاي حيات‌بخشي است؛ مـا بـه ايـن درس‌هـا احتياج داريم. همين اندازه كه شعاع مفاهيم اصلي قرآن در كشور‌هـاي اسلامـي پـرتـوافكن شده است، شما مـي‌بينيد جـهـت حـركت‌هـاي مـردمـي، جـهـت اسلامي است.1 1. 04/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين‌المللي قرآن كريم
پيروزي و شكست در قرآن
قرآن به ما آموخته است كه: اگر شما صبر كنيد، ايستادگي كنيد، جاي خودتان را تغيير ندهيد، جهت خودتان را تغيير ندهيد، شما پيروزيد! اين درس قرآن است. قرآن به ما مي‌گويد: اگر به اين راه و به اين هدف‌ها ايمان داشته باشيد و در راه اين ايمان حركت كنيد، بدون شك شما پيروز هستيد؛ اين درس قرآن است؛ اين را بايد ملت‌هاي مسلمان ياد بگيرند، اين را بايد ملت‌هاي مسلمان باور كنند؛ اگر باور كردند، بر پيچيده‌ترين تجهيزات نظامي و اطلاعاتي دشمن پيروز خواهند شد! اگر سستي كنند، اگر احساس ضعف كنند، اگر توكلشان به خداي متعال ضعيف شود، اگر به لبخند دشمن، به ترفند دشمن اعتماد كردند، يقيناً شكست خواهند خورد!1
1. 04/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين‌المللي قرآن كريم
زمينه‌ساز تدبر در معارف قرآني
فقط به خواندن، فقط به لفاظي، فقط به الحان گوناگون نبايستي اكتفاء كرد؛ اينها را بايد به چشم وسيله نگاه كرد. لحن زيبا و صداي زيبا براي قرآن لازم است، اما براي اينكه دل‌ها خشوع پيدا كنند، نرم بشوند و به معاني قرآن برسند. اين‌جور نيست كه ما خيال كنيم اين يك امرِ استقلالي است؛ نه! اينها مقدمه است؛ اين مقدمه را بايد به قصد آن ذي‌المقدمه انجام داد؛ و البته بدون اين مقدمه هم مشكل است. اينكه ما اصرار داريم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، بر گسترش جلسات قرآني در سطح كشور، بر آموزش علوم قرآني و فنون قرآني ـ از تلاوت و كتابت و بقية مسائل گوناگوني كه اطراف قرآن هست ـ به خاطر اين است كه آشنايي با اينها و وقت گذاشتن در اين رشته‌ها، فضاي كشور را فضاي قرآني مي‌كند. ما به اين فضا احتياج داريم. وقتي فضا قرآني شد، انس با قرآن افزايش پيدا خواهد كرد، عموميت پيدا خواهد كرد؛ و انس با قرآن، موجب تدبر در قرآن و معارف قرآني مي‌شود. امروز دنياي اسلام به اين تدبر احتياج دارد. ما ملت ايران هم به اين تدبر احتياج داريم.1
1. 04/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين‌المللي قرآن كريم
قرآن درس زندگي
توصيه اين است كه: هرچه مي‌توانيد، با قرآن بيشتر مأنوس شويد؛ با قرآن بيشتر سروكار داشته باشيد؛ از قرآن بيشتر بياموزيد؛ در قرآن بيشتر تدبر كنيد و قرآن را براي زندگي و ممشاي خودتان درس قرار بدهيد.1 1. 04/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان مسابقات بين‌المللي قرآن كريم
زن، در نگاه اسلام و غرب
يك مطلب اساسي، در مورد نگاه اسلام به جنس زن است. اين نگاه، درست نقطة مقابل نگاهي است كه فرهنگ غربي به جنس زن دارد. نگاه فرهنگ غربي به زن يك نگاه اهانت‌آميز است. اسم آن را آزادي مي‌گذارند، لكن در حقيقت آزادي نيست. غربي‌ها در طول دو سه قرن اخير، بر روي همة جنايات خود نام‌هاي زيبا گذاشتند. اگر قتل كردند، اگر غارت كردند، اگر به بردگي كشيدند، اگر ثروت‌هاي ملت‌ها را مصادره كردند، اگر جنگ‌هاي تحميلي ميان ملت‌ها به وجود آوردند و ديگر جناياتي كه كردند، بر روي همة اينها نام‌هاي خوش‌ظاهر و فريبنده گذاشتند؛ نام آزادي‌طلبي، نام حقوق بشر، نام دموكراسي و امثال اينها. نام آزادي بر آنچه كه جهت‌گيري فرهنگ غربي نسبت به زنان است، يك نام دروغين است؛ اين، آزادي نيست. اساس فرهنگ غرب اين است كه زن را به‌عنوان يك كالا، به‌عنوان يك وسيلة تمتع براي مرد در جامعه عرضه بكند. تشويق و تحريص بر عريان‌گرايي به اين جهت است. در غرب، زن‌آزاري در طول صد سال و دويست سال گذشته افزايش پيدا كرده است؛ كاهش پيدا نكرده است. آزادي جنسي و بي بند و باري جنسي در غرب موجب نشده است كه ديگ شهوتِ بشري كه غريزي و طبيعي است، از جوشش بيفتد. قبلاً اين‌جور تبليغ مي‌كردند؛ مي‌گفتند: بگذاريد زن و مرد در جامعه روابط آزاد داشته باشند تا حرص شهوت جنسي كم بشود. عملاً معلوم شد كه قضيه به‌عكس است؛ هر چه آزادي روابط زن و مرد در جامعه بيشتر بشود، با وضعي كه به‌وجود آوردند، حرص شهواني بشر بيشتر مي‌شود.
امروز غربي‌ها خجالت نمي‌كشند و مسئلة همجنس‌بازي را به‌عنوان يك ارزش مطرح مي‌كنند. انسانِ با كرامت، عرق شرم بر پيشاني‌اش مي‌نشيند، اما آنها خجالت نمي‌كشند. نگاه غرب به زن، نگاهي است منحط، ناقص، گمراه‌كننده و غلط. نگاه اسلام به زن، نگاهي است عزت‌بخش، كرامت‌بخش، رشدآفرين، استقلال‌دهندة به هويت و شخصيت زن؛ اين ادعاي ماست. ما اين ادعا را با محكم‌ترين ادله مي‌توانيم اثبات كنيم. ... اسلام با نظر كرامت به زن نگاه مي‌كند. همة خصوصيات انساني ميان زن و مرد مشترك است. يك انسان قبل از آني كه اتصاف پيدا كند به زن بودن، يا مرد بودن، متصف است به انسان بـودن. در انسانيت، زن و مـردي وجـود نـدارد، همه يكسانند. نگاه اسلام ايـن است. خصوصيات جسمي‌اي خداي متعال در دو جنس قرار داده است كه هركدام نقشي در ادامة آفرينش، در رشد و تعالي انسان، در حركت تاريخ بر عهده دارند؛ و نقش زن مهم‌تر است. مهم‌ترين كار انسان، تداوم بخشيدن به نسل بشري است؛ يعني توليد مثل؛ نقش زن در اين كار قابل مقايسه با نقش مرد نيست. خانه از اين جهت مهم است، خانواده از اين جهت مهم است، محدوديت‌هاي اعمال غرايز جنسي از اين جهت مهم است؛ با اين ديد بايد به مسائل اسلام و به احكام شريعت اسلامي نگاه كرد. غربِ گمراه، اسم اينها را مي‌گذارد محدوديت. اسم آن اسارت گمراه‌كننده را مي‌گذارد آزادي! اين جزو فريب‌هاي غربي است.4 4. 21/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيداري اسلامي»
ضرورت برجسته نمودن نقش زن از ديدگاه اسلام
زن در محيط اسلامي رشد علمي مي‌كند، رشد شخصيتي مي‌كند، رشد اخلاقي مي‌كند، رشد سياسي مي‌كند، در اساسي‌ترين مسائل اجتماعي در صفوف مقدم قرار مي‌گيرد، در عين حال زن باقي مي‌ماند. زن بودن، براي زن يك نقطة امتياز است، يك نقطة افتخار است. اين افتخاري نيست براي زن كه او را از محيط زنانه، از خصوصيات زنانه، از اخلاق زنانه دور كنيم. خانه‌داري را، فرزندداري را، شوهرداري را ننگ او به حساب بياوريم. فرهنگ غربي، خانواده را متلاشي كرد. امروز يكي از مشكلات بزرگ دنياي غرب، متلاشي شدن خانواده‌هاست؛ افزايش فرزندان بي‌هويت است. اينها گريبان غرب را خواهد گرفت. حوادث اجتماعي به‌مرور پيش مي‌آيد. غرب از همين نقطه سخت‌ترين ضربه‌ها را خواهد خورد و اين تمدن مادي پر زرق و برق از همين نقطه فرو خواهد ريخت. ... شما بانوان نخبه، دختران نخبه، جوانان نخبه، يكي از مهم‌ترين مسئوليت‌هايتان امروز اين است كه نقش زن را از ديدگاه اسلام ترسيم كنيد، برجسته كنيد، روشن كنيد؛ تربيت انساني زن بزرگ‌ترين خدمت به جوامع انساني و اسلامي است؛ اين حركت بايد راه بيفتد. البته راه افتاده است، بايد تشديد بشود، بايد فراگير بشود، بايد پيش برود و شما در اين حركت، بدون ترديد پيروز خواهيد شد. يك كار اساسي اين است.4
4. 21/04/91 بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيداري اسلامي»
نقش عجين شدن محبت با عقيدة به قرآن در عرصة زندگي
خداي متعال را از اعماق دل و همة زواياي جان سپاسگزاريم كه توفيق انس با قرآن و لذت از تلاوت قرآن را به ما، به ملت ما، به مردم ما عنايت كرده است. يقيناً هر يك از اين جلساتي كه براي قرآن و تلاوت قرآن تشكيل مي‌شود و عندليبان قرآني در آن نغمه‌سرايي مي‌كنند، تأثير بسزايي در تعميق ايمان و عشق و محبت ما به قرآن دارد؛ و همه چيز در گرو همين است. اگر ملتي عقيدة به حق را، عقيدة به قرآن و معارف اسلامي را همراه كرد با محبت، رنگ و بوي لطيف گل محبت است كه مي‌تواند اعتقادات عميق را در عرصة زندگي انسان بارور كند. اگر اين عقايد، اين پايبندي‌هاي عقلاني، با محبت و با عواطف عجين و همراه شد، آن وقت عرصه، عرصة عمل قرآني خواهد شد؛ توفيقات، روزافزون خواهد شد؛ پي‌درپي خواهد شد؛ ما دنبال اين هستيم. اگر اين محافل قرآني بتواند دل‌هاي ما را فراتر از جنبة عقلاني، از جنبة عاطفي و علقة عشق و محبت، به قرآن نزديك كند، مشكلاتي كه بر سر راه جامعة اسلامي است، برطرف خواهد شد؛ اين اعتقاد ماست.
البته ما به احساسات و عواطفِ تنها مطلقاً اكتفاء نمي‌كنيم، امـا ايـن را لازم مـي‌دانيم. و خوشبختانه در جامعة ما، در معارف اسلامي‌اي كه ما از طريق اهل‌بيت(ع) ياد گرفته‌ايم، اين معنا وجود دارد؛ عقل و عاطفه، هر دو همراه يكديگر.7 7. ۹۱/۰۴/۳۱ بيانات در محفل انس با قرآن
چگونگي تلاوت و انس با قرآن
وقتي انس با قرآن پيدا شد، مجال تدبر و تأمل و تفكر در معارف قرآن به دست خواهد آمد. قرآن را نمي‌شود سرسري خواند و گذشت؛ قرآن احتياج دارد به تدبر، تكية بر روي هر كلمه‌اي از كلمات و هر تركيبي از تركيب‌هاي كلامي و لفظي. انسان هـرچـه بيشتر تـدبـر كند، تأمل كند، انس بيشتري پيدا كند، بهرة بيشتري خـواهـد بـرد؛ قـرآن اين‌جور است.7 7. ۹۱/۰۴/۳۱ بيانات در محفل انس با قرآن
بركات حفظ قرآن
بحمداللّه در جامعة ما، در كشور ما، نهضت انس با قرآن، نهضت خوبي شده است. اين مسئلة حفظ قرآن كه ما قبلاً سفارش كرديم، بحمداللَّه دارد در ميان جوان‌هاي ما انتشار پيدا مي‌كند؛ بايد هم انتشار پيدا كند؛ بايد هم با قرآن آشنا شويم، مأنوس شويم. وقتي قرآن را حفظ كرديد، مي‌توانيد معاني قرآن را درست بفهميد؛ انسان وقتي معناي قرآن را فهميد، مي‌تواند در آن تدبر كند؛ وقتي تدبر كرد، مي‌تواند به معارف عالي دست پيدا كند و رشد پيدا كند. انسان با انس با قرآن، در درون رشد پيدا مي‌كند.7 7. ۹۱/۰۴/۳۱ بيانات در محفل انس با قرآن
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91
فتوح معنوي از طريق رابطه با قرآن
من به جوان‌ها غالباً در مورد قرآن سفارش مي‌كنم. سعي كنيد رابطه‌تان را با قرآن قطع نكنيد. هر روز، ولو نصف صفحه، قرآن بخوانيد؛ اينها همه‌اش مقرِب انسان است؛ صفاي روح و گشايش و فتوح معنوي را همين‌ها براي انسان به وجود مي‌آورد. آن آرامش، آن صبر و سكينة مورد نياز انسان - كه «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَي»؛( فتح 26) اين نعمتي است كه خداي متعال آن را به رخ مؤمنين مي‌كشد، كه ما سكينه و صبر و آرامش و طمأنينه را از سوي خودمان به پيغمبر داديم، به مؤمنين داديم - با همين چيزي كه عرض كرديم، حاصل مي‌شود؛ در درجة اول با تلاش براي دور شدن از گناهان است.
اينكه مي‌گوييم دوري از گناهان، معنايش اين نيست كه اول بايد به‌كلي همة گناهان را ترك كنيد تا بتوانيد وارد مرحلة دوم شويد؛ نه! اينها با هم توأم است. بايد همت اين باشد، بايد تلاش اين باشد كه گناه از ما سر نزند. تقوا هم به همين معناست. التزام به توجه در نماز و در تلاوت قرآن و اينها چيزهايي است كه معنويات و صفاي روح را براي ما به ارمغان مي‌آورد؛ آن آرامش و طمأنينه و سكينة لازم را به ما مي‌دهد؛ نيازي نيست به رفتن درِ خانة عرفان‌هاي كاذب، دروغي، مادي، توهّمي و تخيلي، كه هيچ واقعيتي پشت سرش نيست. هم دانشجوها را، هم جوانان دبيرستان را توجه بدهيد به همين جنبه‌هاي ديانت و تدين. تدين را يك عنصر اساسي براي مخاطبِ خودتان قرار بدهيد و بدانيد ان‌شاءاللَّه خداي متعال هم كمك خواهد كرد.25 25. ۹۱/۰۷/۲۰ بيانات در ديدار معلمان و اساتيد استان خراسان شمالي
تدبير ش 79 (مهر) آبان و آذر 91
ويژگي‌هاي انحصاري فريضة حج
ويژگي شعائر حج، در آميختگي دنيا و آخرت و آميختگي فرد و اجتماع است. كعبة بي‌پيرايه و پرشكوه، طواف جسم‌ها و دل‌ها بر گرد يك محورِ استوار و ابدي، سعي و تلاش مداوم و منظم ميان يك مبدأ و منتها، كوچ همگاني به عرصه‌هاي رستاخيزي عرفات و مشعر و حال و حضوري كه دل‌ها را در اين محشر عظيم صفا و طراوت مي‌بخشد، هجوم همگاني براي مقابله با نماد شيطان، و آنگاه همگامي همه، از همه جا و همه رنگ و همه گون، در همة اين مراسم پررمزوراز و لبريز از معني و نشانه‌هاي هدايت ... ويژگي‌هاي انحصاري اين فريضة پرمعني و پرمضمون است.1 1. 30/07/91 (انتشار 04/08/91) پيام به كنگرة عظيم حج
تدبير ش 82 ارديبهشت و نيمه اول خرداد92
حدود تكريم زن در قرآن کريم
خداي متعال در قرآن حدود تكريم زن را معين كرده است. زن پيش خداي متعال مثل مرد است. در طي مراتب معنوي و الهي، بين اين دو جنس هيچ تفاوتي نيست. آن كه اين جاده را برايش درست كرده‌اند، انسان است؛ نه مرد يا زن. خداي متعال در تاريخ، زني مثل فاطمة زهرا(س) مي‌آفريند كه امام عسكري يا امام هادي(ع) - طبق حديثي كه از آنها نقل شده - مي‌فرمايند: «نحن حجج‌اللَّه علي خلقه و فاطمة حجّة‌اللَّه علينا». فاطمة زهرا(س) حجتِ حجت خداست، امام ائمه است؛ شخصيت، ديگر از اين بالاتر؟ آن حضرت داراي مقام عصمت است. يك چنين انساني، زن است. زنان بزرگ عالم: مريم، سارا، آسيه و ديگران و ديگران - بزرگاني كه بودند - برجسته‌هاي عالم خلقت‌اند. در اين جادة تكامل و تعالي، آن كه حركت مي‌كند، انسان است. در حقوق اجتماعي، فرقي بين زن و مرد نيست. در حقوق شخصي و فردي، بين زن و مرد تفاوتي وجود ندارد. در چند مسئلة اختصاصي شخصي امتيازاتي به زن داده شده است، در چند مسئله امتيازاتي به مرد داده شده؛ آن هم بر اساس اقتضاي طبيعت زن و مرد؛ اين اسلام است؛ متين‌ترين، منطقي‌ترين، عملي‌ترين قوانين و حدود و مرزهايي كه ممكن است انسان در زمينة مسئلة جنسيت فرض كند.
بايد دنبال اين راه رفت؛ يكي از اساسي‌ترينش تشكيل خانواده است، يكي از اساسي‌ترينش اهتمام به حفظ محيط خانواده و انس خانوادگي است؛ كه اين به عهدة كدبانوي خانه است.4 4. ۹۲/۰۲/۱۱ بيانات در ديدار جمعي از مداحان
لزوم مراقبت از اخلاق و رفتار
يك اصل مسلّمي وجود دارد، عزيزان من! مردم از صداي شما خوششان مي‌آيد؛ از شعر شما لذت مي‌برند، از اجراي شما - چه در مدحتان، چه در مصيبتتان - دل‌هايشان تكان مي‌خورد و اشك مي‌ريزند؛ اما به خود شما هم نگاه مي‌كنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدين، از لحاظ عفت، نمود تحسين‌آوري داشتيد، همة آنچه را كه عرض كرديم، به‌صورت مضاعف در مردم اثر خواهد كرد. اما اگر خداي ناكرده به‌عكس شد: مردم نشانة تزلزل اخلاقي، نشانة عقب‌ماندگي از لحاظ اخلاق و رفتار و خداي ناكرده عفت و اين چيزها مشاهده كنند، اثر اين هنرها و زيبايي‌هايي كه در كار شما هست، از بين خواهد رفت؛ اين را مراقب باشيد. همه‌مان بايد مراقب باشيم؛ ما عمامه‌اي‌ها بيشتر از ديگران؛ گويندگان مذهبي بيشتر از ديگران؛ نامداران عرصة دين و تقوا بيشتر از ديگران. همه بايد مراقب باشيم؛ شما هم همين‌طور. شما كساني كه در عرصة دين و معرفت و امور الهي داريد كار مي‌كنيد، خيلي بايد مراقب باشيد؛ مراقب اخلاق، مراقب پاكي زبان، پاكي دامان، پاكي دل، پاكي دست.4 4. ۹۲/۰۲/۱۱ بيانات در ديدار جمعي از مداحان
نگاه درست به جايگاه، هويّت و شخصيّت زن (تکرار در و11 ) (در نشريه نيامد)
جايگاه زن و هويّت و شخصيّت زن، در جنس خود زن، يك هويّت بسيار بالا و با كرامتي است؛ از بعضي جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم كه نگاه كنيم، زن و مرد فرقي ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصيّاتِ كيان طبيعي‌شان كه خداي متعال خلق كرده، يك امتيازاتي جانب زنانه دارد، يك امتيازاتي جانب مردانه دارد؛ خداي متعال يك مقدار خصوصيّاتي را به اين جنس داده، يك مقدار خصوصيّاتي را به آن جنس داده؛ يك برجستگي‌ها و ارزش‌هايي اين دارد، يك برجستگي‌ها و ارزش‌هايي آن دارد؛ لذاست كه با همديگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانيّت است هيچ فرقي ندارند؛ هيچ تفاوتي ندارند؛ در آن چيزهايي كه خداي متعال براي انسان قرار مي‌دهد - از لحاظ حقوق انساني، از لحاظ حقوق اجتماعي، از لحاظ ارزش‌هاي معنوي و سير تكامل معنوي - هيچ فرقي ندارند؛ يعني يك مردي مثل علي‌بن‌ابي‌طالب مي‌شود، يك زني مثل فاطمة زهرا مي‌شود؛ يك مردي مثل عيسي مي‌شود، يك زني مثل مريم مي‌شود؛ تفاوتي ندارند با همديگر. پس اين نگاهِ درست است كه ما زن را در جنسيّت خودش - همان‌جور كه هست، زن واقعي، مؤنّث واقعي - بشناسيم و ببينيم چه ارزش‌هايي مي‌تواند اين فرد متعلّق به اين جنس را، يا اين جامعة اين جنسيّت را رشد بدهد و تعالي ببخشد؛ اين نگاه، نگاه درست است.8 8. 21/02/92 بيانات در ديدار جمعي از بانوان فرهيختة حوزوي و دانشگاهي
لزوم رعايت انصاف
يك مسئلة ديگر هم «انصاف» است. ... انصاف را بايد رعايت كرد؛ انصاف در مقابل آن دوستي كه در مجلس همكار شما است، انصاف در مقابل آن كسي كه بيرون مجلس است، انصاف در مقابل دولت، انصاف در مقابل قوة قضائيه. انصاف را بايد رعايت كنيد؛ «وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلا تَعدِلُوا».(مائده ۸) گاهي ما با كسي بَديم، از كسي بدمان ميآيد؛ خب! اين كار مي‌تواند موجّه باشد؛ بالاخره يك دليلي داريم، از كسي خوشمان نميآيد؛ اما نسبت به همين كسي هم كه از او خوشمان نميآيد و استدلال هم داريم براي اينكه از او خوشمان نيايد، بايد انسان انصاف به خرج دهد. كسي يك نقطة خوبي دارد؛ آن را تحت تأثير نقطة بدي كه از او در ذهن ما هست، قرار ندهيم؛ اين خيلي چيز مهمي است. بيانصافي و رفتار نامتناسب، منجر مي‌شود به عكسالعمل مشابه در طرف مقابل. ما آدم‌هاي ضعيفي هستيم ديگر؛ شما اگر چنانچه مثلاً نسبت به اين حقير يك وقتي بيانصافي كرديد، اين حقير آن مقدار قدرت و توانايي و ضبط نفس ندارم كه بگويم خيلي خوب، حالا او بيانصافي كرد، بكند؛ من هم وادار مي‌شوم به بيانصافي. اين‌جوري در جامعه، تبادل بيانصافيها، به جاي تبادل انصاف، به جاي تبادل محبت، رائج مي‌شود. ببينيد! چون شما نمايندة مجلس‌ايد، اين تأثير وجود دارد؛ والاّ اگر چنانچه شما جزو افراد معمولي جامعه بوديد، تأثير داشت، اما نه به اين اندازه. وقتي ما در روي سكويي قرار گرفتيم و مردم به ما نگاه مي‌كنند، رفتار ما يك معنا دارد؛ وقتي كه نه، در جمعيت مردم، در سواد مردم گم هستيم، همان رفتار يك معناي ديگري دارد.11
11. ۹۲/۰۳/۰۸ بيانات در ديدار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي
تدبير ش 83 نيمة دوم خرداد، تير و مرداد 92
لزوم دعوت به اسلام و ايستادگي در مقابل دشمنيها
دعوت اسلام را بايد با صراحت، با شجاعت، با صداقت، همراه با ركن اصلي دعوت اسلام - يعني عدالت - در دنيا منتشر كرد. فرمود: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً»؛(انعام ۱۱5) اين دو تا، خصوصيات دعوت الهي است؛ خصوصيات كلمة ربوبي است: «صدق و عدل»؛ «صداقت و عدالت». مسلمان‌ها اين را بايد در دنيا از خودشان نشان دهند. اين، دل‌ها را متوجه خواهد كرد؛ پيام اسلام را به دل‌ها خواهد رساند. البته دشمنيها هم وجود دارد و ادامه پيدا خواهد كرد. بايد در مقابل دشمنيها ايستاد؛ همچنان كه پيغمبر ايستاد؛ همچنان كه مؤمنان به اسلام و مؤمنان به حقيقت و عدالت در طول تاريخ ايستادند.1
1. ۹۲/۰۳/۱۷ بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز بعثت حضرت رسول اعظم(ص)
توجه دل‌ها به سوي اسلام
معارضهها به شكل‌هاي گوناگون هست، امـروز هـم معارضه وجـود دارد. امـروز بـعـد از آنكه دعوت‌هاي غيرالهي و مادي، چه دعوت ماركسيزم، كه يك روزي دنيا را به خود متوجه كرده بود، چه دعوت مكاتبِ بهاصطلاح انسانگرايانه و ليبراليزم، كه تمدن را در بسياري از مناطق عالم در قبضة خود گرفته است، نشان دادند كه نمي‌توانند سـعـادت بشـر را تأمين كنند، دل‌هـا بـه سـوي اسـلام متوجـه اسـت. هـر جـا صـداي عـدالت و عدالت‌خواهي بلند مي‌شود، اين صداي اسلام است، ولو آن كساني كه اين فرياد را سر مي‌دهند، ندانند اين از كجاست؛ هر جـا نداي كرامت انسان بلند مي‌شود، اين نداي اسلام است، نداي اديان است؛ و البته كانون اين همه، مركز اسلام و مركز ايمان و هـر جـايـي است كه در آن، قـرآن مـورد اعتقاد و ايمان قـرار داشته بـاشد؛ طبعاً دشمني دشمنان اسلام و قرآن هم با آنجا بيشتر است.1 1. ۹۲/۰۳/۱۷ بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراي كشورهاي اسلامي در سالروز بعثت حضرت رسول اعظم(ص)
برکات انس با قرآن
اگر در جوامع بشري قرآن حاكم باشد، هم سعادت دنيا هست، هم علوّ معنوي هست. راه سلامت را، راه امنيت را، راه امنيت رواني را قرآن به روي ما باز مي‌كند؛ راه عزت را قرآن به روي ما باز مي‌كند؛ راه زندگي درست را و سبك زندگي سعادت‌آميز را قرآن به روي ما باز مي‌كند. ما از قرآن دوريم. اگر با قرآن آشنا شويم، با معارف قرآن انس پيدا كنيم و فاصلة خودمان را با آن چيزي كه قرآن براي ما خواسته است، بسنجيم، حـركت مـا سريع‌تـر خـواهـد بـود؛ راه مـا روشن‌تر خواهد بود؛ هدف اين است. و امروز ... دنياي اسلام تشنه و محتاج حقايق قرآن است. ... امروز در دنياي اسلام، از شرق اسلام تا غرب اسلام، اگر كساني بخواهند شعار عدالت بدهند، شعار آزادي و استقلال بدهند، شعار عزت بدهند، قرآن را سر دست مي‌گيرند؛ اين خيلي باارزش است؛ و درست هم همين است. به قرآن بايد نزديك شويم، با قرآن انس پيدا كنيم. البته حرف زدن، آسان است؛ عمل كردن، سخت است؛ مجاهدت لازم دارد.2 2. ۹۲/۰۳/۱۸ بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در مسابقات بين‌المللي قرآن كريم
معيار رد و قبول در سبك زندگي
جامعة مسلمان ما تا قبل از سال‌هاي پيروزي انقلاب، با اينكه علاقه‌مند به قرآن بود، عاشق قرآن بود، اما مأنوس با قرآن نبود. اين هم از بركات انقلاب است كه جوان‌هـاي مـا، صاحبان صوت و ذوق و هنر تلاوت و استعداد و آمـادگـي بـراي فراگيري، بحمدالله در اين ميدان وارد شدند و پيشرفت كردند. ولي اينها مقدمه است؛ مقدمة براي فهم قرآن و تخلق به اخلاق قرآن. يك مسئله، مسئلة احترام ظاهري و پاسداشتن از حرمت قرآن است به معناي الفاظ قرآن، اصوات قرآني؛ اين در جاي خود چيز محترم و مهمي است. مسئلة بالاتر، تخلق به اخلاق قرآني است؛ سبك زندگي را منطبق با قرآن قرار دادن. يكي از عيوب ما و جوامع ما در طول زمان اين بوده است كه: گاهي فرهنگ خود را متأثر مي‌كرديم از فرهنگ بيگانگان! كساني اين را در ميان جامعة مـا و كشور مـا به‌عمد ترويج كردند؛ مـا را سوق دادنـد بـه سمت زنـدگي كساني كه دل و جانشان خالي بود از نور معنويت؛ در سبك زندگي، در كيفيت پوشش، در كيفيت راه رفتن، در كيفيت معاشرت‌ها و ارتباطات اجتماعي. اگر هم كسي به آنها اعتراض كرد، گفتند كه دنيا امروز اين‌جوري است! در حالي كه قرآن به ما مي‌آموزد: «وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ».(انعام ۱۱۶) آنچه كه انسان جا دارد آن را فرا بگيرد و اگر لازم بود، از آن تقليد كند، عبارت است از طريق هدايت؛ «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ»؛(حمد۷) از خداي متعال مي‌خواهيم كه ما را هدايت كند به راه كساني كه به نعمت الهي واصل و نايل شده‌اند؛ اين است كه بايد از آن تبعيت و پيروي كرد. اما اينكه حالا اكثريت مردم دنيا اين‌جور حرف مي‌زنند، اين‌جور حركت مي‌كنند، اين‌جور رفتار مي‌كنند، ما بايد عقل خودمان را، دين خودمان را، هدايت الهي را معيار قرار دهيم براي رد و قبول. امت مؤمن و مسلم آن امت و ملتي است كه معيار را از قرآن مي‌گيرد، از هدايت الهي مي‌گيرد؛ اين مي‌شود معيار.7
7. ۹۲/۰۴/۱۹ بیانات در محفل انس با قرآن اول ماه مبارك رمضان‌ ۱۴۳۴
حاكم كردن هدايت قرآن و كلمات اهل‌بيت(ع) در زندگي
يكي از چيزهايي كه قرآن و هدايت الهي به ما تعليم داده است، تبعيت از داوري خرد و عقل انساني است؛ اين هم قرآني است. يعني پيروي از آنچه كه عقل سليم به آن حكم كند و قضاوت عقل پشت سر آن باشد، اين هم يك امر قرآني است، اين هم امر ديني است؛ اينها شد معيار. آنچه كه بندگان برگزيدة خدا، معصومين عندالله به ما ياد دادند، اين مي‌شود معيار؛ معيار اينهاست. اينكه حالا مردم كشورهاي غربي، مردم مادي، مردم فلان بخش از دنيا، در رفتارشان، در اعمالشان، در مسائل زندگي‌شان، در ارتباطاتشان، در تشكيل خانواده، اين‌جور عمل مي‌كنند، ما هم بايد اين‌جور عمل كنيم؟ اين خطاست!
هدايت قرآن را بايد در زندگي خود حاكم كرد. ما بحمدالله هم قرآن را داريم، هم كلمات اهل‌بيت(ع) را داريم؛ كه «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْن» يا «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن»؛(بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲۶) دو چيز گرانبها را در بين شما گذاشتم. هر دو بحمدالله در اختيار ماست؛ بايد از اينها استفاده كنيم، جامعه را بر اساس اينها شكل دهيم. اين جلسة قرآن، اين آموزش قرآن، اين تجويد قرآن، اين حُسن تلاوت قرآن با نغمه‌هاي خوب، با صداي خوب، همه مقدمه براي اين است. اين را به چشم ذي‌المقدمه نگاه نكنيم، اين مقدمه است؛ از اينجا بايد وارد شد و با قرآن انس گرفت.7 7. ۹۲/۰۴/۱۹ بیانات در محفل انس با قرآن اول ماه مبارك رمضان‌ ۱۴۳۴
لزوم تدبر در قرآن براي رسيدن به حقايق نوراني
بحمدالله امروز جامعة ما با قرآن مأنوس شده‌اند. البته ما به اين قانع نيستيم؛ ما معتقديم همة آحاد جامعه بايد با قرآن ارتباط برقرار كنند، بتوانند قرآن را بخوانند، بتوانند قرآن را بفهمند، بتوانند در قرآن تدبر كنند. آنچه كه ما را به حقايق نوراني مي‌رساند، تدبر در قـرآن است؛ و ايـن حفظ قـرآن كه بحمدالله امـروز در بين شما جـوان‌هـا، در بين جوان‌هاي كشور، در سرتاسر كشور رواج پيدا كرده است، يك مقدمة خـوبـي است بـراي تدبـر. يعني حفظ و تكرار و انس با آيات كريمة قرآن و پي‌درپي آيـات الهي را مـورد تـوجـه قـرار دادن، موجب مي‌شود كه انسان بتواند در قرآن تدبر كند.
اميدواريم خداوند متعال جامعة قرآني كشور را روزبه‌روز پيشرفته‌تر كند، موفق‌تر كند و به اساتيد عزيز قرآن ان‌شاءالله توفيق دهد كه بتوانند جوانان بيشتري را تربيت كنند؛ و كشور ما و ملت ما را با قرآن زنده بدارد.7 7. ۹۲/۰۴/۱۹ بیانات در محفل انس با قرآن اول ماه مبارك رمضان‌ ۱۴۳۴
نتيجة توسل و تضرع و معناي صبر و توكل
به نظر ما، توسل و تضرع، در همة عرصه‌هاي حيات، به عمل مي‌انجامد. اگر اين توجه به خدا باشد، ركود، سكون، نااميدي، بازگشت به عقب و توقف در عرصه‌هاي گوناگون حيات وجود ندارد. لازمة عمل هم «صبر» و «توكل» است. شما مسئولان كشور هستيد در بخش‌هـاي مختلف؛ كارهاي زيادي برعهدة شماست؛ كارهاي شما، هم كار دنياست، هم كار آخرت؛ يعني وقتي به انجام وظيفة خـود مي‌پردازيد، هم داريـد دنيا را آبـاد مي‌كنيد، زندگي را آباد مي‌كنيد، هم داريد باطن و درون خودتـان را آبـاد مي‌كنيد. اين عمل - كه هم عمل دنيايي است، هم عمل اخروي است - احتياج دارد به دو عنصر: صبر و توكل. آية شريفة قرآن مي‌فرمايد: «نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ».(عنكبوت ۵۸ و ۵۹) صبر يعني پافشاري، پايداري، مقاومت، ايستادگي، هدف را فراموش نكردن. فرمود: «إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ»؛(انفال ۶۵) در ميدان نبرد، در ميدان رويارويي با دشمن، اگر صبر داشته باشيد، مي‌توانيد با اين نسبت بر دشمن غلبه پيدا كنيد. مكرر عرض كرده‌ايم؛ در عرصه‌هاي گوناگون جهاني، درگيري‌ها غالباً جنگ اراده‌هاست؛ هر طرفي كه اراده‌اش زودتر ضعيف شود، شكست خواهد خورد. صبر يعني اين عزم را، اين اراده را نگه داشتن، حفظ كردن. توكل هم يعني كار را انجام دادن و نتيجه را از خدا خواستن. گمان نشود - كه البته در فضاي ديني امروز گمان هم نمي‌شود؛ در گذشته چرا، تبليغ مي‌شد، اين‌جور توهّم مي‌شد - كه توكل يعني بنشين تا خدا برساند، بنشين تا خدا درست كند، بنشين تا خدا گره را بـاز كند؛ نـه! تـوكل يعني كار را انجام بده، نتيجه را از خـدا بخـواه؛ منتظر نتيجه از سـوي پروردگار باش. بنابرايـن، در مـوضوع توكل – بـه قول ما طلبه‌ها - «كار» اخذ شده است.9 9. ۹۲/۰۴/۳۰ بيانات در ديدار مسئولان نظام‌ در دوازدهم ماه مبارك رمضان‌ ۱۴۳۴
تدبير ش 84 شهريور و مهر 92
«حج» وسيلة اقتدار سياسي، فرهنگی و معنوي امّت اسلامي
آنچه مهم است، اين است كه ما بدانيم حج يكي از نقاط قوّت آيين مقدّس اسلام است؛ گرچه نقاط قوّت در مجموعة شريعت اسلامي يكي دوتا نيست، كـم نيست، امّـا حج بـه خـاطـر ايـن خصوصيّاتي كه در آن هست - كه كمابيش همه با اين خصوصيّات آشنا هستيم - يك برجستگي‌اي دارد؛ در واقع مي‌شود گفت كه: حج ماية اقتدار جامعة اسلامي است، ماية اقتدار امّت اسلامي است. آن روزي كه ما مسلمان‌ها در كشورهاي مختلف، از مذاهب مختلف اين توفيق را پيدا كنيم، اين بلوغ فكري را پيدا كنيم كه در واقع و به معناي حقيقي كلمه «امّت اسلامي» را تشكيل بدهيم - كه متأسّفانه تا حالا ما مسلمان‌ها اين توفيق را پيدا نكرده‌ايم و به اين بلوغ سياسي و فكري و اخلاقي نرسيده‌ايم - و بتوانيم مجموعة مسلمان‌ها از اقصاي شرق عالم تا منتهاي غرب عالم اسلامي يك امّت باشيم، ولو با دولت‌هاي مختلف، آن روز خواهيم فهميد كه حج چگونه ماية اقتدار و استحكام و اعتلا و آبرومندي اين امّت است. امروز هم نظام جمهوري اسلامي با اين چشم بايد به حج نگاه كند: وسيلة اقتدار؛ چه‌جور اقتداري؟ آيا مراد ما از اين اقتدار، شبيه اقتدارهاي مادّي و سياسي و نظامي، يـا حتّي از قبيل اقتدارهاي نرم‌افزاري، مثل اقتدار فرهنگي [و] اقتدار زبان است؟ نه! خيلي بالاتر از اين است. حجّ علاوه بر اينكه اقتدار سياسي دارد، علاوه بر اينكه اقتدار فرهنگي نظام اسلامي را به دنيا نشان مي‌دهد، اقتدار معنوي دارد؛ يعني انسان‌ها را از درون مي‌سازد، آمادة عبور از موانع دشوار مي‌كند، چشم آنها را به حقايقي باز مي‌كند كه بدون حضور در عرصة حج اين حقايق ديدني نيست، لمس كردني نيست؛ آنجاست كه انسان مي‌فهمد برخي از حقايق معنوي اسلام را، حقايق تربيتي اسلام را؛ يك چنين چيزي است حج.8 8. ۹۲/۰۶/۲۰ بيانات در ديدار كارگزاران حج
کيمياي معجزه‌گر تکرار در ساير
فرا رسيدن موسم حج را بايد عيد بزرگ امت اسلامي به شمار آورد. فرصت مغتنمي كه اين روزهاي گرانبها در همة سال‌ها براي مسلمانان جهان پديد مي‌آورد، كيمياي معجزه‌گري است كه اگر قدر آن شناخته و چنانكه شايسته است به كار گرفته شود، بسياري از آسيب‌ها و آسيب‌پذيري‌هاي دنياي اسلام، علاج خواهد شد.15 15. 19/07/92 پيام به مناسبت کنگره عظيم حج و برائت از مشرکين
تدبير ش 85 آبان و آذر92
جايگاه صدق در ايجاد صبر اولياي الهي
يكي از عوامل مولّد اين روحيّه و اين صبر در زينب كبري(س) و در ديگر اولياءاللّهي كه اين‌جور حركت كردند، صدق است؛ صادقانه با پيمان خداي متعال برخورد كردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن؛ اين خيلي مهم است. در قرآن كريم اين صدق را، هم براي انبياي عظام الهي لازم مي‌شمرد: «وَ اِذ أَخَذنا مِنَ النَّبِيّينَ ميثاقَهُم وَ مِنكَ وَ مِن نوحٍ وَ إِِبرهيمَ وَ موسي‌ وَ عيسي‌ ابنِ مَريَمَ وَأَخَذْنَا مِنهُم ميثقاً غَليظاً* لِيَسئَلَ الصَّادِقينَ عَن صِدقِهِم»؛(احزاب، ۷و ۸) اي پيامبر ما از تو پيمان گرفتيم و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي پيمان گرفتيم - از همة پيغمبران پيمان گرفتيم - و اين پيمان، پيمان بسيار محكم و غليظي است - در «لِيَسئَلَ»، «لام» به تعبير ما طلبه‌ها «لام» عاقبت است- و نتيجة اين پيمان اين است كه اين پيغمبران بزرگ مورد سؤال قرار مي‌گيرند از صدقي كه در قبال اين پيمان نشان دادند و به‌خرج دادند؛ يعني پيغمبر ما و پيغمبران بزرگ الهي بايد در پيشگاه پروردگار عَرضه كنند ميزانِ صداقتي را كه در مقام اِعمال اين ميثاق الهي به كار بردند؛ اين مال پيغمبران؛ در مـورد مـردم معمولي و مؤمنين [هم مـي‌فرمايد]:«مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدُوا اللهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَّن قَضي‌ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِر وَ ما بَدَّلُوا تَبديلاً * لِيَجزِي اللهُ الصَّادِقينَ بِصِدقِهِم و يُعَذِّبَ المُنافِقينَ اِن شاء».(احزاب، ۲۳ و ۲۴) در مورد پيغمبران بزرگ، نقطة مقابل صادق را كافر قرار داد: «واَعَدَّ لِلكفِرينَ عذاباً اَليما».(احزاب، ۸) در مورد اين مؤمنين، نقطة مقابل صادقين را منافقين قرار داد، كه در اينها نكته‌هايي هست.8
29/08/92 بيانات در ديدار پنجاه هزار فرمانده بسيج سراسر كشور در مصلاّي امام خميني(ره)
تدبير ش88 - ارديبهشت و خرداد93
هدف نهايي فهم قرآن و عمل به آن
زبان ما قاصر است از شکر نعمتِ اقبال به قرآن در کشور؛ بنده هروقت در خبرهـا يـا در تلويزيون مشاهده مي‌کنم که جـوانـان مـا در سراسر کشور بـه قـرآن اقبـال دارنـد، از تـه دل خـداي متعال را شکرگـزاري مي‌کنم. نعمت بزرگي است؛ مـا ايـن نعمت را و عظمت آن را درک مي‌کنيم. در دوراني ديديم که در کشور مـا حفظ قـرآن و تلاوت قـرآن رونقي نداشت؛ در دوران رژيم طاغوت، علاقه‌مندان به قرآن همه‌جا بودند، امّا رونق و عموميت و شيوعِ اقبالِ به قرآن در کشور وجود نداشت. امروز که نگاه مـي‌کنيم، مـي‌بينيم بـه بـرکت جمهوري اسلامـي، جوان‌هاي ما، مردان ما، زنان ما، نوجوانان ما به قرآن علاقه و گرايش نشان مي‌دهند؛ قرآن را فرا مي‌گيرند، تلاوت قـرآن را مي‌آزمـايند، قـرآن را حفظ مي‌کنند. اينهـا البـتّـه هـدف‌هـاي بـرتـر و نهـايـي نيست، هدف نهايـي، فهم قـرآن و عمل بـه قـرآن است؛ امّا اينها قدم‌هاي لازمِ ابتدايي است.16 16. ۹۳/۰۳/۱۳ بيانات در ديدار اساتيد، قاريان و حافظان برتر شرکت کننده در سي‌ويکمين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
انس با قرآن بزرگ‌ترين نعمت الهي
اگر قرآن در جامعه رواج پيدا کند، رونق پيدا کند، حفظ قرآن رايج بشود، انس با قرآن در بين اقشار مختلف جامعه رواج پيدا بکند، جامعه براي عمل به قرآن نزديک مي‌شود؛ ما اين را مي‌خواهيم. قرآن نور است، قرآن هدايت است، قرآن بيان است، تبيان است؛ قرآن با انسان حرف مي‌زند، با دل انسان حرف مي‌زند، با باطن انسان حرف مي‌زند. با قرآن بايد مأنوس شد، به قرآن بايد نزديک شد، اوّلين بهره را دلِ آماده و مستعدّ انسان مي‌برد؛ اگر ديديد دلتان به قرآن نزديک است، خدا را شکر کنيد؛ اگر ديديد معارف قرآني را به‌آساني قبول مي‌کنيد و در دل مي‌پذيريد و تحمّل مي‌کنيد، بدانيد که خداي متعال اراده کرده است شما را هدايت کند؛ «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء». (انعام ۱۲۵) خاصيت قرآن اين است: اگر دل شما به قرآن نزديک شد، اگر اُنس با قرآن پيدا کرديد، بدانيد خداي متعال اراده کرده شما را هدايت کند و اين بزرگ‌ترين نعمت الهي است.16
16. ۹۳/۰۳/۱۳ بيانات در ديدار اساتيد، قاريان و حافظان برتر شرکت کننده در سي‌ويکمين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
آثار و برکات اُنس با قرآن
به شما جوانان عزيز توصيه مي‌کنم: اُنستان را با قرآن زياد کنيد؛ آن کساني که با قرآن ارتباط پيدا کردند، قدر اين ارتباط را بدانند؛ کساني که قرآن را حفظ کردند، قدر اين حفظ قرآن را بدانند؛ اين جواهر قيمتي را براي خودشان نگه دارند؛ آن کساني که با تلاوت قرآن مأنوس‌اند، ايـن رشتة مبارک را از دست ندهند، رهـا نکنند؛ آن کساني که بـا قـرآن مرتبط‌اند، تدبّر در قـرآن را، تدبّر در معاني قـرآن را، تعمّق در مفاهيم قـرآني را، هـدف خـودشان قـرار بدهند؛ اينها چيزهايـي است که ما را قـدم‌بـه‌قـدم به قـرآن نزديک مي‌کند. اگر با قـرآن مأنوس شديم، به قرآن نزديک شديم، مفاهيم قرآني در دل ما توانست اثر بگذارد، آن‌وقت مي‌توانيم اميدوار باشيم که امّت اسلام عزّت وعده داده شدة از سوي خداي متعال را [بـه‌دسـت خـواهـد آورد]: «وَ للهِ‌ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنين»؛(منافقون ۸) اين عزّت را آن‌وقت خدا به امّت اسلامي خواهد داد. اگر با قرآن مأنوس شديم، آثار و برکات آن اينهاست.16
16. ۹۳/۰۳/۱۳ بيانات در ديدار اساتيد، قاريان و حافظان برتر شرکت کننده در سي‌ويکمين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
تحقّق وعده‌هاي کوچک براي اطمينان به تحقّق وعده‌هاي بزرگ
به‌نظر من[آيات قصص۷ و13] آيات جالب و مهمّي است. يک نکته‌اي در اين آيات - آنجا که حضرت موسي را در آغاز ولادت، مادرش در آب مي‌اندازد - وجود دارد: «وَ اَوحَينآ اِلي‌ اُمِ‌ موسي‌ اَن اَرضِعيهِ فَاِذا خِفتِ عَلَيهِ فَاَلقيهِ فِي اليمِّ ... اِنّا رآدّوهُ اِلَيکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلين»؛(قصص ۷) [اينجا] دو وعـده است: يک وعـده وعـدة بـرگردانـدن مـوسي بـه مـادرش اسـت؛ يـک وعـده وعـدة «جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلين» است؛ يعني آن وعدة عمومي‌اي که به بني‌اسرائيل داده شده بود که بني‌اسرائيل منتظر بودند که منجي بيايد؛ و اين منجي از طرف خدا است و خواهد آمد و بني‌اسرائيل را از دست فرعون نجات خواهد داد. خداي متعال در وحي به مادر موسي اين وعدة دوّم را هم داد: «جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلين». يعني اين را ما از طرف خودمان مي‌فرستيم، و او را همان مُرسَلي قرار مي‌دهيم که بنا است آن وعدة بزرگ را و آن آرزوي بزرگ را انجام بدهد. اين دو وعده را خداي متعال داد. يک وعده، وعدة نقد و نزديک بود و آن، «اِنّا رآدّوهُ اِلَيک» بـود. در آيـات بعـدي ... مي‌فرمايد: «فَرَدَدنهُ اِلي‌ اُمِّهِ کَي تَقَرَّ عَينُها وَ لا تَحزَنَ وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ الله حَقّ»؛(قصص 13) اينکه ما بچّه را به مادر برگردانديم، خب بله: «تَقَرَّ عَينُها» دارد، «وَ لا تَحزَن» دارد - دلش خوش شد، دلش آرام گرفت، چشمش روشن شـد - امّا اثـر ديگرِ اين برگرداندن، اين بود که: «وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ الله حَقّ»؛ بداند که اين وعده‌اي که ما داديم - و گفتيم منجي را مي‌فرستيم و کسي را خواهيـم فـرستاد که بنـا است جـامعة بنـي‌اسرائيل را در مصر از استضعاف خـارج کند - وعدة درستي است؛ دلش مطمئن بشود و خاطرجمع بشود. يعني يک وعدة کوچک از سوي پروردگار تحقّق مي‌يابد، براي اينکه هر انسان اهل تدبّري از تحقّق اين وعدة کوچک، اطمينان پيدا کند که آن وعدة بزرگ تحقّق پيدا خواهد کرد. آنچه از موفّقيت‌ها در طول تاريخ براي بشريت از طريق دين حاصل شده، همان وعده‌هاي کوچک است؛ از جمله جمهوري اسلامي. جمهوري اسلامي هم يکي از همين وعده‌ها است؛ خداي متعال وعده داده بود که اگر مبارزه کنيد، اگر صبر کنيد، اگر به خداي متعال توکّل کنيد، در جايي که گمان آن را نمي‌بريد و اميد آن را نداريد، به شما قدرت خواهيم داد؛ همين اتّفاق افتـاد: ملّت ايـران مبـارزه کـرد، صبر کـرد، ايستاد، فداکاري کرد، از دادنِ جان دريغ نکرد و اتّفاقي افتاد کـه هيچ‌کس تصوّر آن را نمي‌کـرد! چـه کسي خيال مي‌کرد در اين منطقة بسيار حسّاس، در اين کشور بسيـار مهـم، در مقـابلـة بـا آن رژيـمِ بـه‌شـدّت حمايت‌شوندة از سوي قدرت‌هـاي بين‌المللي، يک حکومتي بـه‌وجـود بيايـد و يک انقلابي بـه پيروزي برسد، آن هم براساس دين، براساس فقه، براساس شريعت؟ چه کسي چنين تصوّري مي‌کرد؟ هيچ‌کس. اگر کسي بگويد من مي‌دانستم اين‌جوري مي‌شود، مگر از طُرق غيبي فهميده باشد؛ محاسبات، مطلقاً اين را نشان نمي‌داد، امّا اين اتّفاق افتاد. بدانيم آن وعدة اصلي، آن کار بـزرگ هم اتّفاق خـواهـد افتاد. ايـن يک نمـونـه‌اي از آن چيـزي بـود کـه اتّفـاق خواهد افتاد.20
20. ۹۳/۰۳/۲۱ بيانات در ديدار رئيس، مسئولان، اساتيد، پژوهشگران و کارکنان‌ مؤسسة «دارالحديث» و پژوهشگاه «قرآن و حديث»
انديشه‌ورزي در مفاهيم قرآني کليد حل مشکلات جامعة اسلامي و بشر تکرار در ش5
دربارة بعثت پيامبر سخنان گوناگوني قابل بررسي کردن و گفتن است؛ آنچه امروز براي ما مردم و براي دنياي اسلام لازم است و بايد به آن توجّه شود، دو سه نقطة اصلي است: يکي آن نقطه‌اي است که اميرالمؤمنينعليه الصّلاة و السّلام در خطبة نهج‌البلاغه به آن اشاره فرمود که علّت بعثت پيامبر و پيامبران بزرگ الهي را اين‌گونه معرّفي کرده است: «لِيستَأدُوهُم مِيثاقَ فِطرَتِهِ وَ يذَکِّروهُم مَنسِي نِعمَتِهِ ... وَ يثيروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛(نهج‌البلاغه، خطبة ۱) انسان‌ها را به فطرت انساني و سرشت انسانيت که همراه با شرف و کرامت است برگردانَد؛ نعمت‌هاي فراموش‌شدة الهي را به ياد آنها بياورَد و خِرَدهاي دفن‌شده را مبعوث کند.
انسان‌ها به برکت خِرَد است که مي‌توانند پيام پيامبران را درک کنند؛ از مشکلات و دشواري‌هاي راه نوراني پيغمبران نهراسند و آنها را بتوانند پشت سر بگذارند. به برکت عقل و انديشه و خِرَد است که بشريت مي‌تواند از مفاهيم قرآن به‌درستي استفاده کند. اگر جامعة اسلامي به همين يک دستور عمل کند، يعني نيروي فکر را، به کارگيري انديشه و خِرَد را در ميان خود يک امر رايج و عمومي قرار بدهد، عمدة مشکلات بشر حل خواهد شد؛ عمدة مشکلات جامعة اسلامي حل خواهد شد.
امروز شما نگاه کنيد، به نام اسلام در يک نقطه‌اي با انسان‌هاي بي‌گناه رفتار ظالمانه مي‌کنند، در يک نقطه‌اي به‌خاطر اسلام مسلمانان را قتل عام مي‌کنند. در آفريقا در يک مرکزي، در يک کشوري، کسي به‌خاطر مسلمان بودن مورد قتل و تجاوز و ظلم قرار مي‌گيرد. در نقطة ديگري کساني به نام اسلام دخترهاي مردم را مي‌دزدند و فرار مي‌کنند؛ اينها به‌خاطر اين است که پيام اسلام براي مسلمانان جا نيفتاده است. ما مسلمان‌ها بايد قرآن را، اسلام را درست بفهميم و با ميزان عقل و خِرَد خودمان و با راهنمايي انديشة بشري و اسلامي، به اعماق تعاليم پيامبراسلام و اين پيام‌ها برسيم.
وقتي از پيام اسلام غفلت کرديم، که قرآن کريم فرمود: «وَ قالَ الرَّسولُ يا رَبِّ اِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هذَا القُرءانَ مَهجورا»؛(فرقان ۳۰) وقتي قرآن را مهجور کرديم، به مفاهيم قرآن درست نگاه نکرديم، مجموعة مفاهيم قرآني را که يک منظومة کامل براي زندگي انسان است، درست نديديم، آن‌وقت لغزش پيدا مي‌کنيم، و نيروي خِرَد ما هم نمي‌تواند فهم درستي از مفاهيم قرآني پيدا کند.2
2. ۹۳/۰۳/۰۶ بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراي کشورهاي اسلامي در سالروز بعثت پيامبر اکرم(ص)
تدبير ش89 - تير و مرداد 93
نزديک کردن جامعة اسلامي به فهم و اُنس با قرآن
کاري که قرآني‌ها امروز در کشور ما مي‌کنند، به‌نظر من يک کار راهبردي و مهم است. درست است که انس با قرآن براي خود تلاوت‌کنندة قرآن و مأنوس با قرآن ماية ارتفاع درجات و تعميق معارف است - اين به جاي خود محفوظ؛ يعني فيضي که خود شما خوانندة قرآن و تالي قرآن مي‌بريد، اين در جاي خود دستاورد مهمّي است - امّا در وراي اين يک دستاورد ديگري وجود دارد که دايرة آن وسيع‌تر است، و آن عبارت است از نزديک کردن جامعة اسلامي به فهم قرآن و به اُنس با قرآن، و نزديک شدن به قرآن؛ اين خيلي مهم است. امروز جامعة قرآني ما، قاريان و حافظان و ترتيل‌کنندگان و بقية کساني که در اين راه تلاش مي‌کنند، در واقع اين حرکت راهبردي را دارند انجام مي‌دهند و اين بسيار مهم است؛ اين‌را بايد قدر دانست.3
3. ۹۳/۰۴/۰۸ بيانات در محفل انس با قرآن (اوّلين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
فوايد و منافع اُنس با قرآن
نظام اسلامي و جامعة اسلامي با انس روزافزون با قرآن استحکام دروني پيدا مي‌کند؛ و استحکام دروني آن چيزي است که جوامع را در راه‌هاي مطلوب خودشان و به‌سوي مطلوب‌هاي خودشان قادر مي‌سازد و قدرت برخورد با چالش‌ها به جوامع مي‌دهد. بايد در درون مستحکم بود؛ اين استحکام دروني به برکت انس با قرآن حاصل مي‌شود. انس با قرآن ايمان را تقويت مي‌کند، توکّل به خدا را زياد مي‌کند، اعتماد به وعدة الهي را زياد مي‌کند، ترس و خوف از مشکلات مادّي را در انسان کم مي‌کند، انسان‌ها را تقويت روحي مي‌کند، اعتماد به نفس مي‌دهد، راه‌هاي تقرّب به خدا را براي انسان روشن مي‌کند. فوايد و منافع اُنس با قرآن در اين بخش اينها است.3
3. ۹۳/۰۴/۰۸ بيانات در محفل انس با قرآن (اوّلين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
مطلوب ما براي آحاد مردم درک مفاهيم و اُنس با قرآن
حقيقت اين است که بحمدالله در اين چند سال، جامعة قرآني پيشرفت بسيار زيادي کرده است. ما اين جلسة سالي يک‌بار را سال‌هاي متمادي است که داريم، و من پيشرفت محسوس اُنس با قرآن، تلاوت قرآن را در بين مردممان، جوانانمان و علاقه‌مندان و گسترش روزافزون اين معنا را مي‌بينم؛ بحمدالله اين جاي شکرگزاري دارد؛ ولي فاصلة ما با آنچه مطلوب است، فاصلة زيادي است. ... لکن در سطح عمومي جامعه نه، ما در حدّ مطلوب نيستيم و فاصله‌مان زياد است. بايد در کشور ما و در ميان جامعة ما ترتيبي اتّخاذ بشود که همة آحاد مردم به‌نحوي با قرآن انس داشته باشند و مفاهيم قرآني براي اينها مفهوم باشد و معاني قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به‌طور اجمال از مفاهيم قرآني سر دربياورند. بايد به اينجا برسيم. در کشورهايي که زبانشان عربي است، اين مرحله را آسان‌تر طي مي‌کنند؛ در کشور ما که زبان ما عربي نيست، به اين مرحله دشوارتر مي‌رسيم، ولي خوشبختانه ... کلمات قرآني، کلمات آشنايي براي ما است؛ فهميدن معاني آنها براي مردم ما دشوار نيست و قدري انس و ممارست مي‌تواند اين چيزي را که مطلوب ما است، ان‌شاءالله در جامعه به‌وجود بياورد.3 3. ۹۳/۰۴/۰۸ بيانات در محفل انس با قرآن (اوّلين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
رسالت جوانان قرآني
شما جوان‌هاي قرآني و کساني که در راه قرآن عمر خود را، سال‌هاي خود را، جواني خود را، نيروي خود را مصرف مي‌کنيد، از خداي متعال شاکر باشيد؛ اين توفيق بزرگي است که خداي متعال جوانان را، نوجوانان را توفيق بدهد که اينها انس پيدا کنند با قرآن؛ راه قرآن را انتخاب بکنند. چنين چيزي در دوران‌هاي گذشته نبود؛ قرآن در بين جوانان رواج نداشت، ترويج نمي‌شد؛ امروز بحمدالله در بين جوان‌ها ترويج مي‌شود؛ و شما جزو عوامل و تأثيرگذاران اين ترويج هستيد؛ اين را قدر بدانيد. و سعي کنند برادراني که در زمينة قرآن فعّاليت مي‌کنند، در عمل هم: «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَيرِ اَلسِنَتِکُم»(بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۰۹) [باشند]؛ نشان بدهند که از لحاظ پايبندي به مقرّرات ديني، به ضوابط ديني جزو افراد برجسته هستند؛ اين را نشان بدهند تا تأثير قرآن در عمل آنها خودش را نشان بدهد: در ممشاي عمومي، در سلوک، در بواطن، در ظواهر؛ ظواهر، ظواهر اسلامي؛ کيفيت برخورد، کيفيت اسلامي؛ اينها را مراعات بکنند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا»؛(انفال ۲) يک نشاني از اين خصوصيات را برادراني که با قرآن بيشتر مأنوس هستند، نشان بدهند. آنچه شما انجام مي‌دهيد - که امروز بحمدالله نشانة قرآني، يک نشانة پرافتخاري است - بـراي جوان‌ها و بـراي نوجوان‌ها و بـراي مستمعين شما مي‌تواند يک الگويي باشد؛ از شما ياد بگيرند. سعي کنيد چيزهايي را از شما ياد بگيرند که موجب نزديکي آنها به خدا باشد.3 3. ۹۳/۰۴/۰۸ بيانات در محفل انس با قرآن (اوّلين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
ماه رمضان، ماه تقابل رفتارهاي شيطاني و رحماني
