|
|
منشأ دین (6) |
بنابراین نه واقعیتی فی نفسه، بلكه ظهور و بیان چیزی دیگر است. این رویكرد، به فروكاهشی كاركردگر مشهور است. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منشأ دین (3) |
بنابراین جامعه از همه ویژگیهای خداوندگاری برخوردار است، به تعبیر دقیقتر، این ویژگیها اصالتاً متعلق به جامعه است كه به موجودی مقدس و الوهی كه در تصور مؤمنان در فراسوی این جهان است، فرافكنده شده است. دوركهیم، فرایند فرافكنی را چنین توضیح میدهد كه انسانها در شرایط عادی و در برخوردهای شخصی و روزمره زندگی خود این گونه ویژگیها را نمییابند ... |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منشأ دین (5) |
به رغم این توجیهگری، آرزوی جهانی بهتر، كه از رنج و ستم كنونی فارغ باشد، خود بیان اعتراضی است بر ضد رنج و ستم. بنابراین دین هم ابزار ستمگری و توجیه آن است و هم بیان اعتراضی است بر ضدّ ستمگری. .. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منشأ دین (2) |
در تحلیل كنت نوعی تنگ نظری وجود دارد كه بر اساس آن به نظر میآید نگاه دینی به رخدادها با برخورد علمی با آنها قابل جمع نیست و اكنون جای این سؤال باقی میماند كه به چه دلیل نمیتوان سه ساحت معرفت دینی و فلسفی و علمی را با هم جمع كرد؟ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منشأ دین (4) |
بینش دینی ماركس و نظریه او در مورد دین بخشی از نظام فكری اوست كه به «ماتریالیسم دیالكتیك» مشهور است. ماركس در بنای این نظام از اندیشمندان متعددی تأثیر پذیرفته است از میان آنها اندیشههای دو تن از هم عصران او برجسته و تعیین كننده است: دیالكتیك هگل و مادی اندیشی فوئرباخ.[3] بنابراین پیش از آنكه به شرح و گزارش نظریه دینی ماركس و مبانی آن بپردازیم لازم است به طور گذرا اشارهای به نظریات مهم این دو داشته باشیم. .. |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
منشأ دین (1) |
بحث در مورد خاستگاه و منشأ دین همچون بسیاری دیگر از مباحث فلسفه دین و الهیات جدید، از تشكیكها و پرسشهای انسان دوره جدید در مورد دین و باورهای دینی زاده شده است. تلاش اصلی بیشتر شخصیتهایی كه در این زمینه نظریه پردازی كردهاند پاسخ به معمایی خود ساخته است... |
|
|
|
|
|
|
|