در ادبيات مذهبي ما، ماه رمضان، ماه تقابل شيطان و رفتارهـاي شيطانـي از يک سـو، و رفتارهاي رحماني و اطاعت و عبوديت از سوي ديگر است. گفته مي‌شود که شيطان در ماه رمضان لگام‌زده اسـت - ايـن از يـک طـرف - و گفتـه مي‌شود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبوديت است، که کوتاه‌ترين کلمه و پُرمغزترين کلمه، کلمة تقوا است: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».(بقره ۱۸۳) مسئله، مسئلة تقابل شيطان و تقابل تقوا است. کار شيطان اغوا کردن است؛ اغـوا يعني چـه؟ يعني ايجـاد اختلال در دستگاه محاسبة شما - شيطان ايـن است ديگر - نقطة مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعي شيطان اين است که شما را اغوا کند، يعني دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحيح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بيندازد؛ يعني انسان را دچار خطاي در محاسبه کند. کار تقوا نقطة مقابل است: «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً»،(انفال‌۲۹) تقوا به شما فرقان، يعني آگاهي براي جدا کردن حق از باطل را مي‌دهد. در آية شريفة ديگر [مي‌فرمايد]: «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ يعَلِّمُکُمُ اللهُ»؛ (بقره‌۲۸۲) تقوا موجب اين است که خداي متعال دريچه‌هاي دانش را، آگاهي را، دانايي را به روي شما باز کند.5 5. ۹۳/۰۴/۱۶ بيانات در ديدار مسئولان نظام(در نهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
درس‌هاي ماه رمضان
خودباوري را فراموش نکنيم؛ ايمان را فراموش نکنيم؛ عمل را فراموش نکنيم؛ تسليم تنبلي و سهل‌انگاري و ملالت و دل‌زدگي نشدن را فراموش نکنيم؛ اينها درس‌هاي ماه رمضان است.5 5. ۹۳/۰۴/۱۶ بيانات در ديدار مسئولان نظام(در نهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
تهديد و تطميع راه نفوذ شيطان در دستگاه محاسبه ما تکرار در و2
کار شيطان اغوا کردن است؛ اغوا يعني چه؟ يعني ايجاد اختلال در دستگاه محاسبة شما ... سعي شيطان اين است که شما را اغوا کند، يعني دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحيح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بيندازد؛ يعني انسان را دچار خطاي در محاسبه کند. ... تأثير شيطان در دستگاه محاسبة ما، از راه تهديد و تطميع است؛ از يک طرف ما را مي‌ترساند: آية شريفة قرآن در سورة مبارکة آل‌عمران [مي‌فرمايد]: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ».(آل‌عمران ۱۷۵) در قضية غزوه‌اي که بعد از اُحد اتّفاق افتاد - که آمدند شايعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چيزتان از دست رفت - پيغمبر فرمود: آن کساني که امروز در جنگ اُحد زخمي شدند، همان‌ها شمشير بردارند و بيايند؛ اگر هيچکدامتان هم نياييد، من تنها خواهم رفت. پيغمبر اکرم راه افتاد، کساني که آن روز در اُحد زخمي شده بودند، شمشير برداشتند با پيغمبر راه افتادند. رفتند و دشمن را که در نزديک مدينه - [خبر] درست بود - کمين کرده بود و قصد داشت که حمله کند، به‌صورت غافلگيرکننده، تارومار کردند و برگشتند: «فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»؛(آل‌عمران ۱۷۴) بعد مي‌فرمايد که: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ».(آل‌عمران ۱۷۵) يکي از کارهاي شيطان ترساندن است: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»؛(بقره ۲۶۸) شما را از فقر مي‌ترساند - بنابر يک احتمال در معناي اين آية شريفه - اين تهديد بود، از طرف ديگر تطميع است؛ از سوي ديگر وعده مي‌دهد شيطان، وعده‌هاي فريبنده؛ اينجا هم آية شريفة قرآن مي‌فرمايد: «يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا»؛(نساء ۱۲۰) وعده مي‌دهد، آرزوها را در دل آنها بيدار مي‌کند، زنده مي‌کند، يک آيندة رنگي و دروغين و خيالي مثل سراب در مقابل چشم مؤمنينِ‌به‌خود مي‌گذارد: «وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا»؛(نساء ۱۲۰) امّا فريب است. از يک طرف تهديد، از يک طرف تطميع؛ مثل رفتاري که امروز آمريکا دارد و قدرت‌هاي استکباري هميشه [دارند]؛ از يک طرف تهديد مي‌کنند، از يک طرف تطميع مي‌کنند. تطميع، فقط تطميع شخصي نيست؛ تطميع‌هاي کلّي: «چنين مي‌کنيم، چنان مي‌کنيم»؛ بعد هم نمي‌کنند، دروغ مي‌گويند؛ کار شيطان اين است.
همة اين کارهايي که شيطان انجام مي‌دهد - اين اغوا، اين تهديد و تطميع - براي اين است که دستگاه محاسباتي انسان مؤمن را از کار بيندازد تا محاسبة غلط انجام بدهد؛ وقتي دستگاه محاسباتي از کار افتاد، کار خراب مي‌شود. محاسبة غلط، يکي از بزرگ‌ترين خطرها است؛ گاهي حيات انسان را تهديد مي‌کند؛ گاهي سرنوشت انسان را تهديد مي‌کند؛ چون توان انسان، نيروي انسان، توانايي‌هاي انسان، تحت سرپنجة ارادة او است، و ارادة انسان تحت تأثير دستگاه محاسباتي او است: اگر دستگاه محاسباتي بد کار کرد، ارادة انسان تصميمي مي‌گيرد و در جهتي مي‌رود که خطا است؛ آن‌وقت نيروهاي انسان، همة توانايي‌هاي انسان در اين جهتِ خطا به کار مي‌افتد؛ اين آن چيزي است که بايد مراقب آن باشيد.5 5. ۹۳/۰۴/۱۶ بيانات در ديدار مسئولان نظام(در نهمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵)
تقوا، منشأ اثر در همة زمينه‌ها
خود را و همة ملّت ايران را توصيه مي‌کنيم به رعايت تقواي الهي. در همة زمينه‌ها اين تقوا منشأ اثر است؛ از جمله در زمينة قضاوت و عمل در مسائل مهمّ اجتماعي و بين‌المللي و مسائل مربوط به جهان اسلام و مسائل مربوط به انسانيت.9
9. 07/05/93 خطبه‌هاي نماز عيد سعيد فطر
توسعة سبک زندگي اسلامي
برادران عزيز، خواهران عزيز! هرکدام از اين اعمالي که در ماه رمضان انجام داديد، يک عمل صالح و يک قطعه‌اي از بهشت بود. اينکه در دعاي ماه مبارک رمضان از خداي متعال مي‌خواهيد که شما را فائز به جنّت کند، معناي آن همين است که اين اعمالي را که تجسّم اخروي آن، بهشت موعود الهي است، نصيب شما بشود؛[اَللهمَّ ... هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّة.)اقبال‌الاعمال، ج‌۱، ص‌۲۵)] و بحمدالله‌ شـد. قـدر آنچه را کـه در مـاه رمضان آموختيد بدانيد، و آن را براي خودتان نگه بداريد. آنچه انسان در اين ماه رمضان، در ميان اين اعمالِ شخصي و عمومي و مردمي و اجتماعي مشاهده مي‌کرد، اطعام مردم به‌صورت عمومي و به‌صورت افطاري ساده و همگاني در بين مـردم مـا بـود که بحمدالله‌ رايـج شده است. سـال گـذشته از مـردم عزيزمان خواهش شد که تشريفات افطار را کم کنند، کمّيت ضيافت‌شوندگان در افطار را افزايش بدهند؛ امسال در مراکز عمومي، در مراکز مقدّس، در خيابان‌ها، در حسينيه‌ها، در جاي جاي کشور، خبرهايي که به ما رسيد، نشان‌دهندة اين بود که مردم همّت کرده‌اند و اين کار را توسعه داده‌اند. توصية اين حقير اين است که اين‌جور چيزها را - که در شکل دادن به سبک زندگي اسلامي تأثير مي‌گذارد - هرچه بيشتر توسعه بدهيد.9 9. 07/05/93 خطبه‌هاي نماز عيد سعيد فطر
تدبير ش90 – شهريور و مهر 93
فرصت عظيم، حج براي دل‌هاي آگاه و هوشيار
مسئلة حج، مسئلة مهمّي است؛ غير از آنچه در باب معنويات حج و آثار سازندة حج وجود دارد، خود اين سفر معنوي، يک فرصتي است مثل بقية فرصت‌هاي بزرگ. يک ملّت، هوشياري خود را بايد اين‌جور اثبات کند که از فرصت‌ها به نحو کامل استفاده کند و بهره‌مند شود. حج، يک فرصت است. نظام اسلامي، جامعة اسلامي، مردم مسلمان بايد اين فرصت را مغتنم بشمرند که براي اصلاح امور ديني و معنوي آنها، براي روشن کردن دل غافلِ همة ما، و توجّه دادنِ بيشتر جامعة‌اسلامي به الطاف الهي از يک‌سو، و براي اصلاح بسياري از امور مهمّة امّت اسلامي از سوي ديگر، اين فرصت مي‌تواند مورد استفاده قرار بگيرد. از معنويت حج بايد استفاده کرد؛ جايگاه انس با خداي متعال، ذکر خداي متعال، احساس حضور در محضر الهي بيش از هميشه در مناسک حج فراهم است. در حرمين شريفين، در مني، در عرفات، در مشعر، در همين لبيک‌گفتن‌ها، در احرام بستن، اينکه انسان احساس مي‌کند که دارد به دعوت الهي لبيک مي‌گويد و پاسخ مي‌دهد، خود يک فرصت عظيمي است براي دل‌هاي آگاه و هوشيار که رابطة خودشان را با خداي متعال مستحکم‌تر کنند. دل‌هاي خودمان را با خدا آشناتر کنيم؛ اين يک فرصت بسيار مهمّي است.4 4. ۹۳/۰۶/۱۶ بيانات در ديدار با مسئولان و دست‌اندرکاران حج
تدبير ش92 – دي و بهمن 93
پيام به بيست و سومين اجلاس سراسري نماز تکرار در ساير
بسم اللَّه ‌الرّحمن ‌الرّحيم
ساليان درازي است که همت و انگيزه‌اي مبارک‌، همه ساله، دل‌ها و ذهن‌ها را در سراسر کشور با اين اجلاس، به انديشيدن دربارة نماز برمي‌انگيزد و نکته‌ها و يادآوري‌ها و هشدارهائي دربارة اين فريضة بي‌همتاي اسلامي و اين استوانة استوار دين و دينداري، در فضاي جامعه مي‌پراکند. اين،‌ توفيقي بزرگ براي شما برگزارکنندگان و موهبتي از سوي خداوند براي ما شنوندگان و نيوشندگان است.
اکنون نوبت آن است که محصول اين تلاش ارزشمند، در ترازوي نگاهي واقع‌بين، سنجيده شود؛ چه در رفتار مخاطبان که به گزاردن نماز و سبک نشمردن آن فراخوانده شده‌اند، به‌ويژه جوانان و نو رسيدگان؛ و چه در مواظبت بر کيفيت نماز و خشوع و حضوري که روح و جوهر اين عمل صالح رحماني به شمار مي‌رود؛ و چه در مسئوليت‌شناسي کساني که به وظائفي در اين راه موظف گشته‌اند، همچون ساختن و پرداختن مساجد، يا ترتيب دادن نماز در مدارس و دانشگاه‌ها، يا فراهم آوردن فرصت براي نمازگزار در سفرهاي زميني و هوائي، يا در بهره‌گيري از شيوه‌هاي هنري در ترويج نماز در رسانه‌هاي تصويري و صوتي، يا در توليد مقاله و کتاب در تبيين زيبائي‌هاي اين عمل کوتاه و پر مغز ...؛ و چه در زمينه‌هاي ديگري که وظائفي در آنها بر عهدة مسئولاني نهاده شده است.
اجلاس نماز، اقدامي مبارک و کارساز و بي‌شک، مأجور است. ليکن براي اينکه اين کار ارزشمند،‌ هر چه بيشتر به نقطة کمالِ کارايي نزديک شود، بايد به اين سنجش و محاسبة واقع‌بين و خردمندانه، همت گماشت و پيگيري نتائج را بخش مهمي از اين ابتکار دانست.
توفيق همة شما به‌ويژه روحاني عزيز و گرانقدر حجت‌الاسلام جناب آقاي قرائتي را از خداوند بزرگ مسألت مي‌کنم.1
سيدعلي خامنه‌اي
۹ دی 1393
1. ۹۳/۱۰/۰۹ پيام به بيست و سومين اجلاس سراسري نماز
ضرورت شناخت دين اسلام به‌طور مستقيم و بدون‌واسطه تکرار در و2- و9- ش5 - ساير
جوانان در اروپا و آمريکاي شمالي ... خواستة دوم من اين است که در واکنش به سيل پيشداوري‌ها و تبليغات منفي، سعي کنيد شناختي مستقيم و بي‌واسطه از اين دين[اسلام] به دست آوريد. منطق سليم اقتضاء مي‌کند که لااقل بدانيد آنچه شما را از آن مي‌گريزانند و مي‌ترسانند، چيست و چه ماهيتي دارد؟ من اصرار نمي‌کنم که برداشت من يا هر تلقّي ديگري از اسلام را بپذيريد. بلکه مي‌گويم: اجازه ندهيد اين واقعيت پويا و اثرگذار در دنياي امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهيد رياکارانه، تروريست‌هاي تحت استخدام خود را به‌عنوان نمايندگان اسلام به شما معرفي کنند. اسلام را از طريق منابع اصيل و مآخذ دست اوّل آن بشناسيد. با اسلام از طريق قرآن و زندگي پيامبر بزرگ آن(ص) آشنا شويد. من در اينجا مايلم بپرسم: آيا تاکنون خود مستقيماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌ايد؟ آيا تعاليم پيامبر اسلام(ص) و آموزه‌هاي انساني و اخلاقي او را مطالعه کرده‌ايد؟ آيا تاکنون به جز رسانه‌ها، پيام اسلام را از منبع ديگري دريافت کرده‌ايد؟ آيا هرگز از خود پرسيده‌ايد که: همين اسلام، چگونه و بر مبناي چه ارزش‌هايي طي قرون متمادي، بزرگترين تمدّن علمي و فکري جهان را پرورش داد و برترين دانشمندان و متفکّران را تربيت کرد؟
من از شما مي‌خواهم اجازه ندهيد با چهره‌پردازي‌هاي موهن و سخيف، بين شما و واقعيت، سدّ عاطفي و احساسي ايجاد کنند و امکان داوري بيطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهاي ارتباطاتي، مرزهاي جغرافيايي را شکسته است، اجازه ندهيد شما را در مرزهاي ساختگي و ذهني محصور کنند. اگر چه هيچکس به‌صورت فردي نمي‌تواند شکاف‌هاي ايجاد شده را پر کند، امّا هر يک از شما مي‌تواند به قصد روشنگري خود و محيط پيرامونش، پلي از انديشه و انصاف بر روي آن شکاف‌ها بسازد. اين چالش از پيش طراحي شده بين اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است، امّا مي‌تواند پرسش‌هاي جديدي را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ايجاد کند. تلاش در جهت يافتن پاسخ اين پرسش‌ها، فرصت مغتنمي را براي کشف حقيقت‌هاي نو پيش روي شما قرار مي‌دهد. بنابراين، اين فرصت را براي فهم صحيح و درک بدون پيشداوري از اسلام از دست ندهيد تا شايد به يمن مسئوليت‌پذيري شما در قبال حقيقت، آيندگان اين برهه از تاريخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگي کمتر و وجداني آسوده‌تر به نگارش درآورند.6
01/11/93 نامه رهبري به جوانان اروپا و آمريکاي شمالي در پي حوادث اخير فرانسه
تدبير ش93 – اسفند93 و فروردين94
ضرورت دريافت و رساندن پيام شهيدان تکرار در و11
در مورد شهيد خداي متعال مي‌فرمايد که اينها زنده‌اند: «وَ لا تَقُولُوا لِمَن يُقتَلُ في سَبيلِ اللهِ اَمواتُ».(بقره ۱۵۴) «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحيآءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون* فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه».(آلعمران ۱۶۹ ـ ۱۷۰) اينها آيات قرآن است؛ اينها صريحِ در يک معارفي است که از اين معارف هيچ مسلماني نمي‌تواند چشم بپوشد. هر کسي به اسلام و به قرآن اعتقاد دارد، اين معارف بايستي جلوي چشمش باشد. اين آية شريفه قرآن مي‌گويد اينها زندهاند؛ حيات اينها يک حيات واقعي است، يک حيات معنوي است و نزد خداي متعال مرزوق‌اند؛ يعني دائم تفضلاّت الهي دارد به اينها مي‌رسد؛ «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه».(آلعمران ۱۷۰) آن طرف مرز زندگي و مرگ، چه خبر است؟ انسان‌ها از آن عالم و نشئة مجهول، چه مي‌دانند؟ در مورد شهدا مي‌دانيم که اينها خرسندند، خوشحال‌اند، مسرورند؛ «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه». بعد از اين بالاتر: «وَ يَستَبشرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم»؛(آلعمران ۱۷۰) يعني با ما دارند حرف مي‌زنند، خطاب مي‌کنند به ما: «اَلاّ خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنون».(آلعمران ۱۷۰) خيلي مهم است؛ اين گوشي که بتواند نداي ملکوتي شهدا را بشنود، اين گوش را بايد در خودمان به‌وجود بياوريم. آنها دارند به ما بشارت مي‌دهند، مژده مي‌دهند، خوف و حزن را نفي مي‌کنند: «اَلاّ خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يحزَنون». ما بر اثر ضعف‌هاي خودمان، دچار خوف مي‌شويم، دچار حزن مي‌شويم؛ اينها به ما مي‌گويند که: شما خوف نداريد، حزن نداريد يا در مورد خودشان مي‌گويند: يا در مورد ما ـ بنابر اختلافي که حالا در تفسير اين آية شريفه ممکن است مطرح بشود ـ خوف و حزن را برمي‌دارند؛ چه در اين نشئه، چه در آن نشئه. براي يک ملّت چقدر مهم است که در حرکت خود، در پيشرفت خود حقيقتاً داراي خوف نباشد، داراي حزن نباشد، با اميد حرکت کند؛ اين پيام شهداست به ما؛ که بايد اين پيام را شنيد.
شما با اين جلسات، با اين اجتماعاتي که تشکيل مي‌دهيد، موظّف‌ايد اين پيام را به گوش‌ها برسانيد. ... وقتي جلسه‌اي تشکيل مي‌شود در بزرگداشت شهيدان، آنهايي که شرکت مي‌کنند در اين جلسه، هرچه داراي ارج و مقام باشند، بيش از آنچه آنها به آن جلسه برکت و فايده و عظمت بدهند، آن جلسه است که به آنها خير و برکت و هدايت و معرفت مي‌دهد؛ واقع قضيه اين است. کاري کنيد که اين جلسات، اين برکات را داشته باشد؛ اينها را گسترش بدهد، اين فرهنگ را در جامعه گسترش بدهد.2
2. 27/11/93 (انتشار 07/12/93) بيانات در ديدار اعضاي ستادهاي «کنگره شهداي امور تربيتي»، «کنگره شهداي دانشجو» و «کنگره شهداي هنرمند»
حقيقت نظام اسلامي تکرار در و6
نظام اسلامي که ما مدّعي آن هستيم و دنبال آن هستيم ـ حالا نظام اسلامي به‌معناي مجموعة ظرفيت‌هايي است در کشور که حرکت عمومي مردم را و مسئولين را شکل مي‌دهد؛ به اين مي‌گوييم نظام؛ همة ظرفيت‌هايي که موجب حرکت عمومي مردم و مسئولين مي‌شود، مجموع اينها، نظام اسلامي است ـ وقتي اين نظام واقعاً اسلامي است که در آن همة اجزاي اسلام محفوظ باشد و صورت و سيرت اسلام در آن حفظ بشود. صورت اسلام، همين حرف‌هاي ما و اظهارات ما و کارهايي که مي‌کنيم و اين ظواهر امر است؛ سيرت اسلام، اين است که ما يک هدفي را، يک آرماني را، يک سرمنزلي را در نظر بگيريم و تعريف کنيم و براي رسيدن به آن سرمنزل، برنامه‌ريزي کامل کنيم، و در اين راه عمل کنيم، حرکت کنيم، با همة وجود راه بيفتيم؛ آن‌وقت در آن صورت، سيرت اسلامي‌هم، هم، محفوظ خواهد ماند، هم رو به کمال خواهد رفت؛ يعني در يک حد هم متوقّف نمي‌ماند؛ خب! اين برنامه‌اي است که ما براي رسيدن به آن اهداف، به آن احتياج داريم.7 7. ۹۳/۱۲/۲۱ بيانات در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري (هفدهمين اجلاس مجلس خبرگان رهبري)
دين حدّاقلّي از منظر اسلام تکرار در و2 – و11
دين حدّاقلّي و اکتفاي به حدّاقل‌ها، از نظر اسلام قابل قبول نيست؛ ما در معارف خودمان چيزي به‌عنوان دين حدّاقلّي نداريم، بلکه در قرآن کريم در موارد متعدّدي اکتفاي به بعضي از تعاليم ديني دون(منهاي)‌ بعضي، مذمّت شده است؛ «اَلَّذينَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضين»(حجر ۹۱ «همانا که قرآن را جزء جزء کردند [به برخي از آن عمل کردند و بعضي را رها نمودند.») يا آية شريفة «وَ يقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض»(نساء ۱۵ «و مي‌گويند: ما به بعضي ايمان داريم و بعضي را انکار مي‌کنيم.») که مربوط به منافقين است، اشارة به همين است. حتّي برخي از بخش‌هاي دين که خيلي برجسته است ـ مثل اقامة قسط ـ هم کافي نيست که انسان دل خود را خوش کند که ما حالا دنبال اقامة قسطيم و اقامة قسط خواهيم کرد، پس اسلام تحقّق پيدا کرد؛ نه! اين نيست. بله مسلّماً اقامة قسط در جامعه، يک قلم مهم است. از اين آية شريفه در سورة مبارکة حديد، «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبِينت وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ وَ الميزانَ لِيقومَ النّاسُ بِالقِسط»(حديد ۲۵ «براستي [ما] پيامبران خود را با دلايل آشکار روانه‌کرديم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.») اين‌جور به‌نظر مي‌رسد در بادي(ابتداي) امر، که هدف از ارسال رسل و انزال کتب و معارف الهي، اقامة قسط است که حالا اين جملة «لِيقومَ النّاسُ بِالقِسط» را هرجور معنا کنيم ـ چه به اين معنا بگيريم که «لِيقومَ النّاسُ بِالقِسط» يعني «لِيقيمَ النّاسُ القِسطَ» که مثلاً «باء» را «باء تعديه» بگيريم، که اين وظيفة مردم است که در محيط زندگي خودشان اقامة قسط کنند؛ يا نه! «باء تسبيب» که «لِيقومَ النّاسُ بِسَبَبِ القِسط»، يعني با قسط با مردم [رفتار کنيم]؛ هرکدام از اين دو معنا يا معاني احتمالي ديگري که وجود دارد، اگر در نظر گرفته بشود ـ اهمّيت اقامة قسط را در جامعه روشن مي‌کند. لکن اين بدين معنا نيست که شارع مقدّس از ما قبول مي‌کند که ما مثلاً اکتفا کنيم به اقامة قسط و همة همّت خودمان را بگذاريم براي اينکه اقامة قسط بشود، ولو برخي از احکام ديگر اسلام ـ مثلاً ـ مورد بي‌توجّهي قرار بگيرد؛ نه! آية شريفه مي‌فرمايد که: «اَلَّذينَ اِن مَکَّنّهُم فِي الاَرضِ اَقامُوا الصّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر».(حج ۴۱ «همان کساني که چون در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز برپا مي‌دارند و زکات مي‌دهند و به کارهاي پسنديده واميدارند و از کارهاي ناپسند باز مي‌دارند.») يعني انتظاري که خداي متعال از متمکّنين در ارض دارد، اينها است که اوّلش: «اَقامُوا الصّلوة»، بعد: «وَ آتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ للهِ‌ عاقِبَةُ الاُمور»( حج ۴۱ «... و فرجام همة کارها از آنِ خدا است») [است]. اين‌جور نيست که اگر ما به قسط توجّه مي‌کنيم، حق داشته باشيم که از اقامة صلات و اهمّيت دادن به صلات يا به زکات يا به امر به معروف و نهي از منکر غفلت کنيم، بلکه «اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» (نحل ۳۶ «خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد») ـ که چندين بار اين لفظ و اين مضمون در قرآن تکرار شده ـ نشان مي‌دهد که اصلاً خداي متعال پيغمبران را فرستاد براي توحيد، براي اجتناب از طاغوت، براي عبوديت خداوند؛ اساس کار اين است. يا وصيتي که خداي متعال در آن آية شريفة سورة شوري، به نوح و به ابراهيم و به موسي‌ و به بقيه کرده است: «اَن اَقيمُوا الدّين»؛(شوري ۱۳ «دين را برپا داريد.») آنکه مورد نظر است، اقامة دين است؛ يعني همة دين را بايد اقامه کرد؛ «وَ لاتَتَفَرَّقوا فيهِ کَبُرَ عَلَي المُشرِکينَ ماتَدعوهُم اِلَيهِ اللهُ يجتَبي اِلَيهِ مَن يشآءُ وَ يهدي اِلَيهِ مَن يُنيب»؛ (شوري ۱۳ «و در آن تفرقه‌اندازي نکنيد. بر مشرکان آنچه که ايشان را به سوي آن فرامي‌خواني، گران مي‌آيد. خدا هرکه را بخواهد، به سوي خود برمي‌گزيند، و هرکه را که از در توبه درآيد، به سوي خود راه مي‌نمايد.») يعني همة دين ـ همة اجزا و همة ارکان دين ـ مورد توجّه است، و معارض اصلي هم در مقابل اين حرکت و اين رويکرد ـ يعني اقامة دين به‌تمامه، به‌جميع اجزائه، به‌کلّه ـ عبارتند از قلدرهاي عالَم، مستکبران عالَم؛«کَبُرَ عَلَي المُشرِکينَ ما تَدعوهُم اِلَيه»؛(شوري ۱۳) آنچه تو به آن دعوت مي‌کني، براي مشرکين‌[گران است]؛ يا در آية شريفه در اوّل سورة مبارکة احزاب؛ «ياَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکافِرينَ و المنِافقينَ اِنَّ اللهَ کانَ عَليمًا حَکيمًا»؛(احزاب ۱ «اي پيامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر، که خدا همواره داناي حکيم است.») يعني هم عليم است خداي متعال که احاطة علمي دارد به تمام اجزا و ذرّات عالم و سازوکار زندگي ذرّات، و هم حکيم است؛ با حکمت، راه تو را در اين مجموعه مشخّص کرده و بايد دنبال کني. «وَ اتَّبِع ما يوحي‌ اِلَيکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا * وَ تَوَکَّل عَلَي اللهِ و کَفي‌ بِاللهِ وَکيلاً»؛(احزاب ۲و۳ «و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوي تو وحي مي‌شود، پيروي کن که خدا همواره به آنچه مي‌کنيد، آگاه است. و بر خدا اعتماد کن، همين بس که خدا نگهبان [تو] است.») در مقابلة با اين حرکت تو، دشمني وجود خواهد داشت. ... چيزي که گاهي از آن در برخي از گفته‌ها و نوشته‌ها تعبير مي‌شود به دين حدّاقلّي؛ يعني کاستن از آرمان‌ها که به‌معناي نابودي سيرت دين است. اين دين حدّاقلّي يعني در واقع دين را حذف کردن.7 7. ۹۳/۱۲/۲۱ بيانات در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري (هفدهمين اجلاس مجلس خبرگان رهبري)
وظيفة ما تحقّق اسلام ‌کامل تکرار در و6
در همة کارهايي که ما داريم، در همة تلاش‌هايي که مي‌کنيم، چه تصميم‌هايي که در مسائل اقتصادي مي‌گيريم، چه در مسائل فرهنگي، ... ما بايد اين اصل را از ياد نبريم که وظيفة ما تحقّق بخشيدن به اسلام به‌کامله است؛ بايد دنبال اسلام کامل باشيم. اين‌جور نباشد که از آرمان اسلام بکاهيم به‌خاطر اينکه مثلاً در فلان قضيه موفّق بشويم؛ نه! موفّقيت ما، پيشرفت ما وابسته به اين است که ان‌شاءالله بتوانيم [اسلام کامل را محقّق کنيم]. اگر اين‌جور شد، خداي متعال هم کمک خواهد کرد، و نصرت الهي قطعاً و يقيناً و بدون هيچ ترديدي متوقّف به اين است که ما دين خدا را نصرت کنيم.
«اِن تَنصُرُوا اللهَ ينصُرکُم»؛(محمّد ۷ «اگر خدا را ياري کنيد، ياري‌تان مي‌کند.») ديگر صريح‌تر از اين و واضح‌تر از اين، حرفي وجود ندارد؛ «اِن تَنصُرُوا الله» يعني دين خدا را نصرت کنيد؛ «اِن تَنصُرُوا اللهَ ينصُرکُم وَ يثَبِّت اَقدامَکُم»؛(محمّد ۷ «... و گام‌هايتان را استوار مي‌دارد.») «وَ لَينصُرَنَّ اللهُ مَن ينصُرُه»؛(حج ۴۰ «و قطعاً خدا به کسي که [دين] او را ياري مي‌کند، ياري مي‌دهد.») اينها ديگر چيزهاي مؤکّدي است که وعده‌هاي الهي است؛ نبايد به اين وعده‌هاي الهي بي‌توجّه بود؛ «اَلظّآنّينَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوء»؛(فتح ۶ «به خدا گمان بد برده‌اند.») اينکه واقعاً انسان وعدة خدا را غير قابل تحقّق بداند، بدترين سوءظنّ به خداي متعال است که خداي متعال در سورة مبارکة انّافتحنا، آن کساني را که اين‌جور حرکت مي‌کنند، مورد غضب خود دانسته است.(فتح ۶ «و [تا] مردان و زنان نفاق‌پيشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‌اند، بدِ زمانه بر آنان باد و خدا بر ايشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنّم را براي آنان آماده گردانيده و چه بد سرانجامي است.»)
اميدواريم خداوند متعال به شما و به ما توفيق بدهد که بتوانيم آنچه را وظيفة ماست در اين زمينه، انجام بدهيم و برکات الهي را که ناشي از اين‌جور حرکت کردن است، ان‌شاءالله شامل حال خودمان، کشورمان، ملّتمان قرار بدهيم.7
7. ۹۳/۱۲/۲۱ بيانات در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري (هفدهمين اجلاس مجلس خبرگان رهبري)
ضرورت پرهيز از انحراف و خرافه‌گويي تکرار در ج5
پرهيز از انحراف، پرهيز از خرافه‌گرايي، پرهيز از مشکل‌تراشي در عقايد جوان‌ها؛ گاهي ما يک کلمه‌اي مي‌گوييم که يک گرهي در ذهن جوانِ مخاطب ما به‌وجود مي‌آيد؛ اين گره را چه کسي مي‌خواهد باز کند؟ اين گرهي را که ما با بيان ناقص خودمان يا بيان غلط خودمان يا بي‌توجّهي و بي‌مسئوليتي خودمان در ذهن اين جوان به‌وجود مي‌آوريم و عقيدة او را دچار مشکل مي‌کنيم، اين گره چگونه باز خواهد شد؟ اينها مسئوليت است. اينکه ما مجلس عزاداري و مدح سيدالشهدا را ـ که عظمت او به‌خاطر شهادت است، عظمت او به‌خاطر فداکاري در راه خدا است، عظمت او به‌خاطر گذشت است؛ گذشت از همه چيز، از همة خواسته‌ها، از همة مطلوب‌ها ـ تبديل کنيم به يک نقطة سبک، به يک جايي که يک تعدادي جوان لخت بشوند، بپرند هوا، بپرند پايين و ندانند چه مي‌گويند، درست است؟ اين شکر اين نعمت است که خدا به شما داده؟ اين صداي خوش نعمت است؛ اين توانايي ادارة مجلس نعمت است؛ اينها چيزهايي است که خدا به همه نداده است، به شما داده؛ بايد اين نعمت‌ها را شکر بگزاريد. بنابراين من جامعة مدّاح را از ته دل دوست مي‌دارم؛ برايتان دعا مي‌کنم؛ خداوند ان‌شاءالله به شما توفيق بدهد، به شما کمک کند؛ امّا اين را هم عرض مي‌کنم که انتظارات از جامعة مدّاح، امروز در جامعة ايراني و در کلّ نگاه منطقه‌اي، انتظار بالايي است.8 8. ۹۴/۰۱/۲۰ بيانات در ديدار جمعي از مداحان اهل‌بيت(ع) به مناسبت ميلاد فاطمة زهرا(س) 12. ۹۴/۰۱/۲۰ بيانات در ديدار جمعي از مداحان اهل‌بيت(ع) به مناسبت ميلاد فاطمة زهرا(س)
چهار شاخص نظام‌سازي اجتماعي اسلام تکرار در و3 - و11
بحث را با يک تأمّل قرآني آغاز مي‌کنم. خداوند متعال براي آن کساني که وعدة نصرت داده است، شرطي مقرّر فرموده است: «وَ اِنَّ اللهَ عَلي نَصرِهِم لَقَدير»؛(حج ۳۹ «و البتّه خدا بر پيروزي آنان سخت توانا است.») «اَلَّذينَ اِن مَکَّنّاهُم فِي الاَرضِ اَقامُوا الصَلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوة وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبةُ الاُمور».(حج ۴۱ «همان کساني که چون در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز برپا مي‌دارند و زکات مي‌دهند و به کارهاي پسنديده واميدارند، و از کارهاي ناپسند باز مي‌دارند، و فرجام همة کارها از آنِ خدا است.») خداوند متعال، چهار شاخص را در اين آية شريفه براي آن مؤمناني که قدرت در اختيار آنها قرار مي‌گيرد و از زير سلطة قدرتمندان جائر خارج مي‌شوند، معين کرده و وعده کرده است که: «اِنَّ اللهَ عَلي نَصرِهِم لَقَدير»؛ خداي متعال قادر است که يک چنين ملّتي را نصرت کند و يقيناً هم نصرت خواهد کرد. از اين چهار شرط، يکي نماز است، يکي زکات است، يکي امر به معروف است و ديگري نهي از منکر. هر کدام اين چهار خصوصيت و چهار شاخص، يک جنبة فردي و شخصي دارند، لکن در کنار آن، يک جنبة اجتماعي و تأثير در نظام‌سازي اجتماعي [هم] دارند.
[1ـ] نماز با آن همه راز و رمزي که در حقيقت نماز نهفته است که معراج هر مؤمن است، «قُربانُ کُلِّ تَقي» (من لا يحضره الفقيه، ج ۱ ، ص ۲۱۰؛ «نماز تقرّب هر پرهيزکار است.») است، وسيلة فوز و سعادت است، از همة اعمال برتر و بالاتر است، حتّي نماز داراي جنبة اجتماعي هم هست. جنبة اجتماعي نماز اين است که يکايک مسلمانان به‌وسيلة نماز با يک مرکز واحدي در تماس مي‌شوند. در آنِ واحد در وقت نماز، همة مسلمانان در همة نقاطي که دنياي اسلام گسترده است، دل را به يک مرکز واحدي متّصل مي‌کنند؛ اين اتّصال همة دل‌ها به يک مرکز واحد، يک مسئلة اجتماعي است، يک مسئلة نظام‌ساز است، معين‌کننده و شکل‌دهندة هندسة نظام اسلامي است.
[2ـ] زکات که داراي جنبه‌هاي فردي است و گذشت و اعطاي «ما يحب» را به انسان مي‌آموزد که خود اين يک تجربه و آزمون بسيار مهم است، امّا يک ترجمان اجتماعي دارد؛ زکات در استعمالات قرآني، به معني مطلق انفاقات است اعم از زکات مصطلحي است که در آية شريفة «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً»(توبه ۱۰۳ «از اموال آنان صدقه‌اي بگير.») به آن اشاره شده است؛ زکات يعني مطلق انفاقات مالي، [امّا] جنبة اجتماعي و ترجمان اجتماعي نظام‌ساز زکات اين است که انساني که در محيط اسلامي و جامعة اسلامي، برخوردار از مال دنيوي است، خود را متعهّد مي‌داند، مديون مي‌داند، طلبکار نمي‌داند، خود را بدهکار جامعة اسلامي مي‌داند؛ هم در مقابل فقرا و ضعفا، هم در مقابل سبيل‌الله؛ بنابراين، زکات با اين نگاه، يک حکم و شاخص نظام‌ساز است.
[3 و 4ـ] و امّا امر به معروف و نهي از منکر که در واقع به نوعي زيربناي همة حرکات اجتماعي اسلام است که: «بِها تُقامُ الفَرائِض»؛(کافي، ج ۵ ، ص ۵۶؛ «با آن همة فرائض و واجبات برپا مي‌شود.») امربه‌معروف يعني همة مؤمنان در هر نقطه‌اي از عالم که هستند، موظّف‌اند جامعه را به‌سمت نيکي، به‌سمت معروف، به‌سمت همة کارهاي نيکو حرکت دهند؛ و نهي از منکر يعني همه را از بدي‌ها، از پستي‌ها، از پلشتي‌ها دور بدارند. هرکدام از اين چهار شاخص، به‌نحوي ترجمان ساخت و هندسة نظام اسلامي است.
در حاشيه عرض بکنيم که اين معناي مهمّ امر به معروف و نهي از منکر را نبايد به مسائل زير نصاب اهمّيت منحصر کرد؛ بعضي تصوّر مي‌کنند: امر به معروف و نهي از منکر منحصر مي‌شود به اينکه انسان به فلان زن يا فلان مردي که يک فرع ديني را رعايت نمي‌کند، تذکّر بدهد؛ البتّه اينها امر به معروف و نهي از منکر است امّا مهم‌ترين قلم امر به معروف و نهي از منکر نيست. مهم‌ترين قلم امر به معروف و نهي از منکر عبارت است از امر به بزرگ‌ترين معروف‌ها و نهي از بزرگ‌ترين منکرها. بزرگ‌ترين معروف‌ها در درجة اوّل عبارت است از ايجاد نظام اسلامي و حفظ نظام اسلامي؛ اين امر به معروف است. معروفي بالاتر از ايجاد نظام اسلامي و حفظ نظام اسلامي نداريم؛ هر کسي که در اين راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروي ملّت ايران، بزرگ‌ترين معروف است. معروف‌ها اينها هستند: اعتلاي فرهنگ، سلامت محيط اخلاقي، سلامت محيط خانوادگي، تکثير نسل و تربيت نسل جوان آمادة براي اعتلاي کشور، رونق دادن به اقتصاد و توليد، همگاني کردن اخلاق اسلامي، گسترش علم و فنّاوري، استقرار عدالت قضائي و عدالت اقتصادي، مجاهدت براي اقتدار ملّت ايران و وراي آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامي و تلاش و مجاهدت براي وحدت اسلامي؛ مهم‌ترين معروف‌ها اينها است و همه موظّف‌اند در راه اين معروف‌ها تلاش کنند؛ امر کنند. نقطة مقابل اينها هم عبارت است از: منکرها. ابتذال اخلاقي منکر است، کمک به دشمنان اسلام منکر است، تضعيف نظام اسلامي منکر است، تضعيف فرهنگ اسلامي منکر است، تضعيف اقتصاد جامعه و تضعيف علم و فنّاوري منکر است؛ از اين منکرها بايد نهي کرد. اوّلين آمر به‌ معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که مي‌فرمايد: «اِنَّ اللهَ يأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ايتائِ ذِي‌القُربي وَ ينهي عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغي»؛(نحل ۹۰ «درحقيقت خدا به دادگري و نيکوکاري و بخشش به خويشاوندان فرمان مي‌دهد و از کارهاي زشت و ناپسند و ستم باز مي‌دارد.») خدا آمر به معروف و ناهي از منکر است؛ معروف‌ها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پيامبر معظّم اسلام(ص) از برترين آمران به معروف و ناهيان از منکر است؛ آية قرآن [مي‌فرمايد] «يأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ينهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(اعراف ۱۵۷ «[همان پيامبري که] آنان را به کار پسنديده فرمان مي‌دهد، و از کار ناپسند باز مي‌دارد.») ائمّه(ع) بزرگ‌ترين آمران به معروف و ناهيان از منکرند؛ در زيارت مي‌خوانيد: «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَيتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَيتَ عَنِ المُنکَر»؛(کافي، ج ۴ ، ص ۵۷۰ «شهادت مي‌دهم که نماز را به پا کردي و زکات را پرداختي و امر به معروف و نهي از منکر کردي.») مؤمنين و مؤمنات در هر نقطه‌اي از جهان اسلام آمران به معروف‌اند که فرمود: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَوليآءُ بَعضٍ يأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ ينهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ يقيمونَ الصَّلوةَ وَ يؤتونَ الزَّکوة»؛(توبه ۷۱ «و مردان و زنان با ايمان، دوستان يکديگرند، که به کارهاي پسنديده وامي‌دارند، و از کارهاي ناپسند باز مي‌دارند، و نماز را برپا مي‌کنند و زکات مي‌دهند.») اينها، چهار پاية اصلي براي نظام‌سازي است که از هرکدام از اينها، شاخه‌هايي منشعب مي‌شود. نظام اسلامي متّکي است به اقامة صلات، ايتاء زکات، امر به ‌معروف، و نهي از منکر؛ يعني انسجام و ارتباط اجتماعي و قلبي ميان آحاد مردم در نظام اسلامي.9
9. ۹۴/۰۱/۰۱ بيانات در حرم مطهر رضوي در اولين روز سال ۱۳۹۴
تدبير ش94 – ارديبهشت و خرداد 94
ضرورت انس با قرآن و فراگيري معارف قرآني
اين اجتماع قرآني هرسالة ما، بحمدالله اجتماع موفّقي است. به‌تدريج قرآن در جامعة ما حيات مجدّد خودش را پيدا کرده است. علاقه‌مندان به قرآن، متمسّکين به قرآن، کساني که با قرآن خود را مأنوس مي‌کنند، روزبه‌روز بحمدالله در جامعة ما گسترش پيدا مي‌کنند. اينکه مي‌بينيد ما اصرار مي‌ورزيم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، ايراد نکنند که اينها اصل نيست؛ ما هم مي‌دانيم اصل نيست امّا اينها وسيله است؛ بدون اين وسايل نمي‌شود به قرآن نزديک شد. کسي که با معارف قرآن آشنا نيست، در قرآن تدبّر نمي‌کند، با قرآن مأنوس نيست، چطور مي‌تواند در يک جامعه‌اي که مي‌خواهد براساس قرآن حرکت کند، راهنمايي بدهد؟ روشنفکرهاي ما بايد با قرآن آشنا بشوند، جوانان ما بايد با قرآن آشنا بشوند، انس با قرآن را زياد کنند. وقتي اين ذهن، ظرف معارف قرآن شد، آن‌وقت «از کوزه، برون همان تراود که در اوست». وقتي ذهن غني شد از معارف قرآني، اثر خودش را در زبـان، در عمل، در تصميم‌گيـري، در تصميم‌گيري‌هاي کلان، در رفتار نشان خواهد داد؛ ايـن آن هدفي است که بـايـد مـا دنبال بکنيم. مسئولين کشور به مسئلة قرآن همچنان بـا جـديت بـپـردازنـد؛ ايـن مسئله را کـوچـک نـگيـريـد. شما جوان‌هاي عزيزي که در صراط آموختن قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن هستيد، اين راه را به‌طور جدّي پي بگيريد و دنبال کنيد. قرآن، آينده را براي ما روشن مي‌کند؛ قرآن، راه مستقيم و صراط مستقيم را براي ما آشکار مي‌کند، ما را سعادتمند مي‌کند.9
9. ۹۴/۰۳/۰۲ بيانات درديدارشرکت‌کنندگان درسي‌ودومين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
درس‌هاي هميشگي بعثت تکرار در و2- ش1
بعثت، عيدي براي همگان است و نه فقط براي مسلمانان. جشن بعثت و بزرگداشت روز مبعث در واقع عمدتاً براي اين است که مضمون بعثت را بازخواني کنيم و از آن درس بگيريم؛ هدف اين است. ما به درس‌هاي بعثت براي هميشه نيازمنديم؛ بعثت فقط يک حادثة تاريخي براي يک برهة معيني از زمان نبود؛ براي همة دوران تاريخ است.
آنچه من امروز به‌طور کوتاه از اين مجموعة عظيمِ درس‌هاي بعثت مي‌خواهم انتخاب و عرض بکنم، اين است که بعثت، براي مقابلة با «جاهليت» آمد. جاهليت در ادبيات اسلامي، دوران قبل از طلوع نبوّت پيامبر مکرّم است. نبايد تصوّر کرد که اين جاهليت، مخصوص جزيرةالعرب و عرب‌هاي مکّه و حجاز و بقية نقاط بود؛ نه! آن جاهليت، عموميت داشت؛ ايرانِ آن روز هم غرق در جاهليت بود، امپراتوري رومِ آن روز هم غرق در جاهليت بود؛ اسلام و بعثت پيامبر براي مقابلة با همة اين جاهليت پديد آمد. جاهليت فقط به معناي فقدان علم نيست؛ در تعبيرات اسلامي و در ادبيات اسلامي، جاهليت معناي بسيار وسيع‌تري دارد؛ بخشي از جاهليت، فقدان علم و نداشتن علم است امّا جاهليت به معناي وسيع عبارت است از غلبه و حاکميت نيروي شهوت و غضب انساني بر محيط زندگي؛ اين مي‌شود جاهليت. جاهليت يعني جوامع انساني، تحت تأثير تمايلات شهوي و غضبي عمدتاً فرمانروايان خود به شکلي دربيايد که فضائل در آن گم بشود و رذائل حاکم بشود؛ اين مي‌شود جاهليت.
يک عرصة وسيعي از گمراهي در زندگي مردم جاهلي وجود داشت: از يک طرف مهارگسيختگي شهوات نفساني، شهوات جنسي و امثال آن ـ حالا شما همين محيط جزيرةالعرب را نگاه کنيد؛ بقية محيط‌ها هم همين‌جور بود؛ به شکل مهارگسيخته‌اي غرق در شهوات بودند و هرکسي مي‌توانست، شهوت‌راني مي‌کرد ـ و از آن طرف، همين انسان‌هاي تابع شهوت خود، در مقام قساوت و ويرانگري و خون‌ريزي، باز تا نهايت حدّومرزي که قابل تصوّر است مي‌رفتند، يعني کودکان خودشان را مي‌کشتند؛ «قَد خَسِرَ الَّذينَ قَتَلوا اَولادَهُم»(انعام ۱۴۰) ـ کساني که اولاد خود را به قتل مي‌رساندند ـ «سَفَهًا بِغَيرِ عِلم»؛(انعام ۱۴۰) اين از روي سفاهت است؛ اين سفاهت همان جاهليت است. قساوت تا اينجا مي‌رسد که کودک مردم که هيچ، زن و بچّة بي‌گناه ديگران که هيچ، بر فرزند خود هم ترحّم نمي‌کند! اين مي‌شود جاهليت. از آن طرف شهوت، از اين طرف غضب؛ آن‌وقت محيط زندگي، اسير اين دو احساس سرکشِ بي‌مهار قرار مي‌گيرد. اسلام آمد اين وضعيت را دگرگون کند. البتّه عيناً همين در دربارهاي ايرانِ ساساني هم بود، در دربارهاي امپراتوري روم هم بود، در بقية جاهايي هم که امپراتوري‌ها و دربارها و حکمراني‌هاي ظالمانه و طاغوتي بود، وجود داشت. اسلام در مقابل همة اين واقعيت زشت قد برافراشت: «لِلعلَمينَ نَذيرًا»؛(فرقان ۱) همة جهان را مخاطب هشدار خود قرار داد؛ اين پيام اسلام است.7
7. ۹۴/۰۲/۲۶ بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراي کشورهاي اسلامي به‌مناسبت سالروز بعثت پيامبر اکرم(ص)
عزم قرآني، راه نجات از چنبرة جاهليت
نگذاريم جاهليت، خود را بر جوامع ما و بر زندگي ما تحميل کند؛ که کرده است. امروز دنياي اسلام در چنبرة فشار نظام‌هاي جاهلي رنج مي‌برد و درد مي‌کشد. امروز دنياي اسلام دچار ضعف است، دچار فقر است، دچار اختلاف است، دچار جنگ‌هاي داخلي است، دچار مصرف‌کردن منابع و نيروهاي عظيم دروني خود عليه خود است. اين را بر دنياي اسلام تحميل کرده‌اند؛ قرآن مي‌خواهد ما را از فشار اين تحميل‌ها خارج کند؛ بايد به اينجا برسيم. قرآن را فرا بگيريم، با قرآن اُنس بگيريم، در مقابل قرآن تسليم باشيم، براي حرکت به سمت اهداف قرآني عزم و اراده به‌خرج بدهيم؛ آن‌وقت مي‌توانيم. اگر يک قدم جلو برويم، خداي متعال به ما نيروي مضاعف مي‌بخشد. اين آن چيزي است که امروز ملّت‌هاي مسلمان بايد اين را بفهمند؛ بايد اين را درک کنند؛ يک قدم برداريم، تجربه کنيم.9
9. ۹۴/۰۳/۰۲ بيانات درديدارشرکت‌کنندگان درسي‌ودومين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
آداب و شرايط تلاوت قرآن تکرار در ب3- ب1
اين‌همه تأکيد بر اينکه قرآن را با صوت خوش بخوانند و با آداب بخوانند و با الحان مطلوب بخوانند، براي اين است که مفاهيم قرآن در دل‌ها اثر کند، با قرآن انس بگيريم، به رنگ قرآن و به خُلق قرآن و به شکل قرآن در بياييم. اگر اين مقصود است، پس يک شرايطي دارد، يک آدابي دارد.
1ـ [توجه به مفاهيم قرآن]: اوّلين ادب، اين است که خوانندة قرآن و تلاوتگر قرآن، با اذعان به قرآن، با باور مفاهيم قرآن، باورِ آن مفاهيمي که دارد تلاوت مي‌کند، تلاوت کند. اگر ندانيم چه داريم مي‌خوانيم، مفهوم را درک نکنيم، در عمق جانمان اثر نداشته باشد، آن وقت تأثير تلاوتمان بر روي ديگران و بر روي خودمان کم خواهد بود؛ اين شرط اوّل است.
من خواهشم از قرّاء محترم و اساتيد و خوانندگان قرآن، اين است که به اين نکته توجّه کنند؛ آن آياتي را که مي‌خواهند تلاوت بکنند، اين آيات را در ذهنشان مرور کنند، در آنها تدبّر کنند، اعماق اين مفاهيم را به‌درستي در دل خود و در باور خود ثبت کنند؛ با اين روحيه، با اين زمينه، با اين آمادگي تلاوت کنند؛ اين تلاوت تا اعماق جان مخاطب اثر خواهد کرد. ...
2ـ [همراهی با اصوات خوش‌ذات ايرانی]: شما مي‌خواهيد با تلاوتتان، مفاهيم قرآني را به مستمع القاء کنيد. درست است که غالب مستمعين شما عربي و زبان قرآن را نمي‌دانند، امّا معجزة قرآن اين است که اگر با همين وضعيت هم ـ درحالي‌که آنها نمي‌دانند ـ اين آيات را با عمق جان و با شرايط القاء کنيد.
مفاهيم ولو به‌نحو اجمال به ذهن‌ها منتقل خواهد شد. خب! اين طبعاً شرايطي دارد. ... بعضي از اصوات شما انصافاً اصوات خوش‌ذات، خوش‌جنس و داراي شرايط خوبِ يک صداي برجسته است که اين را بايد همراه کرد با شرايط تلاوت.
3ـ [تکيه بر کلمات خاص]: ... از شرايط تلاوت اين است که اين آية قرآن را که تلاوت مي‌کنيد، بر روي نکاتي که در حال عادي اگر بخواهيد آن را تفهيم کنيد، روي آن تکيه مي‌کنيد، بر روي اين نقاط حتماً تکيه کنيد. اگر بخواهم تشبيهي بکنم، به اين آقايان مدّاحي که شعر فارسي را مي‌خوانند، مي‌بينيد هر کلمه‌اي را، هر مقصودي را که از يک جمله‌اي يا از يک کلمه‌اي يا از يک فِقره‌اي مطلوب است، جوري ادا مي‌کنند که آن مفهوم در ذهن مخاطب بنشيند. در حرف زدن عادي هم همين‌جور است. به شکل عادي هم که شما صحبت مي‌کنيد، آن کلماتي را که مفاهيم آنها از نظر شما يک برجستگي دارد ـ کلمات حامل آن مفاهيم را ـ با تکية خاص ادا مي‌کنيد؛ قرآن را اين‌جوري بايد بخوانيد؛ بر روي کلمات خاص تکيه کنيد؛ جملات و فقرات را آن‌چنان‌که مضمون و معناي آن در ذهن مخاطب بنشيند ادا کنيد؛ تعبير خوب، اداي خوب. گاهي لازم است براي اينکه مطلب در ذهن مخاطب مستقر بشود، آن جمله تکرار بشود؛ اين تکرار را بکنيد. ... يک جاهايي تکرار لازم است، حتمي است با يک بار خواندن، معنا منعکس نمي‌شود و بايد آن را تکرار کرد؛ دو بار، سه بار، گاهي آيه را بايد تکرار کرد، گاهي دو آيه و سه آيه را بايد تکرار کرد. مقصودم اين نيست که در اين زمينه افراط انجام بگيرد. ... امّا تکرار به قدري که اين مفهوم در ذهن مخاطب بنشيند، لازم است. گاهي اوقات انسان احساس مي‌کند که قاري مثل اينکه همين‌طور يک کتابي را گرفته و دارد مي‌خواند، عبارت را مي‌خواند و دنبال مي‌کند؛ اين خوب نيست؛ مطلوب نيست. شما بايد مفهوم را منتقل کنيد و منعکس کنيد به ذهن مخاطب؛ اين گاهي با تکرار است، گاهي با تکيه است، گاهي با تکية بر روي يک جمله است، گاهي تکية يک کلمه است؛ اين کار بايد انجام بگيرد. ...
4ـ رعايت موازين لحن: ... البتّه اين الحان عربي، الحان قرآني براي مردم ما و خوانندگان ما بيگانه است، اينها الحان مأنوسي نيست.
لذا شما مي‌بينيد شعر فارسي را که مي‌خواند، با آهنگ متناسب خودش مي‌خواند؛ اگر همين آدم بخواهد يک شعر عربي را يا يک جملة عربي را بخواند، ممکن است نتواند آهنگ مناسب را انتخاب بکند؛ چون‌ اين الحان بيگانه است براي ما؛ الحان آشنا و مأنوسي نيست؛ مثل الحان فارسي و آهنگ‌هاي فارسي نيست. لکن الحان قرآني به خاطر تکرار در بين اهل قرآن و اهل تلاوت يواش يواش مأنوس شده و مردم آشنا شدند؛ اين الحان را درست بايد ادا کرد. بنده گاهي مي‌شنوم خواننده‌اي تلاوت‌هايي را با صداي خوش، با صداي بسيار خوب، صدايي که هم جنس خوبي دارد، هم قوّت خوبي دارد، هم کشش و قدرت تحرير خوبي دارد، يک آيه‌اي را مي‌خواند منتها لحن را رعايت نمي‌کند؛ رعايت لحن کلام، يعني آن نظم آهنگ، آن چيزي که تلاوت شما بر اساس آن است، لازم است‌؛ قرآن را به طور معمولي نمي‌خوانيد، با آهنگ مي‌خوانيد. شايد در همة اديان ـ حالا تا آنجايي که بنده در بعضي اديان توحيدي و حتّي اديان غيرتوحيدي ديدم ـ متون مقدّس را با آهنگ مي‌خوانند؛ اين را ما از نزديک مشاهده کرديم. پس تلاوت را با آهنگ مي‌خوانيد، اين آهنگ بايستي درست ادا بشود.
لحن بايستي با موازين خودش ادا بشود، والاّ اگر رعايت نشد، مطمئنّاً آن اثر مطلوب را نخواهد بخشيد؛ گاهي اثر عکس مي‌بخشد.9
9. ۹۴/۰۳/۰۲ بيانات درديدارشرکت‌کنندگان درسي‌ودومين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
لزوم شکل‌گيري جامعة قرآني
اميدواريم که خـداونـد مـا را اهـل قـرآن قـرار بـدهـد. بـايـد اهل قـرآن شد؛ تلاوت قرآن مقدّمه است، هدف نيست؛ هدف، تخلّق به اخلاق قرآن است. از زوجات مکرّمة پيغمبر نقل شده است که دربـارة اخلاق پيغمبر ايـن‌جـور گفتـه‌انـد: «کانَ خُلقُهُ القُرآن»؛(شرح نهج‌البلاغه، ج ۶، ص ۳۴۰) اخلاق پيغمبر، قرآن بود؛ يعني پيغمبر، قرآن مجسّم بود. رفتار ما، اخلاق ما، تخلّق شخصي ما برطبق قرآن باشد؛ اين لازم است. تلاوت مقدّمة اين است؛ فقط هم اين نيست؛ علاوه بر شکل‌گيري شخصي برطبق قرآن، جامعة ما و محيط زندگي ما هم بايد قرآني بشود.9 9. ۹۴/۰۳/۰۲ بيانات درديدارشرکت‌کنندگان درسي‌ودومين دورة مسابقات بين‌المللي قرآن کريم
مقدمه نفوذ مفاهيم در دل‌ها
تلاوت قرآن با صوت خوش و با لحن خوب و با آداب و رسوم تلاوت، مقدّمه‌اي است براي نفوذ مفاهيم قرآن در دل‌ها. اگر اين فايده را از آن‌ بگيريم و به تلاوت قرآن به‌عنوان يک خوش صدايي و يک آوازه‌خواني فقط نگاه کنيم، مطمئنّاً از اين رتبة والا سقوط خواهد کرد. اين‌همه تأکيد بر اينکه قرآن را با صوت خوش بخوانند و با آداب بخوانند و با الحان مطلوب بخوانند، براي اين است که مفاهيم قرآن در دل‌ها اثر کند، با قرآن انس بگيريم، به رنگ قرآن و به خُلق قرآن و به شکل قرآن در بياييم.14
14. ۹۴/۰۳/۲۸ بيانات در محفل انس با قرآن در اولين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
تدابيرحذفی تدبير ش95 – تير و مرداد 94
لزوم توجّه به خصوصيات حج
حج متعلّق به ما ايراني‌ها فقط نيست؛ حج متعلّق به اسلام است، متعلّق به امّت اسلامي است، ضامن تداوم اسلام است. احترام ماه‌هاي حج ـ که خداي متعال براي اَشهُر حج احترام قائل شده است؛ حتّي زمان، احترام دارد؛ مکان، احترام دارد ـ نشان مي‌دهد که چقدر اين عمليات عظيم است، مؤثّر است؛ اينها نشان‌دهندة اين است که اين فريضه، از يک خصوصياتي نسبت به امّت اسلامي برخوردار است که هيچ فريضة ديگري داراي اين خصوصيات نيست؛ اين را بايد توجّه داشت.15
15. 31/05/94 بيانات در ديدار مسئولان و دست‌اندرکاران حج ‌هفتم ذي‌القعده ۱۴۳۶


در بعثت پیامبر دلهای آحاد بشر به سمت معنویات میل و گرایش پیدا کرد
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی97/1/25
تبریک عرض میکنم عید بزرگ و بی نظیر مبعث پیامبر اکرم را به همه ی حضّار محترم، میهمانان عزیزی که در جمهوری اسلامی هستند و سفرای محترم کشورهای اسلامی و همه ی ملّت ایران و همه ی مسلمانان عالم و به همه ی آزادگان جهان.
بعثت حادثه ی یگانه و بی نظیری است که حقیقتاً هیچ حادثه ی دیگری در تاریخ بشر به اهمّیّت و عظمت بعثت پیغمبر وجود ندارد. بعثت پیغمبر، اوج رحمت پروردگار بر بنی بشر و انسانیّت بود. فرستادن پیامبران، ارسال پیغمبران برای هدایت انسان، برای رساندن انسان به نقطه ی اوج، بزرگ ترین رحمت پروردگار در حقّ بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. راهی بر روی بشر گشوده شد که این راه تا آخر دنیا، این قدرت را و ظرفیّت را دارد که بشر را پیش ببرد، همچنان که از آن روز تا زمان حاضر، انسانیّت پیش رفته است؛ فکر انسان، ذهن انسان، بسیاری از حقایقی که ادیانْ متکفّل بیان آن بودند، جزو عرف جامعه ی بشری شده است و بحمدالله دلهای آحاد بشر به سمت معنویّات میل و گرایش پیدا کرده است.
با مبارزه با ستمگران می توان حق را پیش برد
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 97/1/25
در بعثت آنچه لبّ مطلب است عبارت است از توحید؛ توحید یعنی عبودیّت خدای متعال به صورت انحصاری؛ یعنی هواها، هوسها، شهوت ها، غضب ها بر زندگی انسان حاکم نباشد؛ یعنی دیکتاتوری ها، استبدادها، منیّت ها اداره کننده ی زندگی انسان نباشند؛ منشأ مدیریّت زندگی انسان عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی؛ این معنای توحید است. در درجه ی اوّل همه ی آن کسانی که با منیّت خود، با تکبّر خود، با استبداد خود، با ظلم خود میخواهند بر امور جامعه ی بشری و جوامع بشری تسلّط پیدا کنند، با شعار توحید عقب زده میشوند، لذا دشمنی میکنند. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛همه ی پیغمبران با صاحبان زر و زور، با مستبدّان عالم، با زور گویان عالم، با فراعنه ی عالم روبه رو شدند، مواجه شدند و با آنها مبارزه کردند. بدون مبارزه ی حق، باطل مجبور به عقب نشینی نمیشود. اینکه بشریّت روزبه روز از اوّل تاریخ بشر تا امروز به معارف الهی نزدیک شده و نزدیک تر شده است، به خاطر مبارزه است؛ چون حق باید مبارزه کند. الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ؛بدون مبارزه ی با مستبدّان و زور گویان و بدخواهان بشر و ظالمین و ستمگران نمیشود حق را پیش برد؛ مبارزه لازم است و پیغمبران این کار را کردند؛ و توحید، متضمّن کلّیّات و اصول و خطوط اصلی این مبارزه است.
امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 97/1/25
«لااله الّا الله صرفاً یک مسئله ی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لااله الّا الله منشأ اثر است، منشأ عمل است. همین دولت اسلامی ای که آقای رئیس جمهور اشاره کردند که در مدینه به وجود آمد، ناشی از «لااله الّا الله است؛ یعنی حکومت جز به دست خدای متعال و مبعوثین خدا، در ادیان الهی معنی ندارد؛ برای همین هم به مجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحوا،صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صف آرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوری ها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صف آرایی کردند؛ این صف آرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقب نشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعه ی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آینده ی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد.

امروز ما به قرآن احتیاج داریم
دیدار شرکت کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن97/2/6
مسئله‌ی قرآن، مسئله‌ی بسیار مهمّ ما است؛ مسئله‌ی همیشه‌ی دنیای اسلام و امّت اسلام است. ما باید به قرآن تمسّک کنیم. امّت اسلامی اگر از قرآن استفاده نکند و اعراض کند کمااینکه متأسّفانه در بُرهه‌های زیادی از تاریخ ما این اتّفاق افتاده است ضربه خواهد خورد، سیلی خواهد خورد؛ همچنان‌که خورد.
امروز ما به قرآن احتیاج داریم؛ راه صحیح زندگی جوامع اسلامی و امّت اسلامی، عمل به قرآن است؛ در یک روایتی میفرماید: اِنَّ هٰذَا القُرآنَ حَبلُ الله -اینکه در قرآن دارد که «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا»؛ این حُبّل‌الله، همین قرآن است- وَ هُوَ النُّورُ المُبین؛ خاصیّت نور چیست؟ نور فضا را روشن میکند، راه را به انسان نشان میدهد، انسان قدرت بینایی پیدا میکند، بصیرت پیدا میکند؛ نور که نبود، چشم هم به کار نمی‌آید و فایده‌ای ندارد، چون جایی را نمی بیند. ما دارای عقل هستیم، دارای توانایی‌های گوناگون هستیم، دارای قدرت فکری هستیم، امّا اگر نور نباشد، اینها نمیتواند به ما کمک کند؛ نور لازم است. این نور، قرآن است؛ و الشِّفاءُ النّافِع؛ [ما] مریضیم، بیماری داریم. عقب ماندگی کشورهای اسلامی را ببینید؛ تسلّط کفّار بر بسیاری از کشورهای اسلامی را ملاحظه کنید؛ اینکه رئیس‌جمهور آمریکا با کمال وقاحت می‌ایستد آنجا و میگوید اگر ما نباشیم، بعضی از این کشورهای عربی یک هفته هم نمیتوانند خودشان را حفظ کنند، این تذلیل مسلمان ها است؛ این به‌خاطر این است که این بیماری است، از این بیماری ذلّت هیچ بیماری‌ای بالاتر و بدتر نیست.
این ذلّت است، این به‌خاطر عدم تمسّک به قرآن است، به‌خاطر این است که ما این شفا را از دست داده‌ایم، این درمان را از دست داده‌ایم. «عِصمَةٌ لِمَن تَمَسَّکَ‌ بِهِ‌ وَ نَجاةٌ لِمَن تَبِعَه‌»واقعیّت است؛ قرآن این است. ما امروز [به قرآن] احتیاج داریم؛ هم در زندگی شخصی مان به قرآن احتیاج داریم، هم در زندگی اجتماعی، هم در سیاستمان، هم در سلوک حکومتی خودمان. قرآن به ما درس میدهد؛ [مثل] همین آیاتی که اینجا امروز تلاوت شد: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ؛اینها خصوصیّات مؤمن است، قرآن میگوید این‌جوری باید باشید. اوّلش «أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» است؛ در مقابل کفّار سخت ایستادن، مثل خاکریزهای نرمی که قابل نفوذ است نبودن، مثل سدّ مستحکمی در مقابل کفّار ایستادن. مسلمان ها باید در مقابل استکبار بایستند؛ مسلمان ها باید در مقابل زور گویی آمریکا و بقیّه‌ی زور گوهای عالم بایستند؛ اگر این را رعایت نکنند، اگر این مرزها را توجّه نکنند، ذلیل خواهند شد، دچار فساد خواهند شد، دچار عقب ماندگی خواهند شد که الان این متأسّفانه اتّفاق افتاده. در آیات آخر سوره‌ی مبارک انفال، آنجایی که بحث ولایت مؤمنین با یکدیگر است [میفرماید:] أُولٰئِکَ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ، [این] راجع به مؤمنین؛ در مورد کفّار در آیه‌ی بعد میفرماید که آنها هم «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ»؛ هم مؤمنین اولیای یکدیگرند و با همدیگر پیوند ولایتی دارند، هم کفّار با یکدیگر پیوند ولایتی دارند. پس این تکلیف است به زبان اِخبار ، امّا در واقع انشاء است و معنایش این است که مؤمن با مؤمن بایستی پیوند ولایتی داشته باشد، مال هرجای دنیای اسلام که هست باشد؛ این وحدتی که ما میگوییم این است. در مقابل، بایستی در جبهه‌ی مقابل، کفّار را که ملاحظه میکند با آنها پیوند نداشته باشد، با آنها ولایت نداشته باشد. ولایت کفّار، مسلمان ها را بدبخت میکند؛ [مثل] این ولایتی که امروز مشاهده میکنید و بعضی از کشورها با رژیم صهیونیستی بنا میکنند به مبادله‌ی کلمات محبّت‌آمیز و ارتباطات گوناگون سیاسی و اقتصادی و غیره. بعد میفرماید: إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ؛ اگر چنانچه این ولایت بین مؤمنین و قطع ولایت بین مؤمنین و کفّار رعایت نشود در زمین، فتنه و فساد کبیر به وجود می‌آید. امروز این اتّفاق افتاده؛ امروز در منطقه‌ی اسلامی ما جنگ هست، جنگ داخلی هست، خونریزی هست، فشارهای فراوان هست؛ دولتهای بی‌عقل و عقب‌مانده‌ی بعضی از کشورها علیه کشورهای دیگر وارد جنگ میشوند، وارد جنایت ‌کاری میشوند. شما ملاحظه کنید، امروز مردم یمن دچار چه مصیبتی‌اند! عروسی‌شان عزا میشود؛ بمبارانِ شان می کنند، مردم کوچه و بازار و مسجد و مانند اینها را نابود میکنند؛ در افغانستان یک‌جور دیگر، در پاکستان یک‌جور دیگر، در سوریه به یک نحو دیگر؛ این به‌خاطر این است که ما مسلمان ها ولایت بین مؤمنین را فراموش کرده‌ایم! یعنی به قرآن عمل نمی کنیم؛ این عمل نکردنِ به قرآن است. اگر به قرآن عمل بکنیم، عزّت پیدا میکنیم؛ این راهی است که مسلمان ها را خوشبخت میکند.
بکارگیری قرآن توسط جوانان در تمامی امور( شخصی و حکومتی)
دیدار شرکت کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 97/2/6
ما در جمهوری اسلامی قریب چهل سال است که توانسته‌ ایم در مقابل زورگویی استکبار بایستیم و پیشرفت هم بکنیم. به کوری چشم آنهایی که میخواستند جمهوری اسلامی را از بین ببرند، ما ریشه‌دارتر شدیم، توانایی مان بیشتر شد، قدرتِ مان بیشتر شد، پیشرفت بیشتری کردیم؛ به کوری چشم دشمن! این خواندن قرآن و تلاوت قرآن و لحن قرآن و تجوید قرآن و مانند اینها همه مقدّمه است؛ حفظ قرآن مقدّمه است، خواندن قرآن در این جلسات مقدّمه است؛ مقدّمه‌ی فهمیدن است و فهمیدن مقدّمه‌ی عمل کردن است. شما جوانهای عزیز ،شما اغلب جوان هستید با قرآن با این چشم، با این احساس روبه‌رو بشوید که بایستی معارف قرآن را برای زندگی خودتان (زندگی شخصی تان، زندگی اجتماعی تان و زندگی حکومتی تان) فرا بگیرید و آنها را به منصّه‌ی عمل دربیاورید؛ [به این] مقیّد بشوید.
اگر با این نگاه، با این احساس با قرآن روبه‌رو شدید، فردای دنیای اسلام بمراتب از امروز بهتر خواهد بود؛ دیگر آمریکا جرئت نمیکند علیه کشورهای اسلامی و علیه امّت اسلامی این‌جور خطّ‌و‌نشان بکشد، تهدید بکند. اگر به قرآن تکیه کردیم، از قرآن فرا گرفتیم، به قرآن تمسّک کردیم، این تمسّکِ به حَبّل‌الله است و تمسّک به حَبّل‌الله موجب میشود که انسان بتواند مستحکم بایستد. وقتی شما از یک مسیری دارید عبور میکنید و یک دستاویزی هست که محکم به آن میچسبید، دیگر خطر سقوط وجود ندارد؛ حَبّل‌الله این است، اگر تمسک کردید، خطر سقوط از بین خواهد رفت؛ امیدواریم ان‌شاءالله که روز‌به‌روز دنیای اسلام به این نزدیک‌تر بشود.
بنده مجدّداً از دست اندرکاران این همایش و حضار همایش و مهمانان همایش تشکر میکنم.
تدبر در قرآن را فراموش نکنید
بیانات در محفل انس با قرآن کریم 97/2/27
شما جوانهای عزیز، اُنس با قرآن را و تدبّر در قرآن را روزبه‌روز بیشتر کنید؛ تلاوت قرآن را فراموش نکنید، تدبّر در قرآن را فراموش نکنید. در این خطبه‌ای که از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در اینجا خوانده شد، فرمود: ما جالَسَ اَحَدٌ هذَا القُرآنَ اِلّا قامَ عَنهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ زیادَةٍ فی هُدًی وَ نُقصانٍ عَن عَمًی؛وقتی پای قرآن نشستیم و از کنار قرآن بعد از بهره‌گیری از آن برخاستیم، باید هدایت ما افزایش پیدا کرده باشد و کوردلی ما کاهش پیدا کرده باشد؛ معرفت ما باید بیشتر بشود، اُنس ما با معارف حقّه بیشتر بشود، قُرب ما به خدای متعال بیشتر بشود، شوق ما به عبادت افزون‌تر بشود.

خیلی خوب است اینکه از اوّل تا آخر، [حتّی] روضه‌ را هم شما روضه‌ی قرآنی می خوانید
بیانات در دیدار اعضای کنگره‌ ی بزرگداشت شهدای استان قزوین97/8/19
خیلی متشکّریم از بیانات امام جمعه‌ی محترم و سردار مکرّم از قزوین، این فرمایشات آقای امام جمعه، مشحون به آیات کریمه‌ی قرآن بود؛ خیلی خوب است اینکه از اوّل تا آخر، [حتّی] روضه‌ را هم شما روضه‌ی قرآنی می خوانید؛ این از جمله‌ی چیزهای بسیار خوب است، این روش را رها نکنید. البتّه آن آیه‌ی شریفه‌ی «اَلَّذینَ استَجابوا لِلّه وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرح» مال شهدا نیست، مال جانبازها است یعنی آنهایی که بعد از جنگ اُحد زخمی شدند، بعد [عدّه‌ای] آمدند گفتند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛ مال آنها است که با اینکه زخمی بودند، [وقتی] حضرت فرمود که آنهایی که زخم‌خورده‌اند، بیایند در این حرکت، بلند شدند رفتند و جواب دشمن را دادند و برگشتند. به‌هر‌حال خیلی متشکّریم از بیاناتتان و همچنین بیانات آقا[ی استاندار].
 

فلاح و رستگاری در گرو تبعیّت از قرآن است
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی 1397/9/4
تبریک عرض میکنم سالروز میلاد مبارک نبیّ رحمت، حضرت خاتم‌الانبیا محمّدبن‌عبدالله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و سالروز ولادت باسعادت حضرت جعفربن‌محمّدٍ الصّادق امام بزرگوار را به همه‌ی شما حضّار محترم، به میهمانان عزیز کنفرانس وحدت اسلامی و سفرایی که در جلسه حضور دارند؛ و همچنین تبریک می گویم به همه‌ی ملّت ایران، به همه‌ی مسلمانان عالم بلکه به همه‌ی آزادگان عالم -از مسلمان و غیرمسلمان- ولادت پیامبر اکرم را؛ خورشید فروزانی که در دوران جهل و فریبِ جاهلیّت، طلوع کرد و جهان را روشن کرد؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه‌‌الصّلاة‌والسّلام): وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛ حقیقت قضیّه همین است؛ دنیا، در تاریکیِ جهل و فریب فرو رفته بود، در آن دورانی که پروردگار عالم این نور را به بشریّت اهدا فرمود و عطا فرمود. امروز جسم مبارک پیغمبر در میان ما نیست لکن «اَرسَلَهُ بِالهُدیٰ وَ دینِ الحَقّ»؛ دین او، هدایت او همراه ما است. اگر از این نور تبعیّت کنیم، اگر مشمول این تعبیر قرآنی باشیم که «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ»، آن‌وقت نتیجه‌اش این است که «اُولئکَ هُمُ المُفلِحون»؛ تبعیّت از هدایت الهی و نوری که او آورد -که این نور، قرآن است و قرآن کتاب هدایت و کتاب نور است- تبعیّت از این هدیه‌ی الهی به وسیله‌ی پیغمبر اکرم به بشریّت، موجب این است که فلاح و رستگاری به بشر عطا بشود و عنایت بشود.
 

وعده الهی (پیروزی بر دشمنان) تحقّق پیدا خواهد کرد؛ اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی 1397/9/4
مقاومت هم جز در سایه‌ی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعده‌ی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه؛ با تأکید، وعده‌ی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعده‌ی الهی با چشم حُسن‌ظن نگاه کنیم نه با سوء‌ظن، پیروز خواهیم شد. سوء‌ظنّ به وعده‌ی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ‌ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛ این کسانی که به وعده‌ی الهی سوء‌ظن دارند، معلوم است که از وعده‌ی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسن‌ظنّ خود به وعده‌ی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حمله‌ی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجره‌ی طیّبه -شجره‌ی طیّبه‌ی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجره‌ی طیّبه‌ای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء». روز‌به‌روز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روز‌به‌روز قوی‌تر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخه‌ِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است. رحمت خدا بر امام بزرگوار ما که او این راه را جلوی پای ما باز کرد، و رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما که آنها بودند که جان خودشان را در این راه گذاشتند و توفیقات را برای ملّت ایران به وجود آوردند؛ ان‌شاءالله در آینده هم همین خواهد بود. [اگر] برادران مسلمان، وحدت را، اتّحاد را، یک‌زبانی را، یکدلی را در همه‌ی منطقه‌ی اسلامی در نظر بگیرند، بر همه‌ی این توطئه‌ها ان‌شاءالله غالب خواهند شد به فضل الهی.


سَمت و سوی برانگیختن عبارت است ازعبودیّت خدا
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 1398/01/14
در مسئله‌ی مبعث یک نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر می کند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛ هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛ وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛ نکته‌ی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درس‌آموز نیست. پیغمبری که در جامعه‌ای ظهور می کند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة» هست، «یُزَکّیهِم» هست امّا همه‌ی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.


تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 1398/01/26
آنچه مهم است، این است که ما قدر قرآن را بدانیم. قرآن فقط برای تلاوت کردن نیست؛ تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسان ها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل می شود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر می گذارد، هم در ذهن ما اثر می گذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأس ها، خیانت های انسان ها به یکدیگر، دشمنی‌های انسان ها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت می دهد، هم به ما معرفت می دهد.


قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن1398/01/26
قرآن کتاب سعادت بشر است بلاشک سعادت دنیا و آخرت. قرآن فقط برای سعادت آخرت نیست؛ سعادت دنیا را هم قرآن تأمین می کند. سعادت دنیا یعنی برخورداری از نِعَم الهی در این نشئه؛ این را با قرآن می شود تأمین کرد.
می شود ملّت ها با قرآن، با عمل به قرآن عزّت پیدا کنند، رفاه پیدا کنند، دانش پیدا کنند، قدرت پیدا کنند، وحدت و انسجام پیدا کنند، سبْک زندگی شیرین پیدا کنند؛ اینها همه امور دنیوی است. آخرت هم که حیات معنوی و حقیقی و مستمر و ابدی است، با قرآن حاصل می شود. پس قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است، به شرط آنکه ما به قرآن عمل بکنیم؛ ببینیم قرآن چه می گوید.
ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همین ها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر می فرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛ پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش می کنیم، می گذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همین هایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار. الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمان ها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛ این را قرآن می گوید.


عواقب درک نکردن قرآن
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 1398/01/26
آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر می کنند، می گویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش می شود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگ های داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛ الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران می شود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمی کند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین» این است که به یک قسمت از قرآن [عمل می کنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟ حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.


تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 1398/01/26
پس تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است، مقدّمه‌ی معرفت است، مقدّمه‌ی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصه‌ی عمل چه کار می توانیم بکنیم. اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟». به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛ هر کاری انسان می خواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.


آنچه من تأکید می کنم این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 1398/01/26
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید می کنم و توصیه می کنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسان‌تر می شود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛ تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل» [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛ این جوری است که بعضی‌ها را از آن طرف می برد، بعضی‌ها را هدایت می کند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشن‌تر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.
خدا را شکر می کنیم که بحمدالله ملّت ما به هدایت قرآنی اقبال کرده؛ یک روزی این جور نبود. در دوران طاغوت در کشور ما این خبرها نبود؛ این اُنس با قرآن، این لذّت بردن از تلاوت قرآن، این سعی برای حفظ قرآن، این سعی برای فهمیدن مطالب قرآن، نبود. گاهی یک قاری‌ای هم آن وقت داشتیم که مثلاً فرض کنید قرآن را می خواند [امّا]
نمی فهمید؛ امروز الحمدلله جوان های ما قرآن را می خوانند با فهم؛ می فهمند چه دارند می خوانند. این را روز‌به‌روز باید تقویت کنیم، این حالت را روز‌به‌روز باید تشدید کنیم.


تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن 1398/01/26
بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت -منتها ظهور دشمنی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است- انجام می دهند، نَفَس های آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سخت‌تر بگیرند، اراده‌ی ما قوی‌تر خواهد شد؛ هر چه آنها شدّتِ عمل به خرج بدهند، ما قوی‌تر خواهیم شد. هر چه آنها نسبت به پایبندی ما به مفاهیم قرآنی و معارف قرآنی بیشتر عصبانی بشوند، به توفیق الهی تمسّک ما به قرآن بیشتر خواهد شد. تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است، مایه‌ی قوّت ما است، مایه‌ی عزّت ما است؛ و از خداوند متعال می خواهیم که این تمسّک را روز‌به‌روز در ما بیشتر کند و ما را به آن اهدافی که قرآن برای ما معیّن کرده است برساند.


از جمله‌ی برکات ماه مبارک رمضان؛ محافل قرآنی است
خطبه‌های نماز عید فطر1398/03/15
از جمله‌ی برکات این ماه، محافل قرآنی‌ای [است] که روزافزون است؛ در همه جای کشور تقریباً محافل جزوخوانی قرآن وجود دارد که بسیار مغتنم و بسیار کار مفیدی است. و اراده‌ی آحاد مردم در این ماه، در راه خدا تقویت می شود و به سمت تقوای الهی حرکت می کنند؛ بخصوص در شب های قدر که این اجتماعات عظیم شب های قدر حقیقتاً عبرت‌انگیز است؛ افراد مختلف، قشرهای مختلف اجتماعی با لباس ها و شیوه‌ها و رفتارهای گوناگون همه در زیر یک سقف، در یک مجمع جمع می شوند، متوسّل می شوند، اشک هایشان جاری می شود؛ اینها را باید قدر دانست. ماه رمضان، ماه جریان رحمت الهی است؛ این ذخیره‌ای است برای کشور ما و ملّت ما و امیدواریم خداوند کمک کند و توفیق بدهد این ذخیره را ان‌شاءالله تا ماه رمضان دیگر حفظ کنید که بتوانید بار دیگر این باب رحمت الهی را به روی خودتان بگشایید.

حج یک فریضه‌ی استثنائی است
بیانات در دیدار کارگزاران حج 98/4/12
شما کارگزاران امر حج و به تعبیر درست و خوب آقایان، خدمت گزاران ضیوف‌الرّحمان، قدر کاری را که انجام می دهید باید بدانید، کار بسیار مهمّی است؛ چون حج یک فریضه‌ی استثنائی است. در حج مجموعه‌ای از ارزش های اسلامی جمع شده است که در هیچ واجب دیگری، در هیچ فریضه‌ی دیگری این‌ همه خصوصیّت از خصوصیّات مورد تمجید اسلام و مورد تعریض اسلام وجود ندارد. در واقع حج یک نمودار کوچکی از جامعه‌ی اسلامی برتر و در واقع یک نمونه‌ای از آن چیزی است که ما در تمدّن اسلامی، مورد نظر داریم؛ تمدّن اسلامی، این را باید به بشریّت اهدا کند. در تمدّن نوین اسلامی، معنویّت در کنار مادّیّت، عروج اخلاقی و معنوی و روحی و تضرّع و خشوع، در کنار پیشرفت زندگی مادّی [است]؛ حج مظهر یک چنین تمدّنی است.


حج یکی از مظاهر حیات اجتماعی اسلام است
بیانات در دیدار کارگزاران حج 98/4/12
همین‌ طور که شما به طور واضح مشاهده می کنید، در حج، هم نمایش بندگی و خشوع وجود دارد -از اوّل تا آخر اَعمال حج خشوع است، بندگی است، تضرّع است- هم در عین حال در کنار این عاملِ صددرصد معنوی، یک عامل اجتماعی وجود دارد و آن وحدت است، برادری است، یک رنگی است؛ فقیر و غنی، اقوام گوناگون، ملّت های گوناگون، نژادهای گوناگون، در کنار هم، با یک انگیزه، با یک هدف، یک عمل را انجام می دهند؛ ما دیگر کجا چنین چیزی را سراغ داریم؟ چه در بین فرایض اسلامی و چه در آنچه ما از ادیان گوناگون اطّلاع داریم، چنین چیزی وجود ندارد. در عین حال خود حج حامل عنصر تحرّک است؛ عبادت است امّا در این عبادت انسان مشاهده می کند حرکت هست، طواف هست، سعی هست، رفت ‌و ‌آمد هست؛ در عین حال نمایش تجمّع است. این تجمّعات عجیب مردمی در کنار هم که در عرفات یا در مشعرالحرام یا در ایّام منیٰ انجام می گیرد هم یکی از مظاهر حیات اجتماعی اسلام است؛ همه‌ی اینها در حج وجود دارد. [حج] نمایش اخلاق است: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الحَجّ؛ آنجا جای برادری است، جای اخلاق است، جای گذشت است، جای دعوا کردن با یکدیگر نیست، جای جدال‌ کردن نیست. می‌بینید همه‌ی این عناصر عجیب و سازنده و درس‌آموز در حج جمع شده است؛ فریضه‌ی حج یک چنین فریضه‌ای است.
 

مرحوم کربلایی‌کاظم جزو معجزات قرآن بود
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ملی 6200 شهید استان مرکزی 1398/7/10
مرحوم کربلایی‌کاظم هم که شما اشاره کردید، بله، من ایشان را زیارت کرده بودم؛ من دو بار ایشان را در مشهد دیدم؛ یک بار با مرحوم نوّاب ایشان آمده بود که ما دیدیم یک پیر‌مردی است و عبائی هم دوشش بود و یک کلاهی هم سرش بود و وقتی که می‌آمدند، مرحوم نوّاب ایشان را می‌انداخت جلو؛ از جمله آمدند مدرسه‌ی نوّاب که ما آنجا طلبه‌ی آن مدرسه بودیم؛ ایشان که آمدند بازدید طلّاب آن مدرسه، خب همه متوجّه مرحوم نوّاب‌صفوی بودند دیگر؛ حرف می زد، دائم در حال حرکت، در حال سکون، مشغول حرف زدن و مشغول تهییج بود؛ آن وقت ایشان این پیرمرد را جلو می‌انداخت و می رفت؛ گفتیم این کیست، گفتند که ایشان مثلاً کربلایی‌کاظم است. یک بار دیگر هم -من حالا درست یادم نیست که همان سفر بود یا سفر دیگری بود، خیلی گذشته از آن وقت ها- در مسجد گوهرشاد ایشان نشسته بودند روی زمین پای آن مناره‌ای که بغل ایوان مقصوره‌ است، دُورش هم یک عدّه‌ای جمع شده بودند؛ یکی از دوستان ما که از رفقای قم بود، ایشان را می‌شناخت و گفت: «کربلایی‌کاظم است، برویم ببینیمش و صحبت کنیم»؛ رفتیم نزدیک و یک قرآنی هم دستش بود، یک آیه‌ای را یک نفر می خواند، ایشان همین طور باز می کرد قرآن را مثلاً یک ورق این ور آن ور می زد، آیه را نشان می داد، در حالی که نمی توانست بخواند، یعنی سواد نداشت که آیه را بخواند امّا می دانست، آیه را با انگشت نشان می داد؛ این را خود من آنجا دیدم؛ قرآن هم دست خودش بود، قرآن خودش بود؛ همین طور هر آیه‌ای را که می گفتند، باز می کرد و نشان می داد آیه را. آن دوستمان می گفت که گاهی در بعضی از این کتاب های علمی ماها، مثلاً در کتاب فقهی یا اصولی، یک آیه‌ی قرآنی هست و باز می کنند می گویند در این [متن] قرآن هست؟ او که سواد ندارد، دست می گذارد روی آن آیه‌ای که اینجا هست و می گوید بقیّه‌ی این قرآن نیست، [فقط] این تکّه قرآن است؛ می گویند از کجا می فهمی؟ می گوید این روشنی دارد، وقتی که آیه در این صفحه هست، من روشن می بینم این را، می درخشد، من می فهمم که این آیه‌ی قرآن است. بله، مرحوم کربلایی‌کاظم جزو معجزات قرآن بود و ما رفتیم او را در آن شبستان همان امامزاده‌ی بزرگوار -که ایشان در آن شبستان این موهبت نصیبش شده- زیارت کردیم، دیدیم. ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.

 

نظرات: 0   بازديد: 2310   کد مطلب: 4     
 
 

نظرات

پاسخ به:

عنوان شما: *
نظر: *

جستجو

مطالب مرتبط

ارتقاء و تحكيم ارزشهاي معنوي و اخلاقي (بخش اول)

ارتقاء و تحكيم ارزشهاي معنوي و اخلاقي (بخش اول)

چهارشنبه، 6 آبان
ارتقاء و تحكيم ارزشهاي معنوي و اخلاقي (بخش دوم)

ارتقاء و تحكيم ارزشهاي معنوي و اخلاقي (بخش دوم)

چهارشنبه، 6 آبان
تحكيم محبت به عترت و معرفت به ادعيه

تحكيم محبت به عترت و معرفت به ادعيه

سه شنبه، 12 آبان
وظيفه معنويت افزايي روحانيون

وظيفه معنويت افزايي روحانيون

سه شنبه، 12 آبان
استحكام خانواده و تربيت فرزندان

استحكام خانواده و تربيت فرزندان

سه شنبه، 12 آبان

برچسب ها

    • سایت دفتر مقام معظم رهبری
    • سامانه جامع استاد شهید مطهری (ره)
    • موسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی
    • موسسه علمی فرهنگی پرسمان
    • خانواده اسلامی شمیم
    • پایگاه خبری تحلیلی بصیرت